جوامع در دنیای کنونی، بیش از هر زمان دیگری با پدیده افراطیگری دستبهگریبان هستند. امروزه تروریسم در نقاط بسیاری گسترشیافته و امنیت ذهنی و عینی مردم را در دو زمینه جانی و ارزشی با تهدید مواجهه کرده است. آنچه امروزه در سوریه، عراق، لیبی، لبنان، افغانستان، پاکستان، نیجریه، مالی، فرانسه و … میگذرد از این مسئله حکایت دارد که گروههای افراطی به باوری عملی در خصوص تهدید کردن کشورها و جوامع دستیافته و به دنبال فرصتی برای خودنمایی و نشان دادن حیطه قدرت خود هستند. از مسائل و عوامل مختلفی در خصوص علت گسترش تروریسم و عملگرا شدن گروههایی که تا دیروز مشی غیر عملگرایانه داشتند، نام برده میشود که یکی از این عوامل عملکرد ضعیف و نامناسب دولتها است؛ بنابراین ضروری است کارکرد دولتها در خصوص چگونگی کشاندن گروهها به افراطیگری و فراهم کردن زمینههای فعالیت گروههای تروریستی موردبررسی قرار گیرد.
آیا دولتها مسئول هستند؟
سؤال مهمی که قبل از یافتن نقش و کارکرد دولت باید به آن پاسخ داده شود این است که آیا دولتها در کشاندن گروهها به افراطیگری نقش دارند و یا اینکه این نهاد هیچ نقشی در این خصوص ایفا نمیکند؟
در پاسخ به این سؤال باید گفت که کارکرد و نقش دولتها یکی از مناقشه برانگیزترین بحثها در تاریخ اندیشه سیاسی محسوب میشود. بررسی نظریات مختلف از این مسئله حکایت دارد که غیر از نظریهپردازانی همچون اقتدارگریزهای[1] افراطی، فمنیستهای بنیادگرا و مارکسیستها در مرحله کمونیسم، سایر نظریهها نهتنها بر وجوب دولت، بلکه بر نقش مهم و تأثیرگذار آن بر فرایندهای جامعه تأکید دارند. البته در این میان حتی متفکران راستنو و لیبرالهای کلاسیک که بر کاهش نقش دولت اعتقاددارند، این کاهش اثرگذاری را در حیطه اقتصادی و نه امنیتی در نظر گرفتهاند؛ بنابراین دولت در شرایط کنونی بهرغم نظریاتی که به دنبال محدود کردن آن مطرح شده، اما همچنان به دلیل در اختیار داشتن قدرت فائقه، تدوین سیاستهای کلان، تنظیم و اجرای مقررات موضوعه و برخورداری از قدرت سیاسی، بهعنوان مهمترین نهاد جامعه محسوب میشود. ازاینرو دولتها در مقابل مسائل مختلف جامعه همچون افراط و تروریسم نهتنها مسئولیت دارند، بلکه عملکرد آنها در جهتدهی به این پدیده بسیار اهمیت دارد.
نقش دولت در گسترش افراطیگری
همانطور که مطرح شد، دولتها تأثیر مهمی در جامعه دارند و به همین دلیل نقش مهمی در ساختارها و تحولات ایفا میکنند. دولتها از راههای مختلفی نهتنها در گسترش افراطیگری، بلکه حتی درزمینة کشاندن گروههای میانهرو به تندروی نقش دارند. ازجمله این عوامل میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) تصلب سیاسی
ازجمله رفتارهایی که باعث کشاندن گروههای میانهرو به افراط میشود، تصلب سیاسی و بسته بودن حیطه قدرت سیاسی است. دولت خودکامه به دلیل سرکوب آزادیهای مدنی، باعث ایجاد گروههای زیرزمینی مخالف با شاخصه خشونتگرایی خواهد شد زیرا با توجه به شرایط جامعه، گروههای مختلف به این نتیجه میرسند که بیان خواستهها تنها از راه جنگ مسلحانه و تقابل نظامی امکانپذیر خواهد بود.[2]
سرکوب مخالفان که با ایجاد جامعهای پلیسی همراه بانفوذ اطلاعاتی در قسمتهای مختلف جامعه ایجاد میشود، گروههای مخالف را از مبارزه درون نظام به سمت مبارزه با نظام باهدف تغییر نظم حاکم میکشاند. این مسئله را میتوان بهخوبی در شیوة رفتار جمعیت اخوان المسلمین مصر مشاهده کرد. اخوانیها که پس از سقوط مبارک توانستند خود را بهعنوان مهمترین گروه سیاسی جامعه معرفی کنند، پس از تغییر قدرتی که بهواسطه اعتراضهای مردمی و غیر مردمی علیه آنها ایجاد شد، مجبور به ترک قدرت شدند و پسازآن بسیاری از رهبران این گروه محاکمه و دفاتر حزب نیز بسته شدند و هرگونه صدای اعتراض آنها نیز سرکوب شد. در این شرایط اخوان تنها راه مبارزه را نه در چارچوب قدرت حاکم و شرایط جاری حاکمیت بلکه در القای آن و تلاش برای مبارزه علیه حاکمیت السیسی دنبال میکند.
هرچند نهادهای مختلفی در شکل دادن به فرهنگ جامعه تأثیرگذارند، اما مهمترین نهاد در جهتدهی به فرهنگ جامعه دولت است. ضعف فرهنگ در گرایش گروههای مختلف به افراطیگری در کشورهای آسیای میانه همچون ترکمنستان، تاجیکستان و قرقیزستان بهصورت مشخصی نمایان گشته است. مردم کشورهای این منطقه که از شاخصههای فرهنگی پایینی برخوردارند، بهصورت بالقوه گرایش زیادی به اندیشههای افراطی وارداتی که عمدتاً از مسیر افغانستان وارد میشود دارند.[3] |
ب) عدم توسعه فرهنگی
درواقع اگر فرهنگ و ارزشهای حاکم بر آن در یک جامعه از استحکام برخوردار باشد، افراد جامعه بهراحتی جذب فرهنگ غیرخودی نخواهند شد. بنابراین آنچه امروزه باعث گردیده تا برخی گروههای جمعیتی در آسیای میانه به گروههای تروریستی روی آورده و مشی مسلحانه را در پیش بگیرند، ضعف فرهنگی است.
ج) عدم کنترل آموزشی
عملکرد افراد وابستگی زیادی به یادگیریها آنها و نحوه آموزش آنها دارد. در این میان آموزشهای ایدئولوژیک محور به دلیل انگیزش زیادی که در روحیه و باور فرد ایجاد میکنند از اهمیت فراوانی برخوردار است. این اهمیت در صورتی خود را بیش از گذشته نشان میدهد که این دسته از آموزشها با بیاعتبار دانستن غیر و مشخص کردن خودی و غیرخودی تا جایی پیش میروند که حاضر میشوند حتی با توسل به خشونت و زور، دیگری را از بین ببرند.[4] تاکنون مباحث مختلفی در خصوص تأثیر آموزش در کشاندن گروهها بهافراط در پاکستان و افغانستان و عدم کنترل دولت بر مراکز آموزشی افراطیگری مطرح شده است. بدیهی است تقویت ارتش صحابه و القاعده نمونههایی از این قبیل است. نمونه دیگر فعالیت جمعیت «اسلامیه» در سنگاپور است که این جمعیت بر اثر عدم کنترل دولت بر شیوه و محتوای آموزش در برخی مراکز دینی، فعالیت خود را گسترش داده و تهدیدی برای این منطقه محسوب میشود.[5]
د) افراط در ملیگرایی
ملیگرایی بهعنوان احساس تعلق به سرزمین حکومتی، بهواسطه پیدایش دولت مطلقه در قرن هفدهم و پس از قرارداد وستفالیا گسترش یافت. حکومتها برای افزایش همبستگیهای اجتماعی و پایداری ساختار جامعه، با استفاده از برخی آموزشها و نمادها باعث تقویت ملیگرایی شدند. تقویت ملیگرایی در حد معقول، مفید و البته ضروری است اما افراط در این احساس باعث میشود تا گروهها برای حفظ آرمان موردنظر خود حاضر به هر اقدامی باشند. تقویت احساس ملیگرایانه در میان گروه «ایرگون» در سرزمینهای اشغالی فلسطین برای مقابله با مبارزان فلسطینی و گسترش اراضی تحت نظر اسرائیل نمونهای است که از ملیگرایی افراطی و خطر آنها برای جوامع حکایت دارد.[6]
ه) فقر و افراطیگری
با توجه به آنچه مطرح شد، دولت در میزان فقر و نحوه تقسیم منابع جامعه نقش غیرقابلانکاری دارد؛ بنابراین دولتها در خصوص گسترش فقر در جامعه دارای مسئولیت هستند. از سوی دیگر تاکنون تحقیقهای مختلفی در خصوص ارتباط فقر و افراطیگری انجامگرفته است؛ اما در این پژوهشها ارتباط علت و معلولی میان این دو پدیده مشاهده نشده است. بررسی میزان فقر در کشورهای جهان و گرایش مردم آنها به افراطیگری نیز از عدم ارتباط همبستگی میان فقر و افراط حکایت دارد. باوجوداین عدم همبستگی اما به نظر میرسد گسترش فقر، باعث میشود فرد به سمت آرمانگرایی و تلاش برای دست یافتن به زندگی رفاهی در زمانی کوتاه سوق پیدا کند. افراد فقیر حتی در معرض شعارهای فریبنده با محتوای افراطی باهدف تغییر سریع شرایط نیز کشیده میشوند و به همین دلیل بهترین گزینه برای آنها تغییر شرایط و جایگزین کردن شرایطی دیگر است که این آرمان تغییر خواهانه در کوتاهمدت باعث اقدامات افراطی میشود. بررسی جامعهشناسی گروههای افراطی در آفریقا که در گذشته مشی غیر عملگرایانه داشته و اکنون به افراطگرایی عملی روی آوردهاند نشان میدهد که یکی از عوامل این تغییر به گسترش فقر در این جوامع ارتباط دارد. بررسی فعالیتهای تروریستی گروه الشباب در سومالی و کنیا و همینطور گروه بوکوحرام در نیجریه و کامرون بهخوبی از تأثیر فقر در گسترش تروریسم حکایت دارد[7].
و) رابطه سواد و افراطیگری
در خصوص این عامل نیز همانند عامل قبلی نمیتوان بهخوبی رابطهای میان سواد و افراطیگری یافت. باوجوداین اما تحقیقهایی برای یافتن ارتباطی منطقی میان میزان سواد و گرایش به افراطیگری صورت گرفته و دادههای تحقیق حاکی از این مسئله بوده که اکثر افرادی که جذب گروههای افراطی شدهاند، جوانان شهری زیر 30 سال و با مدارک دانشگاهی بودهاند که نتوانستهاند شغل مناسبی برای خود انتخاب کنند. (Ibid) بر این اساس میتوان بیان کرد که گسترش مدرکگرایی بدون پشتوانه سازی شغلی که منجر به بیکاری میشود، زمینههایی را برای رهایی فرد از جامعه خود و مهاجرت به جامعهای که با تبلیغات به آرمان آنها تبدیل شده است ایجاد میکند. بررسی جامعهشناسی گروههای فعال تروریستی در سوریه نیز این نکته را تأیید میکند که برخی از اعضای ارتش آزاد و جبهه النصره دارای مدارک دانشگاهی هستند که به امید رسیدن به جامعهای آرمانی وارد این گروهها شدهاند.
ز) ضعف دولت مرکزی
باوجوداینکه کنترل بیشازحد دولتها و نفوذ گسترده آنها در جامعه مدنی، زمینههایی را برای گرایش گروهها به افراطیگری فراهم میکند، اما در برخی موارد کاهش قدرت دولت و عدم کنترل آن باعث گرایش گروهها بهافراط و ایجاد زمینه برای گسترش فعالیتهای آنها خواهد شد. نمونهای از این مسئله را میتوان در خصوص گسترش فعالیتهای گروه تروریستی داعش در لیبی مشاهده کرد. ساختار شکننده قدرت در لیبی که باعث شده حاکمیت میان گروههای مختلف تقسیم شود و هرکدام داعیه مشروعیت داشته باشند، اکنون باعث عدم کنترل دولت بر بخشهایی از کشور شده است. در این شرایط گروه تروریستی داعش توانسته با جذب اعضای مختلف، شهر سرت را بهعنوان پایتخت خود در لیبی اعلام کند؛ بنابراین همانطور که کنترل وسیع دولت برای جامعه خطرناک است، تضعیف دولت بهخصوص در شرایط انتقال قدرت نیز منجر به تقویت گروههای افراطی میشود.
ح) گسترش بیعدالتی
عدالت یکی از شاکلههای قوامبخش در اجتماع است. باوجوداینکه برخی متفکران راستنو همچون رابرت نوزیک، با طرح نظریه عدالت استحقاقی، هرگونه دخالت دولت در برقراری عدالت اجتماعی و اقتصادی را موردانتقاد قراردادند اما بهواسطه اینکه دولت از اهرمهای قوی اقتصادی و سیاسی برخوردار است، میتواند نقش مهمی در کاستن از شکاف اجتماعی و تحقق عدالت اجتماعی بر عهده داشته باشد. بر اساس همین انتظار است که گروههای مختلف پس از ناامید شدن از برقراری عدالت از سوی دولت، به سمت مبارزه مسلحانه برای تحقق عدالت روی آوردهاند. مبارزات جداییطلبان اویغور در چین نشان میدهد که عدم تحقق عدالت در جامعه میتواند زمینه نارضایتی را در میان برخی گروهها و درنتیجه وارد شدن آنها به مرحله عملگرایی را ایجاد کند.[8]
نتیجهگیری
باوجوداینکه برخی نظریات بر انحلال دولت و برخی نیز بر تضعیف آن تأکید دارد، اما دولت و یا به زبان دقیقتر حکومت نقش مهمی در مسائل مختلف جامعه ایفا میکند. دولت در جوامع امروزی به دلیل برخورداری از قدرت سیاسی، تنظیم ساختارهای اقتصادی، مدیریت در سطح کلان، برخورداری از اهرم نظامی و قضائی و همینطور وضع قوانین مختلف نهتنها در مقابل تحولات مختلف مسئول است، بلکه باید برای سمتوسو دهی به تحولات مدیریتی صحیح اتخاذ نماید. یکی از مهمترین مسائل جامعه تلاش برای تنظیم و تدوین قدرت در جامعه و توجه به خواستههای مختلف است تا گروهها بتوانند خواستههای خود را مطرح کرده و از مشی تقابل با نظام جلوگیری کنند. تلاش برای گسترش عدالت و ارتقا سطح سواد در کنار توجه به ساختارهای جامعه نیز عامل مهمی در عدم سوق یافتن گروهها و مردم بهافراط است. در کنار این مسئله دولت نباید به فکر کنترل مردم و گروهها بلکه باید به فکر مدیریت باشد تا بتواند جامعه را بهخوبی تنظیم و از افراطگرایی جلوگیری کند؛ اما آنچه امروزه در بسیاری از کشورهایی که زمینه افراطگرایی و سوق دادن گروهها بهافراط را فراهم کردهاند، میگذرد حاکی از این است که این کشورها نتوانستهاند بهخوبی جریانی از گردش نخبگان را ایجاد کرده و حکومت نیز با حذف گروههای مخالف زمینه افراطگرایی آنها را ایجاد کرده و یا اینکه با عدم مدیریت صحیح، شرایطی برای افراط را فراهم کردهاند.
——————————-
منابع
– Goodenough, Patrick, Administration’s Poverty-Islamic Terrorism Link Has Been Challenged by Studies,http://www.cnsnews.com/news/article/patrick-goodenough/administration-s-poverty-islamic-terrorism-link-has-been-challenge, 19/02/2015.
– Grothaus, Nick, http://handofreason.com/2011/featured/causes-of-terrorism, 23/02/2011.
– http://www.nejatngo.org/en/post.aspx?id=3472, On the Formation and Survival of Terrorism.
– http://www.newsibn.com/fa/doc/news/41339/print.
– http://www.terrorismstudies.com/page/understanding_terrorist_ideology
– http://terrorism.about.com/od/causes/a/causes_terror.htm, Two Causes of Terrorism.
– http://www.state.gov/j/ct/rls/crt/2013/224820.htm
[1] Anarchy(آنارشیست)
[2] www.nejatngo.org/ 3472
[3] http://www.newsibn.com/ 41339
[4] www.terrorismstudies.com
[5] Goodenough, 19/02/2015
[6] Grothaus, 23/02/2011
[7] www.state.gov, 2013
[8] terrorism.about.com