بازخوانی مقاله کیسینجر و شولتز درباره بیانیه لوزان

هنری کیسینجر و جورج پی.شولتز، وزرای امورخارجه اسبق امریکا در 19 فروردین ماه سال جاری، طی مقاله‌ای مشترک، دیدگاه‌های خود درباره پرونده هسته‌ای ایران و بیانیه لوزان را مطرح کردند. بازخوانی مجدد این مقاله راهبردی در زمانی که متن برجام منتشر شده است، خالی از فایده نیست.

چارچوب اعلام‌شده درباره برنامه هسته‌ای ایران ظرفیت آن را دارد که باعث ایجاد بحثی ملی شود. طرفداران اعمال محدودیت و مخالفان اعمال محدودیت بر ایران، درباره تأثیر درازمدت این موضوع و تاثیر آن بر ثبات منطقه‌ای و بین‌المللی پرسش می‌کنند. اهمیت تاریخی توافق به این بستگی دارد که اعضای هریک از دو جریان بتوانند افکارشان را با یکدیگر آشتی دهند.

بحث درباره جزئیات فنی توافق سبب شده تا توجه کافی به اساس پیامدهای عمیق برنامه هسته‌ای صورت نگیرد. بیش از ٢٠سال است که سه رئیس‌جمهوری آمریکا از هر دو حزب اصلی اعلام کرده‌اند یک سلاح هسته‌ای ایرانی برخلاف منافع آمریکا و جهان است و هر یک برای به‌کارگیری قوه قهریه به‌منظور بازداشتن ایران از ساخت سلاح هسته‌ای آماده شده‌اند. شاید مذاکراتی که از ١٢سال پیش به‌عنوان تلاشی بین‌المللی به‌منظور بازداشتن قابلیت ایران برای توسعه یک زرادخانه هسته‌ای آغاز شده بود در حال پایان‌یافتن با امضای توافقی است که تصدیق می‌کند ایران به قابلیت‌های زیادی دست یافته است.

ترکیب زیرکانه‌ای از به کارگیری دیپلماسی به همراه سرپیچی از قطعنامه‌های سازمان ملل متحد سبب شده تا ایران به‌تدریج کنترل مذاکرات را در دست گیرد.

سانتریفیوژ‌های ایران از ١٠٠ عدد در آغاز مذاکرات به بیش از ٢٠هزار عدد در حال حاضر افزایش یافته‌اند. اکنون خطر درگرفتن جنگ، محدودیت‌های بیشتری را بر غرب تحمیل کرده تا بر ایران. اگرچه ایران مایل است از مذاکره به‌عنوان یک امتیاز استفاده کند، غرب احساس می‌کند می‌توان هر گره‌ای در مذاکرات را با ارائه یک طرح جدید در هم شکست. در این روند، برنامه هسته‌ای ایران به نقطه‌ای رسید که به‌طور رسمی اعلام شد آن کشور ظرف مدت دو تا سه ‌ماه قادر به ساخت نخستین بمب اتمی خود خواهد بود. طبق مفاد طرح مورد توافق قرار گرفته، ایران برای ١٠سال قادر نخواهد بود زودتر از بازه زمانی یک‌ساله به سلاح هسته‌ای دست پیدا کند.

بازرسی‌ها و اجرای آن

رئیس‌جمهوری آمریکا سزاوار است به‌دلیل تعهدش به تعقیب هدف کاهش مخاطرات هسته‌ای ستایش شود. همان‌طور، «جان کری» وزیر امور خارجه آمریکا نیز به‌دلیل تلاش مصرانه، صبر و نبوغ خود برای تحمیل محدودیت‌های قابل‌توجه بر برنامه هسته‌ای ایران شایسته قدردانی است.

پیشرفت‌هایی در زمینه کاهش اندازه زرادخانه اورانیوم غنی‌سازی‌شده ایران به یک مرکز و اعمال محدودیت بر جنبه‌های مختلف روند غنی‌سازی آن کشور حاصل شده است. بااین‌حال، هنوز هم اهمیت نهایی چارچوب وابسته به اثبات‌پذیری و قابلیت اجرای آن است.

مذاکره تا زمان دستیابی به توافق نهایی مسئله‌ای بسیار چالش‌برانگیز است. تا به‌حال، هیچ‌گونه متن رسمی‌ در این‌باره منتشر نشده است. آنچه از آن به‌عنوان چارچوب تفاهم یاد می‌شد تنها یک تفسیر یک‌جانبه از سوی طرف آمریکایی است. برخی از بندهای آن توسط مذاکره‌کنندگان ایران به‌عنوان چرخش در روند مذاکرات کنار گذاشته شده‌اند. بیانیه مشترک اتحادیه اروپا و ایران نیز دارای جنبه‌های مهم و متفاوت دیگری بود، به‌خصوص در زمینه لغو تحریم‌های وضع‌شده علیه ایران و اجازه انجام تحقیقات و توسعه علمی در حوزه انرژی هسته‌ای توسط آن کشور.

ابهامات قابل ‌توجهی نیز درباره فاصله زمانی یک‌ساله تعیین‌شده برای دستیابی ایران به قابلیت ساخت سلاح هسته‌ای وجود دارد. در مراحل پایانی مذاکرات که بسیار دیر بود این مفهوم جایگزین مبنای پیشین مذاکرات شد که به ایران اجازه داد از ظرفیت غنی‌سازی منطبق با برنامه هسته‌ای غیرنظامی استفاده کند. اما رویکرد جدید پیچیدگی موضوع را نشان و به‌دلیل ابهام‌های موجود بر سر معیارها به نظر می‌رسد بیشتر ماهیت سیاسی دارد. براساس رویکرد جدید، ایران لزومی نمی‌بیند هیچ‌یک از تاسیسات و تجهیزات خود یا مواد تولیدشده هسته‌ای محدودشده‌اش را کنار گذارد. تنها موضوعی که آنان را تحت محدودیت‌های موقتی و حفاظتی قرار می‌دهد درباره موارد مدنظر برای بازرسی بازرسان آژانس است. طرح موضوع بازرسی‌ها قدری نگران‌کننده است. آیا آژانس بین‌المللی انرژی اتمی از نظر فنی و دارابودن منابع انسانی قادر است اقدامات بسیار وسیع و پیچیده را به انجام رساند؟

در کشور بزرگی که چندین تاسیسات وجود دارد و تجربه کافی در پنهان‌کردن برنامه هسته‌ای‌اش دارد نقض مقررات و تشخیص آنها توسط بازرسان آژانس اساسا کار دشواری است. طراحی نظری الگوهای بازرسی، یک مسئله است. اجرای تعهدات به‌صورت هفته‌به‌هفته باوجود بحران‌های منطقه‌ای و رقابت‌های موجود و مسائل داخلی یک موضوع دیگر است و هرگونه گزارشی درباره نقض تعهدات احتمالا باعث طرح بحث‌های بسیار درباره اهمیت گفت‌وگو با تهران برای توضیح در این‌باره و حتی فراخواندن نمایندگان آن کشور می‌شود. تجربه ایران در کار بر روی رآکتور آب سنگین در فاصله توافق موقت در زمانی بود که فعالیت‌های مشکوک ایرانی شناسایی شدند. [این فعالیت‌ها] به‌نفع جو مذاکرات نبود و طرفین را [به سوی توافق] ترغیب نمی‌کرد.

ترکیب دشوار اختلافات احتمالا مانع از این خواهد شد تا زمان دقیق توان ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای مشخص شود. این موضوع احتمالا زمانی محقق شد که به‌طور تدریجی ابهامات بر روی هم انباشته شوند. هنگامی که اختلافات موجود فراتر از دامنه و میزان ورود بازرسان برای بازرسی است بر چه معیار و اساسی ما (طرف آمریکایی) برای توافق آماده شده‌ایم؟ در صورتی که شواهد ناقص باشند چه کسی موضوع را اثبات خواهد کرد؟ چه روندی برای حل‌وفصل سریع موضوع مورد بهره‌برداری قرار خواهد گرفت؟

سازوکار اجرای توافق اولیه، تهدید از سرگیری تحریم‌ها، تأکید بر روی نامتقارن‌بودن گسترده موضوعات با یکدیگر همگی این شرایط را فراهم می‌کند که ایران به‌طور موقت از تحریم‌ها در مقابل پذیرش محدودیت‌های موقت بر برنامه هسته‌ای‌اش رهایی یابد. سازوکار بازگشت تحریم‌ها احتمالا روشن نیست و مشخص نیست چگونه آن‌گونه که بیان شده خودکار خواهد بود. ایران در موقعیت نقض توافق از طریق تصمیم‌های اجرایی قرار دارد.

احیای دوباره موثرترین تحریم‌ها علیه آن کشور نیازمند هماهنگی بین‌المللی برای انجام اقدام مشترک است. در کشورهایی که از شرکت در روند مذاکرات از خود بی‌میلی نشان دادند خواسته‌های افکار عمومی و بازرگانان، مخالف وضع خودکار تحریم‌ها علیه ایران خواهد بود. اگر در روند پیگیری مذاکرات اصطلاحات به‌درستی تعریف نشوند تلاش برای احیای دوباره تحریم‌ها در درجه نخست بیش از آنکه تهدیدی علیه ایران باشد مخاطره برای آمریکا خواهد بود.

اتمام تدریجی چارچوب توافق، پس از یک دهه صورت می‌گیرد و در آن زمان ایران قادر خواهد بود به یک قدرت هسته‌ای قابل‌توجه تبدیل شود که در آن بازه زمانی توانسته قدرت نظامی و صنعتی کسب کند. محدودیت‌های اعمال‌شده بر فعالیت‌های تحقیقات و توسعه هسته‌ای ایران به‌طور علنی اعلام نشده است (یا شاید مورد توافق قرار گرفته است). در نتیجه، ایران در جایگاهی قرار خواهد داشت که می‌تواند فناوری پیشرفته هسته‌ای خود را در مدت‌زمان توافق تقویت کند و به‌سرعت تعداد سانتریفیوژهای بیشتری را مستقر کند که پس از پایان مدت‌زمان تعیین‌شده برای توافق یا در جریان لغو آن دست‌کم پنج برابر ظرفیت بیشتر از توان مدل کنونی خواهد داشت.  پیگیری روند مذاکرات باید به‌دقت و با توجه به شماری از مسائل کلیدی از جمله سازوکار کاهش اورانیوم غنی‌سازی‌شده ایران از ١٠هزار به ٣٠٠کیلوگرم باشد. همچنین موضوعاتی چون دامنه غنی‌سازی اورانیوم ایران پس از ١٠سال و نگرانی‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درباره تلاش‌های پیشین ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نیز از جمله موارد ضروری برای رسیدگی هستند. قابلیت حل چنین مسائلی و همچنین موارد مشابه باید تصمیم آمریکا را مشخص کند که چه زمانی حاضر به کنارکشیدن از میز مذاکرات خواهد بود.

چارچوب توافق و بازدارندگی بلندمدت

حتی زمانی که این مسائل حل شده باشد مشکلات دیگری به وجود خواهند آمد چراکه روند مذاکرات این واقعیت را با خود به‌همراه دارد. توافق موقت پذیرفته‌شده بر سر غنی‌سازی ایران بخشی جدایی‌ناپذیر از توافق جدید خواهد بود. برای آمریکا، محدودیت بلندمدت یک‌ساله در ظرفیت هسته‌ای ایران اقدامی امیدوار‌کننده است. بااین‌حال، برای همسایگان ایران این‌طور نیست. برخی از بازیگران اصلی در خاورمیانه احتمالا تمایل دارند آمریکا نیز همانند آنان مایل به جدی تلقی‌کردن تهدید از جانب برنامه هسته‌ای ایران باشد. در این میان عربستان سعودی و سایر کشورهای همسایه ایران با یکدیگر هم‌نظر هستند و این نشان می‌دهد مذاکره غیرقابل بازگشت است.

در صورتی که خاورمیانه عاری از سلاح‌های کشتار جمعی شود و میزبان کشورهای در آستانه تبدیل‌شده به قدرت هسته‌ای باشد که هریک در رقابت با یکدیگر باشند آن زمان چه بر سر مفهوم بازدارندگی هسته‌ای یا ثبات استراتژیک برای امنیت بین‌المللی خواهد آمد؟ در نظریات سنتی، بازدارندگی به‌عنوان مجموعه‌ای معادلات دوجانبه در نظر گرفته شده است. آیا ما درحال‌حاضر شاهد مجموعه‌ای به هم پیوسته از رقبا هستیم که هر یک برنامه هسته‌ای جدیدی برای مقابله با توازن قوای دیگری را در منطقه در پیش می‌گیرد؟

در تفکرات قبلی پیرامون استراتژی هسته‌ای موجودیت دولت‌ها به‌عنوان بازیگران پایدار در نظر‌گرفته می‌شد. در این میان قدرت‌های هسته‌ای اصلی با درنظرگرفتن مولفه‌های فواصل جغرافیایی و اندازه نسبتا بزرگ برنامه‌ها همراه با کینه‌ورزی‌های اخلاقی برای یک حمله شگفت‌انگیز اما غیرقابل تصور تصمیم‌گیری می‌کردند. چنین دکترین‌هایی چگونه می‌توانند در منطقه‌ای کاربرد داشته باشند که حمایت از بازیگران غیردولتی امری متداول است و ساختار دولتی تحت هجوم قرار گرفته و مرگ آن توسط جهادی‌ها امری قابل تحقق می‌نماید؟

برخی پیشنهاد داده‌اند آمریکا می‌تواند همسایگان ایران را از گسترش ظرفیت‌های بازدارنده انفرادی از طریق گسترش چتر هسته‌ای آمریکایی بر فراز آنها بازدارد. بااین‌حال، چگونه تضمین‌های لازم برای این موضوع تعریف شده‌اند؟ چه عواملی بر اجرای آن تاثیرگذار خواهد بود؟ آیا تضمین‌ها علیه استفاده از سلاح‌های هسته‌ای امتداد خواهند یافت یا علیه هرگونه حمله نظامی چه هسته‌ای و چه متعارف و قراردادی؟ آیا موضوع بر سر تسلط ایران است که ما با آن مخالفت داریم یا بر سر شیوه‌های دستیابی به آن؟…  و در نهایت آنکه چنین تضمین‌هایی چگونه با همراهی افکار عمومی و شیوه‌های قانونی، خود را سازگار خواهند کرد؟

 

نظم منطقه ای

برای برخی ارزشمندترین جنبه یک توافق هسته‌ای با ایران آن است که ایرانی که بیش از سه‌دهه به خصومت نظامی با غرب و نهادهای بین‌المللی دامن زده است اکنون این فرصت را خواهد یافت تا در تامین ثبات منطقه خاورمیانه مشارکت کند. این موضوع به‌نفع منافع استراتژیک ایران و آمریکا و همچنین کل خاورمیانه خواهد بود. در آن صورت باید از چنین توافقی استقبال کرد. ایران یک دولت ملی قابل‌توجه و تاثیرگذار با فرهنگ، تاریخ و هویت ملی‌ای قوی و جمعیتی نسبتا جوان و تحصیلکرده است و می‌تواند بر اثر توافق نهایی به مثابه یک شریک قلمداد شود.

اما مشارکت در چه بستری و با چه وظایفی؟ همکاری صرفا عملی نیست که حس خوبی در آن باشد بلکه مستلزم تعریف متجانسی از ثبات است. اکنون هیچ‌گونه شواهدی وجود ندارد که نشان دهد ایران و آمریکا به چنین درک مشترکی از مفهوم ثبات رسیده‌اند. باوجود آنکه دو کشور در حال مبارزه علیه دشمنان مشترکی از جمله داعش هستند، ایران از قرارگرفتن در مسیر رسیدن به هدفی مشترک سرباز می‌زند. نمایندگان ایران (از جمله رهبر (عالی)) آن کشور به بیان اظهارات انقلابی ضدغربی و مخالف با نظم بین‌الملل[بخوانید منافع آمریکا] ادامه می‌دهند و در سطح داخلی نیز برخی از مقام‌های ارشد ایرانی توافق هسته‌ای را به‌مثابه شکلی از جهاد با استفاده از ابزارهای دیگر قلمداد کرده‌اند.

مراحل پایانی مذاکرات هسته‌ای با تشدید تلاش‌های ایران برای گسترش قدرت خود در میان کشورهای همسایه‌اش همراه شده است. ایران و نیروهای وابسته به آن در حال حاضر عنصر سیاسی و نظامی برجسته‌ای در چندین کشور عربی هستند… . با اضافه‌شدن نبرد اخیر در یمن، تهران موقعیت‌های استراتژیک در مسیرهای آبی کل خاورمیانه را به دست می‌آورد و عربستان‌سعودی را محاصره می‌کند، عربستانی که یکی از متحدان آمریکاست. مگر در مواردی که محدودیت سیاسی در ارتباط با محدودیت هسته‌ای است، توافق بر سر لغو تحریم‌های وضع‌شده علیه ایران مخاطرات موجود درباره تقویت هژمونی ایران در منطقه را تشدید می‌کند.

 

برخی استدلال کرده‌اند که چنین نگرانی‌هایی مسائل ثانوی هستند چراکه توافق هسته‌ای ایستگاهی است که ایران را به سمت تحولات داخلی احتمالی سوق می‌دهد. بااین‌حال، چه چیزی به ما این اطمینان را می‌دهد و چگونه می‌توانیم بهتر از ویتنام، عراق، افغانستان، سوریه، مصر یا لیبی پیش‌بینی کنیم که در داخل ایران چه اتفاقاتی روی خواهد داد؟ فقدان ارتباط میان محدودیت‌های هسته‌ای و سیاسی سبب می‌شود تا متحدان آمریکا اینگونه نتیجه‌گیری کنند که ایالات‌متحده آمریکا در ازای همکاری هسته‌ای موقت ایران به هژمونی آن کشور در منطقه رضایت داده است. در نتیجه دیگر کشورهای منطقه خود درصدد برخواهند آمد تا قابلیت هسته‌ای به دست آورند تا در نهایت توازن را برقرار کنند و در صورت لزوم برای حفظ یکپارچگی با قدرت‌های دیگر همکاری کنند.

 

آیا آمریکا هنوز امید دارد منطقه به سمت تحول فرقه‌ای و قومیتی، فروپاشی دولت و عدم انحراف توازن قوا به سمت تهران پیش برود یا آنکه ما در حال حاضر پذیرفته‌ایم که این موضوع یکی از جنبه‌های غیرقابل بازگشت توازن منطقه‌ای کنونی است؟ برخی از موافقان توافق معتقدند این موضوع می‌تواند به‌عنوان راهی برای جداکردن آمریکا از درگیری‌های خاورمیانه عمل کند و به‌نفع آمریکایی‌ها باشد. [حمایت از] نظر آنان در زمان عقب‌نشینی و خروج نیروهای نظامی از منطقه به اوج خود رسید. همان‌طوری که دولت‌های سنی در مقابل ظهور یک امپراتوری جدید شیعه مقاومت می‌کنند مخالفت‌ها نیز احتمالا موضوعی مورد بحث خواهند بود.

خاورمیانه به خودی‌خود به ثبات نخواهد رسید همچنین توازن قوایی طبیعی خارج از رقابت میان ایران و قدرت‌های سنی منطقه‌ای شکل نخواهد گرفت (حتی در صورتی که این هدف ما باشد، نظریه سنتی توازن قوا به ما نشان می‌دهد نیاز به تقویت طرف ضعیف‌تر و نه افزایش یا گسترش قدرت وجود دارد.) فراتر از ثبات، منافع استراتژیک آمریکا اقتضا می‌کند از وقوع جنگ هسته‌ای و تبعات مصیبت‌بار آن جلوگیری کند. نباید اجازه داد سلاح‌های هسته‌ای به سلاح‌هایی متعارف تبدیل شوند. همراه‌شدن احساسات با اتفاق نظر منطقه برای مجهزشدن به سلاح‌های کشتار جمعی احتمالا آمریکا را وادار به تعمیق مداخله در این زمینه خواهد کرد.

حتی اگر جهان با شدیدترین بی‌نظمی مواجه شود هم آمریکا باید به توسعه دکترین استراتژیکی برای منطقه بپردازد. ایفای نقش فعال آمریکا لازمه و پیش‌شرط برقراری ثبات است. برای ایران به‌عنوان یک عضو ارزشمند از جامعه بین‌المللی، پیش‌شرط لازم این است که اعمال محدودیت در توانایی خود برای ایجاد بی‌ثباتی در خاورمیانه و به‌چالش‌کشیدن نظم بین‌المللی در سطحی کلان‌تر را بپذیرد.

تا زمان مشخص‌شدن مفهوم سیاسی استراتژیک آمریکا، توافق هسته‌ای چالش‌های بین‌المللی در منطقه را نه‌تنها حل نخواهد کرد که آنها را تشدید می‌کند. فراتر از توان آمریکا برای عدم مشارکت در مسائل خاورمیانه، چارچوب توافق هسته‌ای احتمالا ضرورت حضور عمیق‌تر آمریکا در آن منطقه را در شرایط پیچیده جدید ایجاد خواهد کرد. تاریخ، کارهای ما را برایمان انجام نخواهد داد تاریخ تنها به کسانی کمک خواهد کرد که خود تصمیم به یاری خویش می‌گیرند.

***

منبع: روزنامه شرق – مترجم: نوژن اعتضادالسلطنه

ارسال دیدگاه