طي روزهاي اخير هيئتي از شوراي عالي صلح با نمايندگان طالبان و پاكستان در قطر گفتگو كردند.[1] هر چند ابهاماتي در خصوص اين گفتگوها وجود داشت و با تكذيب طالبان روبهرو شد. از سوی دیگر اما با توجه به بيانيه طالبان ، مبني بر سفر هیئت سیاسی طالبان افغانستان بهرهبری “طیب آغا” به ایران، به نوعي حرکت به سوی گفتگوهای داخلی و منطقه ای با طالبان مشخص شد.[2] به هر حال «عطاءالله لودین» معاون شورای عالی صلح افغانستان چند روز پيش مدعي شد كه یک هیئت 20 نفره از افغانستان به قطر رفت و در روزهای یکشنبه و دوشنبه 13 و 14 ارديبهشت 1394، گفتگوهای مقدماتی را بر سر روند مذاکرات صلح با طالبان افغان آغاز کردند.[3]
البته طالبان افغانستان در ابتدا، اخبار رسانهها مبنی بر آغاز مذاکرات صلح با دولت کابل مطرح شده را رد کرده و در همین رابطه با انتشار بیانیهای اظهار داشتند: «کنفرانس تحقیقاتی دو روزهای در قطر در 2 می 2015 میلادی، توسط «سازمان بینالمللی پکواش»[4] راهاندازی شده و از کشورهای مختلف در کنفرانس مذکور دعوت شده بود. همچنین این سازمان بطور معمول همایشهایی در مورد مسائل جهانی در کشورهای مختلف برگزار میکند که در آن تحلیلگران، متخصصان و دیگر مقامات مهم کشورها دور هم جمع میشوند. قابل ذکر است که تمام شرکتکنندگان در این کنفرانس بطور «شخصی» شرکت میکنند و نماینده دولت و یا حزبی خاص نیستند. علاوه بر آن از آنجایی که این همایش یک کنفرانس تحقیقاتی است، در نتیجه تمام شرکتکنندگان نظرات خود را در مورد مسائل و مشکلات موجود ارائه خواهند کرد. «امارت اسلامی افغانستان» نیز هیئتی هشت نفره را با سرپرستی «شیر محمد عباس استانکزی» به این کنفرانس فرستاده تا پیام مظلومانه ملت و مشکلات افغانستان را به جهانیان، مانند کنفرانسهای فرانسه و ژاپن اعلام نمایند.»
اما بعدا طالبان با انتشار بيانيه ديگر توسط «ذبیحالله مجاهد» سخنگوی رسمی طالبان افغانستان، سفر اين هيات به تهران را تاييد كرده و اعلام داشت كه هدف آنها از ایجاد دفتر سیاسی در قطر ارتباط با سایر کشورهای جهان است، به همین منظور از زمان ایجاد این دفتر اعضای آن سفرهای متعددی به سایر کشورها از جمله چین، استرالیا، آلمان، ژاپن و برخی دیگر از کشورها داشتهاند. در اين مذاکرات نمایندگان طالبان در قطر، با دو نماینده حزب اسلامی نیز دیدار كردهاند.[5] هر چند که چنين مذاکراتي گام مهمی برای شروع گفتوگوهای رسمی صلح ميباشد، اما معلوم نیست کسانی که از سوی طالبان در این مذاکرات شرکت كردند از سوي «ملاعمر» رهبر این گروه انتخاب شده باشند.
واقعيت اين است كه تهاجم همه جانبه آمريكا و ناتو به افغانستان پس از حادثه يازده سپتامبر 2001، براي مبارزه با تروريسم و مشخصا نابودي القاعده و طالبان صورت گرفت، اما با گذشت ده سال از اين روند و افزايش بيسابقه تلفات نظامي نيروهاي خارجي و خسارات مادي ديگر، آمريكا با تغيير اهداف و راهبردهاي خود، به ويژه پس از روي كار آمدن باراك اوباما، سعي كرد با طرح مذاكره با طالبان، ضمن رهايي از ناكاميها و شكستهايش در افغانستان، به نوعي زمينه براي خروج آبرومندانه از اين كشور را فراهم كند. در واقع تداوم جنگ آمريكا با تروريسم و حالت فرسايشي آن، موج مخالفت افكار عمومي در داخل افغانستان و آمريكا، عدم دستاورد مشخص ائتلاف نيروهاي بينالمللي و ناتو در مبارزه با طالبان، تمايل شديد دولت حامد كرزي به آغاز پروسه صلح با طالبان، نقش دوگانه پاكستان در مواجهه با طالبان، سياستهاي اعلامي و اعمالي و مواردي از اين قبيل موجب تقويت ايده صلح در افغانستان شد.
پيشينه مذاكرات دولت افغانستان با طالبان
بارها دولت افغانستان آمادگی خود را برای مذاکره با طالبان اعلام نموده است و افتتاح دفتر طالبان در دوحه قطر در چندسال گذشته زمینه را برای مذاکرات آماده نمود، اما بنا به دلایلی این مذاکرات متوقف شد. با نگاهي به تاريخ تحولات سياسي و امنيتي افغانستان و بويژه تداوم بنبست نظامي و امنيتي، به تدريج ايدهها و ابتكارات مصالحه در اين كشور مورد استقبال قرار گرفت. هر چند زمزمههاي مذاكره از حدود 2005 به بعد مطرح گرديد و به نوعي مذاكره صلح با طالبان در راهبرد دولت حامد كرزي قرار داشت، اما 2010 و عملا پس از تشكيل شوراي عالي صلح به رياست مرحوم برهانالدين رباني[6]، تلاشها بطور جدي براي ايجاد تماس و مذاكره با طالبان آغاز شد و تا قبل از ترور رهبر اين شورا گفتگوها و مذاكراتي با نمايندگان طالبان صورت گرفت. هر چند كه در برخي مواقع اين گفتگوها به دليل اينكه مذاكره كنندگان از سوي طالبان، نماينده واقعي آنان نبوده، مورد ابهام يا تكذيب ميشد.
طي اين سالها مذاكرات صلح با طالبان در اجلاسهاي متعدد از نشست محرمانه كابل در مهر 89 و اجلاس مالديو در آبان 89، گرفته تا نشستهاي گوناگون نظير نشست لندن، نشست پاريس، اجلاس دبي و دوحه و ساير اجلاسها، پيگيري شد و طي اين مدت فرماندهان و وزراي سابق امارت اسلامي طالبان در این مذاکرات شرکت کرده و اكنون نيز رفت و آمد طالبان و مقامهای دولت جديد افغانستان به منظور مذاکرات در مورد صلح در دوحه افزایش یافته است، اما اين تلاشها دستاوردي چنداني نداشته است.
دولت وحدت ملي افغانستان بر مبناي روابط بسيار نزديك چين با پاكستان، از پكن خواسته است تا نقش ميانجي را بين افغانستان و پاكستان ايفا كند. دولت چين هم بنا بر درخواست دولت افغانستان در آوردن طالبان پاي ميز مذاكره نقش مهمي داشته است |
راهبرد دولت جدید افغانستان برای مذاکره با طالبان
هم دولت قبلي به رياست حامد كرزي و هم دولت وحدت ملي افغانستان به رياست دكتر اشرفغني و دكتر عبدالله، تنها راه مصالحه و بازگرداندن امنيت در افغانستان را مذاكره صلح با طالبان دانسته و سعي ميكنند بازيگران دخيل همانند پاكستان و عربستان سعودي و حتي چين را در حمايت و ميانجيگري از اين مذاكرات جلب كنند. حامد كرزي رئيس جمهور قبلی افغانستان، 20 بار براي ترغیب پاكستان جهت ايجاد روند صلح به اسلامآباد سفر كرد، اما اين سفرها هيچ دستاورد ملموسي نداشت.
اما دولت وحدت ملي افغانستان بر مبناي روابط بسيار نزديك چين با پاكستان، از پكن خواسته است تا نقش ميانجي را بين افغانستان و پاكستان ايفا كند. دولت چين هم بنا بر درخواست دولت افغانستان در آوردن طالبان پاي ميز مذاكره نقش مهمي داشته است. حتي رسانهها، نشست نمايندگاني از طالبان با مقامهاي دولت چين در ماه نوامبر 2014 را منتشر كردند.
واقعيت اين است كه موانع موجود بطور كامل برطرف نشده است. به اين معني كه هم طالبان مذاكره صلح را به خروج كامل نيروهاي آمريكايي و ناتو، تغيير قانون اساسي، تشكيل دولت موقت و انتخابات آزاد مشروط كرده بود و هم بازيگران دخيل رويكردهاي متفاوت و گاه متعارضي از خود بروز ميدهند. در هر صورت دولت وحدت ملي افغانستان با جديت خواهان گفتگو با طالبان و وارد كردن اين گروه شبهنظامي به عرصه سياسي است و مذاكرات بين گروه طالبان و دولت افغانستان به طور رسمي و حتي دوجانبه براي پايان بخشيدن به خشونتها و ترور دنبال ميشود و در كنار مذاكره با طالبان، رايزني با شخصيتهاي مذهبي، ملي، سياسي نيز افزايش يافته است. وضعيت منطقه و رويدادهايي نظير زمزمه نفوذ داعش در افغانستان نيز آغاز گفتگوها ميان دولت افغانستان و طالبان را تسريع بخشيده است.
طالبان هم اكنون در حال از دست دادن حاميان منطقهاي خود نظير پاكستان، قطر و عربستان است. بويژه كه عربستان سعودي و پاكستان احساس ميكنند كه طالبان افغان اكنون با استقلال فكري و سياسي تصميمگيري ميكند |
دولت وحدت ملي به طور جدی روند مذاکرات با سران طالبان را برای دستیابی به یک توافق جامع دنبال میکند.[7] آنچه که در این خصوص وجود دارد عدم مشارکت دادن گروههای سیاسی و حزبی افغانستان بویژه خانواده مجاهدین است که دکتر عبدالله در اظهارات اخیر خود اعلام کرد که تمام جناح های سیاسی و سران قومی و مذهبی در جریان این مذاکرات قرار خواهند گرفت و باید دیدگاه این جریانات به شکل جامع اخذ شود. به گفته دكتر عبدالله رئيس اجرايي افغانستان، جامعه مدني و احزاب سياسي افغانستان نيز نگرانيهاي خاص خود را دارند و در اين راستا اعلام كردهاند كه مذاكرات قرار است در آيندهاي نزديك بين دولت افغانستان و مقامهاي ارشد طالبان صورت بگيرد. از ديد جناح دكتر عبدالله، نبايد دستاوردهاي 13 ساله دولت افغانستان و جامعه جهاني در زمينه تامين آزادي بيان، حقوق بشر و ساير موارد از اين قبيل ناديده گرفته شوند.
به هر حال وضعیت و شرایط منطقه از یکسو و تغییر معادلات بازی به طوری که غربیها و حتي برخی از کشورهای منطقه به دنبال جایگزین كردن داعش به جای طالبان در افغانستان هستند از سوي ديگر بر حساسيتها افزوده است. طالبان هم اكنون در حال از دست دادن حاميان منطقهاي خود نظير پاكستان، قطر و عربستان است. بويژه كه عربستان سعودي و پاكستان احساس ميكنند كه طالبان افغان اكنون با استقلال فكري و سياسي تصميمگيري ميكند و در تلاش است تا ارتباطات و گفتگوهايش با دولت جديد افغانستان را افزايش دهد. همچنين عدم حمايت يا اطاعت بيچون و چراي طالبان از عربستان در انجام عملياتهاي انتحاري عليه شيعيان در افغانستان، موجب شده است تا عربستان سعودي كمكهاي مالياش به اين گروه را كم كند در مقابل طالبان نيز نگاه تنفرآميز به آموزههاي وهابي داشته و حتي با افكار وهابي و تكفيري عربستان ضديت كنند. این موضوع در کنار کمبود منابع مالی طالبان و ايجاد شكاف و حتي درگيري بين داعش و طالبان در افغانستان و حتي يارگيري داعش از طالبان، موجب شده است تا روند مذاکرات با طالبان شکل جدی تری به خود بگیرد. اكنون هم طالبان و دولت افغانستان و هم بازيگران موثر در مذاكره صلح با طالبان جدي هستند و به نظر ميرسد اكنون سناريوي شكست آمريكا و ناتو در افغانستان براي طالبان، در حاشيه قرار گرفته و اكنون به دنبال راهي براي اثبات موجوديت خود و بقا در افغانستان است.
راهبرد طالبان در مقابل دولت افغانستان
طالبان افغان همواره شرط و شروطي را براي انجام مذاكرات خود با دولت افغانستان مطرح ميكرد و اميدوار بود كه با خروج نيروهاي خارجي از افغانستان، بتواند بار ديگر جغرافياي حضورش را در در مناطق مختلف افغانستان گسترش دهد و به همين جهت طي هفتههاي اخير حملات و تحركاتش را در جنوب و شمال افزايش داده و گاه به عمد يا سهو اين تحركات به داعش نسبت داده ميشود. اما آغاز سال 2015، پيروزي اشرفغني احمدزي در انتخابات رياست جمهوري، تشكيل دولت وحدت ملي و از همه مهمتر امضاي پيمان امنيتي كابل- واشنگتن و تا حدودي كاهش منابع مالي طالبان و حتي قطع كمكهاي مالي به طالبان از سوي عربستان سعودي و … موجب شد تا زمينههاي صلح با طالبان تسريع شود و به نوعي طالبان ضمن برگزاري نشستهايي در برخي كشورها بويژه دوحه و فعالسازي دفترش در قطر به نوعي از رويكرد نظامي به رويكرد سياسي تغيير مواضع داده و در ساختار حاكميت افغانستان نفوذ كند. طرحي كه شوراي عالي صلح و شخص اشرفغني از آن حمايت ميكنند.
با اين حال به نظر نميرسد طالبان از شروط خود بويژه تغيير قانون اساسي افغانستان و حتي خروج كامل نيروهاي خارجي از افغانستان دست كشيده باشد. به هر حال روند تحولات صحت و سقم چنين رويكردي را نشان خواهد داد و نميتوان انتظار داشت كه چالش متداوم و متراكم، در كوتاه مدت حل و فصل گردد، بويژه كه طالبان امروز، به نظر طالبان متكثر و چندپاره شده است و به احتمال زياد حتي پس از مصالحه با بخشي از طالبان، به دليل رويكرد متفاوت و گاه منافع متعارض بازيگران دخيل در افغانستان، برخي گروههاي ديگر با اسامي ديگر در افغانستان فعال خواهند بود؛ به همين جهت نميتوان چشمانداز روشني براي آينده اين كشور متصور بود.
سخن پاياني
آنچه كه مشخص است اين كه تاريخ سياسي افغانستان طي دهههاي گذشته همواره بر سيال و پرشتاب بودن تحولات اين كشور دلالت داشته است. جغرافياي سياسي و بازيگران همسو و متعارض افغانستان از يكسو و تاثير تحولات غرب آسيا بويژه عراق، سوريه و يمن بر اين كشور موجب شده است تا افغانستان بار ديگر در كانون توجهات بازيگران منطقهاي و بينالمللي قرار بگيرد. به اين معني كه به نظر ميرسد هم دولت وحدت ملي افغانستان و هم پاكستان و آمريكا سعي دارند تكليف مذاكره با طالبان را به سرانجامي برسانند.
اما شائبه فعالیت جريان ديگري (نظير داعش) در افغانستان و آنهم عمدتا در مناطق شمالي اين كشور وجود دارد. يكي از مهمترين اهداف حاميان داعش در افغانستان، رسوخ اين جريان تكفيري به آسياي مركزي و در نهايت ايجاد چالش امنيتي براي چين و روسيه است.
بيش از دو دهه پيش در برخي برآوردهاي اطلاعاتي نهادهاي آمريكايي، “خلافت اسلامي”، پيشبيني و به نوعي پيشسازي شده بود. چنانچه آمريكا به تغيير سياست خود در قبال طالبان ادامه داده و مدعي است كه اگر اين گروه به منافع ما حمله نكنند تروريست نيستند و يا از طالبان به عنوان شورشي ياد ميكند، اين خود بهترين نشانه براي تغيير رويكرد آمريكاييهاست. حتي اگر بپذيريم كه غربيها در افغانستان به دنبال تقويت دولت مركزي و ثباتسازي هستند، اما همچنان اهرمهاي فشار خود را حفظ خواهند كرد، منتهي يك بار توسط طالبان و بار ديگر احتمالا توسط داعش.[8]
به همين جهت تا زماني كه سرنوشت طالبان مشخص نشود، جريان ديگري امكان قدرتنمايي و حضور جدي نخواهد داشت. بويژه كه تفاوت ماهوي بين طالبان و داعش مشهود است و بومي بودن و قوممداري طالبان كه عمدتا از قوم پشتون هستند، امكان همسويي طالبان با داعش را كاهش ميدهد هر چند كه يارگيري از بدنه طالبان شروع شده و بيشتر تبليغ و بزرگنمايي ميشود. به هر حال اين احتمال وجود دارد كه بخشي از طالباني كه موافق مذاكره هستند در ساختار دولت جديد افغانستان مشاركت داده شوند و بخش ديگر به اقدامات خود همچنان ادامه بدهند و يا زير پرچم داعش فعاليت كنند.
با توجه به اين مطالب و ديدگاه نظري، به نظر ميرسد راهبرد ساختاري دولت وحدت ملي به رهبري اشرفغني همانند دولت گذشته، بر مذاكره با صلح ميباشد و اين در حالي است كه طالبان همچنان معتقد به اشغال افغانستان توسط نيروهاي خارجي است و بر اين باور تاكيد ميكند كه آمريكا و غرب براي ادامه حضورشان، ميخواهند داعش را نفوذ و تقويت كنند. همچنين بايد گفت كه از ديد طالبان تا زماني كه نيروهاي بيگانه بطور كامل از افغانستان خارج نشوند، مبارزه با آنان ادامه خواهد داشت.
بالاخره چندين دهه جنگ و خونريزي در افغانستان بويژه پس از حمله آمريكا به افغانستان كه منجر به فروپاشي امارت طالبان گرديد، به هر حال هم دولت افغانستان و هم طالبان افغان به اين نتيجه رسيدهاند كه جنگ بيانتها در اين كشور منجر به پيروزي نخواهد شد و به همين جهت راهحل مذاكره و سهمخواهي را در دستور كار خود قرار داده و تجربه جديدي را به نمايش گذاشتهاند. هر چند كه چنين رفتارهايي مسبوق به سابقه ميباشد، ولي چشمانداز جدي و روشني براي آن متصور نيست. به اين خاطر كه بازيگران افغانستان، از تنوع و تضاد راهبردي پيروي ميكنند و اين بازيگران عليرغم حمايت اعلاميشان از روند مذاكرات، حاضر به مصالحه ملي نيستند. اما به هر حال مذاكره با طالبان و تداوم گفتگوها، تجربهاي است كه اگر درست مديريت شود، ميتواند چارچوبهاي جديدي از بازي سياسي و امنيتي در افغانستان را شكل دهد.
[1]. خبرگزاري تسنيم، «طالبان افغانستان: سفر به قطر به منزله آغاز مذاکرات صلح نیست»، 12/2/94؛ قابل دستیابی در:
http://mobile.tasnimnews.com/fa/%D8%AE%D8%A8%D8%B1/1394/02/12/728387
[2]. خبرگزاري تسنيم، « هیئت سیاسی طالبان افغانستان بهرهبری طیب آغا در ایران»، 29/2/94؛ قابل دستیابی در:
http://www.tasnimnews.com/Home/Single/744503
[3]. طالبان افغانستان در وب سایت رسمی خود سفر هیئت بلندپایه این گروه به تهران براي تبادل نظر در مورد مسائل منطقهای و جهان اسلام تایید کردند. در این بیانیه آمده است: اخیرا یک هیئت بلندپایه امارت اسلامی به ریاست محترم «محمدطیب آغا» سفری به کشور همسایه ایران داشت. هیئت امارت اسلامی در این سفر درباره اوضاع فعلی افغانستان، منطقه و جهان اسلام و همچنین در باره وضعیت مهاجرین مقیم ایران با مقامات ایرانی گفتوگو کرده است. این سفر جزء سفرهای عادی است که هیئت امارت اسلامی هر از گاهی باهدف بررسی مسایل و برقراری، گسترش و تحکیم روابط دوجانبه به کشورهای مختلف انجام میدهد. هیئت امارت اسلامی پیش از این به ژاپن، فرانسه و چین هم سفر کرده است و در آینده نیز این روند ادامه خواهد داشت. سايت مشرق، 30/2/94، (http://www.mashreghnews.ir/fa/news/418928)
[4]. سازمان بینالمللی پکواش یک سازمان بیطرف میباشد که در کشور کانادا مستقر و در لندن، سوئیس و چند کشور دیگر شعبه دارد.
[5]. خبرگزاري تسنيم، 14/2/94.
[6]. مرحوم برهانالدين رباني از سال ۱۳۸۹ تا پایان زندگیاش، ریاست شورای عالی صلح افغانستان که با حکم حامد کرزی تشکیل شده بود را بر عهده داشت . پس از مرگ استاد ربانی مسئولیت شورای عالی صلح به بزرگترین فرزندش صلاح الدین ربانی سپرده شد و اکنون صلاح الدین ربانی ریاست این شورا را به عهده داد. این شورا وظیفهٔ مذاکره با گروه طالبان با هدف دستیابی به صلح پایدار و یافتن راهی مسالمتآمیز برای پایان دادن به درگیریها در افغانستان را بر عهده دارد.
[7]. آژانس اطلاعاتي باختر، 18/2/94.
[8]. رجوع شود به مقاله «امكانسنجي حضور و نفوذ داعش در افغانستان»، نوشته جواد جمالي، فصلنامه مطالعات راهبردي جهان اسلام، شماره 3 پياپي 59، سال پانزدهم، پاييز 1393، ص 172.