یادداشت شفاهی/
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم
أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ
1- مقدمه
1-1- طبق اخباری که به دست ما رسیده است و در رسانهها نیز این اخبار پخش شد، شاهد احکام جدیدی از سوی پادشاه عربستان سعودی؛ سلمان بن عبدالعزیز در خصوص جابجاییهایی در سطوح عالی قدرت در آل سعود هستیم. جابجایی که صورت گرفته است در مورد ولیعهد و به تبع آن جانشین ولیعهد، وزیر خارجه و برخی دیگر از وزرا و برخی سمت های مهم لشگری و کشوری است. نکتهی مورد توجه این است که این جابجاییها با کمترین حد زمینهسازی رسانهای صورت گرفت؛ یعنی شاهد یک زمینهسازی عجولانه برای این تغییرها بودیم، از جمله خبری که اخیرا در خصوص بازداشت 93 تروریست در عربستان سعودی که اخیرا منتشر شد که طی آن گفته میشود که برخی از آنها منتسب به داعش هستند و این درگیری و علیمات اطلاعاتی از سوی وزارت کشور عربستان سعودی صورت گرفته است؛ وزارتی که در حال حاضر محمد بن نایف که با احکام جدید تبدیل به ولیعهد جدید عربستان سعودی شده است، عهدهدار مسئولیت آن است. البته محمد بن نایف مطابق آنچه که مقامات آل سعود اظهار میکنند، سابقه داشته است که تندروهای شبهجزیره بخواهند وی را ترور نمایند.
1-2– لازم است که بحثی که میخواهم خدمت شما ارائه دهم، در دو سطح راهبردی و معادلات درونحاکمیتی آل سعود تحلیل شود. از زمانی که سلمان پادشاه عربستان شد، ما شاهد شروع یک فرایند تغییرات گسترده در ساختار قدرت در عربستان سعودی بودیم؛ یعنی جابجاییهایی در سمتهای اساسی رخ میداد. موج اول این تغییرات نیز در همان زمان روی کار آمدن ملک سلمان اتفاق افتاد. منتهی تحولات اخیر خصوصا جنگی که آل سعود علیه یمن ایجاد کرده است باعث تشدید و ریشهایتر شدن این تغییرات شد؛ یعنی جنس این تغییرات از تغییرات نسبتا تدریجی تبدیل به تغییرات رادیکال در سطح دومین مقام بلندپایه در خاندان آل سعود؛ یعنی ولیعهد شود.
البته اندیشکده راهبردی تبیین در خصوص ایجاد این تغییرات با تحلیلی که راجع به تحولات یمن و اعلام آتشبس شکننده صورت گرفت، اشاره و برآورد کرد که ما شاهد تغییرات بنیادین در سطوح عالی قدرت در آل سعود خواهیم بود که در یادداشت شفاهی آتشبس به آن پرداخته شده است.
2- نگاه کلان: سطح راهبردی و معادلات درونحاکمیتی
اگر بخواهیم تحولات اخیر را در سطح کلان تحلیل نماییم، نکتهی اول این است که طراح اصلی این تغییرات کماکان آمریکاییها هستند و آنها تعیینکنندهی این هستند که در معادلات قدرت در درون آل سعود چه تغییراتی صورت بگیرد. البته عوامل دیگری نیز مطرح هستند اما طراح اصلی باز هم آمریکایی هستند. آمریکاییها در حال حاضر در مورد عربستان سعودی نیازمند این هستند که فرایندی در خصوص انتقال قدرت از پسران عبدالعزیز به نوههای او اتفاق بیفتد؛ یعنی فرایندی با کمترین هزینه و کمترین ایجاد امواج صورت بگیرد. آنها در پی این هستند که مراکز ثقل قدرت را بر روی گزینههای خاص مد نظر خود از نوهها تنظیم نمایند. با توجه به اینکه دموکراتها در حال حاضر در آمریکا بر سر کار هستند و گزینهی آنها محمد بن نایف است، میبینیم که این اتفاق به مرور و گام به گام دارد در خاندان آل سعود رخ میدهد. آمریکاییها با توجه به ناکامیهایی که در سطح منطقه خصوصا در یمن داشتهاند، در پی این هستند که با طراحی برای سر و سامان دادن به معادلات قدرت در منطقه خصوصا معادلاتی که میان محور مقاومت و محور ارتجاع یا محور غربی-عربی-عبری و تاحدی ترکیه است، یک سروسامانی را ایجاد کنند. یکی از زمینههایی که برای این کار لازم دارند این است که جنگ قدرت در درون آل سعود را تا حدی مهار نمایند. تحولات یمن باعث تشدید جنگ قدرت در خاندان آل سعود شد که به این موضوع در یادداشت شفاهی گذشته که روی وبسایت اندیشکده قرار دارد پرداختیم. لذا آمریکاییها در پی این هستند که با قدرتمندسازی یک جناح خاص، تنشهای جنگ قدرت در آل سعود را کاهش دهند تا در نهایت بتوانند یک بازطراحی نقشهی عملیاتی در خصوص تحولات منطقه داشته باشند.
یکی از پیامدهایی که تغییرات فعلی و تغییر سمتهایی که ملک سلمان در سطوح عالی حاکمیتی آل سعود ایجاد کرد، میتواند زمینه ساز برای یک طراحی بزرگ و جدید علیه ملتهای منطقه باشد.
3- خاندان آلسعود
در سطح خاندان آل سعود باید به سه نکته اشاره کرد؛ یکی معادلات قدرت، دیگری عملیات علیه غیرسدیریها و آخرین عملیات در درون جناح سدیری.
3-1- در معادلات قدرت، همانطورکه قبلا اشاره شده است، اولین گسل و شکافی که به چشم میخورد شکاف سدیریها در مقابل غیر سدیریهاستکه به این موضوع قبلا بهطور مفصل اشاره کردیم. در درون طیف سدیری نیز حداقل سه جناح هستند که ما میتوانیم آنها را برشمریم: یکی جناح سلمان پادشاه فعلی و فرزند او محمد بن سلمان و طرفداران اوست، دیگری جناح محمد بن نایف و جناح سوم، جناح فرزندان سلطان هستند. بخشی از عملیاتی که علیه غیر سدیریها در معادلات قدرت آل سعود صورت گرفته است مربوط به تحولات یمن است که در این زمینه گفته میشود که آنها (غیر سدیریها) منتقدین جنگ یمن بودند و جنگ یمن به این عملیاتی که علیه غیرسدیریها صورت میگرفت، سرعت بخشید.
3-2- یک عملیات سه مرحلهای در خصوص کنار گذاشتن غیرسدیریها طراحی شده است:
مرحلهی اول: محدودسازی و به حاشیهراندن سدیریها بود. این مرحله با به روی کار آمدن ملک سلمان انجام شد. از افراد شاخصی که عضو باند غیر سدیریها بودند یا خود غیرسدیری بودند، میتوانیم به خالد تویجری که خود جزو خاندان آل سعود نبود اما یک فرد ذی نفوذ در دربار بود و منتسب به غیرسدیریها بود اشاره کنیم که در اولین گام ملک سلمان او را برکنار کرد و یا در خصوص به حاشیهرانده شدن غیرسدیریها میتوانیم به این اشاره کنیم که مقرن بن عبدالعزیز؛ بهعنوان ولیعهد و سعود الفیصل به عنوان وزیر خارجه طبق برخی از اخبار اساسا از قبل اطلاع نداشتند که جنگ علیه یمن میخواهد شروع شود. پس مرحلهی اول محدودسازی و به حاشیهراندن غیر سدیریها بود.
مرحلهی دوم: حذف غیر سدیریها بود و نمودی که از آن در خاندان آل سعود الان داریم میبینیم، مربوط به این مرحله است. مقرن بن عبدالعزیز بهعنوان یک غیرسدیری که ولیعهد است، از قدرت کنار گذاشته میشود. البته میگویند که خود او به این امر تمایل داشته است اما معلوم نیست که این امر صحت داشته باشد یا خیر. یکی از ویژگیهای مقرن در آل سعود این بود که به شدت نامحبوب بود. مقرن سیوپنجمین پسر عبدالعزیز پدر پادشاهان پیشین عربستان بوده است و در شورای بیعت نیز با رای شکننده و فشار خود ملک عبدالله و طراحی که او کرده بود که متعب بن عبدالله در پی مقرن پادشاه شود روی کار آمد. یک موضوع مهم دیگر در خصوص مقرن این است که مادر مقرن یمنی است و سیلی که ملت یمن در تحولات اخیر به صورت آل سعود نواختهاند در کنار گذاشتن مقرن و مرحلهی حذف این غیرسدیری بیتأثیر نبوده است.
مرحلهی سوم: مشغول سازی دور کردن از مراکز قدرت و در نهایت تلاش برای حذف غیرسدیریهای باقی مانده است. قدرتمندترین غیرسدیری باقیمانده متعب بن عبدالله پسر پادشاه پیشین است که فرماندهی گارد ملی عربستان میباشد. طبق اخباری که شنیدیم ملک سلمان به او دستور داد که در مرزهای یمن حاضر شود و نیروهای خود را به آن محل گسیل بدارد تا بتواند جلوی حملات زمینی که احتمالا انصارالله در ادامهی تحولات انجام خواهند داد را بگیرند. البته دور شدن متعب بن عبدالله از مراکز قدرت باعث میشود که وی نتواند اگر که لازم شد کودتایی علیه حاکمیت انجام دهد و یکی از دلایل آن جلوگیری از کودتا است. اما در خصوص جنگ یمن اگر متعب بن عبدالله از ملک سلمان اطاعت امر کند وارد باتلاقی شده که نهایت آن برای او قطعا باخت خواهد بود چرا که پیروزی انصارالله در جنگ زمینی محرز است و اگر بخواهد فرمان پادشاه را گوش ندهد نیز به علت تمرد به حاشیه رانده میشود. پس متعب بن عبدالله را وارد یک بازی دو سر باخت کردند. این از عملیاتی که علیه غیر سدیریها طراحی شده بود.
3-3- حال میرسیم به عملیاتی که درون جناح سدیری طراحی شده است.
• در مورد جناح فرزندان سلطان باید اشاره کنیم که کماکان در حاشیه هستند و به احتمال زیاد در حاشیه خواهند ماند. حداقل تا زمانی که جمهوریخواهان در آمریکا بر سر کار نیستند، جناح فرزندان سلطان که شاخصترین آنها بندر و خالد باشند در حاشیه باقی میمانند.
• در مورد جناح محمد بن نایف و جناح سلمان و پسر او محمد، شاهد یک ائتلاف میان آن دو هستیم. البته طبق برآورد پیشینی که اندیشکده راهبردی تبیین در مورد معادلات قدرت در درون سعودی داشت، محمد بن نایف برنده اصلی حمله به یمن در درون خاندان آل سعود بود که ما محقق شدن این امر را با ارتقای او و نزدیک شدن بیش از پیش به پادشاه شدن شاهد هستیم.
• ائتلافی که بین محمد بن نایف و محمد بن سلمان وجود دارد که ما میتوانیم به آن ائتلاف بین المحمدین بگوییم، یک ائتلاف تاکتیکی و دارای تاریخ انقضاست. این دو نفر ضمن تقسیم نقش، یک بازی برد-برد تعریف کردند. در حال حاضر محمد بن نایف برد بزرگتری داشته است. وی از جانشین ولیعهد تبدیل به ولیعهد شده است و بنابراین وی اولین نوهی عبدالعزیز آل سعود است که به مقام ولیعهدی میرسد و بنابراین وی بیش از یک گام با پادشاهی فاصله ندارد. بردی که محمد بن نایف از این وضعیت میتواند داشتهباشد، ناشی از اینجاست که بیکفایتی محمد بن سلمان در جنگ یمن کاملا به نمایش گذاشته شده و اگر او بیاید در سطح پادشاه شدن قرار بگیرد یک امتیاز بزرگ علیرغم بیکفایتی خود گرفته است. البته باید توضیحاتی را نیز در خصوص جانشین ولیعهد بیان کنم. طبق برآورد پیشینی که در معادلات درونسعودی داشتیم، محمد بن نایف برندهی اصلی جنگ یمن در خاندان آل سعود است. ائتلاف تاکتیکی و دارای انقضایی را ما بین دو محمد شاهد هستیم. سابقهی این ائتلاف به تاسیس مجلسین یا کمیسیونهای امنیتی و اقتصادی برمیگردد که پادشاه فعلی عربستان آن را تاسیس کرد. کمسیون امنیتی با فرماندهی محمد بن نایف و کمیسیون اقتصادی با فرماندهی محمد بن سلطان بود. این دو فرد اختلافات و اشتراکاتی دارند. اشتراک آنها این است که فعلا به این نتیجه رسیدهاند که باید با یکدیگر باشند تا بتوانند مراتب ترقی و رشد را درون معادلات قدرت آل سعود طی نمایند. اما اختلافات آنها در خصوص مسئلهی یمن این است که آنها یک اختلافی دارند. محمد بن سلمان معتقد به شروع نبرد زمینی است که این امر ناشی از ناپختگی، ماجراجویی و کمتجربگی اوست و محمد بن نایف مخالف شروع نبرد زمینی است.
• اما عوامل انقضای این ائتلاف تاکتیکی، اولا مربوط به متزلزل بودن جایگاه جانشین ولیعهدی است. اولین جانشین ولیعهد تاریخ عربستان، مقرن بن عبدالعزیز بود. وقتی شاه وقت او که عبدالله بود، مرد، تبدیل به ولیعهد شد و حال دیدیم که بهراحتی او را کنار گذاشتند. لذا جایگاه جانشین ولیعهدی جایگاه بسیار متزلزلی است. ناکامی محمد بن سلمان باعث میشود که اگر محمد بن نایف پادشاه باشد، به احتمال بسیار زیاد محمد بن سلمان را شاید مدتی ولیعهد کند و شاید از همان اول کنار بگذارد. اگر او را برای مدتی هم ولیعهد خود قرار دهد، به راحتی در ادامه او را کنار خواهد گذاشت. اگر ما شاهد ثبات نسبی یا بیثباتی کلان باشیم به زودی شاهد انقضای این ائتلاف تاکتیکی خواهیم بود.
4- آینده نگری و براورد
بخش چهارم عرایض بنده به آیندهنگری و برآورد آیندهی معادلات قدرت مربوط میشود. در این رابطه باید چند نکته را مورد اشاره قرار دهم.
4-1- نکتهی اول این است که با تغییراتی که رخ داده است و با مد نظر قرار دادن تحولات یمن، تحولات سوریه خصوصا جبههی جنوب (استان درعا) و جبههی شمال (بخش ادلب) و تحولاتی که در غرب عراق (حاشیهی رود فرات) شاهد هستیم و همچنین تحولاتی که در مورد پوستهاندازی داعش احتمال دارد که شاهد باشیم این تغییر میتواند نشانگر این باشد که دور جدید توطئه علیه ملل منطقه در حال شکلگیری است که ان شاء الله در برنامههای بعدی اندیشکدهی راهبردی تبیین به این امر میپردازیم.
4-2- در خصوص داخل خاندان آل سعود احتمالا ما شاهد قدرتیابی بیشتر محمد بن نایف در معادلات جنگ قدرت خاندان آل سعود خواهیم بود. اگر بخواهیم این قدرتیابی بیشتر را تشریح کنیم، رابطهای که در ادامه احتمال دارد که محمد بن نایف و ملک سلمان؛ یعنی ولیعهد و شاه با یکدیگر داشته باشند مشابه ارتباط و نسبتی است که میان عبدالله بن عبدالعزیز آل سعود و فهد بن عبدالعزیز آل سعود در زمان پادشاهی فهد بود که در آن برهه ولیعهد به مرور تمامی قدرت را با توجه به بیماری که فهد داشت، قبضه کرد.
نکتهی بعدی این است که اگر شرایط فراهم شود، چه بسا شاهد کنار گذاشته شدن خود ملک سلمان از قدرت هم باشیم که البته لازمهی این کار روی کار ماندن دموکراتها در آمریکاست.
نکتهی دیگر تحت عنوان معادلات مطرح در سطح فرامنطقهای در خصوص این است که اگر جمهوریخواهان در آمریکا به قدرت برسند جناحی که در حال حاضر خفته و آتش زیر خاکستر میباشد خیز بلندی برای تصاحب قدرت برمیدارد. این جناح، جناح فرزندان سلطان است که بندر بن سلطان و خالد بن سلطان شاخصترین چهرههای این جناح میباشند.
4-3- در جمعبندی باید بگویم که طبق برآورد ما در کوتاهمدت شاید شاهد کاهش تنش در معادلات قدرت آل سعود باشیم ولی در میان مدت و بلندمدت اگر بتوانیم برای آل سعود آیندهی بلندمدتی تصور کنیم نه تنها کاهش تنش نخواهیم داشت بلکه شاهد افزایش تنش در جنگ قدرت آل سعود و تغییراتی که در سطوح کلان حاکمیت آل سعود شکل میگیرد، خواهیم بود. شاید بتوانیم بگوییم که آل سعود به مرحلهی بیثباتیهای پیدرپی وارد خواهد شد و چه بسا روی ثبات را به خود نبیند.
والسلام علیکم و رحمةالله و برکاته