شاید بتوان پاکستان را بهشت تروریسم و گروههای افراطی دانست. اما واقعاً جامعهی پاکستان زمینه را برای تربیت نیروهای افراطی فراهم کرده است؟
به نظر میرسد گرایشهای افراطی در پاکستان 180 میلیون نفری، با درصد پایین نیز جمعیتی زیادی باشد. برخی از کارشناسان به دلیل ورود اسلام به شبه قاره با زمینهای عرفانی و صوفیانه، زمینهی دینی اکثر مردم پاکستان را خالی از پتانسیل درگیریهای قومی و مذهبی میدانند اما به هر حال رشد گرایشهای افراطی در این کشور به دلایل مختلف داخلی و منطقهای ایجاد گردید. دلایلی چون سیاستهای اسلامیسازی مبتنی بر فقه و همچنین کمکهای مالی کشوری چون عربستان سعودی از دلایلی است که مجال را برای رشد و تربیت نسلهایی از تفکرات افراطی فراهم نمود. از سوی دیگر بسیاری از کارشناسان، دولت پاکستان را یک دولت ورشکسته میدانند که خود زمینه را برای انواع حرکتهای افراطی مذهبی و قومی مهیا میکند. اما به طور کلی عمده نقشآفرینی در این کشور بر عهدهی ارتش است.
گروههای تروریستی مختلفی در مناطق قبایلی پاکستان- که معروف به فاتا و در همسایگی افغانستان است- حضور دارند و مناطق وزیرستان جنوبی و شمالی جزء همین منطقه محسوب میشود.
اما ترور و افراطیگری تنها به این مناطق منحصر نمیشود و بیشتر نقاط پاکستان از این درد رنج میبرد. گروههای مختلف تروریستی در این کشور با کاربریهای مختلف حضور دارند. بعضی از گروهها سوگیری فعالیتشان به سمت افغانستان و در خاک افغانستان است مانند شبکهی حقانی؛ برخی از گروهها تحرکات ضد هند دارند مانند لشکر طیبه؛ برخی از گروهها نیز مانند لشکر صحابه و لشکر جهنگوی فعالیتهای ضد شیعی دارند. البته گروههای تروریستی در شرق ایران نیز از نعمت پاکستان برای فعالیتها و پناه گرفتن خود بهره میبرند. البته گروهی مثل «تحریک» طالبان پاکستان اهداف ضد دولتی دارد و با خود دولت و نظام پاکستان درگیر است.
پیروزی انقلاب اسلامی در ایران برای بسیاری از مسلمانان جهان مایهی دلگرمی بود به خصوص مردم پاکستان که از ابتدای انقلاب نیز دلدادهی آن بودهاند. از سوی دیگر این کشور میزبان شیعه و سنی بود که با وجود اکثریت سنّی، اختلافات مذهبی در بین آنها وجود نداشت و تحقیر و محدودیت برای اقلیت شیعه- که البته خود میلیونها تن هستند- از محوریت در این کشور برخوردار نبود. اما انقلاب در ایران با وجود محوریت وحدت در آن، برای عدهای توهم فرقهای و شیعههراسی پدید آورد. از جمله تشکیل گروههای تروریستی صحابه را نیز میتوان جزئی از این فعالیتها دانست. اگرچه گروههای صحابه و جهنگوی به ظاهر پس از چندین سال فعالیت و ترور، ممنوعالفعالیت گردیدند اما این تفکر از بین نرفت: تفکر حذف فیزیکی نخبگان شیعه.
ترور سید عارف حسین حسینی در کنار ترور علمای مختلف شیعه را میتوان ناشی از این تفکر دانست. در کنار ترور شیعیان پاکستان و حذف نیروهای مؤثر، ترور دیپلماتهای ایرانی و اتباع ایران نیز از فعالیتهای منتسب به گروههای صحابه و جهنگوی میباشد.
اخیراً ترور نمایندهی آیت الله سیستانی در پاراچنار پاکستان دوباره این مسئله را به یاد میآورد که در تلاطمهای امنیتی و سیاسی در پاکستان، فرصت برای حذف فیزیکی نیروهای مؤثر شیعه فراهم است. وقتی این ترور را در کنار ترور خالد محمود سومرو عالمان سنی پاکستان و عضو ارشد حزب جمعیت علمای اسلام شاخهی فضلالرحمن در شهر سکهر از توابع ایالت سند قرار داده میشود، مسئلهی اختلافافکنی بین شیعه و سنی خودنمایی میکند، مسئلهای که تمام قوای رسانهای جهان به دنبال آن هستند که بحرانهای امروز در سوریه، عراق و… را حاصل آن بدانند. صحبت از حضور داعش در پاکستان بسیار گفته میشود و برخی از مقامات این کشور نسبت به این مسئله ابراز نگرانی دارند. البته باید توجه داشت که برخی از گروههای افراطی پاکستان نیز با داعش در همکاری و یا بیعت به سر میبرند و ممکن است تشدید ترورها در پاکستان، هم حذف نخبگان را در پیش گیرد و هم زمینه را برای ورود داعش به پاکستان مهیا نماید. حضوری که ممکن است جبههی جدیدی برای ایران، افغانستان، هند و قدرتهای فرامنطقهای همچون ایالات متحده باشد. البته تحرک داعش در پاکستان مستلزم اجماع بین گروههای مختلف افراطی در این کشور و همچنین طالبان افغاستان است، اجماعی که تا به امروز هم ایجاد نشده و آیندهای مبهم دارد.
ترور افراد در پاکستان، متأسفانه خبر شگفتانگیز و تازهای نیست. به هر حال بسیاری از کارشناسان، تروریسم را یکی از ابزارهای سیاست خارجی و قدرتنمایی لااقل بخشی از حاکمیت در پاکستان میدانند؛ ابزاری که توازن را در بین گروههای داخلی و همچنین روابط با همسایگان برقرار میکند و البته گاه از دست خارج میشود و به کابوسی برای خودِ دولت پاکستان بدل میشود.
همانطور که گفته شد، پاکستان به طور سنتی خالی از زمینههای درگیریهای مذهبی است، مسئلهای که در افغانستان و هند و منطقهی کشمیر نیز صدق میکند چرا که ورود اسلام به این مناطق خالی از این زمینهها بوده است. مؤید این مسئله، پیوندهای عمیق ملتهای این منطقه اعم از شیعه و سنی است. رابطهی ملت ایران و پاکستان رابطهای مثالزدنی است. از این رو ایجاد تفرقههای مذهبی با حرکتهای افراطگرایانه و تروریستی بیشتر به یک بازی شبیه است که طراحان آن در زمینهای دیگر از جمله سوریه و عراق سعی در اجرای آن داشتهاند تا آنچه را که پتانسیل جهاد میدانند علیه خود جهان اسلام به کار گیرند و منافع استکبار محفوظ بماند. نباید فراموش کرد که عربستان به پاکستان نگاه راهبردی دارد و از این رو سرمایهگذاری عظیمی در این کشور کرده است که خود میتواند بذرافکنِ تفرقه در پاکستان باشد.
به هر حال بازی جنگ فرقهای در پاکستان بازی کاذب و ساختگی است. این بازی از یک سو ایجاد انشقاق بین ملت ایران و پاکستان را دنبال میکند و از سوی دیگر به دنبال ناامنی در شرق ایران با استفاده از عقبه در پاکستان است. همچنین به دنبال انزوای ایران در عرصهی ژئوپلتیک جنوب آسیاست تا بتواند در کنار عوامل قبلی که ذکر شد، حضور اقتصادی ایران به خصوص از طریق خط لوله صلح را در این منزقه منتفی کند. ایجاد عمق راهبردی برای عربستان نیز میتواند از دلایل وجود یک بازی بزرگ در جنوب آسیا علیه ایران با بازیگردانی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای باشد.