تحولات رژیم صهیونیستی در حوزه داخلی پس از توافق تشکیل دولت آشتی ملی بین فتح و حماس مبتنی است بر معادله ای چند مجهولی که لاجرم حل مجهولات آن، مولفه هایی را نیز از درون این رژیم نامشروع شامل میگردد. گرچه مساله فلسطین بدون نابودی دولت غاصب صهیونیستی هیچگاه به سرانجام نخواهد رسید و به فرموده رهبر معظم انقلاب اسلامی «طرح دو دولت که لباس حق به جانبِ پذیرش دولت فلسطین به عضویت سازمان ملل را بر آن پوشاندهاند، چیزی جز تن دادن به خواستهی صهیونیستها یعنی «پذیرش دولت صهیونیستی در سرزمین فلسطین» نخواهد بود و این به معنی پایمال کردن حق ملت فلسطین و به معنای باقی ماندن غده سرطانی و تهدید دائمی پیکره امت اسلامی، مخصوصا ملتهای منطقه است» ، اما باید در نظر داشت شناخت عناصر تاثیر گذار در عرصه داخلی رژیم صهیونیستی، یاری دهنده در فهم تحولات پیش رو خواهد بود.
پس از علنی شدن توافقات، و دیدار هیاتی از سازمان آزادیبخش فلسطین با مسئولان حماس در نوار غزه، اگرچه پیش بینی این رویداد برای مقامات رژیم صهیونیستی کمی دور از ذهن به نظر می رسید؛ اما اختلافات حول مساله مذاکرات صلح و چگونگی مواجهه با آن را بیش از پیش در میان سران این رژیم آشکار ساخت.
تنها چند روز پس از این توافق بود که، برخی مقامات اسبق ارتش و سیاستمداران بازنشسته رژیم صهیونیستی با بیان طرح راه حل تشکیل دو کشور، خطاب به دولت ایالات متحده بر لزوم عقب نشینی یک جانبه اسرائیل از نود درصد مساحت کرانه باختری تاکید کرده و در پیش گرفتن سیاست اقدامات یکجانبه توسط هر دو طرف (فلسطینی- اسرائیلی) را گامی موثر در پیش برد این هدف عنوان کردند.
از سوی دیگر شورای افسران ذخیره در دستگاههای امنیتی نیز با تاکید بر اینکه از مدتها قبل در خصوص نابسامانی اوضاع در صورت توقف مذاکرات به مقامات رژیم هشدار داده بودند؛ با برخی مقامات سابق در سرویسهای وابسته به تشکیلات خودگردان دیدار داشته و اظهار می کنند برای جلوگیری از تشدید اوضاع امنیتی در کرانه و نوار غزه، دو طرف بایستی برای از سرگیری مذاکرات تلاش کنند. لذا شورا با پیشنهادهایی از قبیل:
– جلوگیری از افزایش ساخت و ساز در قدس شرقی و تخریب خانه های فلسطینیها در منطقه «ج».[1]
– جلوگیری از الحاق منطقه «ج» به اسرائیل.
طرف فلسطینی، در نهایت پیامی را برای نخست وزیر و وزیر دفاع ارسال می کند که در آن حفظ روابط سیاسی با دولت خودگردان و توسعه آن را یک منفعت مشترک برای طرفین در نظر گرفته و از لزوم وجود اقدامات تنبیهی برای اعضای افراطی جناح راستگرا سخن به میان میآورد.
همین باعث شد تا نتانیاهو دستور لغو نشستی را که در آن قرار بود طرحهای پیشبرد ساخت و ساز در شهرکها بررسی شود، به وزیر دفاع خود صادر کند.
اما آنچیزی که هم اکنون در میان مقامات رژیم صهیونیستی مطرح می باشد، نوع نگاه تشکیلات خودگردان به بحث آشتی ملی است، و اینکه آیا این اقدام یک تاکتیک خواهد بود و یا یک راهبرد؟ به نظر می رسد در پاسخ به این سوال، مقامات رژیم صهیونیستی دریافته اند که این اقدام برای حماس یک راهبرد اساسی و برای جنبش فتح یک اقدام تاکتیکی بوده است. چراکه اولا حماس در شرایطی کاملا بحرانی و رو به اضمحلال بود و این اتحاد باعث میشود تا در حیات سیاسی این جریان یک تحول عظیمی شکل گیرد. تا جایی که میبینیم اسماعیل هنیه برای برقراری این طرح دست به دامان جیمی کارتر می شود و از وی میخواهد تا از طرح حمایت کند. در ثانی جنبش فتح نیز با توجه به عدم قبول شروط خود در مذاکرات نیاز داشت تا اقدامی را درراستای فشار به رژیم صهیونیستی برای قبول برخی بندهای توافقنامه صلح انجام دهد. که این همان تهدید محمود عباس به کناره گیری از تشکیلات فتح و انحلال این سازمان بود که بلافاصله برای انکه بخشی از تهدید خود را عملی کرده باشد با حماس توافق آشتی ملی را به امضا میرساند.
نتانیاهو نیز برای آنکه در برابر یهودیان افراطی و جناح راستگرا، یک عنصر منفعل قلمداد نشود و برای آنکه خشم خود را از این اقدام فتح نشان دهد؛ اقدام به لغو کارتهای وی ای پی برخی رهبران تشکیلات خودگردان میکند. که پر واضح است این اقدام هیچ جنبه بازدارندگی نداشته و صرفا یک حرکت تبلیغاتی بوده است. و در اصل آنچه که برای نتانیاهو حائز اهمیت می باشد؛ همان حفظ امنیت کرانه باختری است.
به نظر میرسد در درون حاکمیت اسرائیل نیز مرزبندی جدیدی پس از توافق آشتی ملی میان حماس و فتح، صورت گرفته به طوری که اتحاد و تقارب احزاب “کار”، “حرکت” و “آیندهای هست” بیش از پیش قابل درک میباشد و به نوعی جزو احزاب میانه به حساب میآیند و با این شرایط تنها حزب خانه یهودی به ریاست نفتالی بنیت است که با ادامه مذاکرات سازش مخالفت صددرصدی دارد و در قلمرو احزاب راست افراطی به حساب میآید که در صورت خروج حزب بنیت از کابینه، بعید به نظر میرسد ائتلاف با نتانیاهو از بین برود و در نهایت یکی از این سه حزب میانه یا ترکیبی از آن جایگزین ائتلاف در حاکمیت خواهد بود.
در مجموع می توان گفت سه سناریو برای آینده تحولات پس از آشتی ملی قابل تصور میباشد:
– تشکیل یک کشور دو ملیتی بدون غزه و واگذاری 90 درصد زمینهای کرانه باختری به فلسطینیها.
– ترسیم مرزهای رژیم صهیونیستی به صورت یکجانبه که شاید اقدام اخیر نتانیاهو مبنی بر طرح قانون دولت یهودی در این راستا قابل ارزیابی باشد.
– در پیش گرفتن سیاست به تعویق انداختن مساله مذاکرات و لزوم تبیین ماهیت طرح آشتی با یک سازمان تروریستی.
همانطور که گفته شد به نظر میآید که اجرای سناریوی اول و ادامه مذاکرات با تشکیلات خودگردان همراه با اعطای برخی امتیازات و البته همراه با عدم پذیرش حماس به عنوان دولت فلسطینی، در بلند مدت جزو اهداف و مطلوب این رژیم باشد. ولی در کوتاه مدت برای بررسی بیشتر موضوع، سناریوی سوم عملیاتیتر می باشد چراکه جامعه جهانی و ایالات متحده هم اکنون در گیر مسائل مهمتری همچون بحران اوکراین و روسیه و همچنین انتخابات عراق، افغانستان و سوریه می باشد و مساله مذاکرات سازش و دولت آشتی ملی از اولویت خارج است.
[1] – یکی از مناطق سه گانه کرانه باختری که در حال حاضر در اشغال اسرائیل است.