در آستانهی 35امین فجر انقلاب اسلامی، لازم است از ابعاد مختلفی به این تحول عظیم پرداخته شود. وقوع انقلاب اسلامی ایران، بسیاری از معادلات جهان دوقطبی دوران جنگ سرد را به هم ریخت. لذا از همان ابتدای وقوع انقلاب، شاهد انواع کارشکنی در ابعاد جهانی و حتی منطقهای علیه نظام نوپای جمهوری اسلامی ایران بودیم. هر دو ابرقدرت غرب و شرق، تمایل به سرنگونی این نظام نوپا داشتند. اما هر دوی آنها رویکرد جنگ نیابتی با این نظام را در دستور اصلی کار خود قرار دادند و لذا کشورما بطور مستقیم با این دو قدرت به اصطلاح بزرگ جهانی درگیر نشد. هرچند شوروی سابق که در دههی 1980 میلادی، در سراشیبی افول قرار گرفته بود؛ از رقیب خود، ایالات متحده آمریکا، در این میدان عقب افتاد. ولی به نوبهی خود با دستنشاندههای داخلی مثل حزب توده و یا برخی درگیریها و مزاحمتهای مرزی در مرزهای شمالی کشورمان، سعی کرد در روند شکلگیری حکومت اسلامی ایران، اختلال ایجاد نماید. همچنین در یک شراکت تاکتیکی و یا شاید رقابت تاکتیکی با رقیب اصلی خود، حاضر به کمک به رژیم بعث عراق، در جنگ تحمیلی گردید. اما خیلی زود شوروی که کمترین مخاصمه را در میان دشمنان اصلی انقلاب اسلامی انجام داد؛ به سرنوشت محتوم خود دچار گردید.
پس میتوان گفت در سه دههی گذشته، عظمت انقلاب اسلامی اجازه نداده است که قدرتهای جهانی مستقیما خود را با آن درگیر کنند. بلکه قدرتهای منطقهای مستقیم یا بصورت حلقهی واسطهی گروهها و گروهکهای وابسته، با وعدههای پوشالی برای براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران، با هم به رقابت نفسگیر پرداختهاند. طوری که مهمترین تاکتیک قدرتهای بزرگ برای خصومت با انقلاب اسلامی، به شکل نیابتی بوده است. علاوه بر جنگ تحمیلی هشتساله تحت لوای حمایت ابرقدرتهای پوشالی وقت بعنوان جنگ نظامی نیابتی؛ استفاده از دستنشاندگان منطقهای و اپوزوسیونهای خودساختهی داخلی و خارجنشین در راستای دو حوزهی نبرد امنیتی-رسانهای، عمدهترین حوزههای تقابل نیابتی با جمهوری اسلامی ایران بوده است. در این میان رژیم عربستان سعودی نقش ویژهای ایفا میکند. این رژیم که پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران، دیگر رقیبی در منطقه برای نوکری آمریکا و اسرائیل نمیدید؛ در اولین گام به ترغیب پنج کشور دیگر حوزه خلیج فارس برای تشکیل شورای همکاری خلیج فارس پرداخت. شورایی که برای ایجاد یک اتحاد منطقهای از همسایگان جنوبی ایران، علیه انقلاب اسلامی ایران شکل گرفت. در طول سالهای بعد از انقلاب و اتخاد سیاستهای بعضا مسالمتجویانه و مسامحهگرایانه از سوی دولتهای وقت جمهوری اسلامی علیه در قبال عربستان، آن چه ثابت بوده است؛ حمایت صریح و بعضا بیپردهی تسلیحاتی-مالی این رژیم از اپوزوسیونهای قومی-مذهبی در نوار شرقی، جنوبی و غربی کشور است. طوری که امروز علاوه بر تسلیح و حمایت لجستیکی، ارتباطات رسانهای و تبلیغاتی گروهکهایی چون جندالله، جیشالعدل و خلق عرب با رسانههای عربستانی، بر کسی پوشیده نیست. دادن تریبون به گروههای تروریستی از جمله پخش مصاحبههای عبدالمالک ریگی پس انجام جنایات مهیب[1]، مصاحبههای اختصاصی با سران خارج نشین گروههایی مثل الاحوازیه و حمایت قاطع از سایر تروریستهای تجزیهطلب مثل خلق عرب و پژاک از جمله سطور کارنامهی تاریک رسانههای منتسب به سعودیهاست.
با شرو ع فتنهی عمیق و کودتای رنگی سال 1388 در ایران، که بدون شک بحرانی مدیریت شده برای زیرسئوال بردن مشروعیت نظام مقدس جمهوری اسلامی بود؛ رسانههای وابسته به سران مرتجع عرب، همسو با سایر رسانههای معاند انقلاب اسلامی، علنا بر کورهی این فتنه دمیدند. با شروع ناآرامیهای 1388در ایران، رسانهها و مقامات مرتجع عرب که ترس همیشگی از هرگونه قیام مردمی در منطقه دارند؛ در ابتدا تشریفات رسمی را رعایت کرده و ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد را به ایشان تبریک گفتند. رژیم عربستان که در حین مناظرههای انتخاباتی، به نقش مداخلهگرایانهاش در امور ایران اشاره شده بود؛ ازمیان همسایگان ایران و حتی کشورهای شورای همکاری خلیج فارس تنها کشوری بود که در اقدامی ناشیانه، ریاست جمهوری دکتر احمدی نژاد را تبریک نگفت. کاری که در عرف دیپلماتیک و آن هم برای یک همسایه، امری بسیار نامتعارف است. البته مسئولین عربستانی همانند برخی کشورهای جویای نام چون کانادا و سوئد، دائما علیه انتخابات ایران سخن نراندند؛ زیرا دولت متبوعشان اولین مصداق دیکتاتوری در منطقه غرب آسیا بود. ولی در پشتیبانی مالی و رسانهای از فتنه سنگ تمام گذاشتند. بعنوان یک مصداق از حمایت مالی، میتوان به کمک یک میلیارد دلاری پادشاه عربستان به یکی از سران فتنه و درحین سفرهای مشکوک وی به دول حاشیه خلیج، اشاره کرد. همچنین برگزاری چندین جلسه و نشست ضد ایرانی مثل جشن الجنادریه و کمک 18 میلیون دلاری به اپوزوسیون ایران درحاشیه این نشست، از جمله این تلاشهای منطقهای برای تخریب مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران هست. جشن و نشست الجنادریه و کمک 18 میلیون دلاری رژیم عربستان به جریانات ضد انقلاب و تقویت رسانهای آنها، از جمله این موارد است[2]. در این نشست، تعدادی از سران اپوزوسیون ایران نیز حضور یافتند.
رسانههای وابسته به برخی دول مرتجع منطقه در خلال فتنه 88، بدترین و تندترین نوع برخوردها را نسبت به مشروعیت نظام جمهوری اسلامی ایران، نشان دادند. استفاده از عنوان «کودتا» درباره انتخابات سال 1388[3]، اوج وقاحت و از طرفی ناشیگری این رسانهها را نشان میدهد که هم راستا با همپیالههای داخلی خود، انتخابات ایران اسلامی را در بالاترین سطح ممکن، زیر سئوال میبرد. کاری که در مشی یک رسانهی نیمه حرفهای هم نمیتواند بگنجد.
القای دودستگی بین مرجعیت دینی
سایت العربیه در یکی از محورهای مانور تبلیغاتی خود پیرامون فتنه 88 در ایران، سعی در القای دودستگی بین مرجعیت دینی نمود.[4] این رسانه در گزارشهای متعدد، مراجع عظام تقلید در قم را مخالف رهبر انقلاب و علمای معتقد به نظام جمهوری اسلامی معرفی میکرد. العربیه در القای دودستگی در میان مسئولین حاکمیتی نظام جمهوری اسلامی، از چهرهی اکبر هاشمی رفسنجانی نیز مایه گذاشت. بطوری که در مطالب و گزارشهای متعدد و متکی به اخبار بدون منبع، هاشمی را به همراهی بقیه علمای قم، در حال تدوین ساختار جایگزین برای جایگاه رهبری ایران معرفی کرد. و به این ترتیب، نوعی دعوای قدرت(مشابه آنچه در خود عربستان بین شاهزادگان سعودی وجود دارد) در بدنهی حاکمیتی ایران معرفی کرد[5].
دیپلماسی فعال، راهکاری مغفول
شکی نیست که موضوع منازعهی ما با رژیم عربستان سعودی، نه از جنس منازعه با رژیم صهیونیستی بر سر به رسمیت نشناختن است؛ و نه از جنس منازعه با ایالات متحده آمریکاست که بصورت نزاع گفتمانی باشد. منازعهی ما با حکومت و رژیم سعودی از جنس منازعه با دولت بعث عراق است. یعنی مردم عربستان منهای حکومت دستنشاندهی غیرقابل اصلاح خود، میتوانند بهترین ملت برادر با جمهوری اسلامی ایران باشند. ولی بعلت برخی شرایط حساس از جمله جایگاه کلیدی عربستان در جهان اهل تسنن در غیاب رقیبی چون مصر، اهمیت راهبردی حج در جهان اسلام، همسایگی ایران و عربستان؛ و نیز برخی زمینهها چون بیداری و بالندگی روزافزون خود مردم عربستان علیه استبداد ارتجاعی حاکم، روند رو به فروپاشی ساختار داخلی حاکمیت ملی این کشور و … به هیچ وجه تقابل نظامی ایران و عربستان توصیه نمیشود. رویکردی که درحال حاضر در دستور کار مسئولین عالی نظامی و امنیتی جمهوری اسلامی ایران قرار داد. لذا در سالهای گذشته به کرات میدیدیم که فرماندهان نظامی جمهوری اسلامی ایران در قبال تهدیدات گهگاه دول ماجراجوی حاشیه خلیج، مانورهای هدفمند مشترک در خلیج فارس، ادعاهای بی اساس علیه جزایر سه گانه و … از لحن تمسخرآمیز فعالانه استفاده میبردند تا لحنی تهدیدآمیز.
مشی جدید حاکم بر برخی رفتارهای دستگاه دیپلماسی کشورمان، متاسفانه روزبه روز دشمنان بزرگ و حتی کوچک ما را گستاختر میکند. طوری که در دولت قبل، عمدهی تهدیدات نظامی علیه جمهوری اسلامی ایران از زبان مقامات اسرائیلی بوده و مقامات آمریکایی(که تهدیدات آنها در میان قدرتهای نظامی جهان دارای اعتبار است) بسیار به ندرت و البته خفیف ما را به گزینه نظامی تهدید میکردند. ولی در حال حاضر بر خلاف سیاست اصلی دولت تدبیر وامید در به حاشیه راندن اسرائیل، این رژیم حداقل در حوزهی تهدیدات نظامی نه تنها به حاشیه نرفته، بلکه متحدان کوچک و بزرگی نیز پیدا کرده است. اکنون دیگر تقریبا روزانه نه تنها رئیس جمهوری و وزیر خارجه آمریکا که مقامات دون پایهی کاخ سفید نیز از گزینههای نظامی تنبیهی کاخ سفید علیه ایران نام میبرند. این بیم میرود که در صورت اتخاذ رویکرد و ادبیات منفعلانه در قبال تهدیدات و اقدامات آشکار عربستان سعودی، شاهزادههای این رژیم که تا دیروز باید محرمانه درخواست فشار و حملهی نظامی به ایران میکردند[6]، علنا ما را به حمله نظامی تهدید کنند. انتظار زیادی نیست که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی، در برابر اقدامات تروریستی کنونی عوامل سعودی چون انفجار مقابل سفارت ایران در بیروت، حمایت از گروهکهای تروریستی جدایی طلب؛ و همچنین فضاسازیهای ضد ایرانی چون درخواست برای حذف ایران از لیست شرکت کنندگان ژنو2 و اظهارات علیه برنامهی هستهای کشورمان؛ رویکردی حقوقی و فعال در پیش بگیرند.
[1] – مصاحبه العربیه با عبدالمالک ریگی، 20 نوامبر 2010
[2] – حیدر مصلحی، خبرگزاری مهر، 1392/8/28
[3] – Iranians worldwide protest “coup” of 2009, alarabiya,15june2009
[4] – Iranian clerics seek supreme leader alternative, alarabiya,21june2009
[5] – Iranian clerics seek supreme leader alternative, alarabiya,21june2009
[6] – به نقل از سند ویکی لیکس در تاریخ 28 نوامبر 2010