شبکهی تلویزیونی «العربیه» در خبری فوری اعلام کرد عربستان از عضویت در شورای امنیت سازمان ملل متحد انصراف داده است.[1]
با توجه به دخالتهای مکرر ریاض در حوادث منطقهای، این خبر شاید ابتدا به ساکن بسیار عجیب باشد اما واکاوی الگوی درونی حکومت آل سعود به عنوان تنها کشوری که اسم خاندان حاکم، اسم کشور هم هست، نکاتی را به ذهن متبادر میکند که ذکر آن خالی از لطف نیست:
1- عربستان سعودی در صورت عضویت در شورای امنیت سازمان ملل، باید به افکار عمومی و نظام بین الملل، پاسخگوی عدم رعایت حقوق شهروندی و حقوق بشر در داخل کشور خود میشد. عدم رعایت حقوق زنان، عدم برخورداری از حق رأی زنان و عدم کاندیداتوری زنان در انتخابات، عدم رعایت حقوق شیعیان، اسماعیلیه، زیدیه و… به عنوان اکثریت جامعهی عربستان (وهابیون به عنوان اقلیت محض حاکم بر جامعه عربستان میباشند)، تبعیض در بین اقشار جامعه، روند دستگیری معترضان و زندانهای بدون محاکمهی آنها و… از جملهی این موارد میباشد.
2- عربستان سعودی در حالی خود را به عنوان قطب جهان عرب معرفی میکند که در سرکوب مردم بیدفاع و مظلوم بحرین، یمن و مصر دست داشته و دستش به خون مردم سوریه نیز آلوده است و سابقهی چندان روشنی در رعایت دموکراسی ندارد و نکتهی طنز ماجرا آنجاست که این حکومت بدوی، داعیهدار حقوق بشر و نظم نوین جهانی شده است.
3- در منطقهی خاور میانه، سرسپردگی عربستان به آمریکا و رژیم صهیونیستی بر هیچکس پوشیده نیست و نحوهی انتخاب عربستان به عنوان نمایندهی آسیا در شورای امنیت خود شاهدی بر این مدعا میباشد.
4- گسترش روزافزون تکفیریها، تروریستها و وهابیت، بیتردید انگشتها را به یک سو نشانه میرود و آن فقط و فقط جناب «بندر بن سلطان» و دیگر مردان دولتی و امنیتی این رژیم مرتجع است.
با همهی این تفاسیر، اخبار حکایت از آن دارد که عربستان ماهها در حال لابی با همهی کشورها برای گرفتن این صندلی بود. حال چرا باید سخاوتمندانه، عطای این صندلی را به لقایش ببخشد؟
به نظر نگارنده، دلایل فوق، تنها بخشی از سوالات جامعهی بین الملل بود که بر سر این حکومت خالی میشد و بدتر از آن، این است که نظامی که عربستان سعودی بخواهد جزء اعضای شورای امنیت آن باشد هم زیر سوال میرفت. پس چه بهتر که عبدالله طلبکار باشد نه بدهکار!
[1] به نقل از باشگاه خبرنگاران در تاریخ 26 مهرماه 92