تفکیک حوزهی فرهنگ از ارشاد؟!
چندی پیش در یکی از روزنامههای صبح کشور یادداشتی درج شده است که در یکی از بندهای آن، صحبت از تغییر نام وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به وزارت فرهنگ و هنر به میان آمده است. با صرف نظر از این که به چرایی درج چنین مطلبی در روزنامهای بپردازیم که مجوزش را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرده است؛ لازم است خلاصه وار، به ذکر چند نکته بپردازیم.
1- چه مباینتی میان فرهنگ و ارشاد اسلامی است؟
در گام اول با صرف نظر از پسوند اسلامی؛ چه مباینتی میان فرهنگ و ارشاد است؟ مگر غیر از این است که هدف از فرهنگ، گسترش فضایی است که بتوان به کمک آن، جامعه را در چنان فضای مطلوب و مقصودی حرکت داد که به اهداف عالی انسانی دست یابند. لازمه چنین امری این گونه است که اگر در نظر بگیریم که یکی از بالاترین نهادهای متولی امور فرهنگی نظام جمهوری اسلامی؛ چگونه میتواند که نسبت به توسعه و نهادینه نمودن مولفههای فرهنگی تعهدی نداشته باشد. در گام دوم، اگر بپذیریم که دین اسلام، به عنوان دینی جامع و کامل و مظهر اخلاق والا است؛ چگونه چنین پسوندی که مبین کارکرد نیز میباشد را از یکی از مهمترین نهادهای متولی امر فرهنگ حذف کنیم.
2- فهم جایگاه ساحت انسانی، به ویژه در حوزه اجتماعی از جنبه الهی آن، برخاسته از انقلاب اسلامی بوده است.
آیا به غیر از این است که منشا پیدایش انقلاب اسلامی بیش از آن که جنبه سیاسی و اقتصادی داشته باشد،جنبه فرهنگی و اجتماعی بر آن غالب بوده است و انقلابی با چنین عظمتی به رهبری حضرت امام خمینی برخاسته از تعالیم اسلامی و در راستای پرورش ساحت معنوی انسان بوده است. در حقیقت با پیدایش انقلاب اسلامی مسیر حرکت مردم این سرزمین رنگ و بوی الهی به خود گرفت. پس آیا بهتر نیست از چنین فضای مستعدی با استفاده بهینه، به تعمیق باورهای دینی بپردازیم. باورهایی که دیگر مسائل با ذوب شدن و تحلیل در آن توانسته و میتواند حرکت انقلاب اسلامی ایران را از سطح ملی فراتر ببرد.
3- هویت جامعه ما و همچنین حکومت اسلامی ایران، برخاسته از انقلاب اسلامی بوده است.
چرا به جای آن که به داشتههای خویش ببالیم و در فعلیت بخشی آن هر چه بیشتر کوشا باشیم، به وسیله ابزارها و نهادهای مختلف به فکر تفکیک و محدود سازی باشیم؟! ثمره انقلاب اسلامی، به وجود آمدن حکومت اسلامی است که در منظومه فکری رهبر معظم انقلاب، دست یابی به تمدن نوین اسلامی است. لذا به نظر میرسد نهادها و متولیان امور فرهنگی کشور را نیازی به تفکیک فرهنگ و رشد نیست، بلکه باید در مسیری قدم نهاد که بتوان ارتباط و به هم پیوستگی این دو مولفه دین و فرهنگ را بیش از پیش نهادینه نمود. حال این سوال مطرح است که چه لزومی به چنین تفکیکی است در حالی که در قانون اساسی، تمامی ادیان الهی را به رسمیت شناخته است و هم چنین جایگاه اقوام و فرهنگ های متنوع در اساسنامه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به صراحت اشاره و تبیین شده است.
4- در مجموع نکات آمده، این نکته مطرح میشود که نه تنها نیازی به تفکیک فرهنگ از ارشاد اسلامی چه در حوزه اجرایی و چه در حوزه نظری، نیست؛ بلکه توجه بیش از پیش را درجهت نهادینه نمودن و تعمیق فکری و اجرایی این دو مولفه سزاوار است.