از جمله موضوعات کنونی برجسته شده در جامعه کنونی و پیرو آن، مطرح شدن در حوزه های علوم انسانی، مبحث سبک زندگی است. شاید این مفهوم در آغاز اشاره به یک لایه اجتماعی از زندگی اجتماعی مردم داشته است که از سالهای 1922م، مطرح گشت و دانشمندان علوم انسانی مغرب زمین به کنکاش در این حوزه پرداختند و سعی بر این نمودند که از رهگذر سبک زندگی نیز به تصویری کامل از انسان پیرامون خویش دست یافته و آن را در قالب درخت سبک زندگی مطرح کنند. به عبارتی در این درخت از وظایف اصلی تا نگرش انسان به زندگی و هم چنین تعامل انسانها با یکدیگر را به محل بحث گذاشتهاند. تا بدانجا که سعی شده است تصویری روشن از انسان را به نمایش بگذارند.[1]
در حقیقت سبک زندگی اگرچه به لایه ظاهری اجتماع متوجه است اما غفلت از بنمایه های تشکیل دهنده این لایه از زندگی، انسان را به سردرگمی دچار خواهد ساخت که در این بین تنها به عنوان فردی مصرف کننده در چرخهای خواهد بود که تا زمانی نتواند نوع تعامل بنمایه های فکری، ایدئولوژی و طرز رفتار و مصرف روزمره خویش را به گونهای صحیح تبیین نماید اسیر چرخه ای از زندگی خواهد بود که شاید نوع رفتار فرد با اهداف زندگیاش تطابقی نداشته باشد. و هم چنین زمانی که تک تک عناصر یک اجتماع دچار چنین سردرگمی و یا بالعکس تصویر روشنی از بن مایه های خویش و اهدافشان باشند می توانند در عمل، تشکیل جامعهای بیهویت و یا در مقابل منسجم از خویش به نمایش بگذارند. لذا سبک زندگی لایه رویین و آشکار هویت یک جامعه است که نمایانگر تمایزات جوامع مختلف در زمینه باورها و ارزش های اجتماعی میباشد. مفهوم سبک زندگی را پژوهشگران حوزة جامعه شناسی و مطالعات فرهنگی از جمله مفاهيمی میدانند که با مفاهيمی همچون طبقه، قوميت، مليّت و خرده فرهنگ نزديکی فراوان دارد. سبک زندگی را مجموعهای از جنبههای عينی و ملموس فرهنگ و ارزشهای يک جامعه می دانند که نشان دهندة اغراض، نيّات، معانی و تفاسير فرد در جريان زندگی روزانه میباشد[2].
به عبارتی دیگر زمانی که در پایینترین لایههای اجتماعی خرده فرهنگها و ارزشهایی که شکل میگیرد گذشته از شیوه شکلگیری آن و منابع تاثیر گذار برآن، تمام این خرده فرهنگ ها تشکیل جامعهای را خواهد داد که برای خویش آرمانهایی را فرض کرده است. آرمانهایی که از سوی رهبران اصلی یک اجتماع به روح جامعه دمیده میشود و از سوی دیگر آرمانهایی وجود دارند که تمام این خرده فرهنگها با خویش به بار خواهند آورد. بنابراین با دقت نظر در جهتگیری و الگوهای موجود در یک جامعه میتوان به شناخت رفتارها، ارزشها و هنجارهای یک جامعه پی برد؛ که چه الگویی برای خویش برگزیدهاند. سخن دیگر در این است که اهمیت جایگاه سبک زندگی از چند منظر قابل بررسی است. از منظر کارکرد، نوع نگاه به سبک زندگی و به عبارتی نوع تعریف از زندگی و نقش آن در دستیابی به اهداف کلان و آرمانهای یک جامعه است.
کارکردهای محوری سبک زندگی
الف) فهم زندگی:
سبک زندگی کمک میکند که زندگی را بفهمیم….این سبک زندگی ماست که نحوه ارتباط برقرار کردن ما با دیگران، خودمان، طبیعت، و همه هستی را تعیین و معنی دار میکند. ما اگر سبک زندگی خاص خودمان را نداشته باشیم ، امکان درک و تفسیر و ارتباط با اطرافمان را نخواهیم داشت.
ب) امکان پیش بینی:
سبک زندگی به ما امکان پیش بینی میدهد؛ سبک زندگی در عمق وجود ما حضور دارد، این گونه نیست که آن را فراموش کنیم، یا در مواقع هیجانهای شدید آن را از دست بدهیم یا… بنابراین، این نقشه همواره امکان پیش بینی خودمان را به ما میدهد. برای مثال، نگرش من به زندگی، امکان این پیش بینی را به ما میدهد که اگر به جنگ ناخواستهای گرفتار شدیم، من چگونه رفتار خواهم کرد.
ج) امکان کنترل:
سبک زندگی به ما امکان کنترل میدهد؛ اگرچه از دیدگاه وجودی، هیچ کس نمیتواند زندگی را کنترل کند. اما در سطح کارکردگرایی، تا حدی میتوانیم کنترلهایی داشته باشیم….ولی باز هم تفاوت بسیار است میان زمانی که ما نقشه شناختی از خودمان داریم، با زمانی که نداریم و به همین ترتیب، هر قدر سبک زندگی دیگران را نیز بشناسیم، امکان کنترل ما بر غیر خودمان بیشتر خواهد شد.[3]
در پی چنین نگرش کلی است که میتوانیم از این منظر شاهد کارکردهای اجتماعی و سیاسی سبک زندگی نیز باشیم. چرا که در تمام حوزههای زندگی با نگاه به باورها، هنجارها، طرز نگاه مردم منجر به بروز رفتارهایی در حوزه سیاست و اقتصاد ازسوی مردم شده و خرده فرهنگها شکل خواهد گرفت. لذا از منظر مدیریت سبک زندگی از سوی رهبران و مدیران یک جامعه میتوان جامعه را با شرایط روز و اهداف آینده هماهنگ نمود.
پیوند مبانی ارزشی با سبک زندگی
در یک تقسیم بندی کلی میتوان دو نوع نگاه از زندگی را دریافت نمود. دریافتی مادی گرایانه و دریافتی الهی- وحیانی. در دریافت مادی گرایانه آنچه که محور قرار میگیرد انسانی است که در زندگی دنیوی خلاصه شده است و تنها منافع دنیوی در راستای لذت شخصی صرف، مورد لحاظ قرار میگیرد. آن چنان که انسان در دنیا، اتمام حلقه وجودی است و با مرگ خویش سیر وجودی او نیز به تمام خواهد رسید. در این نگرش بهرهمندی از دنیا و محور بودن صرف انسان، محور مشترک تمام مکاتب مادی است و اگر هم صحبتی از امور معنوی باشد، زمینی نمودن امور قدسی را حاصل کرده است. و این گونه است که اومانیسم و ماتریالیسم شکل گرفته است. در جهتی دیگر دریافتی وحیانی- الهی از زندگی است که شاخصهی اصلی آن محور قرار گرفتن نگرشی الهی در تمامی امور است. در این دریافت، زندگی دنیوی مسیری برای عبور معرفی شده است و اگر انسان نقش برجسته ای دارد از آن جهت است که انسان را بالاترین مخلوق برشمرده است و هدف در آن سیر و صعود انسان است در مسیر کمال و قرب الهی.
اگرچه در دو نگرش، انسان محور بحث است اما تفاوت، در ماندگار بودن وجود انسان است از نگاه وحیانی به زندگی. بنابراین با توجه به چنین مبانی یکی از پایههای زندگی فرد از مسائل خرد تا کلان، نقش خواهد گرفت. و رفتار و عمل بدون نگرش را بر انسان نمیتوان متصور بود. لذا در این مسیر میتوان تعریف لذت، شادی، غم و … را در زندگی بیان نمود تا مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی. و به عبارتی با چنین نگرشهایی است که میتوان بنیان یک جامعه را بنا نهاد و هم چنین به تشریح وضع موجود یک جامعه پرداخت.
دستیابی به اهداف
در سبک زندگی و بن مایههای آن، تمامی عوامل را میتوان هم چون زنجیری به هم پیوسته و متصل دانست که به وضعیت مطلوب و آرمانی خویش در حال دستیابی هستند. هر چه بن مایهها و لایه رویین با یکدیگر تطابق بیشتری داشته باشند وصول به هدف امکان پذیری بیشتری خواهد داشت. و هر چه تفاوت و شکاف بیشتر باشد به تبع آن سردرگمی و آشفتگی اجتماع نیز بیشتر خواهد بود.
لذا با توجه به آن چه که گذشت میتوان بیان داشت در گستره جامعه اسلامی و حتی جوامع غربی نمیتوان سبک زندگی را از ایدئولوژی به دور دانست و ارتباطی بر آن متصور نبود. چرا که در حقیقت سبک زندگی در مفهوم غربی، غالبا اگرچه اشاره به لایههای ظاهری سبک زندگی دارد مخصوصا در حوزههای مصرف( اعم از خوراک، پوشاک، آرایش و مسکن و….)؛ در واقع نمایانگر بن مایههای فکری فرد و جامعه میباشد. در گستره جامعه اسلامی نیز وضع به همین گونه است. اما با این تفاوت که شمول سبک زندگی به صراحت تنها مختص لایههای ظاهری زندگی نمیباشد و در آن میتوان گزینههای دینی شریعت و اخلاقی را نیز شامل نمود. و مخصوصا این که در یک نظام اسلامی تمامی سیستم های کشوری یه یکدیگر وابستهاند و در جهت مطلوب آن نمیتوان هر کدام را به سان یک جزیره جدا درنظر داشت. لذا ساده انگاریست اگر سبک زندگی را هرچند محدود در حوزه مصرف، بدون اتکا به نگرش خاصی بدانیم. چرا که اصولا در حیطه وجودی انسان، نظر بر عمل مقدم است. و با نوع نگاه به دنیا و محیط پیرامون خویش است که کیفیت و کمیت زندگی خویش را پیاده سازی میکنیم.
بنابراین بیراه نیست اگر بیان شود که برای داشتن یک سبک زندگی مطلوب، دو نوع جهت گیری لازم است وجود داشته باشد:
الف) بایدها و نبایدهای مورد قبول در زندگی مشخص گردد.
ب) شیوههای اجرا و به عینیت رساندن آن شناخته و بر اساس آن عمل شود.
جهت گیری اول، به طور غالب ارزشی و اخلاقی است و جهتگیری دوم مبتنی بر روشهای علمی است. اخلاق، جهتگیریهای کلی زندگی انسان را معلوم میکند و علوم انسانی به ویژه روان شناسی، شیوههای رسیدن به آن را فرای راه انسان قرار میدهند[4].
تعاریف سبک زندگی
یکی از گام های اولیه در دستیابی به سبک زندگی مطلوب، شناخت نظری مسئله میباشد. خروجی «تعریف» از هر چیزی، حسب نگاهی است که انسان نسبت بدان دارد و هر چیزی را بدان گونه که میبیند برای دیگران تعریف و شناسایی میکند و از طرفی، بدون تردید، نوع «نگاه» انسان نسبت به چیزی، در درجهی اول منبعث از نوع نگاه و جهانبینیای است که مکتب و آیین شخص نسبت به آن چیز ارائه میدهد (در صورت وجود)، و در وهلهی ثانی، ناشی از شناختی است که انسان از کارکردها، ویژگیها، شاخصهای بررسی آن چیز، فلسفهی وجودی (دغدغهها و عوامل زمینهساز برای پرداخت به آن چیز) و اهداف مورد انتظار از پرداختن به مقولهی مورد نظر ـکه در اینجا سبک زندگی استـ دارد[5]. اصولا سبک زندگی اولین بار توسط یکی از همعصران فروید بنام آلفرد آدلر مطرح شده است. اگرچه آدلر بعد از مرگ خویش به شهرت رسید و شاگردان او به بسط نظریههای وی پرداختند اما سبک زندگی به لحاظ محتوایی در هر عصر و جامعهای بوده و خواهد بود. در حقیقت مطرح شدن سبک زندگی به لحاظ علمی و کارشناسی در یک جامعه نشان از عزم رهبران آن جامعه دارد جهت تشخص بخشیدن خاص و متمایز به جامعه خویش از سایر جوامع. در این حوزه در جامعه علمی کشور گذشته از یک سال اخیر هنوز کار علمی و جدی شکل نگرفته است و عمده پردازشها در این حوزه از سوی محققان مغرب زمین میباشد که در ذیل به تعاریف آنان اشاره خواهیم کرد.
روانشناس آلمانی،آلفرد آدلر، در مورد سبک زندگی تعابیر متعددی دارد که بر محققان علوم اجتماعی پس از خود تاثیر زیادی گذاشته است. او می گوید سبک زندگی ، یعنی کلیت بی همتا و فردی زندگی که همه فرآیندهای عمومی زندگی ، ذیل آن قرار دارند….. لیکن بر اساس تعریفی که میان همه پیروان و شارحان آدلر مشترک است ، سبک زندگی، مشی کلی فرد در راستای رسیدن به اهداف و غلبه بر مشکلات است. درخت سبک زندگی دارای ریشههایی در کودکی است(پنج ریشه)؛ و نگرشهای متعدد فرد(پنج نگرش اصلی) را تحت تاثیر خود دارد؛ و کیفیت به انجام رساندن وظایف زندگی(سه وظیفه کلی) را تعیین میکند[6].
زیمل میگوید: سبک زندگی، تجسم تلاش انسان است برای یافتن ارزش های بنیادی یا به تعبیری فردیت برتر خود در فرهنگ عینیاش و شناساندن آن به دیگران؛ به عبارت دیگر، انسان برای معنای مورد نظر خود (فردیت برتر)، شکل(صورت)های رفتاری ای را برمیگزیند. وی ، توان چنین گزینشی را «سلیقه» و این اشکال به هم مرتبط را سبک زندگی می نامد. ….. سبک زندگی، عینیت بخشی به ذهنیات در قالب اشکال شناخته شده اجتماعی است؛ نوعی بیان فردیت برتر و یکتایی در قالبی است که دیگری یا دیگران این یکتایی را درک کنند….. سبک زندگی، کل به هم پیوسته صورتهایی است که افراد یک جامعه، مطابق انگیزههای درونی و سلایق خودشان و به واسطه تلاشی که برای ایجاد توازنی میان شخصیت ذهنی و زیست محیط عینی و انسانیشان به انجام میرسانند، برای زندگی خود بر میگزینند[7].
کلاکهون سبک زندگی را چنین تعریف میکند: مجموعهها یا الگوهای خودآگاه و دقیقا توسعه یافته ترجیحات فردی در رفتار شخصی مصرف کننده[8].
چینی: سبکهای زندگی الگوهایی از کنش هستند که افراد را از یکدیگر متمایز مینمایند و کمک میکنند تا آنچه را مردم انجام میدهند و چرایی و معنای آن را، که برای آنها و دیگران دارد، درک شود. با اینکه سبکهای زندگی بخشی از زندگی اجتماعی روزمرهی نوین هستند و به صور فرهنگی وابستهاند، ولیکن هر یک سبک و منش و راهی برای استفاده از کالاها، مکانها و زمانهای خاص است که اگرچه از مشخصات یک گروه محسوب میشوند، اما کل تجربهی اجتماعی آنها نیست. سبکهای زندگی مجموعهای از اعمال و نگرشهاست که در متن و زمینههای خاص قابل درک هستند[9].
ویلیام لیزر(1964) در یک جا سبک زندگی را طرز مشخص یا متمایز زندگی کردن گروهی از مردم معرفی میکند؛ نظامی که از تاثیر فرهنگ (ارزشها، منابع، نمادها و قوانین) بر نیروهای زندگی در گروه شکل میگیرد. یوث(1996) و مک کی(1969) سبک زندگی را الگویی برآمده از ارزش ها و باورهای مشترک یک گروه یا جامعه میدانند که به صورت رفتارهای مشترک ظاهر میشود. اصطلاحی که در موارد متعدد با خرده فرهنگ مترادف است( مانند سبک زندگی حومه نشینان)[10].
جرالد لسلی و همکاران او، (1994) در مورد سبک زندگی میگویند:
رفتارهایی که با قشربندی حیثیتی و اعتباری مرتبط میباشند، سبک زندگی نامیده میشوند. سبک زندگی فقط آنچه یک فرد از آن موارد دارد، نیست، بلکه چگونگی نمایش آنها از سوی فرد است. سبک زندگی هم الگوهای مصرف را شامل میشود و هم قدرتی که از این ناحیه کسب میشود و سلیقه ، آداب معاشرت و مد به عنوان علائم داشتن جا در نردبان اجتماعی شناخته میشوند.
یوث، این تعریف تلفیقی را ارائه میکند که:« الگوی شناختها، احساسها و کنشهای فرد که در هویت فردی و اجتماعی او مشارکت دارد»( یوث،1990)[11].
بوردیو، مطلق سبک را چنین توصیف میکند: «سبک بیشتریت توانایی را برای ارائه ویژگیهایی دارد که همه فعالیتها را در خود خلاصه کرده است( مانند یک معادله که یک منحنی در آن خلاصه شده است)» (بوردیو،1948). او سبک زندگی را فعالیت های نظام مندی میداند که از ذوق وسلیقه فرد ناشی میشوند و بیشتر جنبه عینی و خارجی دارند و در عین حال به صورت نمادین به فرد هویت میبخشند و میان اقشار مختلف اجتماعی تمایز ایجاد میکنند.[12]
سبک زندگی از جمله مفاهيمی است که برای فهم شرايط حاکم بر زندگی در شهرهای بزرگ به کارمیرود، زيرا که شهرهای جديد دارای ساختاری مصرفی و تفريحی بوده و افراد درآن نه فقط برای کار و تلاش، بلکه برای مصرف و ارائة نوع زندگی جديد آمدهاند. در چنين شرايطی فرد هويت خويش را در خريد کالا و مصرف آن میجويد.[13]
سبک زندگی نتيجة همة انتخابها و گزينشهايي است که فرد نسبت به خود انجام میدهد و فرد به نوعی خود را از طريق سبک زندگی به جهان اطراف خود معرّفی میکند.[14]
طیف رفتاری که اصلی انسجام بخش بر آن حاکم است و عرصه ای از زندگی را تحت پوشش دارد و در میان گروهی از افراد جامعه قابل مشاهده است و الزاما برای همگان قابل تشخیص نیست، اگرچه محقق اجتماعی میان آن و بقیه طیف رفتارهای افراد جامعه تمایز قائل میشود.[15]
سبک زندگی عبارتست از الگوی همگرا یا مجموعه منظمی از رفتارهای درونی و بیرونی، وضع های اجتماعی و دارایی های که فرد یا گروه بر مبنای پارهای از تمایلات و ترجیحها و در تعامل با شرایط محیطی خود ابداع یا انتخاب میکند. یا به اختصار، سبک زندگی: الگو یا مجموعه نظام مند کنش های مرجح است.[16]
آن چه که در تعاریف بالا آمده است نشان از طیف گسترده ای از تعاریف راجع به سبک زندگی میباشد که غالبا تاکید تعاریف بالا بر جنبههای فردی و شخصیتی و رفتارهای اجتماعی بود. و یا اینکه بدون توجه به این مطلب که رفتارها منبعث از چه نگرشی است به نفس رفتار توجه میکند و از سویی دیگر عدهای هم چون آدلر سبک زندگی را با گرایشات ذهنی و ریشههای نظری آن در نظر میگیرند.
در مجموع سبک زندگی را باید به گونهای جامع نگریست و این تعریف را ارائه میدهیم:
«مجموعهای از رفتارهایی که از ارزش ها و نگرش هایی به زندگی حاصل شده است.»
رفتار اجتماعى و سبک زندگى، تابع تفسیر ما از زندگى است؛ هدف زندگى چیست؟ هر هدفى که ما براى زندگى معین کنیم، براى خودمان ترسیم کنیم، به طور طبیعى، متناسب با خود، یک سبک زندگى به ما پیشنهاد میشود.[17]
[1]- سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، دکتر محمد کاویانی،پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،بهار1392،چاپ دوم،ص 87
[2]- الگوهای سبک زندگی ایرانیان، دکتر حاجیانی،(کتاب الگوی سبک زندگی ایرانیان زیر نظر دکتر رضا صالحی)
[3]- سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، دکتر محمد کاویانی،پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،بهار1392،چاپ دوم،ص 66
[4]- همان،ص7
[5]- ماهیت و مفهوم «زندگی» در سبک زندگی اسلامی و غربی، محمدجواد ولیزاده ،برهان
[6]- سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، دکتر محمد کاویانی،پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،بهار1392،چاپ دوم،ص88
[7]- مفهوم سبک زندگی و گستره آن در علوم اجتماعی،دکتر محمدسعید مهدوی،فصلنامه تحقیقات فرهنگی،سال اول،ش اول
[8]- همان
[9]- برگرفته از کتاب سبک زندگی و ابزار سنجش آن
[10]- سبک زندگی اسلامی و ابزار سنجش آن، دکتر محمد کاویانی،پژوهشگاه حوزه و دانشگاه،بهار1392،چاپ دوم،ص36
[11]- همان،ص 37
[12]- همان،ص 37
[13]- الگوهای سبک زندگی در ايران، دکتر تقی آزاد ارمکی؛ و منتشر شده در کتاب «الگوهای سبک زندگی ایرانیان»
[14]- شالودة هويت اجتماعی در مدرنيتة متأخّر،الهام رحمت آبادی و منتشر شده در کتاب «الگوهای سبک زندگی ایرانیان»
[15]- مصرف و سبک زندگی،دکترمحمد فاضلی،صبح صادق،1382،ص82،به نقل از ماهنامه معرفت سال22،ش2
[16]- دین وسبک زندگی،دکترمحمدسعید مهدوی،دانشگاه امام صادق،1386،ص78،به نقل از ماهنامه معرفت سال22،ش2
[17]- بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار با جوانان خراسان شمالی،23/07/1391