ترجمه اختصاصی

دونالد ترامپ و مرگ نومحافظه‌کاری

انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، نقطه عطفی در سیاست، جامعه و حکومت آمریکا است. یکی از جنبه‌های مثبت پیروزی ترامپ، مرگ نومحافظه‌کاری، به عنوان رادیکال‌ترین و خطرناکترین جناح در جامعه سیاست خارجی آمریکا است.

انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور آمریکا، نقطه عطفی در سیاست، جامعه و حکومت آمریکا است. یکی از جنبه‌های مثبت پیروزی ترامپ، مرگ رادیکال‌ترین و خطرناکترین جناح در جامعه سیاست خارجی آمریکا است. با قدرت‌گیری ترامپ، طراحان جنگ مصیبت‌بار عراق (2003)- که با نام نومحافظه‌کاران شناخته می‌شوند- از کاخ سفید بیرون خواهند رفت.

نومحافظه‌کاران اصالتاً در دهه‌های چهل، پنجاه و شصت میلادی به عنوان نیرویی در سیاست داخلی آمریکا ظهور پیدا کردند. عمدتاً آنها کابالایی اما نه منحصراً عضو کابالا بلکه جزیی از آکادمی‌ها و روشنفکران یهودی ساکن نیویورک بودند که فعالیت سیاسی خود را در حزب دموکرات شروع کردند. اعضای آن شامل افرادی مانند ایروین کریستول (Irving Kristol) و لئو استراتوس (Leo Strauss) بود. بعد از تجربه عواقب اقدامات روزولت، نومحافظه‌کاران از طرح توافق جدید[1] که شامل دولت بزرگ لیبرال در سیاست داخلی و مهاجم و سرسخت در مقابل کومونیسم و شوروی در سیاست خارجی بود، حمایت کردند. آنها از پیروان سرسخت نظریه استثناگرایی آمریکایی[2] [American Exceptionalism] بودند. در اواخر دهه شصت و با افتضاح جنگ ویتنام،  نومحافظه‌کاران از دموکرات‌هایی که با آسیب‌های فاجعه‌بار جنگ ویتنام و سیاست خارجی «آمریکا به خانه بازگرد» تبدیل به طرفداران ضدجنگ و صلح‌طلب شده بودند، فاصله گرفتند.

 

از آن طرف آن‌ها اصلاً شیفته ریاست جمهوری نیکسون نبودند و در واقع با وزیر امور خارجه وی یعنی هنری کیسینجر و سیاست‌های  واقع‌گرایانه و غیر ایدئولوژیک او مخالف بودند. نومحافظه‌کاران عمیقاً به قواعد چهارده‌گانه ودرو ویلسون[3] در ساخت دنیایی امن برای دموکراسی ایمان داشتند. آن‌ها ایده‌آلیست‌های متعصبی بودند که از برقراری ارتباط با جهان و توازن ساختارهای قدرت ژئوپولتیک جهانی سرباز می‌زدند و بیشتر به دنبال گسترش دموکراسی اِلِکتُرال آمریکایی به دیگر کشورها و فرهنگ‌ها بودند؛ حتی اگر در این میان نیاز به استفاده از سلاح و جنگ داخلی بود. سیاست کیسینجر در سازش و تنش‌زدایی با شوروی اصلاً مورد پذیرش نئوکان‌ها نبود. در دید نئوکان‌ها این سیاست، یک وطن‌فروشی و خیانت به ارزش‌های آمریکایی و معادل خشنود کردن شیطان بود. برای آنها تعهد ایدئولوژیکی بسیار مهم‌تر از ثبات جهانی بود. آن‌ها می‌خواستند که ایالات متحده به دنبال به چالش کشیدن متداوم شوروی باشد تا تعامل با شوروی به‌وسیله معاهدات کنترل سلاح و سیاست‌های تجاری لیبرال.

در اوایل دهه هفتاد میلادی نومحافظه‌کاران در تلاش برای بازپسگیری قلب و روح نخبگان سیاست خارجی دموکرات‌ها با نفوذ به سناتور دموکرات، هنری جکسون به وسیله مشاورش ریچارد پرلی بودند؛ روشی انگل‌وار از سیاست که همیشه نشان نئوکان‌ها بوده است. آنها مهارت خود در نفوذ به سیاست‌مداران مختلف چه در حزب دموکرات و چه در حزب جمهوری‌خواه  برای تاثیرگذاری و غالب کردن تصویر متعصبانه خود را در طول دهه‌ها نشان دادند. سناتور جکسون در نهایت نامزدیی ریاست جمهوری خود را به جرج مکگور در سال 1972 و همچنین در سال 1976 در مقابل جیمی کارتر واگذار کرد.

وقتی که سناتور جکسون برای بار دوم مغلوب شد، برای نومحافظه‌کاران واضح شد که دیگر جایی در حزب دموکرات در دهه 80 میلادی ندارند اما درست در همان زمان یک ناجی جدید، مستقیم از خیابان‌های هالیوود برای جنگ رسید. در حیرت بسیاری از نئوکان‌ها، رونالد ریگان فرماندار سابق کالیفورنیا با برنامه‌ای کاملا ضد  تنش‌زدایی در مقابل رئیس جمهور جرالد فورد از طرف جمهوری‌خواهان نامزد شد. در پیشینه رونالد ریگان روحیه آمریکایی که عمیقاً به عدالت معنوی معتقد است و بیزار از تمام چیزهایی است که به شوروی ختم می‌شود، دیده می‌شد. اغلب اعضای نومحافظه‌کاران  با جدایی نهایی از دموکرات‌ها به امید پیروزی و انقلاب به رونالد ریگان پیوستند. اولین مدیریت ریگان با هدایت نئوکان‌ها صورت گرفت و رئیس جمهور ریگان، شوروی را امپراطوری شیطان خواند. همچنین گسترش تسلیحات (که همراه با افزایش بدهی ملی آمریکا بود)، منجر به رسیدن ناتو به مرزهای اتمی روسیه در اوایل دهه هشتاد میلادی شد.

 

با ظهور دوره دوم ریگان و همچنین قدرت گرفتن فرد رفورمیست و میانه‌رو چون گورباچف و سیاست‌های لیبرال (Perestroika and Glasnost)، میانه‌روهای واقعگرای قدیمی سیاست خارجی جمهوری‌خواهان آمریکا دوباره بر سر قدرت آمدند. نئوکان‌ها دوباره به حاشیه رانده شدند و برای یک دهه کنار ماندند. با پایان جنگ سرد، فرو ریختن دیوار برلین و فروپاشی شوروی، نئوکان‌ها بزرگترین دشمن خود که بر مبنای آن 5 دهه حضور را تعریف می‌کردند، از دست دادند.

یکی از حقایق عجیب در مورد نئوکان‌ها این است که تا به حال هیچ یک از نئوکان‌ها در خط اول جنگ نبوده‌اند. تعداد اندکی از آنان تجربه‌های نظامی داشتند و اغلب آن‌ها در میدان جنگ از نظر فیزیکی و بدنی بی‌مصرف بودند.

شاید غافلگیرکننده نباشد که بسیاری از اعضای آنان پیشینه‌ای یهودی دارند ودیدگاه‌های آنان تاثیر شدیدی از یهودیت داشته است. توجه آنان اکنون به شدت به غرب آسیا معطوف شده است. نئوکان‌ها شروع به تثبیت این تعریف کردند که «منافع امنیتی اسرائیل مانند منافع امنیتی آمریکا» است و همچنین تمرکز بر ایجاد دموکراسی آمریکایی و بازار آزاد. به عقیده آنها ساخت یک فانوس دریایی درخشان از سبک دموکراسی آمریکایی در خاورمیانه به عنوان الگو برای کشورهای منطقه، امیدی برای شروع یک «دومینو» در آنها بود. آنها خود را با مسیحیان اوانجلیک دست راستی حزب جمهوری‌خواه و حزب دست راستی و ضد فلسطینی لیکود اسرائیل هم‌راستا کردند. نئوکان‌ها نگاه خود را به سمت صدام حسین در عراق چرخاندند و بدون خستگی در دهه 90 ایده تغییر رژیم و گذار دموکراتیک در عراق و بعد در خاورمیانه پررنگ کردند. بسیاری از نومحافظه‌کاران در انتخابات ریاست جمهوری در کنار جرج بوش کاندید، جمع شدند و در دوره ریاست جمهوری جورج واکر بوش به مقامات ارشد دولتی دست یافتند؛ افرادی مانند: Paul Wolfowitz, Elliot Abrahams, John Bolton. این افراد با ملی‌گرایان محافظه‌کار چون دیک چنی و دونالد رامسفلد هم‌پیمان و متحد شدند. در ایام حملات یازده سپتامبر نئوکان‌ها تصویر از پیش ساخته خود در مورد عراق را برای افرادی چون جرج بوش و کالین پاول به جریان انداختند. اما همانطور که همه می‌دانند، آن چراغ دریایی درخشان دموکراسی در عراق همانگونه که نئوکان‌ها از لحاظ ایدئولوژیک طراحی کرده بودند، عملی نشد.

با وجود اسنادی که نشان می‌دهد نومحافظه‌کاران طراح و مبدع و مجری باتلاق خون‌آلود جنگ عراق بودند، هیچ نشانی از پشیمانی درباره جنگ شکست خورده عراق که باعث بی‌ثباتی منطقه‌ای و جهانی شد- حتی بعد از سال‌ها که هر انسان عاقلی با بررسی جنگ عراق به آن می رسد- دیده نمی‌شود.

آقای Michael Gove یکی از عموزاده‌های انگلیسی نئوکان‌ها با جسارت و تکبر خاصی در سال 2008 می‌نویسد: «رهاسازی عراق یکی از نادرترین اتفاقات تاریخ و موفقیت سیاست خارجی بریتانیا بوده است. سال بعد وقتی که جهان به سمت بحران اقتصادی پیش رفت تولید ناخالص عراق ده درصد رشد داشته و تنها عراق در دنیای عرب یک دموکراسی پویا با خبررسانی آزاد، انتخابات آزادانه و قوه قضاییه مستقل را دارا است و سنی و شیعه برای بدست آوردن قدرت در پارلمان رقابت می‌کنند نه در خیابان ها.» به وضوح آقای گوو و چند تن از دیگر نئوکان‌ها باید به تبعید برده شوند و برای مدت مدیدی جهت درمان در آنجا حبس شوند!

 

خوشبختانه رئیس جمهور ترامپ هیچ زمانی را به نئوکان‌ها اختصاص نداد و نومحافظه‌کاران هم همینگونه‌اند. نئوکان‌ها برای نزدیک شدن به میت رامنی در سال 2012 و سناتور مارکو روبیو در سال 2016 تلاش کردند، اما ترامپ و انتقادات تندش نسبت به جنگ عراق و همچنین به سیاست خارجی جرج بوش پسر و همچنین به نظریه استثناگرایی آمریکا و با وجود روابطش گرمش با روسیه، یک ارتداد مطلقی نسبت به نئوکان‌ها دارد. نومحافظه‌کاران هم علناً جنگ با ترامپ را در اوایل 2016 وقتی نامزدی ترامپ قطعی شد، اظهار داشتند.

تاریخ‌شناسِ نئوکان‌ها، رابرت کاگان که یکی از نخستین حامیان فکری جنگ عراق و از مدافعان مداخله در سوریه است، در واشنگتن‌پست نوشت: «تنها راه مقابله با ترامپ، رأی دادن به هیلاری کلینتون است.» مکس بوت از حامیان جنگ عراق در ویکلی استاندارد (وابسته به خاندان کریستول) می‌نویسد: «اگر ترامپ به کاخ سفید راه یابد، صدای ناقوس مرگ آمریکا در خواهد آمد.» اعتراضات ترامپ به حضور نظامی در کره جنوبی باعث شد تا تعدادی از جمهوری‌خواهان که شامل نئوکان‌ها هم می‌شدند در نامه‌ای به ترامپ، اظهارات او را محکوم کرده و اعلام دارند که از او حمایت نخواهند کرد. ترامپ نیز در جواب، آنها و ایده‌هایشان را احمقانه خواند. باید منتظر آینده بود و دید که نئوکان‌ها در دوران ترامپ در حزب جمهوری‌خواه خواهند ماند یا به خاستگاه اولیه‌شان، حزب دموکرات باز خواهند گشت. اما مطمئناً آنها قدرتی که در دوره ریگان و بوش پسر را داشتند، در دوره ترامپ نخواهند داشت.

***

• این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران ترجمه شده و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های اندیشکده راهبردی تبیین نیست.
• پیوند اصل یادداشت در پایگاه «استراتژیک کالچر» به قلم متیو جیمسون، تحلیلگر ارشد پارلمان انگلیس:
http://www.strategic-culture.org/pview/2016/12/03/donald-trump-and-demise-neo-conservatives.html
• مترجم: گروه رصد اندیشکده راهبردی تبیین (سید وحید قریشی)

ارسال دیدگاه