امید از دست رفته در خاورمیانه و آمریکایی که باید تغییر رویه دهد

مجله فارن پالسی در تحلیلی به بررسی بحران‌های خاورمیانه که منجر به ناامیدی می‌شوند، پرداخت و نوشت: تابستان معمولا در خاورمیانه سخت است چراکه در این فصل جنگ ۱۹۶۷، حمله به لبنان ۱۹۸۲، ربایش هواپیمای "ترنس وورلد ایرلاینز" پرواز ۸۴۷ سال ۱۹۸۵، حمله صدام به کویت در سال ۱۹۹۰ و تسلط داعش بر مناطقی از عراق در سال ۲۰۱۴ روی دادند

در این تحلیل می‌خوانیم: “منطقه همواره تحت تسلط قدرت‌های دیکتاتور اداره شده اما دوام آورده است. از سال ۲۰۱۱ وضعیت به سمت بی‌ثباتی کشیده شد و همه انتظارات و آمالی که درباره وقوع تغییر، تحقق دموکراسی، پیشرفت سیاسی و اقتصادی وجود داشتند، از بین رفتند. منطقه همیشه عرصه مداخلات بیگانه، سرکوب و اختلاف نظرها درخصوص رشد و نمو اقتصادی،‌ افراط‌گرایی و نزاع داخلی بود که پاندمی کرونا هم امسال به این آشفته بازار منطقه افزوده شد و تمام این‌ها منجر به بحرانی بی‌سابقه در منطقه شدند که تاکنون در تاریخ نظیرش روی نداده است. منطقه به وضعیت اسفناکی رسید که با خشونت، شورش، دیکتاتوری، نابسامانی اقتصادی و نزاع منطقه‌ای بدون هیچ برون رفتی دست و پنجه نرم می‌کند. هر چند در برخی مواقع رویدادهای منطقه خوش‌بینی کوتاه مدتی را به وجود می‌آورند اما بحران دیگری می‌آید و آن را از بین می‌برد و آن زمان است که امیدها ناامید می‌شوند و دیگر انسان احساس امیدواری در خاورمیانه نمی‌کند.

برخی مواقع شکست حالتی مزمنی در این منطقه است نظیر مصر که عبدالفتاح سیسی آن را هدایت می‌کند از زمانی که در سال ۲۰۱۳ به قدرت رسید کمپینی علیه جامعه و سرکوب خونبار را آغاز کرد که در تاریخ معاصر مصر نظیر آن مشاهده نشده است. لیست وحشت از یمن شروع می‌شود فقیرترین کشور عربی که در وضعیت جنگ داخلی است و سیستم بهداشت آن نابود شده و شاهد بزرگترین اپیدمی وبا در تاریخ است. این کشور اکنون با پاندمی کووید- ۱۹ روبه‌رو است که کمیته بین‌المللی صلیب سرخ می‌گوید: کنترل کرونا در یمن مشکل است. آن طرف‌تر عراق است که با فروپاشی دائمی بدون هیچ امیدی برای توقف این وضعیت زندگی می‌کند زیرا موسسات سیاسی آن با فساد درگیر هستند.

فلسطینی‌ها نیز با وضعیت عجیب و وحشتناک سر می‌کنند آنها در غزه در محاصره به سر می‌برند و در کرانه باختری با مالیات دولت و ویترینی از وزارتخانه‌ها، پروتکل‌ها و بروکراسی دست و پنجه نرم می‌کنند. اما تنها این دولت‌ها نیستند که چنین وضعیتی دارند لیبی، سوریه و لبنان هم هستند. بیروت که قبلا به “پاریس خاورمیانه” معروف بود از حوادثی یکی پس از دیگری رنج می‌برد. پاییز گذشته دولت تلاش کرد تعرفه‌ای روی مکالمات واتساپ در نظر بگیرد که منجر به خشم مردمی شد و کاشف به عمل آمد که دولت بعد از خالی شدن خزانه به منابع مالی نیاز دارد و سیستم بانکی و ارز آن فروپاشیده است. ویروس کرونا نیز به بحران مالی لبنان گره خورد و با وجود موارد پایین ابتلا نسبت به بقیه کشورها اما دولت محدودیت‌هایی کرونایی اعمال کرد و این به مشکلات مالی افزود و نرخ لیره ۸۰ درصد در برابر دلار افت کرد و بانک جهانی میزان فقر در لبنان را ۵۰ درصد تخمین زد.

لبنانی‌ها مثل آوارگان سوری و فلسطینی با کمبود غذا روبه‌رو هستند. حتی صندوق جهانی پول که منابع کافی کمک را در اختیار دارد نمی‌تواند به این کشور کمک کند چون مشخص نیست چه کسی قدرت را در این کشور دراختیار دارد تا این کمک‌ها را دریافت کند و همچنین دولت قدرت اجرای اصلاحات را ندارد. این کشور به همراه نخبگان سیاسی و اعتبارش از جمله حزب‌الله لبنان فروپاشیده، نظام تقسیم بندی طایفه‌ای در مرکز مشکلات این کشور است و تظاهرکنندگان خواستار نابودی آن هستند بدون این‌که جایگزینی برای آن داشته باشند. از این رو عمومی سازی‌ها هرگز منجر به تنگ شدن عرصه رقابت در لبنان نمی‌شود زیرا در آن گروه‌هایی دارای سلاح هستند و طرف‌های خارجی در این کشور منافعی دارند. برخی ناظران می‌گویند: امکان بازگشت به جنگ داخلی ۱۹۷۵-۱۹۹۰ وجود دارد هر چند برخی تصور می‌کنند آن جزو خاطرات گذشته بوده و بسیاری برای بازسازی کشور تلاش کرده‌اند و رهبران جنگ تبدیل به گذشته شده‌اند اما لبنان مثل یک قوطی کبریت قابل اشتعال است. سپس انفجار بندر بیروت رخ داد که بر مشکلات این کشور افزود و منجر به برکناری حسان دیاب شد.

در جریان انفجار بندر مردم با هم همبستگی نشان دادند که کورسوی امیدی بود اما با گذشت زمان رنج‌های مردم بیشتر شد و امکان تلاش برخی برای استفاده از بحران جهت اعمال فشار بر رقبایشان افزایش یافت. اما جدای از این مباحث  دست‌کم لبنانی‌ها رنجی مثل همسایگان سوری‌شان را تجربه نکرده‌اند چراکه سوری‌ها با مرگ و آوارگی دست و پنجه نرم می‌کنند. در این کشور تندروها جایگزین مخالفان مسالمت‌جو شده‌اند. در نزاع داخلی سوریه حدود ۵۸۵ هزار تن کشته شده‌اند که ده‌ها هزار تن آنها کودک هستند. ۱۲ میلیون سوری گریخته‌اند این در حالی است که ۵۷ درصد ساکنان سوریه قبل از جنگ به خارج رفته‌ بودند همچنین حدود ۵.۶ میلیون آواره در شرایطی زندگی می‌کنند که به ذهن هیچ کس خطور نمی‌کند آنهم با اندک فرصت بازگشت به کشورشان. جنگ به رغم این‌که برخی می‌گویند بشار اسد پیروز شده تمام نشده است. بحران سوریه متاثر از بحران مالی لبنان و نیز تحریم‌های آمریکاست که طبقه نزدیکان بشار اسد و شرکت‌های دولتی و بین‌الملی که با آن تعامل کنند، هدف قرار داده‌اند. حتی اگر جهان از رفتن بشار اسد استقبال کند اما با رفتن اسد جنگ در سوریه پایان نخواهد یافت. بلکه فصل جدیدی از جنگ آغاز خواهد شد به این ترتیب سوری‌های داخل در بین گروه‌هایی که خوی وحشی‌گری دارند گرفتار می‌شوند و پایانی برای خشونت وجود نخواهد داشت. همچنین در سوریه تلاش‌های ترکیه براساس منطقه نفوذ به منظور بازداشتن از ایجاد یک موجودیت کرد در نزدیکی مرزهای این کشور در جریان هستند. ارتش ترکیه هرگز این منطقه را ترک نخواهد کرد.

لیبی مثل سوریه از توجه جهانی برخوردار نیست بعد از سقوط نظام معمر قذافی در سال ۲۰۱۱ ناظران انتظار داشتند این کشور نمونه دموکراسی شود اما این اتفاق نیفتاد. این کشور تکه تکه و طبق طرح و نقشه‌های جغرافیایی و قبیله‌ای بین تعداد زیادی شبه نظامی و دو دولت تقسیم شد. لیبی زمانی که ژنرال خلیفه حفتر، فرمانده نیروهای شرق لیبی برای براندازی دولت مورد قبول جهانی و مستقر در طرابلس در غرب وارد عمل شد، درگیر جنگ داخلی شد. امارات، فرانسه و روسیه براساس منافع‌شان با حفتر همراه شدند و ترکیه به حمایت از دولت طرابلس پرداخت البته مداخله ترکیه نیز در نتیجه منافع داخلی، ژئواستراتژیک و خصومت با مصر و امارات است.

سوالی در این تابستان در آمریکا و پایتخت‌های غربی درباره احتمال وقوع جنگ بین مصر و ترکیه مطرح بود. پیروزی‌های دولت وفاق ملی در طرابلس مصر را عصبانی کرد. از سال ۲۰۱۳ ترکیه تلاش‌های بین‌المللی برای سلب مشروعیت از نظام سیسی را هدایت کرده و اخوان المسلمین بعد از کودتا علیه محمد مرسی از این تلاش‌ها استقبال کرده‌اند. مصر اکنون در بین دو طرف درگیری در منطقه از جمله غزه و سوریه و لیبی است. احتمالا سیف الاسلام قذافی پسر دیکتاتور مخلوع لیبی زمانی که در فوریه ۲۰۱۱ هشدار داد لیبیایی‌ها ۴۰ سال با همدیگر جنگ خواهند داشت، حق داشت احتمالا به کمکی که از خارج به لیبیایی‌ها خواهد شد، توجه نکرد.

این گزارش نسبت به هرگونه نزاع بین مصر و ترکیه و تاثیر آن بر آینده لیبی هشدار داده که منجر به تجزیه بیشتر این کشور شده و زمینه را برای بازگشت القاعده باز خواهد کرد و در این صورت جنگ داخلی پایانی نخواهد داشت. زمانی که دولت طرابلس از توافق آتش‌بس با عقیله صالح رئیس پارلمان طبرق در شرق سخن گفت حفتر آن را رد کرد خب در این شرایط حتی اگر او سلاحش را زمین بگذارد دیدن این‌که چطور گروه‌ها بعد از یک دهه جنگ به توافق خواهند رسید، دشوار خواهد بود.

همچنان ناظران از تجزیه عراق صحبت می‌کنند، در واقع وضعیت درهم نظام سیاسی مانع از ایجاد نظامی باثبات خواهد شد. در مورد کشورهای دیگر نیز وضعیت مبهم است و تغییر سریعی رخ نخواهد داد زیرا دولت‌ها خود را با سیستم‌های نظارتی مسلح کرده‌اند که اجازه هیچ قدرت مخالف خود را نمی‌دهند.

از این رو توجه به وضعیت فعالان در زندان‌های عربستان نظرها را جلب می‌کند اگر رقابت بر سر توزیع منابع باشد، افرادی که محمد بن سلمان ولیعهد سعودی در هتل ریتز کارلتون از شاهزادگان و مقامات سابق بازداشت کرد، بزرگ‌ترین تهدیدات علیه برنامه‌ها و طرح‌های او بودند. محمد بن سلمان تلاش کرد بر برنامه‌های اجتماعی متمرکز شود لذا به ایجاد پایگاهی از حامیانش از بین طرفداران فیلم،‌ موسیقی و غیره پرداخت تا در صورت حمله جدی در فرایند دستیابی به قدرت روی آنها حساب باز کند. این بدان معنا نیست که عربستان باثبات است یا بی‌ثبات زیرا پیش‌بینی آن سخت است اما تغییری از بن سلمان یا غیر او انتظار نمی‌رود. ولیعهد در این راستا در مقایسه با سیسی دست بالاتر را دارد که تصور می‌کند در داخل نظام با گروه‌های رقیب درگیر است.

دیدگاه خیالی درباره براندازی دو رهبر مصر در عرض ۱۸ ماه وجود دارد اما کسی که آنها را ساقط کرد مردم معترض در خیابان‌ها نبودند بلکه ژنرال‌ها بودند. تحقیر و کوچک شمردن‌های مردم که بعدها حکام جدید در پیش گرفتند یعنی آنها به باتوم و گاز اشک آور و گلوله‌های واقعی برای حکومت بر مردم متوسل خواهند شد. چه بسا مصری‌ها به خروش بیایند و کودتایی رخ دهد اما پیش‌بینی این‌که چه اتفاقی خواهد افتاد دشوار خواهد بود. در حال حاضر سیسی تلاش می‌کند توازن قوا در داخل نظام را با اعمال سیستم خفقان آور بر مردم حفظ کند. دموکراسی‌های لیبرال معتقدند حقوق بشر و اشاعه دموکراسی مسائلی نیستند که شایسته دفاع در منطقه باشند.

قبل از کشتن و مثله کردن جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار منتقد سعودی هیچ کس به یمن توجه نداشت. سیاستمداران به سوریه توجه داشتند زیرا بحران آوارگان ناشی از بحران سوریه بر سیاست اروپا تاثیر می‌گذارد. بعد از اینکه آنها دریافتند ایجاد دموکراسی در خاورمیانه کاری عبث است دیگر هیچ‌کس به عراق فکر نکرد، فکر لیبی را کنار گذاشتند. تمام این‌ها به این معنا نیست که سرنوشت خاورمیانه این است که دائما در این شرایط بماند. واشنگتن می‌تواند مانع از نزاع بین ترکیه و مصر شود اما نمی‌تواند جنگ داخلی لیبی را حل کند. از این رو آمریکا باید رویکرد خود را در منطقه مشخص کند و مشکلاتشان را به خودشان واگذار کند.

فکر کردن به مشکلات منطقه وظیفه ماست. یادآور می‌شویم اوضاع احتمالا بدتر شود تعامل با نقاط باثبات‌سازی آن به عنوان مساله‌ای اشتباه است. تنش‌ها ممکن هستند هیچ تضمینی برای تعیین حد و حدودها نیست و این‌که حکام به دنبال راه‌های جدید سرکوب و ظلم نیفتند، وجود ندارد. زمانی که مساله به قدرت‌های خارجی و غیرعربی مربوط می‌شود کشورهایی نظیر روسیه و ترکیه به دنبال جای پایی در لیبی و سوریه هستند بالطبع آمریکا هم پایگاه‌هایش را در منطقه مستقر می‌کند.

تمام این مساله نشان می‌دهد سیاستگذاران آمریکایی بدون این‌که در تلاش برای درک واقعیت اتفاقات برآیند تنها پاسخ می‌دهند اما در این وضعیت بهترین سناریوی آمریکا عدم پاسخ‌گویی است. مشکل در سختی یافتن راه حل در خاورمیانه نیست بلکه در بازنگری آمریکاست. اگر سیاستمداران آمریکایی نمی‌دانند از منطقه چه می‌خواهند پس غرق در نزاعات منطقه می‌شوند”.

 

  • این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران بازنشر یافته و الزاماً منعکس‌کننده‌ی مواضع و دیدگاه‌های اندیشکده راهبردی تبیین نیست.

منبع: خبرگزاری ایسنا

ارسال دیدگاه