اندیشکده راهبردی تبیین- آیا تمدن غرب به سمت افول پیش میرود؟ این موضوع هنوز از مسائل پیچیده پژوهشگران است. عدهای این مسئله را قبول و عده ای خیر و هرکدام تحلیل خاص خود را دارند. مخالفان نظریه افول تمدن غرب معتقدند که درک درستی از واقعیت غرب در کشور، توسط رسانهها به مردم مخابره نمیشود. معتقدند که دشمنی با غرب، ماحصل کلیشههای ذهنی تعدادی از سیاستمداران است که لازمه سیاستورزی آنهاست. اما موافقان افول تمدن غرب تاکید میکنند که غرب اکنون بیش از هر زمان دیگر با مشکلات هویتی مواجه شده است. آنها، اسلامهراسی غرب، تناقضات فرانسه در خصوص مردم خود و حوادثی نظیر شارلی ابدو، اعتراضات و انتخابات پرحاشیه آمریکا را نمونههایی برای اثبات این ادعای خود میدانند.
به هر حال موارد متعددی از سوی پژوهشگران مبنی بر افول تمدن غرب در عصر حاضر مورد تحلیل واقع شده است. در این پژوهش، ابتدا به بررسی آراء چند اندیشمند درخصوص افول تمدنها پرداخته خواهد شد. در این بخش از پژوهش، ما به دنبال این هستیمکه ببینیم چه ویژگیهای مشابهی مبنی بر افول تمدنها در آراء اندیشمندان وجود دارد. در مرحله بعد، با توجه به موارد تاثیرگزار بر افول تمدنها، به این موضوع پرداخته خواهد شد که این موارد مشابه آیا بر سرعت افول تمدن غرب اثرگزار است یا خیر؟
ظهور و سقوط تمدنها از نگاه اندیشمندان
شکلگیری، اعتلا و انحطاط تمدنها از منظر علیت و کشف قانون برای آن و تعمیم آنها بر همه تمدنها کوششی است که از گذشته تاکنون به وسیله معدودی از اندیشهورزان صورت گرفته است. تحولات و دگرگونیهای تاریخ، از حیات تا ممات و از صعود تا سقوط تمدنها همه تابع ضوابط و مقررات مشخصی است که جامعه بشری میتواند در پرتو آگاهی از آنها و برقراری رابطه مطلوب با آن سُنن و قواعد که جلوهای از حاکمیت و اراده خدا بر تاریخ است، زمینههای سعادتمندی خود را فراهم آورد. دگرگونی و تحول فکری و رفتاریِ شایسته یا ناشایسته یک قوم یا جامعه، زمینهساز دگرگونیها و تغییرات تکاملی یا ارتجاعی در ابعاد و جوانب مختلف حیات آن جامعه است. آیه شریفه زیر به همین نکته اشاره دارد: «همانا خداوند حال هیچ قومی را دگرگون نمیسازد مگر خود آن قوم در خود تغییراتی ایجاد کنند». (۱) تمرکز ما در این پژوهش بر دلایل افول تمدنهاست و بر همین اساس از درون نظریات مختلف در این خصوص، به چند مورد اشاره میکنیم:
۱- دیدگاه آرنولد توینبی: توینبی با رد نظریه نژادی و نظریه جغرافیایی به عنوان عوامل خلق تمدن، معتقد است که نباید در مورد حل مسئلهای که صرفاً با روحیات انسان سروکار دارد به علوم مادی، نظیر بیولوژی و ژئولوژی یا زمینشناسی متوسل شویم و عامل برتری بیولوژیکی ذاتی یک یا چند نژاد و یا محیط خاص جغرافیایی را مطرح نماییم، بلکه این انسان است که بر اثر احتیاج و نیاز، به مبارزه با مشکلات و موانع موجود میپردازد و در نتیجه این کشمکشها و واکنشها در برابر موانع مشکلات و فائقشدن بر آنهاست که تمدن شکلگرفته و پیشرفت میکند. عوامل انحطاط تمدنها را از دیدگاه توین بی میتوان بدین شکل دستهبندی کرد:
الف- از دست رفتن قوه خلاقیت اقلیت خلّاق جامعه که بعد از آغاز زوال، خاصیت نوآوری خود را از دست دادهاند؛
ب- عکسالعمل اکثریت افراد جامعه علیه اقلیت حاکم و عدم همکاری با ایشان؛
ج- فقدان وحدت و همبستگی اجتماعی در مجموع پیکر جامعه.
۲- دیدگاه ویل دورانت: ویل دورانت در باب سیر تاریخی تمدنها بر این باور بود که هر تمدنی از ارزشهایی آغاز میشود؛ ارزشهایی هدفمند و متعالی که پس از مدتی، زمینه ظهور دانش و فنون را پدیدار میسازند. از نظر ویل دورانت، شکست رهبران سیاسی و معنوی جامعه در مقابله با «ستیز انگیزی» یا «تغییر» عامل مهم دیگری در سقوط تمدنهاست. این مایههای ستیز ممکن است از چندین منبع سرچشمه بگیرد و گاه که بروز آنها توأم و با توالی باشد تا حد فراهم کردن موجباتِ زوال قطعی شدت مییابد.(۲)
۳-ابن خلدون: به نظر ابن خلدون هر تمدن سه مرحله اصلی را طی میکند: مرحله پیکار و مبارزه اولیه، مرحله پیدایش خودکامگی و استبداد و سرانجام مرحله تجمل و فساد که پایان تمدن به شمار میرود. او همچنین نماد برجسته تمدن دولت را نیز تابع قانون طبیعی رشد، بلوغ و انحطاط میداند و اذعان میدارد که گذر از پنج مرحله برای آن محتمل است:
۱ – دوران فتح: در این مرحله، عصبیت استوار بر خویشاوندی و دین در حفظ دولت حیاتی است و فرمانروا موقعیت خویش را بیشتر مدیون احترام داشتن همانند یک رئیس قبیله است تا یک پادشاه.
۲ – دوران خودکامگی: در این دوران، حاکم همه قدرت را به انحصار خویش در میآورد و خودکامه و عنان گسیخته میشود. همبستگی طبیعی و دین چون به معنای مشارکت قدرت است تحت کنترل در میآید و در خدمت حاکم به کار گرفته میشود. همبستگی جای خود را به سپاه مزدور و نظام اداری میدهد که خواستهها و آمال حاکم را تامین میکند.
۳ – دوران اوج قدرت: این مرحله عصر تجملگرایی و رفاهخواهی است. هزینههای گزافی صرف بناهای عمومی و زیباسازی شهرها میشود. هواداران حاکم از بخششهای او بهرهمند میشوند. هنرهای زیبا و صنایع از سوی طبقه حاکم ترویج میشود. شکوفایی و رونق اقتصادی به دنبال میآید.
۴ – دوران انحطاط: شاخص اصلی این دوران شادکامی است. حاکم و محکوم هر دو راضی و خوشحالاند. رفاه و تامین خواستهها و هوسها خوی و عادت همه است. در این مرحله دولت به آنچه پیشینیان به دست آوردهاند، متکی است و از مقابله در برابر هر قدرتی علیه خود ناتوان میباشد. در این دوران دولت به تدریج رو به فرسودگی و تجزیه مینهد.
۵ – دوران سقوط: اسراف در این دوران فراوان است، دولت به پیری رسیده و مرگی تدریجی، دردناک و خشونت بار سرنوشت محتوم آن است. لشکریان مزدور و اداریان برای به چنگ آوردن قدرت حاکم دسیسهسازی میکنند و جز نام و نشان برای حاکم باقی نمیگذارند. سرانجام هجومی از بیرون به حیات دولت پایان میبخشد یا ممکن است دولت آن قدر به انحطاط ادامه دهد که همچون فتیله چراغی که نفت آن پایان یافته است، خاموش شود.(۳)
افول تمدن غرب از منظر رهبر معظم انقلاب
یکی از دغدغههای اصلی مقام معظم رهبری، بحث پیشرفت و تمدن اسلامی است، به گونهای که بسیاری از پیشرفتها و تمدنهای غربی و شرقی را مورد نقد قرار میدهند. در اندیشه ایشان، مصادیقی برای انحطاط آمده است. اجمالا میفرمایند «اگر مسئولین و کارگزاران، رفاه و آبادی را هدف عمده خویش قرار دهند و در این راه حاضر به چشمپوشی از آرمانهای انقلابی و جهانی و فراموشی از پیام جهانی انقلاب شوند، روز انحطاط و زوال همه امیدها خواهد بود.»(۴)
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
شاید این سوال پیش آید که با وجود این همه تمدن، چرا نوک پیکان انتقاد رهبر معظم انقلاب به سمت تمدن غرب نشانه رفته است؟ ایشان در جایی میفرمایند:
« تمدن غرب از حین پیدایش تا الان به سمتی پیش رفته است که نابرابری، بیعدالتی و فقر افزایش یافته است و این موضوع نه تنها از این تمدن به سایر تمدنها سرایت پیدا کرده است، بلکه ملتهای خود را نیز درگیر کرده است.» در کنار این موارد، انحطاط نظام سیاسی آمریکا نیز اخیراً مورد توجه پژوهشگران آمریکایی قرار گرفته است و رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اخیر به این موضوع اشاره داشته اند.(۵)
همچنین از نگاه رهبری، دلیل انحطاط تمدن غرب، تزلزل در پایههای اساسی آن است و این موضوع را یکی از نقاط امید جمهوری اسلامی در مقابل تمدن غرب میدانند. بررسی سخنرانیهای ایشان نشان میدهد، افول انگیزههای ارزشی، عامل موثری در سرعت گرفتن افول تمدن غرب است.
تحلیل حوادث اخیر غرب بر اساس آراء اندیشمندان
تمدن غرب دارای لایههای گوناگونی است. نظم و پوشش ظاهری حیات اجتماعی غرب، لایه رویین این تمدن است؛ غرب فقط نظم خیابانی، زندگی منظم، کارخانههای آنچنانی، صنایع، فناوری و محصولات پیشرفته نیست. منظومه منظم اجتماعی در واقع یکی از لایههای تمدن غرب است؛ باطن این تمدن، عقلانیت خودبنیاد آن است؛ باطن آن روح خودمحوری است که به طور کلی از تقید به حقایق قدسی خود را آزاد کرده، بر محور انانیت نفس و خواهشهای نفسانی شکل گرفته است؛ این یکی از نگاه های مطرح نسبت به تمدن غرب است.( ۶)
در بخشهای پیشین مقاله به بررسی نگاه چند اندیشمند درخصوص افول تمدن ها پرداخته شد و موارد مشابهی در متون این متفکرین مبنی بر عوامل انحطاط تمدنها استخراج گردید. البته همه این عوامل در سقوط قدرتها موثر است اما بررسی همه آنها نیاز به تحقیق فراوان و نوشتن مطالب زیاد است که خارج از اهداف نگارش این یادداشت است. برای مثال رقابت اقتصادی چین و آمریکا، پیشبینی اندیشمندان درخصوص انتقال قدرت از غرب به شرق، بحث نوآوری در کالاها و دیگر موارد ازجمله عللی است که پیرامون آن بحث فراوانی شده است. در این یادداشت به موارد زیر به عنوان موارد مشابه اندیشمندان درخصوص افول تمدنها پرداخته خواهد شد.
۱-افول انگیزههای ارزشی در غرب
بحث ضد ارزش شدن ارزشها در غرب شاید یکی از مباحثی باشد که حول آن مطالب زیادی نوشته شده است. همچنین در میان اندیشمندان این اشتراک نظر وجود دارد که افول انگیزههای ارزشی از عوامل مهم افول یک تمدن است. البته اینکه این موضوع به چه میزان بر سرعت افول تاثیرگذار خواهد بود، از موارد مورد اختلاف در میان اندیشمندان است که برخی از آنها این علت را در کنار علل دیگر مهم میدانند و برخی نیز به آن اهمیت بیشتری میدهند.
در ادامه به آراء چند اندیشمند در این خصوص خواهیم پرداخت. «دیوید رانی» استاد دانشگاه ایلینوی و نویسنده بیش از ۱۰۰ مقاله و کتاب است. او در یکی از کتابهایش به نام «بینظمی جدید جهانی: افول قدرت آمریکا» از مفهومی به نام «بحران ارزشها» سخن به میان آورده و نوشته که این معضل بعد از بحران اقتصادی سال ۲۰۰۸ جامعه آمریکا را در بر گرفته است. رانی معتقد است که بحران ارزشها در سراسر تاریخ سرمایهداری وجود داشته و پدیدهای ذاتی برای سرمایهداری محسوب میشود.(۷)
زولفیه زینب بکیر[۱] از نویسندگان این حوزه، طی یادداشتی با عنوان «فهم بحران در غرب» در وبگاه “INSAMER” مینویسد: «به راحتی میتوان گفت که غرب همه زمینههای زندگی را فرسوده کرده است؛ از سیاست تا قانون، از مشکلات زیست محیطی تا آموزش، از ساختار خانواده تا اقتصاد و دلیل آن، افسردگی ذهنی مبتنی بر ماده که تجربه کرده است. کشورهای غربی با نقض وحشتناک حقوق بشر، در همه جا مداخله میکنند، حتی درون کشور خودشان. امروزه، در آماری که قبلاً هرگز دیده نشده، مردم به دلیل ستم، خشونت و تخریب محیطزیست در معرض رنجهای مختلف قرار دارند.»(۸)
همچنین سوسی دنیسون[۲] استدلال میکند که : «بحران اقتصادی بیچون و چرا، اعتبار نظم بینالمللی لیبرال را خدشهدار کرده و باعث بحران هویت در سراسر اروپا شده است.» وی معتقد است اکنون زمان خطرناکی برای اتحادیه اروپا خواهد بود و دلیل آن کنار گذاشتن ارزشها، اصول و رویکرد در روابط بینالملل است. (۹)
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
ملکوتیان شاید اشاره بهتری نسبت به این موضوع داشته باشد. وی در مقالهای مینویسد که: «غرب دچار فروپاشیهای فکری فلسفی شده و دیگر غربِ دارای اعتماد به نفس یکپارچه وجود ندارد و غربیان که زمانی با بلندپروازی برای دنیا برنامهریزی میکردند، اکنون بیشتر به فکر حفظ باقیمانده نفوذ خود بوده و از حالت تهاجمی به حالت تدافعی تغییر کردهاند.»(۱۰)
۲- نابرابری و نارضایتی اکثریت جامعه
نارضایتی از دولتهای غربی رو به افزایش است و یکی از دلایل آن را میتوان افزایش هزینههای زندگی نام برد. اگرچه این نارضایتی در سالهای اخیر به تغییر دولتهای غربی منجر نشده، اما آثار آن، بیش از گذشته در حال بروز و ظهور است. اعتراضات و آشوبهایی هر از گاه در فرانسه، آمریکا، انگلیس و … رخ میدهد که به دلایل بیشماری از جمله سیاستهای اشتباه دولت، نژادپرستی، توزیع ناعادلانه ثروت، صرف هزینههای هنگفت در جنگهای بیپایان و … بر میگردد. اگر نگاهی به آمار روند تصاعدی فقر، توزیع ناعادلانه ثروت و دیگر موارد بیندازیم، متوجه این موضوع میشویم که سیستم اقتصادی غرب بیمار است و در مواقع بحران(از جمله بحران۲۰۰۸) با مُسکِن، خود را سر پا نگه داشته است.
وبسایت «بورگن مگزین» در ۴ فوریه ۲۰۱۸ در گزارشی با استناد به آمار سازمان ملل متحد به وجود «نابرابری و فقر» در کشورهای آمریکای شمالی چون مکزیک، آمریکا و کانادا اشاره کرده و نوشته است که ۹۸ میلیون نفر در آمریکای شمالی در فقر زندگی میکنند و علل احتمالی این مسئله دستمزدهای پایین، نابرابری و شکاف در حال گسترش بین فقرا و ثروتمندان است. بر اساس آمارهای اداره آمار آمریکا، ۴۰٫۶ میلیون نفر در آمریکا زیر خط فقر زندگی میکنند که ۱۲٫۷ درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند.(۱۱)
مطابق گزارشی از فیلیپ آلستون، گزارشگر ویژه سازمان ملل، پس از پیروزی ترامپ در انتخابات ایالات متحده، از هر هشت آمریکایی یک نفر در فقر به سر می برد که تقریباً نیمی از آنها در فقر عمیق به سر می برند و بیشتر آنها راهی برای نجات از این مصیبت ندارند. (۱۲)
نتیجهگیری
درباره فراز و نشیب یک تمدن با بررسی آراء اندیشمندان میتوان به نتایج نسبتاً خوبی دست یافت. این پژوهش با تمرکز بر عوامل انحطاط تمدنها در آراء چند اندیشمند به موارد مشابهی رسید که این موارد مشابه در تمدنهای گذشته باعث انحطاط آنها شده است. افول انگیزههای ارزشی، نابرابری، فقر و در نهایت نارضایتی اکثریت جامعه از علل مهمی بودند که در آراء ابن خلدون، توین بی و ویل دورانت، از آن به عنوان دلایل انحطاط یک تمدن تاکید شده است. در مقام اثبات این دلایل، این موضوع نیز از زاویه دید برخی پژوهشگران عصر جدید و برخی گزارش سازمانهای معتبر مورد بررسی قرار گرفت و مشخص شد که تمدن غرب اکنون بیش از هر زمان دیگر با مشکلات پایهای دست و پنجه نرم میکند. البته در هیاهوی غولهای رسانهای زیر سیطره دولتهای غربی، این موضوع منعکس نمیشود و فقط هر از گاه با تجمعاتی مانند آنچه در فرانسه و آمریکا رخ داد، خود را نشان میدهد. بنا بر آنچه آمد، سرعت افول تمدن غرب، بیش از هر زمان دیگری است و سیاستمداران غربی نیز در اینباره اظهار نظر کردهاند.
منابع و پی نوشت ها
۱- سوره رعد،آیه ۱۱
۲- محمد حسین محمدی، «اصول و ضوابط حاکم بر سیر تمدنها»، تاریخ اسلام در آیینه پژوهش: شماره ۲۰، ۱۳۸۷، قابل بازیابی در آدرس زیر:
http://ensani.ir/fa/article/46417/
۳- پایگاه خبری تحلیلی انتخاب، « نظریه ابن خلدون درباره انحطاط تمدنها»، منتشر شده در تاریخ ۲ آبان ۱۳۹۰، قابل بازیابی در آدرس زیر:
https://www.entekhab.ir/fa/news/42272/
۴- عبدالحسین خسروپناه و جمعی از پژوهشگران، «منظومه فکری آیت الله العظمی خامنه ای»، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، جلد دوم، چاپ چهارم، ۱۳۹۶، صص ۱۱۱۳و۱۱۱۶
۵- بیانات رهبر انقلاب در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم(ص) و امام صادق(ع)،۱۳آبان۹۹
۶- آیت الله سید محمد مهدی میرباقری، «جلسه بیست و سوم آموزش کلیات اندیشه اسلامی/ تحلیل تمدن غرب در ارتباط با خدای متعال و انسان»، منتشر شده در تاریخ ۱۵ فروردین ۱۳۹۸، قابل دسترسی در آدرس زیر:
http://mirbaqeri.ir/
۷- وبگاه خبرگزاری تسنیم، «هفت اندیشمندی که افول آمریکا را پیشبینی میکنند» ، ۱۷مهر۹۸، قابل دسترسی در آدرس زیر:
https://www.tasnimnews.com/fa/news/1398/07/
-۸ Zülfiye Zeynep Bakır, “Understanding the Crisis of the West”, November 26, 2018, at: https://insamer.com/en/understanding-the-crisis-of-the-west_1813.html
-۹ Susi Dennison, “A crisis of values?”, ۱۸ August 2010, At: https://ecfr.eu/article/commentary_a_crisis_of_values/
۱۰- مصطفی ملکوتیان، «ظهور تمدن نوین اسلامی و افول تمدن غربی»، مجموعه مقالات تمدن نوین اسلامی، ۱۳۹۷، صص: ۵۶۵و۵۷۸
۱۱- میزان انلاین، « گزارش ویژه، آمارهای رسمی گزارش میدهند؛ فقر و نابرابری گسترده در آمریکا»، منتشر شده در تاریخ ۹ فروردین ۱۳۹۷، قابل دسترسی در آدرس زیر:
https://www.mizanonline.com/fa/news/403451/
۱۲- باشگاه خبرنگاران جوان، «هشدار سازمان ملل درباره افزایش شدید فقر و نابرابری در آمریکا»، منتشر شده در تاریخ ۲۵آذر۹۶، قابل دسترس در ادرس زیر:
https://www.yjc.ir/fa/news/6361320/