اندیشکده راهبردی تبیین- «موسسه خاورمیانه» در گزارشی[1] به قلم نجات السید استاد دانشگاه آمریکایی دبی به بررسی شکل و هویت دو حکومت در ایران و عربستان پرداخته و ضمن بیان تاریخچه تحولات چالشبرانگیز این دو همسایه، به ذکر دلایل اختلافات آنها پرداخته و فرقهگرایی و ایدئولوژی را عامل اصلی نزاع این دو کشور میداند. در ادامه چکیدهای از این گزارش میآید.
بسیاری از تحلیلگران نزاع سیاسی بین ایران و عربستان را در حد نزاع فرقهای یا تنشهای شیعه و سنی سادهانگاری میکنند؛ در حالی که اختلافات سیاسی آنها در واقع بسیار پیچیدهتر و ریشهایتر است. یکی از تفاوتهای اساسی این است که رژیم سعودی یک رژیم تئوکراتیک نیست، بلکه نوعی پادشاهی با ساختار ترکیبی که نه کاملاً سکولار و نه کاملاً مذهبی است، محسوب میشود. جنبش فرقهای عربستان هم در واقع پاسخی ارتجاعی به تهدیدات ناشی از انقلاب 1979 ایران و ظهور آیتالله خمینی است. بر این اساس وقتی در عربستان هویت فرقهای با چشمانداز 2030 ولیعهد و توسعه ناسازگار شد، این کشور ناسیونالیسم (سعودی) را به عنوان هویت خود پذیرفت ولی در عوض ایران، هویت خود را تقویت کرد زیرا تغییر آن به معنای فروپاشی سیستم است. برای درک بهتر تفاوتهای در هر دو کشور لازم است ابتدا زمینه های تاریخی را روشن و تفاوتهای ایدئولوژیک و سیاسی ایران و عربستان را بررسی کنیم.
راهبرد ایدئولوژیک ایران
انقلاب 1979، ایران را از یک دولت سکولار به یک حکومت دینی تبدیل کرد. آنچه حکومت ایران را متمایز می کند این است که این حکومت در وهله اول انقلاب (اسلامی) است و بعد از آن جمهوری (اسلامی) است. این بدین معناست که دولت (جمهوری) صرفاً وسیلهای برای حمایت و تکمیل انقلاب است و بالتبع انقلاب در اولویت قرار دارد.
اصلیترین شاخصی که ایدئولوژی انقلابی ایران را یکپارچه مینماید، رد سلطه خارجی بر ایران به ویژه نفوذ آمریکاست. محبوبترین شعارها، از نوع ضدآمریکایی و ضدامپریالیستی هستند که بر تمایل ایران برای حرکت در یک مسیر مستقل سیاسی و ایدئولوژیکی که همان «نه شرقی و نه غربی» است تاکید میکنند. در این مسیر نیز وظیفه خود را حمایت از افراد مستضعف میداند که ایران شیعیان کشورهای عربی و فلسطینیها را در این زمره میداند.
بنابراین رکن مهم سیاست خارجی ایران، استراتژی «حمایت از ملتهای عربی» است که بر پایبندی ایران به آرمان فلسطین تأکید میکند و با امپریالیسم غرب -عمدتاً طرحهای هژمونیک آمریکا در منطقه- مخالف است. اگرچه از قضا این کار را برای تثبیت هژمونی خود انجام میدهد و از قدرت سخت و نرم استفاده میکند.
در زمینه قدرت سخت، ایران از گروههای غیردولتی به ویژه شبهنظامیان مسلح شیعه در لبنان، عراق، سوریه و یمن برای کمک به ارتقای منافع استراتژیک حمایت و به آنها کمک مالی، ایدئولوژیکی و نظامی ارائه میکند. در زمینه قدرت نرم نیز امپراتوری رسانهای، دانشگاهها، سازمانهای خیریه، ابتکارات و فعالیتهای انقلابی بینالمللی استفاده میکند.
از آنجا که ایدئولوژی انقلابی حکومت ایران ضدپادشاهی است، لذا از سیاست خارجی خود برای ایجاد ناآرامی و سرنگونی پادشاهیهای خلیج فارس استفاده میکند، اما تمرکز اصلیاش به چالشکشیدن و تضعیف مشروعیت عربستان سعودی به عنوان حافظ مقدسترین اماکن اسلام است. عربستان در طول این سالها به طرق مختلف برابر این تهدیدها واکنش نشان داده است!
واکنش عربستان و ظهور بنیادگرایی سنی
ایران این پیام انقلابی را به عربستان منتقل کرد که حاکمان آنها، فضیلت کافی را برای تولیت اماکن مقدس اسلام را ندارند و به این ترتیب به قیام اسلامی در سراسر شبهجزیره عربستان کمک کرد. مجموعه این عوامل موجب شد رهبران سعودی نگران شوند که مبادا به سرنوشت شاه دچار شوند.
در این میان یک اتفاق نقطه عطفی در نوع رفتار حکام سعودی شد. در 20 نوامبر 1979 تنها 10 ماه پس از انقلاب ایران، شورشیان سنی مذهب به رهبری «جهیمان العتیبی» ضمن قیام مسجدالحرام در مکه را تصرف کردند و مستقیماً رهبری خاندان سعودی را به چالش کشیدند. العتیبی و پیروانش خاندان آل سعود را به دلیل فساد و پیروی از غرب مورد انتقاد قرار دادند. جالب اینکه برای مقابله با این چالش، بنیادگرایی اسلامگرا به شدت در عربستان تقویت شد. علاوه بر این، ریاض از ترویج گسترده مجموعهای از اقدامات ضدشیعی و ضدایرانی حمایت کرد که برای کاهش جذابیت جهانی حکومت ایران در سراسر منطقه و جهان طراحی شده است. علاوه بر این موسسات آموزشی و مساجد، مجموعهای از طلاب دینی را در سراسر جهان از نیجریه تا اندونزی با بودجه عربستان تربیت کرد. سعودی به جای مقابله با افراطگرایی با یک اسلام میانه، تصمیم گرفت که حکومت ایران را در بازی خودش شکست دهد (تصمیمی که رهبری فعلی عربستان آن را اشتباه میداند).
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]سعودی یک حکومت تئوکراتیک مانند ایران نیست بلکه یک ساختار ترکیبی است که نه کاملاً سکولار و نه کاملاً مذهبی است. دولت مسئول عرصه سیاسی و نهاد مذهبی بر فرهنگ، جامعه و دین نظارت دارد. عربستان طی سالها هویتهای متفاوتی به خود گرفته که تغییرات ناشی از روایتهای سیاسی بوده است. در دوره اول ناسیونالیسم مذهبی پس از ایجاد دولت در سال 1932 ایجاد شد. در دوره دوم در دهه 1960، هویت فراملی پاناسلامی در جنگ سرد با جمال عبدالناصر (با حمایت از یک پلتفرم پانعربی) ترویج شد. دوره سوم، پس از انقلاب آیتالله خمینی در دهه 1980 متأثر از جنبش صحوه (بیداری اسلامی) بود که نوعی جنگ فرقهای با ایران به راه افتاد. در نهایت در دوره چهارم و با رهبری ولیعهد (محمدبنسلمان) عربستان به ناسیونالیسم سعودی عقبنشینی کرد تا آن را با چشمانداز 2030 سازگار کند.
ناسیونالیسم در مقابل فرقهگرایی
از آنجا که جنبش فرقهگرای صحوه که در دهه 1980 به دلیل تهدید حکومت ایران شکوفا شد، ارتجاعی بود لذا دوام نیاورد؛ زیرا عربستان یک دولت (مسلمان) است نه یک انقلاب (اسلامی) و دین در این کشور در خدمت حفظ مشروعیت و ثبات کشور است. اولویت در عربستان دولت و ملت است و هنگامی که هویت فرقهای با چشمانداز 2030 پادشاهی و توسعه آن ناسازگار شد، ناسیونالیسم سعودی را پذیرفت که این کشور را یکپارچه کرد. سیاست خارجی «اول عربستان» منافع دولت و ملت را در اولویت قرار میدهد و بدین معناست که ملت در گروگان رویدادهای سیاسی و ایدئولوژیهای منطقهای نیست.
در مقابل ایران قبل از هر چیز یک انقلاب اسلامی است و دولت وسیلهای برای حمایت و تکمیل انقلاب است. صعود اخیر ابراهیم رئیسی به ریاست جمهوری گواهی بر این است که دولت در خدمت انقلاب است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]تغییر عظیم هویت سعودی از فرقهگرایی به ناسیونالیسم سعودی، در مقابل سختگیری پایبندی ایران به اصول انقلاب 1979 ، ثابت میکند که سیستمهای سیاسی بسته به الزامات آن زمان میتوانند تغییر کنند، در حالی که سیستمهای ایدئولوژیک هرگز چنین نمیکنند، بلکه برعکس آن را ریشهدارتر میکنند زیرا تغییر به معنای پایان سیستم است.
ارزیابی
این گزارش بیشتر از این جهت برای استفاده ترجمه و آماده شد تا مخاطبان با سیر تطور هویتی نظام سعودی طی هفت دهه اخیر آشنا شوند. عربستان در این 70 سال دستکم چهار دوره هویتی را سپری نموده و جالب اینکه تقریباً در هر چهار مورد نیز تغییر هویتیاش واکنشی به رویدادهای بیرونی مانند ظهور جریان ناصری در جهان عرب یا وقوع انقلاب اسلامی در ایران بوده و از این جهت حکومتی نیست که خود دارای ایده و خلاقیت باشد. نکته دیگر این گزارش اینکه نویسنده آگاهانه یا ناآگاهانه این واقعیت را فراموش کرده که بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی طی چهار دهه اخیر این گزاره را در پیشروی ما قرار میدهد که نحوه کنش ایران در پروندههای سیاست خارجی نه تنها ایدئولوژیک نیست که برعکس کاملاً در جهت منافع ملی و حتی عملگرایانه است. گزارش حاضر از سویی در مقام قضاوت هم تا حد زیادی جانب انصاف را کنار گذاشته و این واقعیت را که بسیاری از اندیشکدههای غربی هم به آن اذعان نمودهاند را نادیده گرفته که برآیند سیاست خارجی سعودی در طی چهل سال اخیر ایجاد بیثباتی در منطقه بوده و جمهوری اسلامی مجموعاً در نقطه مقابل آن قرار میگیرد.
منبع
[1] https://www.mei.edu/publications/sectarianism-and-ideology-cases-iran-and-saudi-arabia