اندیشکده راهبردی تبیین- در حالی که اقداماتی از سوی دولت اردوغان مانند خرید تسلیحات روسی باعث نگرانی و خشم آمریکا از ترکیه شده و بحثها درباره سرنوشت اتحاد راهبردی آمریکا با این کشور را داغ کرده است، بلیز میزتال عضو موسسه هادسون در سالهای 2019 و 2020 و معاون کنونی «موسسه یهودی امنیت ملی آمریکا(جیسنا)» طی گزارشی 30 صفحهای[1] به بررسی وضعیت اجتماعی و سیاسی ترکیه و پیامدها و دلالتهای آن برای رویکرد آمریکا در قبال این کشور پرداخته است. استدلال اصلی میزتال این است که بر خلاف آنچه تصور میشود سیاستهای ترکیه صرفاً ناشی از دیدگاه فردی اردوغان نیست و حتی با کنار رفتن اردوغان این نوع سیاستها میتواند تداوم یابد. متن ذیل ترجمه خلاصهای از این گزارش است.
چکیدهای از گزارش
دولتهای پیاپی ایالات متحده، رجب طیب اردوغان را حداقل برای نخستین دهه ایفای نقش در سکان رهبری ترکیه، شریک مهمی میدانستند. اخیراً آونگ به سمت دیگری چرخیده است. اردوغان برای دو حزب آمریکا مانند یک هیولای سیاه ظاهر شده است. بایدن اردوغان را «مستبد» خوانده است. آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه از ترکیه به عنوان «به اصطلاح شریک راهبردی» یاد کرد و اکثریت بزرگی از هر دو حزب در کنگره به تحریم ترکیه تا زمان لغو خرید تسلیحات روسی رأی دادند.
تصویری که به نظر میرسد سیاستگذاران آمریکایی از ترکیه دارند، این است که «رئیسجمهور ترکیه کاری را که میخواهد انجام میدهد، چون سزای عمل خود را نمیبیند». به عبارت دیگر، اردوغان کنترل کامل سیاست خارجی ترکیه را در دست دارد و با توجه به شکاف ایجاد شده بین این کشور با آمریکا، گزینههای واشنگتن این است که یا او را مجبور به تغییر رفتار کند و یا شراکت خود با ترکیه را تا پایان حکومت اردوغان به حالت تعلیق درآورد. این دیدگاه نیز مانند باور به خوشاخلاقی اردوغان که اکنون کنار گذاشته شده، شایسته است که به چالش کشیده شود.
به طور خاص، فرض کلیدی در قلب رویکرد کنونی ایالات متحده در قبال ترکیه – یعنی منحصر به فرد بودن سیاست خارجی اردوغان – شایسته بررسی و ارزیابی است. ممکن است به نظر برسد که اردوغان ترکیه را از طریق مجموعهای از «چرخشهای ناگهانی» و تغییرات سریع در جهتگیری و مسیر روابط خارجی ترکیه هدایت میکند و با جامعهای عمیقاً قطبی شده، اپوزیسیون ریشهدار و سابقهای از بیگانه شدن با شرکای حاکمیتی، به نظر میرسد که سبک امور بینالمللی اردوغان تنها مختص خودش باشد.
برخلاف این ظواهر، در پشت چرخشهای ناگهانی اردوغان یک ایدئولوژی پیوسته و منسجم نهفته است که ماهیت هویت ترک و جایگاه آن در جهان را دوباره به تصویر میکشد. و مهمتر از آن، نه تنها حمایت فزایندهای در میان افکار عمومی ترکیه از این رویکرد وجود دارد، بلکه حتی یک همگرایی در حال ظهور در بیشتر طیف سیاسی ترکیه حول دیدگاه اردوغان درباره یک دولت-ملت بزرگ ترک وجود دارد. این نشان میدهد که مشکلات موجود در روابط آمریکا و ترکیه احتمالاً ادامه خواهد داشت و همچنین بعید است که این مشکلات منحصر به دولت اردوغان باشد.
انگیزه اردوغان یک دیدگاه منحصر به فرد و فراگیر مبنی بر دگرگونی یکباره جامعه، دولت و روابط بینالمللی ترکیه است. شاید بتوان این چشمانداز را با شعاری که اردوغان در پنج سال گذشته بارها از آن استفاده کرده درک کرد: «یک ملت، یک پرچم، یک میهن، یک دولت». در تحلیل تأثیرات فکری اردوغان و سخنرانیهای عمومی او، این مقاله استدلال میکند که مهمترین واژه، در این شعار همان واژهای است که تکرار میشود: «یک».
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
مفهوم یگانگی اردوغان آرمانی، گسترده و اساساً اخلاقی است. اردوغان با تکیه شدید بر مفهوم الهیاتی توحید یا اعتقاد مسلمانان به وحدت غیرقابل تقسیم خدا، به دنبال بیان وحدت به عنوان یک امر ضروری است؛ یعنی خیری که باید دنبال شود. اگرچه اردوغان هنوز از واژه ملت و دولت استفاده میکند، اما خود را رهبر یک دولت-ملت نمیداند. در عوض، او نقش خود را ایجادکننده شکل جدیدی از سازمان سیاسی و یک ملت جدید و متحد میداند – ملتی که نه بر اساس قومیت، زبان یا تاریخ، بلکه مبتنی بر اعتقاد مشترک باشد.
با این حال، انگیزه او نه صرفاً نوستالژی امپریالیستی، اسلامگرایی یا ناسیونالیسم قومی، بلکه دیدگاهی از یک ملت جدید ترک است که هویتهای موجود را ترکیب میکند و فراتر میرود. طبق رسالت اخلاقی اردوغان، «ما برای همه مظلومان و قربانیان میایستیم، بدون توجه به ریشهها، فرقهها و عقاید آنها، عرب، کرد، ترکمن، ایزدی، شیعه، سنی، نصیری، مسیحی یا یهودی.» اردوغان به دنبال یک مأموریت اخلاقی برای خنثی کردن بیعدالتی پس از جنگ جهانی اول در خاورمیانه بزرگ است. ترکها، مسلمانان و دیگران که توسط غرب امپریالیستی و استعماری تقسیم شدهاند و از حمایت دولت واحد محروم شدهاند، تضعیف و استثمار شدهاند. اردوغان این آرزو را دارد که با ایجاد «یک ملت» برای همه کسانی که مورد ستم قرار گرفتهاند، این وضعیت را اصلاح کند.
برای تشکیل این ملت و حفاظت از آن به یک دولت نیاز است. دولتی قدرتمند که بتواند در مقابل نیروهایی که به دنبال ایجاد تفرقه در میان مردم هستند بایستد. دولت «غازیها» و «تهاجمهای بزرگ». بنابراین، اردوغان وقتی از «یک ملت، یک پرچم، یک میهن، یک دولت» استفاده میکند، چیزی را که وجود دارد توصیف نمیکند، بلکه دیدگاه تحولآفرین خود برای ایجاد یک نظم اجتماعی و سیاسی جدید را بیان میکند.
این ماموریت به همان اندازه که در خارج از مرزهای ترکیه اعمال میشود، در داخل ترکیه نیز اعمال میشود. برای متحد کردن مظلومان و قربانیان جهان، کسانی که در قلمرو کنونی ترکیه زندگی میکنند باید از هویت کاملاً ترکی خود فراتر رفته و خود را بخشی از این اتحادیه گستردهتر بدانند و به نخستین شهروندان ملتی تبدیل شوند که اردوغان امیدوار است آن را تشکیل دهد. به همین ترتیب، دولت ترکیه باید از نظر سیاسی و نظامی گسترش یابد تا این سیاست جدید و بزرگتر را تشکیل دهد و از آن محافظت کند.
هریک از چرخشهای مختلف سیاست خارجی اردوغان نشاندهنده تلاشی برای انجام این ماموریت بوده است. محدودیتهای داخلی و خارجی، مانع از موفقیت تلاشهای گذشته او شده است. مهمتر از همه، حوزههای مختلف سیاسی داخلی که او پیش از این نه تنها برای حمایت، بلکه برای ایجاد هویت جدید ترکیهای روی آنها حساب میکرد – لیبرالها، گولنیستها، کردها – هرگز به طور کامل وارد پروژه او نشدند. آنها همچنین به خود اجازه ندادند که ذیل «ملت واحد» اردوغان قرار بگیرند. با این حال، تلاشهای او برای پیریزی یک هویت جدید ترک در داخل و ایجاد نوع جدیدی از موجودیت سیاسی در صحنه جهانی ادامه یافت.
اکنون، به نظر میرسد که آنها در حال پرداخت غرامت هستند. اردوغان ممکن است نسخهای از پروژه ایدئولوژیک خود را پیدا کرده باشد که طنین عمیقتری داشته باشد و در نتیجه، حمایت سیاسی بیشتری را به دست آورد. خواه نتیجه تغییرات سیاسی در ترکیه طی پنج سال گذشته باشد یا سیاست منسجم اردوغان برای تغییر نهادهای تشکیلدهنده ساختار جامعه ترکیه یا هر دو، شواهدی از کاهش اختلافات شدید بین گروههای سیاسی ترکیه وجود دارد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
بیست سال پیش، زمانی که اردوغان قدرت را در دست گرفت، چهار هویت سیاسی متمایز را میشد در ترکیه تشخیص داد که هرکدام عمدتاً وابسته به یک حزب سیاسی بزرگ بودند. تفاوت اصلی بین آنها به مذهب، قومیت و ارزشهای سیاسی مربوط میشود. حزب عدالت و توسعه اردوغان (AKP) رایدهندگان محافظهکار مذهبی و اجتماعی ازجمله اسلامگرایان را نمایندگی میکند. حزب جمهوریخواه خلق (CHP) که از ارزشهای کمالیستی و بنیانگذار ترکیه مدرن حمایت میکند، رایدهندگانی را جذب میکند که برای سکولاریسم، ناسیونالیسم مدنی و وفاداری به دولت ارزش قائل هستند. متناوباً، کسانی که دیدگاهی عمدتاً قومیتی نسبت به ترک بودن دارند، تمایل دارند از حزب جنبش ملی (MHP) حمایت کنند؛ در حالی که آنهایی که دارای هویت لیبرال دموکراتیک هستند که بر حقوق فردی و اقلیتها تمرکز دارد، اکنون عمدتاً در کنار حزب تازه تاسیس دموکراتیک خلق (HDP) هستند که اخیراً تأسیس شده است.
این شکافها همچنان تعریفکننده سیاست عمیقاً دوگانه و قطبیشده ترکیه است. با این حال، مبارزه برای قدرت بین بازیگران سیاسی ترکیه شکلگیری یک همگرایی ایدئولوژیک بالقوه در اکثریت جامعه ترکیه را به درستی نشان نمیدهد. دادههای نظرسنجی ادغام دیدگاههای اسلامگرا، ملیگرای قومی و دولتگرا در یک اجماع جدید بالقوه در مورد هویت ترک و نقش ترکیه در جهان را نشان میدهد. به نظر میرسد که این اجماع از یک سیاست خارجی مستقل و رو به جلو مبتنی بر افزایش قدرت منطقهای حمایت میکند.
ویژگی بارز افکار عمومی ترکیه در دوره اردوغان، کاهش حمایت متزلزل کنونی از ایالات متحده و سیاستهای آن بوده است. در سال 2002، زمانی که حزب عدالت و توسعه به قدرت رسید و مرکز تحقیقات پیو این سوال را طرح کرد، 30 درصد از ترکها دیدگاه مثبتی نسبت به ایالات متحده داشتند. در سال 2017، این میزان فقط 18 درصد بود، در حالی که درصد مطلوبیت به ترتیب برای چین و روسیه 33 و 32 درصد بود. در همین حال، از هر 10 ترک هفت نفر گزارش کردند که از سوی قدرت ایالات متحده در معرض خطر هستند که این 28 درصد نسبت به سال 2013 افزایش داشت و بیشتر از هر کشور دیگری از جمله روسیه بود. این کاهش تا سال 2019 ادامه یافت و اگرچه نشانههایی وجود دارد که ممکن است حمایت از آمریکا در سال 2020 بهبود یافته باشد، سطح حمایت از ایالات متحده هنوز ناچیز است. یک نظرسنجی نشان میدهد در سال 2020 که تنها 7 درصد از ترکها آمریکا را دوست تلقی میکردند که نسبت به 5 درصد یک سال قبلتر افزایش داشته است، در حالی که 70 درصد آن را دشمن میدانستند.
مطمئناً، آنکارا با وجود مخالفت گسترده با سیاستهای ایالات متحده در میان جامعه ترکیه، همیشه اتحاد استراتژیک خود با ایالات متحده را حفظ کرده است. با این حال، تغییرات اخیر در جهانبینی ترکها فراتر از تعمیق چنین دیدگاه ضدآمریکایی است. بیاعتمادی گستردهای نسبت به غرب وجود دارد، به طوری که 84 درصد از شهروندان ترکیه تا حدودی یا به شدت موافق هستند که نخبگان اقتصادی و سیاسی جهان بیش از حد قدرت دارند و باید در برابر آنها مقاومت کرد. این امر با افزایش ناسیونالیسم در سراسر جهان همراه است. ترک بودن برای اکثر ترکها حیاتی است، به طوری که 56 درصد آن را بسیار مهم و 30 درصد دیگر آن را تا حدودی مهم میدانند. رایدهندگان از همه احزاب سیاسی در سال 2020 از این ایده حمایت میکنند که ترکیه ویژگیهای خاص خود را دارد، نه اینکه ویژگیهای مشترک در سطوح کاملا مشابه با برخی مناطق داشته باشد. نکته قابل توجهتر این است که موافقت با این گزاره که اساساً ترکیه یک کشور اسلامی است در میان رایدهندگان حزب عدالت و توسعه در مقایسه با سال قبل بیش از 15 درصد کاهش یافته است.
با این حال، منحصر به فرد بودن ترکیه به این معنی نیست که ترکیه در جهان تنهاست. در عوض، به نظر میرسد که ترکها از تمام طیف سیاسی موافق هستند که ترکیه باید در مناطق خاصی نقش رهبری را ایفا کند. در یک نظرسنجی کلان در سال 2018، 86 درصد از رای دهندگان حزب عدالت و توسعه، 75 درصد از رایدهندگان حزب جنبش ملی، 62 درصد از رایدهندگان حزب جمهوریخواه خلق و 72 درصد در کل تا حدودی یا به شدت موافق بودند که «ترکیه رهبر طبیعی جهان اسلام است». این سطح قابل توجهی از حمایت از جهتگیری و نقش مذهبی ترکیه، به ویژه در میان حامیان سنتاً سکولار حزب جمهوریخواه خلق است. و هنگامی که در سال 2020 پرسیده شد که آیا ترکیه باید دنبال جایگزینهایی برای اتحادیه اروپا باشد یا خیر، انتخاب اصلی برای پاسخ دهندگان از هر سه حزب، ایجاد اتحادیه ترک بود (31 درصد حزب جنبش ملی، 25 درصد حزب عدالت و توسعه و 22 درصد حزب جمهوریخواه خلق).
این نتایج با علاقه شدید مردمی نسبت به سایر ملل ترک مطابقت دارد. در سال 2020، به ترتیب 65 و 51 درصد از پاسخ دهندگان، آذربایجان و قبرس شمالی را به عنوان دوستترین کشورها برای ترکیه ارزیابی کردند. دوستترین کشور بعدی، ازبکستان با 35 درصد بود. قابل توجه است که رایدهندگان حزب دموکراتیک خلق عمدتاً در این اجماع در حال ظهور غایب هستند و به شدت روابط با ایالات متحده و ناتو را بر اتحادیه ترکها یا همکاری اسلامی ترجیح میدهند.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
تصویری که از این دادههای افکار عمومی به دست میآید تصویری از همگرایی است. چهار گروه اصلی سیاسی ترکیه در حال تبدیل به دو اردوگاه اصلی هستند: یک گروه بزرگ که عناصر اسلامگرا، ترک و دولتگرا را ترکیب میکند تا از یک سیاست خارجی رو به جلو حمایت کند که با حس گسترده هویت ترک و مجموعه کوچکتری از صداهای لیبرال، اقلیتها و غربگرایان تغذیه میشود. برای درک کامل این یگانگی که در جهانبینی ترک در حال ظهور است و رسالت اخلاقی اردوغان در تمام طول این مدت بوده است، به مطالعه بیشتری نیاز است – چه نتیجه دو دهه مهندسی اجتماعی او باشد و چه نتیجه مصالحه سیاسی و تقسیم قدرت. با این وجود پیامدهای آن برای سیاست ترکیه و سیاست خارجی ایالات متحده مهم است.
از یک سو، اگرچه اردوغان به دلیل تضعیف دموکراسی و شیوه مدیریت اقتصاد با مخالفتهای داخلی روبرو است، ظهور اجماع در مورد نیاز به یک سیاست خارجی فعال و مستقل ترکیه میتواند به تداوم یا ائتلافهای سیاسی جدید منجر شود که او را بیشتر از چیزی که دیگران ممکن است انتظارش داشته باشند در قدرت نگه میدارد. اما ضمناً در حالی که واشنگتن بر شخصیت مزاحم اردوغان تمرکز میکند رفتار ترکیه را دیگر نمیتوان تنها به او نسبت داد. صرفنظر از نحوه تصمیمگیری در آنکارا، نتیجه سیاستهایی است که در میان گروههای مختلف سیاسی ترک انعکاس مییابد.
در حالی که سیاستگذاران درباره نحوه جلوگیری یا تلافی علیه اقدامات فردی اردوغان که ائتلاف آمریکا-ترکیه را تضعیف میکند، مانند خرید سامانه موشکی S-400 روسیه بحث میکنند، کل ترکیه در حال بازتصویرسازی نقش خود در جهان است. با این حال، حتی در حالی که برخی بحثها به ترکیه اجازه میدهند مثلاً با اخراج از ناتو راه جداگانهاش را طی کند، مزایای ژئواستراتژیک اتحاد با آمریکا و حضور نظامی ایالاتمتحده در ترکیه، با وجود رشد تواناییها و پتانسیلهای سیاسی و نظامی ترکیه سر جای خود باقیست.
بنابراین، به جای تاکتیکهای کوتاهمدت، سیاستگذاران ایالات متحده به یک راهبرد بلندمدت در خصوص ترکیه نیاز دارند. این راهبرد باید مبتنی بر درک عمیق تغییرات عمدهای باشد که در جامعه ترکیه اتفاق میافتد و در عین حال با دیدگاه گستردهتری از منافع ایالات متحده در بسیاری از مناطقی که ترکیه حضور دارد – اروپا، خاورمیانه، حوزه مدیترانه، قفقاز و آسیای مرکزی – در پیوند باشد. بزرگترین خطر راهبردی برای ایالاتمتحده در ترکیه این است که نقص تحلیلی در قلب بحثهای سیاست ناقص ایالاتمتحده در مورد ترکیه – یعنی درهمآمیزی اردوغان و ترکیه – به یک پیشگویی خودتحققبخش تبدیل شود. موفقیت پروژه بلندمدت اردوغان برای بازسازی ماهیت دولت و جامعه ترکیه در تصویر ایدئولوژیک خود میتواند پیامدهای منفی برای منطقه و منافع ایالات متحده برای حداقل یک نسل داشته باشد. با این حال، فرض اینکه این پروژه تنها متعلق به اردوغان است و با پایان یافتن حکومت او به پایان میرسد یا به گونهای دیگر توسط مردم ترکیه طرد میشود، میتواند خطراتی بزرگتر و پایدارتر ایجاد کند. در نهایت، سرنوشت این همگرایی سیاسی جدید حول یک ترکیه تهاجمی و مستقل و نه اردوغان است که آینده ترکیه را تعیین میکند و باید محور سیاست آمریکا باشد.
نویسنده: بلیز میزتال
Blaise Misztal
مترجم: مهدی آشنا
پیوند اصلی وبگاه
[1] https://www.hudson.org/research/17397-out-of-many-one-erdo-an-and-the-convergence-of-turkish-worldviews
این مطلب، صرفاً جهت اطلاعِ مخاطبان، نخبگان، اساتید، دانشجویان، تصمیمسازان و تصمیمگیران ترجمه شده و الزاماً منعکسکنندهی مواضع و دیدگاههای اندیشکده راهبردی تبیین نیست