اندیشکده راهبردی تبیین- نظام جمهوری اسلامی افغانستان که حاصل اجلاس بن در سال 1380 بود، پس از دو دهه طبق توافقنامه دوحه و با خروج نیروهای آمریکایی دچار فروپاشی شد. بازگشت دوباره طالبان به قدرت در مردادماه سال جاری در نوعِ خود تحول بزرگ سیاسی و نظامی بود که پیامدهای بسزایی در سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی از خود بجا گذاشت. شکست آمریکا و ناتو در افغانستان و خروج شتابان نیروهای خارجی به خوبی نشان داد که هم افغانستان وارد مرحله جدیدی از تحولات سیاسی شده و هم تاثیرات آن در سطح منطقه و حتی بینالمللی غیرقابل انکار است.
در نوشتار حاضر تلاش شده است تا چند محور اساسی مورد بررسی قرار گیرد:
- دلایل افزایش حملات نظامی طالبان در اوایل سال و سپس اعلام پیروزی؛
- بررسی دلایل و اهداف آمریکا از خروج کامل از افغانستان؛
– واکاوی پیامدهای خروج آمریکا از منطقه در سطح داخلی و منطقهای؛
– ارزیابی پیامدهای روی کار آمدن دولت طالبان در سطح داخلی و منطقهای؛
– آیندهپژوهی از تأثیرات تحولات افغانستان بر امنیت و منافع جمهوری اسلامی ایران.
1- تغییر نظام سیاسی افغانستان و اعلام طالبان
مهمترین دلایل فروپاشی نظام سیاسی افغانستان و پیروزی طالبان را باید در چند محور اساسی خلاصه کرد:
- دروغ بزرگ آمریکا در مبارزه با تروریسم: آمریکاییها به اسم مبارزه با تروریسم(نابودی القاعده و طالبان)، دولت-ملتسازی، ایجاد امنیت و ثبات، برقرار دموکراسی و بازسازی افغانستان به این کشور لشکرکشی کردند، اما عملکرد نظامی و سیاسی آمریکا و متحدانش در منطقه نشان داد که آنها تنها به منافع خود فکر میکنند و بر همین اساس وقتی مشاهده کردند که تداوم اشغال افغانستان، هزینهساز است به اسم مذاکره با طالبان، زمینه بازگشت طالبان به قدرت را مساعد ساختند تا هم شکست فضاحتبار خود را در پشتِ این مذاکره پنهان کنند و هم از دیدِ خود جریانی را در افغانستان به قدرت برسانند که موجب ایجاد جنگ داخلی و گسترش مجدد ناامنیها در این کشور شود.
– افزایش هزینههای نظامی آمریکا: افزایش تلفات نظامی و هزینههای مالی جنگ افغانستان از یکسو و فرسایشی شدن جنگ در افغانستان، آمریکا را به این نتیجه رساند که برای کاهش هزینههای مالی و تلفات نظامی، با گروه طالبان مذاکره کند و آمریکا طبق مفاد توافق دوحه مجبور به خروج از افغانستان شد.
– افزایش فساد سیاسی و ناکارآمدی دولت اشرف غنی و وابستگی آن به آمریکا: دولت اشرف غنی به دلایل متعدد در فساد سیاسی گرفتار شده بود و تفکر متعصبانه قومیتی وی در کنار ناکارآمدی و از همه مهمتر وابستگی شدید به سیاستهای آمریکا موجب شد تا عملا زمینههای فروپاشی ذهنی و سپس عینی دولت افغانستان بوجود آید. البته باید تاکید کرد که دولت اشرف غنی زمانی جایگاه سیاسی خود را به مرور از دست داد که در مذاکرات مستقیم آمریکا با طالبان نه تنها حضور نداشت، بلکه از توافقات صورت گرفته طرفین در خصوص آینده افغانستان نیز چندان مطلع نمیشد.
– عدم برگزاری مذاکرات بینالافغانی و تشدید حملات طالبان پس از آزادی زندانیان طالبان: طبق توافق دوحه باید مذاکرات بینالافغانی بین بازیگران داخلی و دولت افغانستان با طالبان صورت میگرفت؛ اما اختلافات بر سر هیئت مذاکرهکننده با طالبان از یکسو و آزادی زندانیان طالب (بیش از 7 هزار نفر در چند مرحله مختلف بویژه آزادی فرماندهان طالبان مثل انس حقانی، حاجی مالیخان، عبدالرشید و ۴۰۰ نفر دیگر که محکوم به جنایات تروریستی بودند.) و بازگشت مجدد آنان به صحنه درگیریها در سراسر جغرافیای افغانستان، موجب شد تا مذاکرات بینالافغانی بصورت واقعی برگزار نشود و از سوی دیگر طالبان با بهرهگیری از موقعیت بوجود آمده ناشی از اختلافات و چنددستگی در طرف مقابل، حملات خود را افزایش دهد.
– تفکر استراتژیک طالبان برای حکومت در افغانستان: طالبان با معیارهای خود ازجمله تمامیتخواهی، نگاه استراتژیکی برای حکومت کردن در افغانستان دارد. طالبان همواره دولت اشرف غنی را دولت دستنشانده خوانده و اساسا دولت برآمده از اجلاس بن را نامشروع قلمداد میکرد و به همین دلیل در عین تاکید بر خروج نیروهای خارجی، آزادی زندانیان طالبان، حذف طالبان از لیست سیاه تروریسم، تغییر قانون اساسی و…، بر تشکیل دولت موقت تاکید میکرد؛ اما با فرار اشرفغنی از افغانستان در 25 مرداد 1400، طالبان اعلام کرد که برای حفظ امنیت در کشور و این که هیچ جریانی برای مذاکره نبود و ما قدرت را به دست گرفتیم و پیروز میدان پس از 20 سال مبارزه ما هستیم.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
- عدم حمایت آمریکا از نیروهای امنیتی افغانستان: پس از امضای توافقنامه دوحه در 10 اسفند 1398، به مرور پشتیبانی نظامی و تدارکاتی از نیروهای ارتش افغانستان کاهش یافت و این مسئله در اوایل سال جاری بیش از هر زمانی محسوس بود. به علاوه این که اراده جدی از سوی دولت اشرف غنی و تیم امنیتی آن برای مقابله با طالبان وجود نداشت و دستور عقبنشینی و عدم جنگ با نیروهای طالبان، موجب شد تا ابتدا به اسم عقبنشینی تاکتیکی و سپس به اسم عقبنشینی از مناطق دورافتاده و متمرکز شدن بر مراکز استانها و شهرهای بزرگ، بسیاری از مناطق را تسلیم طالبان کنند.
- عدم شکلگیری جبهه مقاومت مردمی و نجنگیدن با طالبان توسط ارتش افغانستان: دولت اشرف غنی برخلاف سیاستهای اعلامی که بر مبارزه و جنگ با طالبان تاکید میکرد، اما در سیاستِ اعمالی به این بهانه که آمریکا اعلام کرده برای تداوم کمکهای اقتصادی و پرداخت شش میلیارد دلار در سال 1400 و جلوگیری از بروز جنگ داخلی، نباید جبهه مقاومت مردمی علیه طالبان شکل بگیرد، همواره بر این مسئله تاکید داشت که مقابله با طالبان چه توسط ارتش و چه نیروهای مقاومت مردمی شکل نگیرد. سفر اشرف غنی به هرات در 28 تیر و سفر به مزار شریف در 20 مرداد نیز به نوعی در راستای کمک به طالبان تلقی شد[1]؛ چرا که نتایج سفر اشرف غنی بیشتر به نفع طالبان رقم خورد تا این که نیروهای امنیتی در مقابل طالبان پاسخ مناسبی دهند.
به غیر از موارد فوق، دلایل فروپاشی نظام جمهوری اسلامی افغانستان را باید در تفکر قومگرایی، تعصبات قبیلهای، اختلافات سیاسی، فقر فرهنگی و فقر اقتصادی، مداخله پاکستان و حمایت جدی از گروه طالبان افغانستان و مواردی از این قبیل عنوان کرد.
2- بررسی دلایل و اهداف آمریکا از خروج کامل از افغانستان
آمریکاییها سیاستهای چندجانبهای را در خروج از افغانستان دنبال میکنند که دارای ابعاد داخلی، منطقهای و فرامنطقهای است:
1-2- بعد داخلی
آمریکا قرار بود پس از توافق دوحه، طالبان را مجاب به برگزاری نشستهای بینالافغانی کند، اما در عمل این مسئله از سوی مقامات آمریکایی مورد توجه قرار نگرفت و تنها بر دولت غنی فشار آورد تا طبق طرح آمریکاییها، نیروهای امنیتی افغانستان، از مناطق دورافتاده عقبنشینی کرده و برخی ولسوالی یا شهرستانها و سپس ولایات را بدون جنگ، به طالبان واگذار کنند. حملات گسترده طالبان از اواخر اردیبهشت ماه 1400 شروع و تا اوایل مردادماه ادامه داشت و قرار نبود به مراکز استانها حملهای صورت گیرد. به همین دلیل به غیر از روزهای اول در تخار و خواجه بهاءالدین و برخی مناطق شمالی، دیگر مقاومت چندانی مقابل طالبان صورت نگرفت. از اوایل مرداد سه شهر مهم قندهار، مزار شریف و هرات مورد حمله قرار گرفتند و سپس از 13 مرداد تا 24 مردادماه، در عرض 11 روز طالبان بر 33 استان مسلط شد و استان پنجشیر نیز پس از چند روز به تصرف طالبان درآمد. بنابراین این سیاستِ اشرف غنی و حتی آمریکا بود که عملا افغانستان طبق توافق دوحه به تصرف طالبان برسد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
«خروج امن از افغانستان»، بزرگترین دستاورد آمریکا بوده است. آنتونی بلینکن وزیر خارجه دولت بایدن در همین راستا مدعی شد که ماندن در افغانستان به نفع ما نبود و ایالات متحده توانست حملات علیه خود را متوقف کند. مایک پمپئو وزیر خارجه ترامپ نیز، توافق دوحه را بزرگترین دستاورد عنوان کرده بود که در اثر آن یک آمریکایی نیز کشته یا زخمی نشد. آمریکاییها به ظاهر حمایت از دولت افغانستان را مطرح میکردند، اما در عمل، سیاستِ ایجاد «جنگ داخلی» را مدنظر داشتند. تصرف 33 ولایت افغانستان توسط طالبان در 11 روز و مقاومت یک ولایت یعنی ولایت پنجشیر در شمال کابل، سیاست نابخردانه آمریکاییها بود تا جریان تاجیک را در مقابل طالبانِ پشتون قرار دهد و از این طریق عملا افغانستان را وارد درگیریهای داخلی سازد. توافق دوحه، مقدمه شکلگیری حکومت جدید در افغانستان بوده است که چهار رکن اساسی داشت:
۱. آزادی زندانیان طالب،
۲. خروج تدریجی نیروهای آمریکایی تا 31 آگوست ۲۰۲۱ از افغانستان،
۳. آغاز مذاکرات بین الافغانی،
۴. ساختار نظام سیاسی آینده افغانستان.
تا قبل از فرار اشرف غنی، به سه رکن اول تا حدودی عمل شد، اما مذاکرات بینالافغانی، به نتیجه نرسید و با خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان در 31 آگوست 2021 نیروهای طالبان وارد ارگ ریاست جمهوری شده و عملا چهارمین مفاد توافق دوحه که قرار بود ساختار نظام سیاسی آینده در انتهای مذاکرات بینالافغانی مشخص گردد، نادیده گرفته شد و ذبیحالله مجاهد سخنگوی طالبان روز سهشنبه 16 شهریور 1400 در یک کنفرانس خبری کابینه دولت جدید افغانستان را اعلام کرد که ملا محمد حسن آخوند به عنوان رئیسالوزراء اعلام شد.
2-2- بعد منطقه ای و فرامنطقه ای
در این حوزه تمرکز آمریکا، بهرهبرداری از ظرفیت متحدان منطقهای خود نظیر پاکستان، ترکیه و عربستان سعودی و… است. آمریکا میخواهد در کنار کاهش هزینههای نظامی و تلفات انسانی، از طریق بازیگران منطقهای همسو، برخی اهداف خود را به پیش ببرد؛ بویژه که هریک از بازیگران گفته شده انگیزه خاصی برای حضور در افغانستان دارند. پاکستان که همواره در تضاد و رقابت با هند به سر میبرد و در مسئله خط مرزی دیورند با افغانستان مشکل ارضی و سیاسی دارد و بیش از هر بازیگر علاقهمند است تا در افغانستان نقش گرفته و نسبت به حمایت ازگروههای تندرو اقدام کند. پاکستان به دنبال یک دولت ضعیف، زیر نفوذ و همراه در افغانستان است. به همین جهت تا نقش پاکستان در به قدرت رسیدن طالبان، بسیار موثر بود.
موضوع دیگر در بعد منطقهای، حمایت و انتقال داعش از منطقه شامات و سوریه به افغانستان است. این که آمریکا اصرار داشت تا تامین فرودگاه کابل به نیروهای نظامی ترکیه داده شود، اساسا به دلیل تصمیم آمریکا برای آغاز جنگ نیابتی دیگر در افغانستان و استفاده از ظرفیت ترکیه برای انتقال تروریستهای داعش از منطقه شامات به مرزهای شرقی ایران و افغانستان بود. البته طالبان ابتدا واگذاری تامین امنیت فرودگاه به کابل را رد میکرد؛ اما عملا و طبق توافقات پنهانی بین طالبان و ترکیه، همکاریهایی در این قضیه بوجود آمد. اما ترکیه نقش دوگانهای را در خصوص طالبان و افغانستان دارد و حتی دولت اعلامی طالبان در 26 شهریور 1400 را فراگیر ندانسته و خواهان تجدیدنظر هم شده است. درباره تبدیل کردن دوباره افغانستان به کانون تروریسم، «حسن کاظمی قمی»، دستیار و نماینده ویژه رئیسجمهور ایران در امور افغانستان مدعی است: «آمریکا بعد از ناکامی از حضور نظامی در افغانستان در حال حرکت به سمت یک جنگ نیابتی هستند. آمریکاییها همواره تلاش کردهاند تا از جغرافیای افغانستان علیه دولتها و نظامهایی که از نگاه آمریکاییها در تخاصم و رقابتند مانند چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران وارد عمل شوند.»[2]
پس از روی کار آمدن مجدد طالبان، دولت بایدن تلاش میکند تا از طریق انتقال داعش و آموزش گروههای تروریستی توسط گروههایی چون «بلک واتر»، «داین کرپ» و سایر پیمانکاران خصوصی امنیتی، تروریسم را از افغانستان به کشورهای آسیای مرکزی تا سین کیانگ یا ترکستان شرقی و مسلمانان اویغور چین و مرزهای ایران منتقل کنند. برهم زدن ساختارهایِ حکومتی افغانستان که به نوعی حاصل اجلاس «بن» و جزو دستاوردهای 20 ساله است و جایگزینی نظام طالبانی(امارت اسلامی) بجای نظام جمهوری اسلامی، عملا در راستای گسترش «هرج و مرج» و «آشفتگی سیاسی»، «گسترش ناامنی» و «جنگهای داخلی» است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
3- ارزیابی پیامدهای روی کار آمدن دولت طالبان در سطح داخلی و منطقهای؛
بدون شک روی کار آمدن مجدد طالبان به قدرت در افغانستان دارای پیامدهای متعدد داخلی و منطقهای بوده است که به طور محتصر بدان اشاره میشود. مهمترین پیامدها عبارتند از:
– اخراج نیروهای آمریکایی و ناتو از افغانستان: خروج شتابزده نیروهای آمریکایی و ناتو، نه تنها نوعی شکست تفکر لیبرال- دموکراسی در افغانستان بود، بلکه روند افول قدرت یکجانبه آمریکا در نظام بینالملل را نیز تسریع نمود. همچنین هیمنه و اعتبار آمریکا در جهان خدشهدار شد.
- فروپاشی دولت غربگرا و وابسته اشرفغنی و فرار و تضعیف نیروهای اجتماعی غربگرا و تکنوکرات: فروپاشی و سقوط نظام سیاسی وابسته به غرب و فرار نیروهای اجتماعی و نخبگان غربگرا از دیگر پیامدهای روی کار آمدن طالبان به قدرت بود.
– حذف و یا انفعال احزاب و جریانهای سیاسی: رهبران طالبان که الگوی حکومتی خود را بر «امارت اسلامی» ارائه میکنند، به نظر میرسد اجازه نخواهند داد تا احزاب سیاسی همانند سابق در قدرت مشارکت داشته و یا حتی فعالیت داشته باشند.
- تمامیتطلبی طالبان: با به حاشیه راندن احزاب سیاسی و تاکید طالبان بر تشکیل امارت اسلامی، بدون شک تمامیتخواهی پشتونها در ساخت قدرت افغانستان تکمیل خواهد شد.
- عدم توجه به دموکراسی و برگزاری انتخابات: با توجه به این که در امارت اسلامی سه اصل کلی «شریعت»، «شورا» و «امیر» مورد توجه است و شورای «اهل حل و عقد» حاکم یا امیر جامعه را انتخاب میکند، عملا در چنین سیستم حکومتی، برگزاری انتخابات و دموکراسی جایگاهی ندارد. از دیدِ طالبان، انتخاب امیرِ شرعی توسط شورای اهل حل و عقد، از عناصر اصلی تشکیل نظام اسلامی است و نیز معتقدند که حضور علمای شریعت در انتخاب رهبر جامعه، مایه مصونیت کشور است.
- روشن نبودن قانون اساسی مدنظر طالبان: هرچند طالبان قانون اساسی دوره ظاهرشاه را فعلا مبنای اجرای حکومتداری خود عنوان کردهاند؛ اما به نظر میرسد طالبان منتظر به رسمیت شناخته شدن حکومت خود هستند تا بعدا در مورد تغییر قانون اساسی اقدام کنند.
– تحصیل و اشتغال زنان، آزادی رسانه و مساله آزادی بیان: حقوق زنان، حق تحصیل و اشتغال آنان، آزادی رسانه و مسئله آزادی بیان با به قدرت رسیدن طالبان با چالشهایی مواجه شده است.
– افزایش وزن پاکستان و کاهش وزن هند: از دیگر پیامدهای روی کار آمدن طالبان، افزایش نقش و بازیگری پاکستان در افغانستان و کاهش نقش هند بوده است.
4- آیندهپژوهی از تأثیرات تحولات افغانستان بر امنیت و منافع ایران
ایران مخالف جدی گسترش ناامنی و جنگ داخلی در افغانستان است. هرگونه ناامنی گسترده در افغانستان، تبعات متعدد سیاسی، امنیتی، فرهنگی و اقتصادی برای ایران دارد. زمانی که همه بازیگران داخلی و خارجی افغانستان و در راس آن آمریکاییها موافق مذاکرات با طالبان بودند، ایران نیز با این روند همراه شد و مذاکرات بینالافغانی واقعی را در تهران کلید زد؛ اما تشدید حملات طالبان در تصرف مناطق در کنار اعطای امتیازات متعدد طبق توافق دوحه از جمله آزادی ۷ هزار زندانیان طالب، موجب شد تا مذاکرات بینالافغانی در تهران به نتیجه نرسد. فرار اشرفغنی و خروج شتابزده آمریکاییها با هدف ایجاد هرج و مرج و ناامنی نیز برای ایجاد فضای دوقطبی در افغانستان بود، اما ایران با مدیریت این فضا و آگاه کردن بازیگرانی چون روسیه و چین و حتی رهبران طالبان، تلاش کرد تا در باتلاقی که آمریکاییها طراحی کرده بودند، نیفتد.
تاکید ایران بر تشکیل دولت فراگیر به خاطر شکلگیری دولت باثبات و مستحکم در افغانستان و تداوم آن است طوری که همه جریانها و گروههای قومی، مذهبی و سیاسی در آن مشارکت داشته باشند. ایران به خوبی درک کرده است که آمریکا و متحدانش در منطقه، بر ایجاد و گسترش ناامنی و تروریسم اصرار دارند. چند مسئله اساسی برای ایران از اهمیت فوقالعاده برخوردار است که در صورت توجه حکومت دوم طالبان به این مسائل، میتوان چشمانداز روابط با افغانستان را بسیار روشن تصور کرد:
- حقوق سیاسی و مذهبی شیعیان و نافذ بودن احوال شخصیه شیعیان و مشارکت دادن آنان در قدرت؛
– توجه به سایر اقوام بویژه فارسزبانان و عدم فارسیستیزی و حفظ زبان فارسی به عنوان زبان رسمی افغانستان در کنار زبان پشتو؛
- عمل به توافقات حقابه ایران در حوزه رودهای مرزی هیرمند و هریرود؛
– امنیت مرزها و نیز مقابله با قاچاق مواد مخدر، اسلحه و قاچاق انسان و…؛
- مسئله مهاجرین افغانستانی در ایران؛
– سرکوب داعش و سایر گروههای تروریستی در افغانستان که احتمال دارد با فرارسیدن فصل بهار و گرم شدن هوا، اقدامات تروریستی چنین گروههایی افزایش یابد؛
- جلوگیری از جریانهای تجزیهطلب و تلاش برای حفظ تمامیت ارضی؛
- مراقبت طالبان برای عدم مداخله سایر کشورهای منطقهای (عربستان سعودی، ترکیه، امارات، قطر، پاکستان و…) در امور افغانستان.
در پایان باید گفت شکست مفتضحانه آمریکا و تحقیر آن توسط طالبان، تخلیه پایگاههای نظامی و خروج از افغانستان، فینفسه یک فرصت بزرگ برای ایران است تا روابط سیاسی، مذهبی، فرهنگی و اقتصادی خود در افغانستان را گسترش دهد و اجازه ندهد بازیگرانی نظیر آمریکا همانند گذشته بین ایران و افغانستان اختلاف انداخته و تفرقهافکنی کنند.
فهرست مقالات
فهرست مقالات اندیشکده راهبردی تبیین درباره تحولات افغانستان در سال 1400 به همراه پیوند دسترسی به آنها عبارتند از:
اشتراکات و اختلافات همسایگان افغانستان درباره آینده این کشور
http://tabyincenter.ir/44796/slider/
آینده افغانستان با تأکید بر نقش شبکه حقانی
http://tabyincenter.ir/44418/slider/
تأثیر استقرار طالبان بر رشد بنیادگرایی تکفیری در غرب آسیا
چین چگونه میخواهد از تسلط طالبان در افغانستان سود ببرد؟
http://tabyincenter.ir/44368/slider/
فرصتها و چالشهای اقتصادی استقرار طالبان برای ایران
http://tabyincenter.ir/44262/slider/
نرمش طالبان ناشی از نیاز است نه تغییر
http://tabyincenter.ir/44113/slider/
آینده افغانستان با پیشروی طالبان
خروج آمریکا از افغانستان، اهداف و پیامدها
[1] . اشرف غنی رئیس جمهور افغانستان به منظور تلاش برای هماهنگ کردن پاسخ نظامی به حملات گروه طالبان که کنترل یک چهارم مراکز استانهای این کشور را در اختیار دارند، وارد مزارشریف، شهر بزرگ شمال افغانستان شد که در محاصره طالبان است. (خبرگزاری صدا و سیما، 20 مرداد 1400،
https://www.iribnews.ir/fa/news/3190204/)
[2] . روزنامه ایران، شماره 7817، چهارشنبه 15 دی 1400،
https://www.magiran.com/article/4255762