اندیشکده راهبردی تبیین- مؤسسه رَند در گزارشی سیاست آمریکا نسبت به طالبان را بررسی کرده است. بهزعم آنها منافع کنونی آمریکا در افغانستان شامل دو مورد است: اول امنیت آمریکا از طریق جلوگیری از فعالیت تروریستی علیه ایالات متحده از مبدأ افغانستان. به ویژه که القاعده با حدود 500 و شاخه خراسان داعش با حدود 2000 عضو به طور بالقوه از چنین توانمندی در افغانستان برخوردار هستند. منفعت دیگر بهبود اعتبارش در میان متحدان غرب از طریق حفظ ابعادی از حقوق و آزادیهای سیاسی و اجتماعی زنان و اقلیتها در افغانستان. نویسندگان میافزایند افغانستان بیش از آنکه یک دارایی برای رقابت قدرتهای بزرگ باشد، یک چالش مشترک است.
سیاست تعامل
در چنین سیاستی، ایالات متحده باید انتظارات محدود و واقعبینانه از طالبان داشته باشد. گرچه تعامل رفتار داخلی طالبان را تغییر ندهد، ولی میتواند زمینه جلوگیری از عملیات تروریستی علیه واشنگتن را ایجاد نماید. در عین حال که تعامل، سیاستی برگشتپذیر است و ضمن بهبود تدریجی وضعیت رفاهی مردم افغاستان، از رشد احساسات غربستیز و گرایش به گروههای تروریستی در این جامعه جلوگیری میکند. لازم به ذکر است طبق برآورد «برنامه جهانی غذا» در سپتامبر 2021 فقط 5 درصد از خانوارهای افغانستان، هر روز غذای کافی دارند. علاوه بر اینکه تأمین حقوق کارکنان دولت نیز به دلیل انسداد منابع بانکی و قطع کمکهای مالی خارجی، به دشواری امکانپذیر است. دولت پیشین افغانستان در تأمین بیش از 75 درصد منابع مورد نیاز، وابسته به کمکهای خارجی بود.
رویکرد دیپلماتیک: از منظر دیپلماتیک، حفظ تماس مستقیم برای تبیین انتظارات و سنجش عملکرد نسبت به طالبان ضرورت دارد. علاوه بر اینکه کاهش ارتباط مستقیم با طالبان، عملاً این گروه را به سوی پاکستان، چین، روسیه و ایران سوق میدهد. در سیاست تعامل، لازم است واشنگتن با دیگر کشورها نیز در خصوص افغانستان وارد گفتگو شود. همگرایی با همسایگان افغانستان و دیگر بازیگرانی که مایل به تعامل با طالبان هستند، میتواند به فشارها به طالبان در راستای ایجاد دولت فراگیر و مقابله با تروریسم جهت داده و آن را تقویت کند. به خصوص که طالبان لزوماً همه گروههای شبهنظامی حاضر در افغانستان را تروریست نمیداند. اگر بازگشایی سفارت در کابل و یا نمایندگیهای دیپلماتیک در دیگر شهرها به صلاح نباشد، میتوان دفتری ذیل یکی از سفارتخانههای غربی برای چنین امری گشود. در ادامه این رویکرد، آمریکا باید بهتدریج موضع خود درباره شناسایی رسمی طالبان و پذیرش نماینده این کشور در سازمان ملل را شفاف کند. ادامه این مسیر میتواند به بازگشایی سفارت آمریکا در کابل و نهایتاً شناسایی رسمی امارت اسلامی منجر شود.
رویکرد اقتصادی: کمکهای بشردوستانه به مردم افغانستان در زمینه معیشت و بهداشت، از طریق سازمانهای بینالمللی و غیردولتی، در هر شرایطی ادامه یابد. البته تحت سیاست تعامل، این کمکها میتواند هدفمندتر و مؤثرتر باشد. اما سیاست تعامل نیازمند کمکهایی فراتر از این است. تزریق نقدینگی محدود به حکومت طالبان برای تأمین نیازمندیهای وابسته به واردات و پرداخت حقوق کارکنان دولت، نمونهای از آن است. در چارچوب سیاست تعامل، وزارت خزانهداری با صدور مجوزهای محدودی میتواند راه را برای تجار و شرکتهای خصوصی برای تأمین نیازهای اولیه مردم افغانستان بگشاید. گام بعدی، تدوین نقشه راه حذف تدریجی تحریمهای طالبان از دیگر بخشهای این رویکرد است. ساختار تحریمها سه بخش است. اول فهرست اعضای طالبان تحت تحریمهای شورای امنیت از 1999 که داراییهای آنها مسدود و فروش تسلیحات به آنها ممنوع است و اجازه سفر ندارند. دوم تحریمهای وزارت خزانهداری تحت فرمان اجرایی 13224 که از 1999 آغاز شد و پس از 11 سپتامبر 2001 گسترش یافت و نهایتاً در 2019 طالبان را تحت برچسب «شناسایی به عنوان حمایت از تروریسم جهانی» افزود که هر فرد و نهاد مرتبط با آنان نیز تحت تحریم ثانویه قرار میگیرد. سوم، شناسایی شبکه حقانی به عنوان جزیی از «سازمانهای تروریستی خارجی» وزارت خارجه آمریکا در 2012 که هر گونه حمایت مادی و معامله با آنان را ممنوع نمود.
رویکرد نظامی: با توجه به حساسیت طالبان نسبت به مداخله نظامی در افغانستان، ایالات متحده باید به دقت آستانه تهدید را برای حملات احتمالی آمریکا، به طور شفاف روشن کند. همکاری با طالبان در راستای مبارزه با شاخه خراسان داعش به عنوان بخشی از سیاست تعامل میتواند مورد بررسی قرار گیرد. در این راستا، احتمال همکاری طالبان با سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی بیش از ارتش آمریکاست که سالها با آن در نبرد بوده است.
سیاست انزوا
سیاست انزوا در پی تنبیه رژیم طالبان و تغییر رفتار آن است. سابقه رفتار دوره پیشین امارت اسلامی در دهه 1990 علیه زنان و اقلیتهای مذهبی، حفظ ارتباط این گروه با القاعده و همچنین سرکوب اخیر مخالفان از جمله هزارهها پس از تسلط بر کابل، از زمینههای انتخاب چنین سیاستی است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]رویکرد دیپلماتیک: این سیاست مخالف ارتباط مستقیم و گفتگو با مقامات طالبان است. زیرا ممکن است شائبه شناسایی رسمی آنان را ایجاد کند. تلاش برای جلب همراهی متحدان جهت محکومیت طالبان در سازمان ملل و شورای امنیت، وجه دیگر این رویکرد است. البته گرچه واشنگتن این گروه را به عنوان دولت رسمی شناسایی نکند، ولی ارتباط محدود در راستای اجرای مفاد توافقنامه آمریکا و طالبان امکانپذیر است.
رویکرد اقتصادی: کمکهای بشردوستانه فقط به شکل غیرنقدی مانند غذا و دارو و تنها از طریق سازمانهای بینالمللی یا غیردولتی ارائه میشود. امکان ارائه منابع مالی به هدف مراقبتهای بهداشتی و کمکهای تحصیلی بسیار محدود و شاید ملغی شود. حفظ ساختار تحریمها علیه طالبان بخش مهم این رویکرد است که احتمالاً هزینههایی برای ارگانهای دولتی مانند بانکها نیز داشته باشد. زیرا حضور رهبران طالبان در قدرت، مجوزی برای اوفک است که از آزادسازی اموال بلوکهشده در آمریکا و هر گونه سرمایهگذاری خارجی در افغانستان جلوگیری کند. پیچیدگی و مجازات نقض تحریمها، بسیاری از سازمانهای خصوصی را از انجام تجارت در افغانستان بازداشته و این تبعات منفی برای جامعه نیازمند افغانستان خواهد داشت. اما سختگیری در اجرای تحریمها نیازمند افزایش تعامل با چین، روسیه و ایران است که در شرایط فعلی و با توجه به پروندههای اختلافی با این سه دولت، به راحتی امکانپذیر نیست. این کشورها میتوانند منابع جایگزینی برای تجارت و کمک های مالی ارائه دهند.
رویکرد نظامی: این سیاست، به دلیل کاهش تماس با طالبان و تضعیف انگیزه این گروه برای همکاری با آمریکا، امکان اخذ تضمینهایی جهت مقابله با تروریسم را دشوار خواهد ساخت. آمریکا مجبور است به تواناییهای یکجانبه خود اتکا کند.
سیاست مخالفت
تحت این سیاست، آمریکا درصدد سرنگونی حکومت طالبان خواهد بود. حضور یک جنبش مقاومت داخلی علیه طالبان و کسب اطلاعاتی از ارتباط آگاهانه و تشکیلاتی طالبان با گروههای تروریستی و آمادگی آنها برای اجرای حملاتی علیه منافع آمریکا و متحدانش، میتواند مشروعیت سیاست مخالفت را افزایش دهد. با این حال، فروپاشی امارت اسلامی احتمالاً به هرجومرج، جنگ داخلی و ایجاد فرصتهایی برای عملیات گروههای تروریستی منجر خواهد شد.
رویکرد دیپلماتیک: علاوه بر خودداری از ارتباط دیپلماتیک و اجتناب از شناسایی رسمی طالبان، آمریکا در مجامع بینالمللی ماهیت نامشروع طالبان را اعلام کرده و درصدد جلب همراهی همسایگان افغانستان برای تسهیل حمله به کابل از خاک آنها خواهد بود. جلب این همراهی درباره اسلامآباد آسان نیست. زیرا از یکسو روابط نزدیکی با رژیم طالبان دارد و از سوی دیگر به دلیل افزایش روابط واشنگتن و دهلی، تمایلی به گسترش همکاری با آمریکا نخواهد داشت. بعید است هیچ همکاری با ایران و روسیه نیز در این موضوع رخ دهد. حمایت از تشکیل دولت در تبعید و شناسایی مخالفان طالبان به عنوان نمایندگان دیپلماتیک طالبان در مجامع بینالمللی، بخش دیگری از این رویکرد است.
رویکرد اقتصادی: کمکهای بشردوستانه احتمالاً بر کمکهای غیرنقدی متمرکز است. تحریمهای موجود حفظ و تحریمهای بیشتری نسبت به گذشته تصویب خواهد شد که فشار بیشتری بر طالبان وارد میکند، اما میتواند کشور را بیشتر در فقر فرو ببرد.
رویکرد نظامی: تقویت نیروهای زمینی یک جنبش مقاومت داخلی مانند پنجشیر، از طریق حمایت تسلیحاتی و حملات هوایی، نکته متمایز این رویکرد در مقایسه با سیاستهای پیشین است. اما این بار طالبان با استفاده از تجهیزات هوایی و ذخایر موشکی که از دولت قبلی به غنیمت برده، میتوانند از حریم هوایی خود بر فراز افغانستان دفاع کند. همچنین ممکن است به القاعده و شاخه خراسان داعش امکاناتی برای حملات تروریستی علیه نیروهای آمریکا در منطقه ارائه دهد.
ارزیابی گزینهها
هر یک از این سه گزینه به طور متفاوتی شامل خطرات ناشی از شکست، بدتر شدن وضعیت در کوتاهمدت یا بلندمدت، یا تحمیل هزینههای سیاسی داخلی است. با این وجود، ماهیت و میزان خطرات و مزایای بالقوه در بین گزینهها متفاوت است.
تعامل: گزینه تعامل تنها گزینهای است که پتانسیل پیشبرد اندک منافع ایالات متحده در افغانستان را دارد. اگرچه همکاری آشکار با طالبان در مبارزه با تروریسم بعید است، تنها یک سیاست تعامل، پتانسیل گفتگوی پایدار در مورد نگرانیهای امنیتی آمریکا را دارد. انزوا یا مخالفت، ایالات متحده را به موضعی عمدتاً خصمانه در برابر طالبان بازمیگرداند. تعامل، ایالات متحده را قادر میسازد تا به حمایت از مردم افغانستان ادامه دهد. صرفاً کمکهای بشردوستانه نمیتواند از ویرانی اقتصاد و بحران انسانی مداوم جلوگیری کند. زیرا ساختار خدمات عمومی و اقتصاد شهری افغانستان در دو دهه گذشته به شدت به کمکهای خارجی وابسته شده است. بعید است تعامل، تأثیرات مثبت چشمگیری بر سیاست داخلی و ایدئولوژی طالبان بگذارد. اما این تنها راه برای تعدیل عملکرد طالبان از طریق گفتوگوی مداوم درباره حقوق بشر است. هزینههای سیاسی و رسانهای اجرای این سیاست در افکار عمومی و رسانههای آمریکایی و اروپایی، بالاست. اجرای تعامل مستلزم دیپلماسی ماهرانه در قبال طالبان و تلاشهای فشرده برای اجماع بینالمللی و منطقهای است. در چارچوب سیاست تعامل است که آمریکا تا حدی از مسئولیت وضعیت کنونی افغانستان تبرئه میشود. در این سیاست، حداقل میتوان رفتار خارجی طالبان را از طریق وعده کسب مزایای مشروعیت و رفع تحریم و همچنین ارائه کمکهای مالی، کنترل کرد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]انزوا: عدم شناسایی و اِعمال تحریم، پاسخ مرسوم آمریکا به استقرار مخالفانش در قدرت بوده است. پاسخی که عموماً در تغییر رفتار طرف مقابل شکست خورده است. شوروی، چین کمونیستی، کوبا، ویتنام شمالی و ایران نمونههای این مسأله هستند. سابقه رفتار پیشین طالبان، اتخاذ سیاست انزوا را طبیعی جلوه میدهد. اما امکان ارزیابی وضعیت میدانی افغانستان را دشوار ساخته و با تضعیف جناحهای میانهرو و محافظهکار، طالبان را به سوی رفتارهای رادیکالتر سوق میدهد. حفظ وفاداری پیروان برای طالبان مهمتر از دریافت رفع تحریمهای غرب است. به ویژه که بعید است چین، روسیه و ایران نیز در انزوای طالبان، با آمریکا همراهی کنند.
مخالفت: سیاست «تغییر رژیم» دو مشکل اساسی دارد. اولاً به سختی امکانپذیر است زیرا هیچ مقاومت داخلی علیه طالبان وجود ندارد. ثانیاً حتی در صورت تحقق، به تکرار تجربه دولت پیشین افغانستان منجر میشود و چشماندازی بهتر از سقوط دوباره توسط طالبان نخواهد داشت. البته اگر طالبان به گروههای تروریستی مخالف دولتهای همسایه افغانستان، پناه دهد، احتمال همراهی این دولتها با آمریکا وجود خواهد داشت. ولی نتیجه چیزی جز جنگ داخلی و گسترش تروریسم، فقر و مهاجرت نخواهد بود.
جمعبندی
انتخاب پیشفرض آمریکا، سیاست انزواست. زیرا انتخاب نسبتاً آسانتری است که نیازی به صرف بودجه اقتصادی یا سرمایه سیاسی و ابتکارات بحثبرانگیز دیپلماتیک ندارد. به ویژه که از منظر نگرانی بابت گسترش تروریسم نیز آمریکا میداند چین، روسیه و ایران نیز چنین نگرانیهایی دارند. پس در حالت خوشبینانه فشار بر طالبان برای مهار تروریسم را به این دولتها و دیگر همسایگان کابل واگذار کرده و در حالت بدبینانه، از درگیری این سه دولت با تروریسم رهاشده در افغانستان خرسند است. سیاست انزوا همچنین حفظ وجهه دفاع از حقوق بشر را برای آمریکا تسهیل میکند. بدون آنکه هزینه مسئولیت دو دهه گذشته را بپردازد. آمریکا از سیاست تعامل را به دلیل هزینههای رسانهای آن در غرب و از سیاست مخالفت به دلیل تبعات امنیتی و هزینههای نظامی آن که میتواند گسترش قدرت القاعده و داعش باشد، پرهیز میکند. البته گفتگوهای اطلاعاتی محرمانه و پنهانی آمریکا با سران طالبان نیز امری محتمل است. به خصوص که دوستان مشترکی مانند عربستان و رقیبان و دشمنان مشترکی مانند ایران و تاجیکستان دارند.
منبع
https://www.rand.org/pubs/perspectives/PEA1540-1.html?utm_campaign=&utm_content=1653593250&utm_medium=rand_social&utm_source=twitter