بحرانهای ناشی از برهم خوردن موازنه در قفقاز جنوبی یکی از مهمترین چالشهای سیاست خارجی برای جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر به شمار میرفت. دولت سیزدهم در مواجهه با این موقعیت بحرانی مجموعهای از اقدامات را بکار گرفت که مهمترین آنها طرح و پیشبرد پروژه کریدوری ارس بهعنوان جایگزینی برای کریدور مورد نظر جمهوری آذربایجان و ترکیه تحت عنوان کریدور زنگهزور است. این یادداشت به صورت مختصر به طرح کریدور ارس در دولت سیزدهم و آثار راهبردی آن میپردازد.
رویای اتصال میان نخجوان و سرزمین اصلی
روسیه تزاری و پس از آن اتحاد جماهیر شوروی، توجه ویژهای به توسعه اتصالات حمل و نقل در قلمروی خود نشان میدادند و از همین رو بخشهای مختلف این قلمرو در قفقاز شامل نخجوان، ایروان، باکو، تفلیس و مسکو در دوره شوروی با ریل به یکدیگر متصل بودند. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و تاسیس جمهوریهای مستقل آذربایجان و ارمنستان در قفقاز جنوبی، با مناقشات متعددی از منظر مرزی و جغرافیایی همراه بود که در نهایت به بروز جنگ اول قرهباغ منجر گردید که در اثر این جنگ، دو کشور اتصال ریلی متقابل با یکدیگر را مسدود نموده و گذرگاههای مرزی خود را به روی یکدیگر بستند. این انسداد برای جمهوری آذربایجان، به معنای قطع دسترسی به منطقه خودمختار نخجوان در جنوب غربی قفقاز بود که از طریق استان سیونیک ارمنستان از سرزمین اصلی آذربایجان جدا میشد. از آن زمان تاکنون جمهوری اسلامی ایران و همچنین ترکیه –از مسیر گرجستان- از طریق قلمروی خود دسترسی جمهوری آذربایجان به نخجوان را فراهم نمودهاند؛ با این حال، جمهوری آذربایجان همواره به دنبال ایجاد اتصال مستقیم و اختصاصی از طریق ریل و جاده به نخجوان بوده است.
یکی از راهکارهای مطرح شده از سال 2000 میلادی بدین سو، انجام تبادل سرزمینی میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان بوده است که در آن زمان نیز مخالفان بسیاری داشت و محقق نگردید. در آن دوره و با توجه به تسلط نیروهای نزدیک به ارمنستان در قرهباغ کوهستانی، پیشنهاد میشد کریدور لاچین به عنوان مسیر وصلکننده ارمنستان به قرهباغ کوهستانی در مقابل کریدوری در منطقه مغری، در استان سیونیک متعلق به ارمنستان، مبادله شود که این مسئله با مخالفت ارمنستان روبه رو شد؛ در واقع ریشه عدم تحقق این ایده در دورههای گذشته را باید در موازنه موجود در قفقاز میان جمهوری آذربایجان و ارمنستان جست که با حضور پررنگ روسیه تقویت میشد. این حضور پررنگ در سالهای اخیر و با اشتغال هر چه بیشتر فدراسیون روسیه به مسائل خود در محیط اروپا، جای خود را به خلائی نسبی داده است که بازیگران مختلفی اعم از ترکیه و رژیم صهیونیستی تلاش دارند از آن بهره ببرند. از طرف دیگر، افزایش قابلتوجه درآمد دولت آذربایجان در سالهای اخیر زمینه را برای تقویت توان نظامی و تلاش این کشور برای بازپسگیری قلمروی خود در قرهباغ فراهم نمود. مجموعه این عوامل به وقوع جنگ دوم قره باغ انجامید.
تولد پروژه زنگهزور و تهدیدآفرینی برای منافع ایران
پس از شکست ارمنستان در جنگ دوم قرهباغ (سال 2021)، جمهوری آذربایجان تلاش نمود تا با خلق یک موازنه جدید در قفقاز جنوبی پروژه سیاسی خود برای راه اندازی کریدور زنگهزور را پیش ببرد. بدین منظور آذربایجان با بهرهگیری از یکی از بندهای توافقنامه آتشبس منعقد شده در این جنگ درباره گشایش مسیرهای حمل و نقل، فشار بر ارمنستان را به منظور اخذ امتیاز عبور بدون توقف از منطقه سیونیک افزایش داد. همزمان، برخی محافل در جمهوری آذربایجان و ترکیه پا را از عبور بدون توقف فراتر گذارده و خواستار الحاق بخشهایی از سیونیک به قلمروی آذربایجان شدند. در مجموع، محقق ساختن کریدور زنگهزور و برقراری اتصال میان نخجوان و سرزمین اصلی مبدل به یکی از اهداف اصلی جمهوری آذربایجان در محیط منطقهای گردید. ناگفته پیداست که تحقق این ایده، فارغ از مخالفت ارمنستان، تهدیدی حیاتی از منظر ژئوپولیتیکی برای جمهوری اسلامی ایران به حساب میآمد، چرا که در حقیقت موجب قطع دسترسی ایران و ارمنستان میشد و ایران یک همسایه خود را از دست میداد. به طریق اولی در صورت انسداد میان ایران و ارمنستان، وابستگی ایران به جمهوری آذربایجان در ترانزیت زمینی به روسیه به شدت افزایش مییافت.
سیاست دو وجهی دولت سیزدهم در مسئله زنگهزور
دولت سیزدهم جمهوری اسلامی ایران با درک صحیح از منافع ملی، مهمترین مخالف این ایده کریدوری با توجه به اهداف ژئوپولیتیکی و آثار آن به شمار میرفت. از همین رو، شهید رئیسی در تعامل و هماهنگی با نیروهای مسلح سیاستی دو وجهی در قبال مسئله زنگهزور در پیش گرفت. این سیاست دو وجهی عبارت بود از:
۱.مخابره پیام مخالفت جدی جمهوری اسلامی ایران با تغییرات ژئوپولیتیکی در قفقاز جنوبی از طریق کانالهای دیپلماتیک و مانورهای نظامی به گونهای که طرف آذری تقریباً بدین جمعبندی رسید که در صورت بکارگیری زور برای گشودن مسیر مورد نظر، با پاسخی متناسب و درخور از سوی جمهوری اسلامی ایران مواجه خواهد شد. علاوه بر مانور نظامی در حاشیه ارس و ارسال پیامهای هشدارآمیز، لازم است به تلاشهای دیپلماتیک همچون ایجاد فرمت 3+3 و افتتاح کنسولگری در قاپان (استان سیونیک، ارمنستان) اشاره شود که به ابتکار شهید امیرعبداللهیان انجام پذیرفت.
۲.ارائه یک آلترناتیو یا طرح جایگزین توسعهای با حاصل جمع غیرصفر برای دو طرف (ایران و آذربایجان) که مهمترین علت پافشاری جمهوری آذربایجان بر ضرورت دستیابی به این مسیر کریدوری، یعنی اتصال نخجوان و سرزمین اصلی را تا اندازه زیادی تحقق میبخشید. این طرح جایگزین از سوی برخی با عنوان کریدور آغبند-جلفا شناخته میشود و برخی آن را کریدور ارس میخوانند. به موجب این طرح یک مسیر ریلی با خط عریض (مشابه شبکه ریلی جمهوری آذربایجان) و یک مسیر جادهای جدید از جمهوری آذربایجان به نخجوان با عبور از قلمروی جمهوری اسلامی ایران ایجاد خواهد شد.
سیاست خارجی فعال دولت سیزدهم و ابتکار کریدور ارس
به اتکای استفاده صحیح از این سیاست دو وجهی، دولت سیزدهم موفق گردید جمهوری آذربایجان را به سمت انتخاب مسیر ایران سوق داده و تهدید ژئوپولیتیکی زنگهزور را دفع نماید. علیرغم بروز تنشهای متعدد در روابط دوجانبه بالاخص با تحریکات صورت گرفته از جانب رژیم صهیونیستی به عنوان متحد نزدیک جمهوری آذربایجان، دوراندیشی و پیشبرد متوازن دیپلماسی توسط دولت سیزدهم در نهایت به توافق احداث و راه اندازی این کریدور در دو بخش جادهای و ریلی انجامید که بنابر توافق اولیه ظرف 36 ماه احداث خواهد شد:
۱.کریدور ارس به صورت جادهای با ورود از کلاله و خروج از جلفا که در قالب قرارداد پل آغبند به امضای طرفین رسید و فرآیند احداث آن به طور رسمی با حضور مقامات عالی دو طرف کلنگزنی شد. لازم به ذکر است تامین مالی این پل توسط طرف آذربایجانی انجام گرفته است. همچنین طول کریدور جادهای 107 کیلومتر، اعتبار تخصیصی به آن در سال گذشته 4.9 همت و مدت زمان اجرای پروژه نیز 36 ماه برآورد شده است. این مسیر دارای 21 دستگاه پل از جمله 5 پل بزرگ خواهد بود.
۲.کریدور ارس به صورت ریلی که در قالب پروتکل ریلی به امضا رسیده است و در دست مطالعه است. قرار است این کریدور با ریل عریض ساخته شود تا واگنهای جمهوری آذربایجان بتوانند بدون نیاز به تعویض بوژی در آن تردد کنند.
تبدیل تهدید ژئوپلتیک به فرصت ژئواکونومیک
کریدور ارس در کارنامه سیاست خارجی دولت سیزدهم جایگاه ویژهای را به خود تخصیص میدهد و واجد جنبههای راهبردی متعددی از منظر سیاست خارجی است که در ادامه به مهمترین موارد آن اشاره میشود:
- تقویت پیوندهای ژئواکونومیک میان ایران و آذربایجان از جنبههای راهبردی در این پروژه مهم سیاست خارجی است که با برقراری اتصال میان نخجوان و سرزمین اصلی، وابستگی جمهوری آذربایجان از منظر اقتصادی به ایران را افزایش میدهد. بالاخص باید توجه داشت که ترکیه و آذربایجان در دهههای گذشته به دنبال گسترش مسیرهای جایگزین و کاهش وابستگی نخجوان به ایران بودهاند که با راه اندازی این کریدور، شانس مسیرهای رقیب برای جذب بار و مسافر کاهش خواهد یافت. لازم است توجه شود که راهاندازی این کریدور به طریق اولی، اتصال راه آهن میان ایران و روسیه را نیز از طریق شبکه ریلی جمهوری آذربایجان تقویت خواهد کرد. بنابر اظهارات مقامات رسمی ایرانی، احداث این کریدور گامی کلیدی در تحقق هدف ترانزیت 25 میلیون تنی تا سال 2030 میان ایران و آذربایجان است.
- احداث نقاط اتصال و همچنین پلهای متعددی که در مسیر وجود دارد نیازمند تبادل میان شرکتهای دو طرف خواهد بود. این ارتباط، موجب تقویت همکاریهای دو کشور در حوزه خدمات فنی-مهندسی میشود که بالاخص در حوزه توسعه مرزی و زیرساختی چشم انداز مطلوبی را ایجاد میکند؛ چرا که جمهوری آذربایجان به سرعت در حال گسترش زیرساختهای خود است و ایران توان چشمگیری در حوزه خدمات فنی-مهندسی دارد.
- کریدورهای حمل و نقل آثار توسعهای قابلتوجهی بر فعالیتهای اقتصادی اطراف خود میگذارند و از این منظر است که در ادبیات نظری متاخر از مفهومی با عنوان کریدور اقتصادی سخن گفته میشود. کریدور ارس نیز ظرفیتهای متعددی در سطح داخلی و بینالمللی برای توسعه اقتصادی مناطق مرزی ایجاد مینماید. به عنوان مثال و در بخش جادهای، تردد کامیونها و خودروهای آذری موجب رونق و گسترش مشاغل خدماتی در طول کریدور مذکور خواهد بود. همچنین، وجود اتصال و سهولت حمل و نقل موجب کاهش هزینههای تولیدی و رونق فعالیتهای اقتصادی در یک پهنه جغرافیایی مشخص خواهد شد. از این منظر کریدور ارس واجد اهمیتی راهبردی در توسعه محلی و مرزی کشور بالاخص در خداآفرین، سیهرود و جلفا خواهد بود.
- دفع تهدید ژئوپولیتیکی علیه منافع ایران در قفقاز جنوبی مهمترین جنبه راهبردی در این پروژه مهم است. جمهوری آذربایجان مهمترین دلیل خود برای پافشاری بر روی ایجاد کریدور زنگهزور یعنی اتصال باکو-نخجوان را، در قالب این پروژه پیشران محقق خواهد ساخت که همین مسئله تا حد زیادی منطق پافشاری آذربایجان را باطل خواهد کرد. آذربایجان و ترکیه به شکل روزافزونی در حال نزدیک شدن به یکدیگر هستند و تحقق رویای اتصال یکپارچه از نخجوان به سرزمین اصلی، در واقع همراستا با تحقق رویای بزرگتر و وسیعتر ترکیه مبنی بر اتصال یکپارچه میان کشورهای ترک نیز قرار دارد.
جهت مشاهده تصویر زیر با کیفیت بالا اینجا کلیک کنید.