امروز ملتهاى منطقه، افول تدريجى قدرتها را مىبينند؛ و در اين زمينه، پيشرو، ايران اسلامى است، با پشتوانه و عقبهى عظيم فرهنگى و امكاناتى كه در اين كشور هست؛ آن هم ايران متكى به اسلام، كه اسلام آميخته است با جان و روح و فكر اين ملت.1
در طول ﺳﻪ دهه ﭘﺲ از اﻧﻘﻼب اﺳﻼﻣﯽ، ﺗﻤﺎم ﭼﺎﻟﺶها و روﯾﺎروﯾﯽهای اﯾﺮان و آﻣﺮﯾﮑﺎ در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ ﺟمهوری اﺳﻼﻣﯽ ﺗﻤﺎم ﺷﺪه ﮐﻪ اﯾﻦﻣﻮﻓﻘﯿﺖها، ﺗﻮازن ﻗﺪرت در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮐﻪ ﭘﯿﺸﺘﺮ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ واﺷﻨﮕﺘﻦ ﺑﻮد را ﺑﻪ ﺷﺪت ﺗﻐﯿﯿﺮ داد. ﺗﺤﻮﻻت اﻓﻐﺎﻧﺴﺘﺎن، ﻋﺮاق و ﻟﺒﻨﺎن در ﺳﺎلهای اﺧﯿﺮ، همراه ﺑﺎ ﺷﮑﺴﺖ آﻣﺮﯾﮑﺎ و ﺑﻪ ﺧﻄﺮ اﻓﺘﺎدن ﻣﻮﻗﻌﯿﺖ رژﯾﻢ صهیوﻧﯿﺴﺘﯽ در ﻣﻨﻄﻘﻪ را باید از جملهی این موارد داﻧﺴﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﺗﺤﻮﻻت اﻟﺒﺘﻪ ﺑﻪ ﻧﻔﻊ جمهوری اﺳﻼﻣﯽ اﯾﺮان رﻗﻢ ﺧﻮرد. از زمانی که آﻣﺮﯾﮑﺎ در ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺰرگترﯾﻦ ﭘﺎﯾﮕﺎه ﺧﻮد ﯾﻌﻨﯽ ﻣﺼﺮ را از دﺳﺖ داد و اﯾﻦ ﮐﺸﻮر اﺳﻼﻣﯽ ﻣﺒﺪل ﺑﻪ ﻣﺎدر ﺗﺤﻮﻻت ﻣﻨﻄﻘﻪ و ﺑﯿﺪاری اﺳﻼﻣﯽ ﺷﺪ، دﺳﺖ ﺑﻪ ﺗﺮﻓﻨﺪها و ﻣﻮﺿﻊﮔﯿﺮیهای ﻣﺘﻔﺎوت و ﻣﺨﺘﻠﻔﯽ در ﻣﻨﻄﻘﻪ زد ﮐﻪ ورود ﺑﻪ ﻗﻀﯿﻪی ﺳﻮرﯾﻪ از آن ﺟﻤﻠﻪ اﺳﺖ. ﺗﻤﺎم اﯾﻦ ﺗﺤﻮﻻت ﻣﻮازﻧﻪی ﻗﺪرت را ﺑﻪ ﺿﺮر آﻣﺮﯾﮑﺎ و اﺳﺮاﯾﯿﻞ و به نفع ایران ﺗﻐﯿﯿﺮ داد ﮐﻪ به همین دﻟﯿﻞ آنها در ﺻﺪد ﺟﺒﺮان اﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮع ﺑﺮآﻣﺪه و ﺳﻮرﯾﻪ را ﮐﻪ ﻧﻘﻄﻪی اﺻﻠﯽ و اﺳﺎﺳﯽ ﻣﻘﺎوﻣﺖ اﺳﺖ ﺑﺮای اﯾﺠﺎد ﺑﺤﺮان و دﺳﺖﯾﺎﺑﯽ ﺑﻪ ﺧﻮاﺳﺘﻪهای زورﻣﺪاراﻧﻪی ﺧﻮد اﻧﺘﺨﺎب ﮐﺮدﻧﺪ.
سه واقعیتِ پیشرفتهای شگفتانگیز ایران، بیداری اسلامی و باز شدن ژئوپلیتیک ایران در جهان اسلام و بحران در نظام سرمایهداری، نشان از آیندهای دارد که پیش از این حضرت امام خمینی(ره) و در طی سالیان اخیر رهبر معظم انقلاب، مختصات آن را با جملاتی قصار ترسیم کردهاند. روند تحولات نشان میدهد پس از تغییر موازنهی قدرت در منطقه به نفع ایران، با بیداری اسلامی شرایط برای تغییر موازنه در سطح جهان به نفع مسلمانان در حال فراهم شدن است. اکنون دغدغه و نگرانی اصلی غرب و خصوصاً آمریکا، وقوع چنین دگرگونی در عرصهی نظام بینالملل است. غربیها تنها راه رفع این نگرانی را، تغییر موازنهی استراتژیک در غرب آسیا به ضرر جمهوری اسلامی و در راستای منافع خود میدانند. استکبار در سه حوزه، مجموعهای از اقدامات را برای تحقق هدف مذکور، دنبال میکند. حوزههای اقدام آنان عبارت است از:
1- آتشافروزی در جهان اسلام با دامنزدن به اختلافات مذهبی
بیداری اسلامی خواب را از چشمان سردمداران نظام سلطه ربوده و از آنجا که این بیداری، محصول انقلاب اسلامی است، آنان نگران همافزا شدن قدرت ملتهای مسلمان با جمهوری اسلامی هستند. دشمنان از وحدت اسلامی نگرانند و یکی از بهترین راههای جلوگیری از همافزایی مسلمانان را، دامنزدن به اختلافات مذهبی و به راه انداختن جنگهای شیعه و سنی میدانند. آنچه در سوریه طی دو سال اخیر به وقوع پیوست، نشانگر تلاش دشمنان برای اجرای چنین توطئهی خطرناکی در جهان اسلام است.
2- ایجاد کانونهای فشار و چالشساز در اطراف ایران
تلاش روزافزون غربیها طی سالهای اخیر، ایجاد اختلاف و تنش بین کشورهای منطقه با جمهوری اسلامی ایران است. پروژهی ایرانهراسی با همین هدف طراحی و اجرا شده است. بازی ترکیه و کشورهای حاشیهی جنوبی خلیج فارس در پازل (جورچین) آمریکا، چنین مقصدی را دنبال میکند.
3- فشارهای مستقیم بر جمهوری اسلامی ایران
فشارهای غرب و خصوصاً آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، روندی رو به افزایش دارد. آمریکا بر فشارهای اقتصادی به ایران تمرکز کرده و امیدوار است که این فشارها، به نارضایتی عمومی در ایران دامن زده و مردم ایران را در مقابل جمهوری اسلامی قرار دهد. شواهد بسیاری در دست است که نشان میدهد به رغم تلاش آمریکا و متحدانش برای ایجاد تغییر در روندهای موجود و تغییر موازنهی قوا در خاورمیانه به نفع خود، جز ناکامی چیز دیگری نصیب آنان نشده و این جمهوری اسلامی ایران است که روز به روز بر توانمندیها و موقعیت منطقهایاش افزوده میشود.
مخالفت بازیگران منطقهای مانند ایران با هژمونی امریکا و ناکامیهای این کشور در عرصههایی مانند عراق و افغانستان و نیز بروز قیامهای مردمی علیه نظامهای دیکتاتوری عربی وابسته به امریکا و غرب، از موانع عمدهی منطقهای هژمونی امریکا در خلیج فارس محسوب میشود. از طرف دیگر تلاش سایر قدرتهای بزرگ مثل روسیه برای اعمال نفوذ در منطقه، اقدامی برای موازنهسازی در مقابل امریکا تلقی میشود. هر چند تلاش موازنهجویانهی سختافزاری و نظامی، دیگر جایگاه چندانی در استراتژی قدرتهای بزرگ ندارد، اما تلاشهای موازنهجویانه در شکل نرم آن همچنان ادامه دارد. موقعیت ژئوپلیتیکی سوریه و پیشاهنگی این کشور در بسیاری از سیاستهای جهان عرب از جمله پشتیبانی از جریان مقاومت علیه اسرائیل همواره بازیگران مختلف منطقهای و فرامنطقهای را در مسائل این کشور درگیر کرده است.
یکی از دلایل افول تفوق امریکا در جهان و منطقه، پیروزی اوباما در انتخابات ریاستجمهوری بود که با شعار تغییر توانست بر رقیب خود غلبه کند؛ شعار تغییر که نشان از وضعیت بد امریکا هم در داخل کشور و هم در عرصهی بینالمللی بود. رهبر معظم انقلاب در این مورد میفرمایند: «آمريكا با همهى قدرتنمائىهايش، با همهى هياهوها و جنجالهايش، امروز در موضع ضعف و موضع متزلزلى است… رئيسجمهور كنونى آمريكا با شعار «تغيير» سر كار آمد. تغيير يعنى چه؟ يعنى وضعيتى داريم كه بسيار بد است، من ميخواهم آن وضعيت را تغيير بدهم… اينكه شعار «تغيير» اينقدر در مردم اثر ميگذارد، نشاندهندهى وضع بد فعلى است. يعنى وضعى كه در هنگام نامزد رياستجمهورى شدن اين آقا (اوباما) بر آمريكا حاكم بوده است، به اعتراف مردم آمريكا، وضع بدى بوده است و او قول داد كه تغيير پيدا بشود. پس بدى مسلّم شد. ما نميخواهيم اين را بگوئيم؛ خود مردم آمريكا اعتراف كردند.»2
از جملهی دیگر دلایل افزایش وزن ژئوپلتیکی ایران در منطقه و تغییر موازنهی قوا به نفع او را در بیانات تعدادی از اندیشمندان امریکایی میتوان یافت. «مارک پالمر» معتقد است: «ايران به لحاظ وسعت سرزميني، کميت جمعيت، کيفيت نيروي انساني، امکانات نظامي، منابع طبيعي سرشار و موقعيت جغرافيايي ممتاز در منطقهی خاورميانه و قلب نظام بينالملل، به قدرت کمبديلي تبديل شده است که ديگر نميتوان با يورش نظامي آن را سرنگون کرد.» برژينسکي، پير کهنهکار نيز ميگويد: «در صورتي که ايالات متحده فشار خود به ايران را فزايش دهد اين کشور از برگ برنده (اهرم فشار) زيادي برخوردار است.» رهبر معظم انقلاب نیز دربارهی افزایش قدرت ایران میفرمایند: «نمونهى ديگر از پيشرفت ملت ايران اين است كه ما ملت ايران، امروز از لحاظ قدرت سياسى، از لحاظ قدرت تأثيرگذارى بر تحولات دنيا و حضور در فعل و انفعالات منطقهى خودمان، بلكه ديگر مناطق جهان، از اول انقلاب به مراتب قوىتريم. يكى از رؤساى رژيم جعلى صهيونيستى، كه دشمن شمارهى يك ملت ايران و انقلاب ايران است، اعتراف ميكند و ميگويد: امروز يك نيروى قدرتمندى وجود دارد كه در خلاف جهت هدفهاى ما پيش ميرود و ايران رهبرى اين قدرت را به دست گرفته است.»3
نتیجهگیری
فعل و انفعالاتی که در جهان و به خصوص در منطقه شاهد آن هستیم، همه بیانگر این نکته است که موازنهی قوا در منطقه در حال تغییر است که این تغییر منجر به کاهش قدرت امریکا و اسراییل در مقابل افزایش قدرت جمهوری اسلامی ایران شده است. ایالات متحده برای ممانعت از این امر، دست به اقداماتی از جمله افزایش تحریمهای ایران زده است و با استفاده از رسانهها، سعی در منزوی ساختن ایران در بین کشورها نموده، که البته دستآوردی جز منزوی شدن خود نداشته است. همچنان که رهبری نیز فرمودند: «ميگويند ميخواهيم ايران را منزوى كنيم؛ اما خودشان منزوى شدند. امروز در ميان ملتها، هيچ دولتى در دنيا به قدر آمريكا منفور نيست. امروز آمريكا منفورترين دولتها و رژيمها در چشم ملتهاى منطقه است. شما منزوى هستيد كه منفوريد.»4 «امروز آمريكا در منطقهى غربى آسيا -يعنى همين منطقهى شمال آفريقا و منطقهاى كه اسم آن را «خاورميانه» گذاشتند- منزوى است. امروز اسلام در اين منطقه زنده است. امروز جوانان با شعار اسلامى وارد ميدان ميشوند.»5 از دیگر سناریوهای امریکا -و شاید بتوان گفت آخرین آنها- برای جلوگیری از افزایش موازنهی کشورهای اسلامی به رهبری ایران در منطقه، ایجاد ناآرامی در سوریه و حمایت از تکفیریها و در نهایت تصمیم احتمالی آنها در حملهی نظامی و استفاده از زور برای جبران ضعف خود در این منطقه است که به گفتهی برژینسکی در کتاب «سلطه یا رهبری»: «سلطهى با زور و با اقتدار بر جهان براى امريكا، مساوى است با انزواى روزافزون امريكا در دنيا؛ که ایالات متحده نتیجهای بهتر از آن را به دست نخواهد آورد.»6
—————————————-
پینوشتها:
1- بيانات در ديدار فرماندهان و خلبانان نيروى هوائى ارتش 19/11/1389
2- بیانات در حرم رضوی در آغاز سال 1/1/1391
3- بیانات در مراسم سالگرد رحلت امام خمینی(ره) 14/3/1391
4- بیانات در اجتماع مردم گیلانغرب 23/7/1390
5- بیانات در دانشگاه افسرى امام حسين(ع) 10/3/1390
6- برژینسکی، ژبیگنیو، انتخاب: سلطه یا رهبری، ترجمه: امیرحسین نوروزی، انتشارات نی، 1386