در چند روز اخیر موضوع محاصره شهر حلب و اخبار پیرامون آن در صدر اخبار بحران سوریه قرارگرفته است. حال سؤالاتی که ایجاد میشود این است که شهر حلب از بعد راهبردی دارای چه اهمیتی میباشد و محاصره آنچه تأثیرات داخلی و منطقهای در بحران سوریه دارد و در آخر پیامدهای موفقیت احتمالی ارتش سوریه و گروههای مقاومت در تسلط بر حلب چیست؟
در مورد شهر حلب باید گفت این شهر به دلیل قرار گرفتن در منطقه حاصل خیز شمال سوریه و قدمت تاریخی آن از اهمیت زیادی برخوردار است بهطوریکه بعد از دمشق پایتخت سوریه، دومین شهر بزرگ سوریه نیز محسوب میشود. از نظر جغرافیایی شهر حلب در نزدیکی مرز ترکیه واقعشده بهطوریکه از آن بهعنوان دروازه ورود به سوریه از سمت شمال نام میبرند.
در بعد جمعیتی منطقه حلب یکی از قطبهای جمعیتی سوریه محسوب میشود. از دیگر اهمیتهای شهر حلب میتوان به ساختار فرهنگی و اقتصادی این شهر اشاره کرد، که به دلیل وجود مراکز فرهنگی، دانشگاهها، بازارها و کارخانههای صنعتی از یک ساختار فرهنگی و اقتصادی قوی برخوردار است.
از نظر راهبردی تسلط بر حلب اهمیتی زیادی برای گروههای مسلح مخالف سوری دارد بهطوریکه دستیابی این گروهها بر حلب و تبدیل این شهر به مرکزی برای مخالفان، موجب شکلگیری الگوی لیبی (بنغازی- طرابلس) میشود. لازم به ذکر است گروههای مسلح اگرچه شهرهای زیادی را در سوریه در اختیار دارند، اما هیچیک قابلیت تبدیلشدن به یک پایتخت برای مخالفان را نداشته است.
از چند ماه قبل با تأکید رهبران سوریه و مقاومت[1] بر حفظ حلب و پاکسازی این شهر، ارتش سوریه با همکاری گروههای مقاومت برنامهریزی و عملیات خود را برای آزادی این شهر آغاز کردند. ارتش سوریه در همین راستا با یک برنامهریزی دقیق و قدمبهقدم توانست شهر استراتژیک حلب را به محاصره دربیاورد و نیروهای مسلح معارض را در این محاصره در تنگنای شدیدی قرار دهد.
اوج عملیات ارتش سوریه و گروههای مقاومت را باید در تسلط بر بزرگراه استراتژیک خالد بن الولید (کاستلو) دانست زیرا این بزرگراه اصلیترین محل پشتیبانی گروههای مسلح بود که از مرز ترکیه و از طریق استان ادلب به حلب میرسید. در مرحله بعد عملیات، مواضع نیروهای ارتش و مقاومت با تسلط بر مزارع ملاح در شمال بزرگراه کاستلو تقویت شد.
بعد از این پیروزی ارتش و گروههای مقاومت با تکمیل طرح خود و تسلط بر دیگر معابر گروههای تروریستی، بهتدریج محاصره شهر حلب را تکمیل کردند بهطوریکه با کامل شدن این محاصره این گروهها به ناگاه خود را در محاصره یافتند و ارتباطشان با خارج از حلب قطع شد.
بر همین اساس تروریستها با ایجاد اتحاد در صفوف خود شروع به تبلیغات گسترده در رسانههای حامی خود کردند[2] و نیروهای خود را در سایر مناطق گردآوردند تا این محاصره را بشکنند. در این راستا همپیمانان خارجی نیز با ترفندهای مختلف ابتدا به تحتفشار قرار دادن نظام سوریه پرداختند و بعد از آن بهوسیله سازمانهای بینالمللی بحث آتشبس و کمک به مردم عادی را مطرح کردند[3] تا روند روبهپیش ارتش و نیروهای مقاومت را متوقف کنند.
با توجه به تلاشهای مختلف و انجام حملات شدید به ارتش و نیروهای مقاومت، بهجز یک معبر کوچک در جاده خان طومان و در دانشکده نظامی در منطقه راموسه در جنوب غربی حلب- که آنهم زیر آتش ارتش قرار دارد، مابقی تلاشهای ایشان غیر مؤثر بوده است. البته محاصره حلب به صورت محدود شکسته است اما همچنان دستاوردهای میدانی حفظ شده است.
بعد از تسلط ارتش بر برخی از مواضع بهویژه در استان ریف دمشق و همینطور برگزاری انتخابات پارلمانی و بهتبع آن انتخاب دولت تکنوکرات و اجرایی بجای دولت لجستیکی و بهبود نسبی خدمات دولتی در مناطق تحت کنترل دولت، این پیام به مردم سوریه داده شد که نظام در حال تثبیت خود میباشد. |
با توجه به عملیات اخیر ارتش سوریه در حلب و دستاوردهای بزرگی که در چند سال اخیر بیسابقه بوده است، به نظر میرسد به غیر از مباحث نظامی همچون پیشرویها و تثبیت موقعیت نظام در برخی از مناطق بهخصوص در شمال استان لاذقیه، ریف دمشق، استان دیر الزور و جبهه جنوب، عوامل دیگری در ابعاد داخلی و خارجی در این امر بیتأثیر نبوده است.
در بعد داخلی میتوان اشاره کرد که بعد از تسلط ارتش بر برخی از مواضع بهویژه در استان ریف دمشق و همینطور برگزاری انتخابات پارلمانی و بهتبع آن انتخاب دولت تکنوکرات و اجرایی بجای دولت لجستیکی و بهبود نسبی خدمات دولتی در مناطق تحت کنترل دولت، این پیام به مردم سوریه داده شد که نظام در حال تثبیت خود میباشد و بر همین اساس شاهد بازگشت برخی از آوارگان به مناطق خود هستیم بهطوریکه امروز بدبینترین تحلیلگران تحولات سوریه، سقوط نظام سوریه را بعید میدانند.
در جبهه مقابل نظام نیز تحولات بهخوبی پیش نمیرود بهگونهای که هریک سعی میکنند با فرافکنی و اقدامات تبلیغاتی، موجب انحراف افکار عمومی از شکستهای گسترده خود باشند.
از سوی دیگر گروه تکفیری داعش پس از شکستهای خود در عراق سعی داشت با انجام عملیاتهایی در سوریه، آسیبدیدگی خود را در جبهه دیگری جبران کند ولی این اقدامات در مناطق شرقی و شمالی با هوشیاری ارتش سوریه دفع و در شمال شرق نیز نیروهای کرد ضرباتی را به داعش وارد کردند و این گروه در سوریه نیز نتوانست اقدام چشمگیری انجام دهد.
گروه تکفیری جبهه النصره که عمده فعالیتش در جبهه شمالی و غربی سوریه است نیز اخیراً شکستهای زیادی متحمل شده است. همینطور با توجه به اقدامات خشن این گروه که موجب انتقادات زیادی به آن شده بود، سرانجام این گروه دست به یک اقدام نمایشی زد. رهبران جبهه النصره با مشاوره حامیان خود با اقداماتی همچون جدا شدن از القاعده و تغییر نام خود به جبهه فتح الشام[4] سعی در پاک کردن صورتمسئله دارند و شکستهای اخیر در حلب نیز نشاندهنده تداوم شکستهای این گروه دارد. این در حالی است که ماهیت این گروه همچنان یک ماهیت تکفیری مسلح است. گروههای معارض دیگر که به تعبیر غربیها معتدل نامیده میشوند- همچون جیش الفتح و ارتش آزاد- نیز از وضعیت خوبی برخوردار نیستند و شکستهای این گروهها در حلب مؤید این امر است.
با توجه با وضعیت پیشآمده و نزدیک بودن مذاکرات صلح سوریه، برخی گروههای مسلح با پشتیبانی رسانهای، مالی و تسلیحاتی حامیان عربی و غربی، سعی در ایجاد وحدت در صفوف خود دارند تا بتوانند ضمن شکستن محاصره، در مذاکرات دست پایین را نداشته باشند ولی با مقاومت ارتش سوریه و گروههای مقاومت توفیق چندانی نداشتهاند.
اوج عملیات ارتش سوریه و گروههای مقاومت را باید در تسلط بر بزرگراه استراتژیک خالد بن الولید (کاستلو) دانست زیرا این بزرگراه، اصلیترین محل پشتیبانی گروههای مسلح بود که از مرز ترکیه و از طریق استان ادلب به حلب میرسید. |
در بعد خارجی، تحولات داخلی ترکیه تأثیراتی بر گروههای مسلح مورد حمایت این کشور داشته است. بهطوریکه بعد از کودتا، مقامات داخلی و خارجی ترکیه بهشدت درگیر مسائل و تبعات این کودتا هستند. از سوی دیگر به دلیل مشکلات اقتصادی و سیاسی ترکیه، به نظر میرسد مقامات سیاسی و اقتصادی به این نتیجه رسیدهاند که باید در روابط با همسایگان خود همچون روسیه، جمهوری اسلامی ایران و عراق و حتی سوریه تغییراتی ایجاد کنند تا بخشی از مشکلات اقتصادی این کشور بر اثر گسترش تعاملات اقتصادی برطرف شود. همین امر زمینهساز تغییراتی در سیاستهای ترکیه در حمایت از گروهای مسلح سوریه شده است.
از سوی دیگر با شدت یافتن اقدامات تروریستی گروهای تکفیری در اروپا و با توجه به خواست مردمی در این کشورها، حمایت از مخالفان سوری کمرنگتر شده است و این کشورها دریافتهاند که ارتش سوریه و گروههای مقاومت تنها نیروی توانمند برای سرکوب گروههای تکفیری هستند. اگرچه به دلیل تعارضات جدی خود با محور مقاومت از بیان این واقعیت خودداری میکنند و همین برخورد دوگانه موجب تداوم بیشتر بحران سوریه شده است.
عربستان سعودی از حامیان اصلی گروههای مسلح سوریه نیز خود بهشدت دچار بحران اقتصادی شده که در جبهه معارضان سوری هم تأثیراتی گذاشته است. زمینههای اصلی بحران اقتصادی این کشور عبارتاند از:
1. افت قیمت نفت در پی نقشآفرینی منفی عربستان سعودی در بازار نفت؛
2. هزینههای مالی سرسامآور حمایت از گروههای مسلح فعال در منطقه و همینطور جنگ در یمن؛
3. هزینه بالای تعارض منطقهای با جمهوری اسلامی ایران و همچنین ارائه کمکهای مالی به کشورهای مختلف برای قطع و کاهش روابط با این کشور.
به نظر میرسد با توجه به موارد فوقالذکر در آینده بحران سوریه و پیروزیهای مقاومت در حلب شاهد ایجاد تحولات راهبردی در بعد خارجی و داخلی خواهیم بود که پیامدهای احتمالی آن عبارتاند از:
1. تبدیل گروهای مسلح معارض سوریه از یک نیرو برای تغییر نظام به یک نیروی فشار برای دستیابی به اهداف منطقهای کشورهای حامی؛
2. کمرنگ شدن حضور ترکیه در تحولات سوریه و تضعیف بیشتر گروههای مسلح مرتبط با این کشور؛
3. تثبیت حاکمیت نظام سوریه بر عمده شهرها و بازگشت تدریجی آوارگان به محلهای سکونت خود؛
4. تقویت مواضع و ایجاد ناآرامیهای بیشتر در جبههها و محورهای جنوبی و شرقی و همینطور ریف دمشق از سوی نیروهای معارض به دلیل وجود مرزهای اردن و لبنان که کشورهای حامی این گروهها میتوانند از آن طریق کمکهای مالی و تسلیحاتی خود را ارسال نمایند.
5. احتمال افزایش عملیاتهای تروریستی و انتحاری در مناطق شهری و تجمعات مردمی. لازم به ذکر است هرگاه گروههای مسلح در عرصه میدانی با شکستهایی روبرو میشوند، اقدامات تروریستی خود را افزایش میدهند.
6. افزایش احتمالی درخواستهای بینالمللی برای آتشبس.[5] این حربهی کشورهای غربی و عربی میباشد که با نفوذ خود در سازمانهای بینالمللی با عناوین بشردوستانه، برای جلوگیری از تداوم پیشرویهای ارتش سوریه و نیروهای مقاوم، این حربه را به کار میبرند.
در جمعبندی مطالب فوق باید گفت محاصره حلب ضربه کاری جبهه مقاومت به نیروهای مسلح و حامیان آنها محسوب میشود که در صورت حفظ دستاوردها در میانمدت و بلندمدت، موجب ایجاد تحولات راهبردی در عرصه بحران سوریه خواهد شد. به نظر میرسد این امر زمینهساز شکست گروههای مسلح و سیاستهای منطقهای حامیان غربی و عربی خواهد بود. در این میان محور مقاومت نیز باید با هوشیاری اقدامات احتمالی طرف مقابل را رصد کند و با اقدامات نظامی و دیپلماتیک مناسب، مانع از پیشبرد طرحها و برنامههای احتمالی آنها شود.
[1] “السيد نصر الله: الدفاع عن حلب هو دفاع عن لبنان وسوريا والعراق”، موقع المنار، 24 حزیران 2016:
http://www.almanar.com.lb/395569
[2] با مروری بر رسانههای عربی همچون العربیه و الجزیره در روزهای اخیر می توان این هجمه رسانهای را مشاهده کرد.
[3] “الأمم المتحدة تدعو إلى هدنة إنسانية في حلب وتحذر من وضع كارثي”، موقع الامارات اليوم، 10 أب 2016:
http://www.emaratalyoum.com/politics/issues/syria-latest/2016-08-10-1.920136
[4] “جبهة النصرة تغير اسمها إلى جبهة فتح الشام”،موقع وكالة الأنباء العالمية رويترز عربي، 28 تموز 2016:
http://ara.reuters.com/article/topNews/idARAKCN10824W
[5] “تواصل الاشتباكات في حلب… وجدال دولي حول الهدنة الإنسانية”،موقع جریدة الحیاة، ١٢ آب ٢٠١٦:
http://www.alhayat.com/Edition/Print/16841272