علل، چالش‌ها و الزامات انتفاضه‌ی سوم فلسطین

گروه منطقه‌ای اندیشکده‌ی راهبردی تبیین، با جناب آقای محمدمحسن فایضی، کارشناس میزِ «فلسطین و رژیم صهیونیستی» در اندیشکده راهبردی تبیین، در خصوص انتفاضه‌ی سوم فلسطین، علل، چالش‌ها و الزامات آن، گفتگویی ترتیب داده است که در ادامه، مشروح این گفتگو خدمت خوانندگان گرامی تقدیم می‌شود.

ما طی یک ماه گذشته شاهد درگیری‌های وسیعی در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و شهر قدس میان فلسطینیان و صهیونیست‌ها بوده‌ایم. آیا می‌توان اتفاقات اخیر را انتفاضه‌ی سوم نامید؟

با سلام خدمت شما. برای پاسخ به سؤال شما من ابتدا یک مقدمه‌ای از دو انتفاضه‌ی گذشته خواهم داشت و سپس برای پاسخ به سؤال چیستی اتفاقات اخیر، به علل ایجاد شرایط فعلی خواهم پرداخت. در سال‌های 1978 و 2000، ما شاهد دو انتفاضه بودیم: انتفاضه نخست که به انتفاضه سنگ مشهور شد، در دورانی رخ داد که فلسطینیان در دورانی سخت و ناامید از کشورهای عربی به سر می‌بردند و زمزمه‌های صلح اعراب و رژیم صهیونیستی به گوش می‌رسید. این انتفاضه به دلیل اشتباه رهبران فلسطینی و یاسر عرفات در پایان به پیمان اسلو ختم شد، پیمانی که شاید در آن برهه برخی یک پیروزی می‌دانستند، اما گذر زمان نشان داد که رژیم صهیونیستی بر هیچ‌کدام از وعده‌هایش مبنی بر عقب‌نشینی از کرانه باختری و غزه عمل نکرد. انتفاضه نخست در حقیقت یک بیداری بود که با ورود گروه‌های مقاومت حماس و جهاد اسلامی به سمت نظامی شدن هم سوق پیدا کرد و عملیات شهادت‌طلبانه به یک معضل جدی رژیم صهیونیستی تبدیل شد. انتفاضه نخست را می‌توان ناشی از درک لزوم نبرد از دورن و عدم نگاه به بیرون از سوی فلسطینی‌ها و رشد گروه‌های جهادی در فلسطین دانست.

انتفاضه‌ی دوم هم در سال 2000 با ورود آریل شارون به مسجدالاقصی جرقه خورد. برای این می‌گویم جرقه که این تنها یک جرقه‌ای بود که باروت انباشته شده در میان مردم فلسطین را به آتش کشاند. با اینکه سال‌ها از پیمان اسلو می‌گذشت، اما مردم فلسطین مذاکرات را نه‌تنها موجب آزادی خود ندیدند بلکه تنها شاهد افزایش قدرت رژیم صهیونیستی بودند. انتفاضه دوم بسیار گسترده‌تر از انتفاضه نخست بود و با خشونت سربازان رژیم صهیونیستی هم همراه شد. در این انتفاضه بیش از 4000 فلسطینی شهید شدند و 1000 صهیونیست هم طی عملیات شهادت‌طلبانه یا نظامی کشته شدند. این انتفاضه در سال 2005 با اجلاس شرم‌الشیخ به پایان رسید و نتیجه آن تثبیت جایگاه محمود عباس و تشکیلات خودگردان بود.

در مورد بحث دوم یعنی اینکه آیا فضای فعلی را می‌توان انتفاضه نامید یا نه، به نظر من باید به دنبال چرایی ایجاد فضای فعلی باشیم و برای اینکه ادعای ما در مورد انتفاضه جدید درست باشد، باید عواملی را ذکر و اثبات کنیم که تداومي باشند و تنها خشم و غضب موقت از برخی رفتارهای رژیم صهیونیستی نباشند. نقطه عطف ایجاد انتفاضه فعلی، جنگ 51روزه در سال گذشته است. درحالی‌که منطقه دچار آشوب شده بود رژیم صهیونیستی این فرصت را برای تصفیه قدرت سیاسی و نظامی حماس و دیگر گروه‌های جهادی در غزه چون جهاد اسلامی مناسب دید؛ اما این جنگ در حقیقت نتایجی متفاوت از جنگ‌های 22 و 8 روزه نصیب مقاومت فلسطین کرد. با پایان این جنگ، ما شاهد برخی اعتراضات در دفاع از مقاومت غزه در سراسر فلسطین‌ اشغالی بودیم. هم‌چنین برخی نظرسنجی‌ها هم نشان می‌داد که پس از جنگ 51روزه باور و مشروعیت برخورد نظامی در مقابل روش سیاسی افزایش داشته است و مردم کرانه باختری راه‌حل سیاسی محمود عباس را ناکام می‌دانستند. اتفاقاً چند هفته پس از پایان جنگ 51روزه، ما شاهد عملیات شهادت‌طلبانه از سوی فلسطینیان ساکن قدس اشغالی بودیم که نزدیک به 5 صهیونیست کشته شدند. جرقه‌ی ناآرامی‌ها در کرانه باختری پس از جنگ 51روزه شعله‌ور شد که البته به‌طور منسجم ادامه نیافت. پس از جنگ دولت نتانیاهو برای بازگشت مشروعیت و پیروزی در انتخابات کنست، افراطی‌تر از قبل رفتار کرد و ما شاهد ورود برخی وزرا به مسجدالاقصی هم بودیم. با تداوم این اتفاقات و ناآرامی‌ها، مردم فلسطین شاهد بودند که محمود عباس سخن از پیروزی‌های بزرگی چون به رسمیت شناختن دولت فلسطین، عضویت در لاهه و… مطرح می‌کرد. رفتارهای سیاسی محمود عباس برای بازگرداندن جایگاه سیاسی خود و کنترل کرانه باختری، جوانان فلسطینی را به درکی جدید نزدیک‌تر کرد. درکی که حاصل زندگی دوران پس از اسلو بود و آنان شاهد بودند که سال‌ها مذاکرات یا حتی برخی موفقیت‌های سیاسی و دیپلماسی در عرصه بین‌المللی، ‌تغییر چندانی در وضعیت زندگی آنان نداشته است. این عوامل در کنار به حاشیه رفتن مسئله فلسطین از سوی کشورهای منطقه و عرب عاملی شد تا جوانان فلسطینی دست به عملیات استشهادی بزنند. البته کاهش کنترل و توانایی تشکیلات خودگردان به دلیل از دست دادن مشروعیت سیاسی و توان اقتصادی، بر تشدید این ناآرامی‌ها بی‌تأثیر نبوده است.

نقطه عطف ایجاد انتفاضه فعلی، جنگ 51روزه در سال گذشته است. این جنگ در حقیقت نتایجی متفاوت از جنگ‌های 22 روزه و 8 روزه نصیب مقاومت فلسطین کرد. با پایان این جنگ، ما شاهد برخی اعتراضات در دفاع از مقاومت غزه در سراسر فلسطین‌ اشغالی بودیم. هم‌چنین برخی نظرسنجی‌ها هم نشان می‌داد که پس از جنگ 51روزه، باور و مشروعیت برخورد نظامی در مقابل روش سیاسی در برابر رژیم صهیونیستی افزایش داشته است و مردم کرانه باختری راه‌حل سیاسی محمود عباس را ناکام می‌دانستند.

 

یعنی شما معتقد هستید جنگ 51روزه را باید عامل اصلی این انتفاضه نامید؟

جنگ 51روزه را من به‌عنوان نقطه عطف می‌دانم که باعث بیداری در جوانان و مخصوصاً مردم کرانه باختری شد. البته مطرح‌شدن طرح یهودی‌سازی بیت‌المقدس شرایطی را ایجاد نمود که مردم فلسطین به درکی برسند که اگر بیش از این منتظر بمانند هویت اصلی خود را از دست می‌دهند و مسجدالاقصی نیز یهودی و تقسیم خواهد شد. رژیم صهیونیستی در این مورد به نظر من دچار سوءتدبیر شد. برخی تحلیلگران معتقدند نتانیاهو برای کسب مشروعیت و بحران‌سازی برای ادامه حیات خود سعی کرد تا با مطرح کردن یهودی‌سازی قدس و مسجدالاقصی، برخی مخالفان خود را تحریک کند تا از مخالفت دست بکشند تا بتواند سیاست شهرک‌سازی را ادامه دهد و با بزرگ‌نمایی درگیری‌ها قدس را یهودی نماید؛ اما نتانیاهو این اشتباه را کرد که مسجدالاقصی، مسجد ابراهیمی نیست که سناریوی مسجد ابراهیمی را آنجا پیاده کند. در سال 1994 در شهر الخلیل درگیری‌هایی میان صهیونیست‌ها و فلسطینیان بر سر ورود یهودیان به مسجد ابراهیمی- که مکانی مقدس برای هر دو طرف به دلیل وجود مقام‌هایی منتسب به پیامبرانی چون حضرت ابراهیم (ع) و یوسف (ع) است- درگرفت. پس از درگیری‌ها در شهر الخلیل و کشته شدن از هر دو طرف، رژیم صهیونیستی به بهانه امنیت، مسجد ابراهیمی را تقسیم زمانی و مکانی نمود؛ اما این روش برای مسجدالاقصی، در حقیقت اشتباه نتانیاهو و گروه امنیتی او است زیرا که شرایط امروزی و اهمیت مسجدالاقصی و شهر قدس را نمی‌توان با بیست سال گذشته و مسجد ابراهیمی در الخلیل مقایسه کرد.

 

ویژگی‌های اصلی این انتفاضه را چه می‌دانید؟ آیا این انتفاضه تداوم خواهد یافت؟

همواره برای تداوم جنبش‌های اجتماعی باید درکی صحیح از چرایی به وجود آمدن آن داشت. همان‌طور که در سؤال قبل جواب دادم انتفاضه سوم تلفیقی از دو عامل انتفاضه‌های گذشته است، اولاً ناامیدی از کشورهای همسایه و عربی- اسلامی و ثانیاً ناامیدی از راهکار سیاسی و مذاکرات صلح. در این انتفاضه هم مانند انتفاضه دوم، مسجدالاقصی به‌عنوان منشأ هویتی فلسطینیان جرقه‌ای بر این آتش خفته بود؛ برای همین هم ما شاهدیم گروه‌های فلسطینی انتفاضه سوم را انتفاضه القدس نامیده‌اند.

از ویژگی‌های اصلی این انتفاضه، مردمی بودن آن است، مردم و جامعه‌ای که به دنبال راهی جز گفتگوهای صلح برای دست‌یابی به‌حق خود هستند. اگر ما حجم پراکندگی عملیات تنها در ماه نخست انتفاضه یعنی ماه اکتبر را ببینیم، به‌خوبی اثبات می‌کند این درک فراگیر شده است؛ یا به تعبیری دقیق‌تر می‌توان ادعا کرد خستگی از راه سیاسی افزایش یافته است. سه شهر قدس، الخلیل و غزه با بیشترین شهدای انتفاضه طی 4 هفته گذشته از آغاز انتفاضه را می‌توان مرکزهای این بیداری نامید که هر سه شهر با ویژگی‌های مختلف فرهنگی و سیاسی این گستردگی را بیش از پیش نمایان می‌سازد. نقطه ملموس این انتفاضه عملیات با چاقو و سلاح‌های سرد توسط جوانان است. این نوع عملیات نشان می‌دهد که یک جوان فلسطینی به چه سطحی از نفرت و ناامیدی از انتظار به نتیجه رسیدن مذاکرات و طرح‌های صلح رسیده است که وقتی به عملیات می‌رود یقین دارد برگشتی برای او متصور نیست زیرا یا از سوی سربازان امنیتی رژیم صهیونیستی به شهادت می‌رسد یا کمتر از چند ثانیه یک شهرک‌نشین مسلح او را هدف قرار می‌دهد. این فضا نشان از یک بیداری در نسل جدید فلسطین است.

از دیگر ویژگی‌های این انتفاضه خودجوش بودن آن است به‌طوری که گروه‌های مقاومت فلسطینی تنها دعوت به تداوم آن نموده‌اند و کسی ادعای رهبری آن را ندارد. این شرایط اجتماعی اگر هم با سرکوب یا کنترل سیاسی کم‌رنگ شود، از بین نخواهد رفت و هرلحظه امنیت رژیم صهیونیستی در تهدیدی پایدار خواهد بود. بیداری در نسل کنونی فلسطین اگر با مدیریتی صحیح همراه باشد تداوم خواهد داشت زیرا یک بیداری است. در حقیقت انتفاضه را بیداری باید دانست نه چند عملیات استشهادی. این بیداری حتی اگر به شکل ظاهری هم سرکوب شود، اما تا جایی که انگیزه و امید با خود به همراه داشته باشد زنده است. لذا این انتفاضه به این سادگی خاموش نخواهد شد هرچند با امنیتی کردن آن عملیات استشهادی متوقف شود.

 

برخی معتقدند که شرط لزوم تداوم این انتفاضه مردمی ماندن آن و عدم ورود نوارغزه به این انتفاضه است زیرا با حضور نیروهای نوارغزه یا مدیریت آن از سوی گروهی خاص، رژیم صهیونیستی با نظامی کردن آن و آغاز جنگ جدید نظامی آن را کنترل خواهد نمود؟

با مردمی ماندن آن‌که نشأت گرفته از یک باور و بیداری اجتماعی است موافقم اما هر جنبش یا اعتراضی برای به انحراف نرفتن و یا کنترل سیاسی نشدن نیازمند یک مدیریت هوشمندانه است. مدیریت رسانه‌ای و نشان دادن موفقیت‌ها و اهداف عملیات انتفاضه، مدیریت این خشم مردمی و هدایت آنان به یک‌سو و هم‌افزایشی این اجتماع، منافاتی با مردمی بودن انتفاضه ندارد. گروه‌های فلسطینی در نوارغزه یا کرانه باختری باید در یک هماهنگی کامل به انتفاضه کمک کنند. در مورد گروه‌های غزه من می‌گویم اتفاقاً ورود آنان به انتفاضه، وحدت اجتماعی را تقویت خواهد کرد و فشار بر رژیم صهیونیستی را افزایش خواهد داد و آغاز جنگ نظامی در غزه از سوی رژیم صهیونیستی آتشی خواهد بود بر انتفاضه. هدف انتفاضه ایجاد ناامنی و بالا بردن هزینه رفتارهای رژیم صهیونیستی است نه اینکه به بهانه‌ی مردمی ماندن انتفاضه، غزه را جدا نماییم. البته با این بخش موافقم که فضای اجتماعی کرانه باختری و سرزمین‌های اشغالی بسیار متفاوت‌تر از نوارغزه است. در صورت مسلحانه شدن فضای انتفاضه و کرانه باختری شاید تنها برخی افراد یا گروه‌ها توان اجرای عملیات با سلاح در فضای امنیتی شده را داشته باشند.

مخالف تسلیح غزه نیستم اما شرایط خاص اجتماعی و زمان تسلیح را باید فراهم نمود. یکی از لزوم تسلیح کرانه باختری، ایجاد بستری ساختارمند و منظم و کنترل‌شده در میان مبارزان برای مبارزه مسلحانه در کنار آمادگی اجتماعی است.

 

یعنی شما با تسلیح کرانه باختری مخالف هستید؟

مخالف تسلیح کرانه باختری نیستم اما شرایط خاص اجتماعی و زمان تسلیح را باید فراهم نمود. یکی از لزوم تسلیح کرانه باختری، ایجاد بستری ساختارمند و منظم و کنترل‌شده در میان مبارزان برای مبارزه مسلحانه در کنار آمادگی اجتماعی است. ببینید در صورتی که این زمینه‌ها فراهم نباشد، این طرح در نطفه خفه خواهد شد و یکی از بزرگ‌ترین برگ برنده‌های جبهه مقاومت از دست خواهد رفت. در همان عملیات استشهادی پس از جنگ 51روزه که در ابتدای مصاحبه هم به آن اشاره کردم، یک عملیات کاملاً مسلحانه بود و طی یک ماه اخیر یعنی انتفاضه سوم، ما شاهد عملیات مسلحانه هم بودیم که این‌ها نشان از ایجاد تدریجی زمینه تسلیح کرانه باختری است اما نباید در این امر عجله کرد؛ زیرا در غیر این صورت ما فقط شاهد به میدان آمدن گروه‌های مردمی خاص خواهیم بود که کنترل نشده و افراط‌گرایانه این فرصت را به باد خواهند داد. انتفاضه سوم و یا هر انتفاضه‌ای و حرکتی در سرزمین‌های اشغالی باید مبتنی بر راه‌کار فروپاشی از درون جامعه صهیونیستی باشد و این امر تنها از طریق خود فلسطینیان رخ خواهد داد. لذا رسیدن جامعه فلسطینی به باور به نبرد مسلحانه در کرانه باختری از ملزومات تسلیح این منطقه است که به نظر می‌رسد کمی باید در مورد اینکه اکنون این فرصت ایجاد شده است یا نه تأمل کرد و برای بسترسازی هرچه بیشتر تلاش کرد.

 

چه چالش‌هایی این انتفاضه را تهدید می‌کند و راهکار برخورد با آنان را چه می‌دانید؟

همواره در مواقع تشدید درگیری‌ها، نگاه‌ها به سمت محمود عباس و تشکیلات خودگردان چرخیده است. رژیم صهیونیستی بسیار سعی دارد با آوردن محمود عباس به‌طور جدی به معرکه، در حقیقت این انتفاضه را به نبردی فلسطینی- فلسطینی تبدیل کند، چون در انتفاضه دوم با قدرت رسیدن محمود عباس پس از مرگ مشکوک یاسر عرفات، باری دیگر یک‌نهاد فلسطینی این انتفاضه را کنترل کند. البته این سناریو الان خیلی توان اجرایی ندارد یا بهتر بگوییم اهرم مطمئنی نیست زیرا تشکیلات خودگردان نسبت به گذشته تضعیف‌شده است و همچنین در خود جنبش فتح هم محمود عباس آن اقتدار سیاسی برای کنترل این حجم از اعتراضات را ندارد. حتی برخی اعضای فتح به‌شدت با او و عملکردش در انتفاضه مخالف‌اند و معتقدند فتح هم باید به انتفاضه بپیوندد. از دیگر چالش‌هایی که می‌تواند این انتفاضه را تهدید کند، همان‌گونه که در بالا اشاره شد، منحصر شدن این انتفاضه به گروه یا طیفی خاص است و به‌مرور جنبه‌ی مردمی و همگانی آن کاسته شود. اتهام نتانیاهو به رائد صلاح رهبر جنبش جهاد اسلامی 1948 را می‌توان تلاش رژیم صهیونیستی برای نشان دادن مردمی نبودن یا به تعبیری دقیق‌تر برنامه‌ریزی‌شده از طرف برخی گروه‌ها دانست. امروزه خبرهای زیادی برای ادعا و القای این موضوع در رسانه‌های صهیونیستی و عربی پخش می‌شود و نمونه این اتهام به جهاد اسلامی هم زده‌شده است. دیگر چالشی که به نظر می‌رسد باید جدی گرفته شود نداشتن راهبرد و اهداف کوتاه‌مدت در انتفاضه است. نداشتن راهبرد ضمن بالا بردن هزینه، امتیاز و بهره خاصی را نصیب فلسطینیان نخواهد کرد. یک جوان فلسطینی اگر راهبرد و هدفی در مسیر انتفاضه نبیند با سرکوب رژیم صهیونیستی ممکن است دچار سرخوردگی شود. لذا به نظر می‌آید گروه‌های فلسطینی باید طی یک مدیریت هماهنگ و وحدت‌بخش این انتفاضه را جلو ببرند و با مدیریت هوشمندانه اهدافی را مدنظر داشته باشند تا سردرگمی در جامعه فلسطینی احساس نشود.

یکی دیگر از چالش‌ها و تهدیداتی که این انتفاضه را تهدید می‌کند، نقش بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی برای تحمیل نقش خود بر فلسطینیان چون انتفاضه‌های گذشته است. احساس نگرانی از همین موضوع باعث شد جهاد اسلامی در بیانیه‌ای هشدار از تکرار بالفوری دیگر برای تضعیف حقوق فلسطینیان بدهد. کشورهای عربی بالأخص اردن، عربستان و مصر که در این موضوع نقش برجسته‌ای دارند، در روزهای اخیر دیدارهای زیادی با مقامات صهیونیستی، اروپایی و آمریکایی داشته‌اند و سعی در کنترل این انتفاضه دارند. ان‌شاءالله با نصرت الهی ما شاهد آزادی مسجدالاقصی به دستان مردم و گروه‌های مقاومت فلسطینی باشیم.

ارسال دیدگاه