ابعاد پنهان جنگ دو کره

در شرق آسیا و حوزه پاسیفیک، بازیگری به نام چین وجود دارد که باید تصمیم نهایی خود را در قبال کره شمالی بگیرد. از طرفی به علت فضاسازی‌های صورت گرفته پیرامون کره شمالی و نیز استراتژی‌های نظامی خاص دولت چین، این کشور فعلاً نیت حمایت علنی از کره شمالی و همراهی کامل با وی را ندارد؛ ...

اندیشکده راهبردی تبیین روابط فی مابین دو همسایه در شبه جزیره کره، مدتی است که به وخامت کشیده شده و توجه افکار عمومی را در اقصی نقاط جهان به خود جلب کرده است. می‌توان گفت نزاع اخیر که در ادامه چندین دهه آتش زیر خاکستر بین دو کره است، در شرایط کنونی اهمیت بین المللی یافته است و تیتر اول اکثر خبرگزاریهای مطرح جهان را به خود اختصاص داده است. آنچه که مسلم است و اکثرا نقل می‌شود اینست که آزمایش هسته‌ای کره شمالی موجی از مواضع دوستان و دشمنان پیونگ یانگ را به ارمغان آورد. سپس مانور مشترک کره جنوبی و ایالات متحده در فضای این موج ارزیابی شد و نه تنها دولت پیونگ یانگ، بلکه اکثر تحلیلگران این مانور و حواشی آنرا در راستای پاسخ به پیونگ یانگ ارزیابی کردند. در نهایت بیانیه و آرایش نظامی-امنیتی جدید کره شمالی پاسخی بود بر این فعالیتهای مشترک نظامی. اما آنچه از دید اکثر تحلیلگران ممکن است پنهان بماند، سایر ابعاد این نزاع پر هیاهو است. تهدیدها و فرصتهایی که این نزاع برای هر یک از طرفین و نیز سایر کنشگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای خواهد داشت.

 

انحراف افکار عمومی از منطقه خاورمیانه به شرق آسیا

همانطور که مشهود است، درگیری جبهه غرب در خاورمیانه با اسلام گرایی به یک درگیری فرسایشی برای غرب تبدیل شده است. نتایج این درگیری نیز روز به روز برای جبهه غربی و مزدوران منطقه‌ای اش ناخوشایندتر می‌شود. در صحنه برخی کشورها همچون سوریه و عراق، روند افول هژمونی جبهه غرب مشهود تر است. امنیتی و تروریستی کردن فضای این کشورها و تن دادن به خفت حمایت علنی از القاعده و آنچه تا قبل از این بنیادگرایی اسلامی نامیده می‌شد، خود نشان بارزی برای ناکامی تلاش گفتمانی، فرهنگی و حتی در سطح پایین‌تر دیپلماتیک جبهه غرب برای تسلط بر فضای جهان اسلام است.

اگر بخواهیم از منظر روانی و افکار عمومی به مسئله نگاه کنیم، شاید ایجاد یک نزاع لفظی به نفع جبهه غرب با محوریت آمریکا برای انحراف افکار عمومی از جهان اسلام باشد. اما سئوال اینجاست که اگر این نزاع از حد لفظی عبور کند و به درگیری نظامی منجر شود، آیا باز هم برای غرب مزیت دارد؟

 

بهره برداری سیاسی در پرونده‌ی هسته‌ای

بعد از آخرین آزمایش هسته‌ای کره‌ی شمالی و افزایش تنش، اسرائیلی‌ها سعی کرده‌اند روابط نسبتا خوب بین تهران و پیونگ یانگ را بهانه‌ای قرار دهند برای اثبات صلح آمیز نبودن برنامه هسته‌ای کشورمان. این در حالی است که اصولا راهبرد رسانه‌ای غربی‌ها بر اساس فرافکنی و سیاه نمایی است. درست است که جمهوری اسلامی ایران دارای روابط دیپلماتیک نسبتا خوبی با کره شمالی است، ولی مقامات کشورمان بارها اعلام کرده‌اند که برخلاف کره شمالی که متعهد به پیمان NPTنیست، ایران این معاهده را پذیرفته و بازرسان آژانس نیز دائما و منظم به بازرسی از تاسیسات هسته‌ای کشورمان می‌پردازند. همچنین ایران علاوه بر استدلالهای حقوقی و معمول، به بیان مبحث فتوای هسته‌ای رهبر انقلاب پرداخته است که خود بازتاب گسترده‌‎ای در افکار عمومی جهانی داشته است. لذا این پروژه چندان دوام نیاورد زیرا اسرائیل که خود کلاهک هسته‌ای دارد، بارها نیز استفاده از آنرا بصورت تهدید بیان کرده است و نیز متعهد به معاهده NPTنیست بیشتر به کره شمالی شبیه است تا جمهوری اسلامی ایران. از این رو است که شبیه سازی ایران به کره شمالی(از لحاظ فعالیت هسته‌ای، آزادی بیان، سیاست خارجی و …) عمدتا مغالطه آمیز و مقطعی است. همانطور که در این مقطع نیز چندان دوام نیاورد.

 

تاکتیک نوین آمریکا، گسترش سپر دفاع موشکی

یکی از سناریوهای محتمل از نقش آفرینی نظامی آمریکا در منطقه، گسترش حوزه نفوذ سپر دفاع موشکی به منطقه شرق آسیا و پاسیفیک است. سالهاست که تاکتیک پنهان گسترش نفوذ سامانه دفاع موشکی در راستای طرح «دفاع استراتژیک» برای تحدید امنیتی رقبا (روسیه و چین) در حال پیگیری است. پس از روی کار آمدن اوباما این تاکتیک با ایده‌ی دفاع دستجمعی و در قالب کشورهای عضو ناتو در حال پیگیری است. در ظاهر آمریکایی‌ها سخن از تامین امنیت هم پیمانان خود از خطر حمله‌ی موشکی کشورهای متخاصم یعنی ایران، سوریه و کره‌ی شمالی می‌گویند. اما پکن و مسکو دورنمای این تحدید تهدید آمیز را می‌فهمند. آمریکا با بهانه دفاع از اروپا در مقابل حمله‌ی هسته‌ای ایران و سوریه، سپر دفاع موشکی خود را در شرق قاره سبز می‌گستراند. اما این مسئله به موضع گیریهای عدیده‌ی مسکو منجر شد. زیرا روسیه متوجه شد که در حقیقت سپر دفاع موشکی متوجه او نیز می‌شود و به نحوی سدی دفاعی بین روسیه و اروپای غربی می‌شود.گسترش سپر دفاع موشکی در آلاسکا و شرق آسیا با بهانه مقابله با حمله موشکی کره‌ی شمالی به آمریکا و هم‌پیمانان منطقه‌ای اش، کمربندی از سپر دفاع موشکی را به دور سرزمین پهناور روسیه و چین کشیده است. اینجاست که روسیه و چین لب به اعتراض گشوده و بارها نارضایتی خود را از این مسئله اعلام کرده‌اند. قطعا بهانه حضور نظامی بیشتر آمریکا در شرق آسیا و امنیتی شدن این فضا در موضع گیری چین نقش خواهد داشت.

 

تصمیم نهایی چین

در شرق آسیا و حوزه پاسیفیک بازیگری بنام چین وجود دارد که باید تصمیم نهایی خود را در قبال کره شمالی بگیرد. از طرفی بعلت فضاسازی‌های صورت گرفته پیرامون کره شمالی و نیز استراتژی‌های نظامی خاص دولت چین، این کشور فعلا نیت حمایت علنی از کره شمالی و همراهی کامل با وی را ندارد؛ از طرف دیگر این غول اقتصادی تحمل گسترش دخالت نظامی آمریکا در حوزه تحت نفوذ خود را ندارد. همچنین نابودی حکومت کمونیستی کره شمالی سبب نابودی یک هم پیمان و مشتری دیرینه و نیز مشکلات عدیده‌ی اقتصادی-اجتماعی ناشی از مهاجرت مردم شبه جزیره‌ی کره به مرزهای چین خواهد بود. تا کنون چین خود را در این منازعه بطور جدی داخل نکرده است و در حد یک عضو عادی نظام بین الملل اظهار نظر کرده است. تلاشهای چند روز گذشته جان کری برای جبهه گیری چین علیه کره شمالی نیز بی تاثیر بوده است. مقامات چینی فقط به اظهار نظر کلی و بدون جهت پیرامون تمایل به رفع بحران بسنده کرده‌اند. لذا پیش بینی می‌شود دو مدل اصلی با الگوگیری از مدلهای پیشین، پیرامون چین-کره شمالی در این بحران بوجود آید. البته این دو مدل متضاد هم نیستند و حتی در مواردی مشترک هستند و هر دوی آنها قابل پیاده سازی‌اند.

1- مدل روسیه-سوریه: در صورت وقوع جنگ، چین نیز باید در دوراهی تصمیم برای دخالت و یا حداقل حمایت قرار بگیرد. همانطور که روسیه برای عدم تکرار تعلل های گذشته در لیبی و شمال آفریقا و نیز عراق، در سوریه بطور جدی تر وارد شد و نگذاشت میدان بازی توسط ایالات متحده شکل بگیرد. هر چند حمایت روسیه گره‌ی بحران را باز نکرد ولی در ادامه راهگشا بود و پس از پشت سر گذاشتن مرحله بحرانی توسط دولت سوریه، روسیه در عرصه بین المللی در عدم ایجاد اجماع علیه سوریه نقش به سزایی داشت. در چنین شرایطی به نظر می‌رسد چین بطور مشابه باید منابع و تهدیدات راهبردی خود را ارزیابی کرده و تصمیم نهایی را بگیرد. به نظر می‌رسد چین در این شرایط به هم فکری بیشتری با روسیه برای ایجاد اتحاد و نیز مشورت نیاز دارد.

2- مدل ایران-خاورمیانه:  پس از وقایع 11 سپتامبر و اعزام رسمی نیروهای غربی به منطقه استراتژیک خاورمیانه، تلاش نظامی- اطلاعاتی عظیمی در جهت محاصره نظامی ایران و تقویت روحیه‌ی هم پیمانان منطقه‌ای از سوی دولت آمریکا صورت گرفت.حجم تحولات امنیتی و نظامی صورت گرفته در منطقه در دهه گذشته بر کسی پوشیده نیست. در این تحولات بعضا دخالت آمریکا و غرب مشهود است و در برخی موارد مشکوک.آنچه قطعا در اهداف بلند مدت این مجموعه لشگرکشی ها بارز است، تحدید و محاصره جمهوری اسلامی ایران و جلوگیری از گسترش انقلاب اسلامی در قالب بیداری اسلامی است. زیرا به زعم اغلب کارشناسان، مهد اصلی اسلام خواهی و مبارزه برای اسلام در منطقه از انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 کلید خورده است. همانند آنچه کارتر هنگام مشاهده شروع انقلاب مردمی مصر، درباره ارتباط و شباهت این شعارها به شعارهای مردم در انقلاب سال 1978 ایران گفته بود. در این شرایط باید علاوه بر محاصره و تهاجم اقتصادی و سیاسی که سه دهه است علیه ایران به راه افتاده، حضور نظامی نیز در منطقه داشت تا در صورت نیاز، اقدام نظامی-امنیتی علیه ایران و هم پیمانانش در راستای طرح خاورمیانه بزرگ براحتی انجام پذیرد.این طرح در حقیقت اقدامی برای مقابله درازمدت با رقیب گفتمانی ایالات متحده و غرب یعنی ایران اسلامی درمرکزیت هلال شیعی بوده است.

در مقابله‌ی با رقیب اقتصادی ایالات متحده یعنی چین نیز، محاصره و تحدید نظامی تکمیل کننده سایر راهبردها اعم از اقتصادی و فرهنگی و سیاسی می‌شوند. سالهاست ایالات متحده به بهانه مقابله با تهدیدات موشکی کره شمالی نسبت به آمریکا و نیز شرق آسیا، سامانه دفاع موشکی خود را در آلاسکا، ژاپن و اخیرا کره جنوبی گسترش داده است. همانطور که پیشتر اشاره شد پس از جنگ سرد آمریکا در راستای طرح «دفاع استراتژیک»، بطور سلسله وار و متصل و هماهنگ با قدرتهای محلی در قالب سامانه سپر دفاع موشکی حوزه نفوذ خود را به دور چین و روسیه افزایش می‌دهد.

همچنین ناامن شدن و نظامی شدن منطقه شرق آسیا خود می‌تواند عاملی باشد برای کاهش رونق اقتصادی منطقه و فرصتی باشد برای پیشی گرفتن ایالات متحده از چین؛ چینی که در آستانه قرار گرفتن در جایگاه قدرت شماره یک اقتصاد جهانی است.

 

تعدد جبهه نظامی آمریکا

افزایش جبهه نظامی آمریکا به شرق آسیا یک اشتباه فاحش نظامی در سطح کلان است. لذا همانطور که گفته شد، نزاع لفظی در صورت تبدیل به درگیری نظامی از فرصت به یک تهدید برای آمریکا تبدیل می‌شود. آمریکا هنوز در منطقه شمال آفریقا و خاورمیانه درگیر چالشهای امنیتی است. مسئله سوریه و حمله نظامی ناتو به این کشور هنوز روی میز است و بعضا مطرح می‌شود. تامین امنیت اسرائیل نیاز به نیروی نظامی آماده و جنگ نکرده دارد. در نهایت هنوز آمریکا در پاکستان و افغانستان حضور داشته و پیمان امنیتی آمریکا با افغانستان تا سال 2014 ادامه دارد. اما از طرفی شواهد و اخبار حاکی از جدیت آمریکا در نبرد نظامی با کره شمالی دارد و دیگر تهدیدات از حد لفظی به حالت آماده باش دو طرف تبدیل شده است. پس جنگ نظامی از سوی آمریکا باید با عدم حضور مستقیم این کشور در صحنه جنگ و به اصطلاح جنگ نیابتی صورت گیرد.

 

جنگ نیابتی، گزینه مطلوب آمریکا

با توجه به مقدمات گفته شده و اینکه ایالات متحده با توجه به اهمیت منطقه خاورمیانه و نیز شمال آفریقا، توان یک لشکرکشی مجدد برای جنگی سنگین در شرق آسیا را ندارد،  به نظر نمی‌آید درگیر شدن در جنگ مستقیم با کره‌ی شمالی به نفع آمریکا باشد. ولی از طرفی دولت آمریکا ظاهرا برای شروع جنگ اصرار داشته و در این مدت هنوز از لحن خصمانه خود نکاسته است. لذا محتمل ترین شکل جنگ آمریکا با کره‌ی شمالی را می‌توان در یک جنگ نیابتی دانست. جنگی نیابتی با ایجاد جرقه‌ی اولیه از سوی آمریکا و نشان دادن جدیت در ابتدای کار و به میدان کشیدن سئول و حتی توکیو و سپس کنار کشیدن ناگهانی از میدان جنگ می‌تواند بازی‌ای برد-برد برای ایالات متحده باشد. البته کنار کشیدن کامل از میدان جنگ برای آمریکا محال است ولی از حضور فعال در میدان بهتر است. در صورتی که این راهبرد حتی منجر به شکست کره‌ی شمالی نشود (که با حمایت تسلیحاتی آمریکا بعید است) ولی خواه ناخواه منطقه را به جنگی خانمان سوز و ویرانگر دچار خواهد کرد. قطعا آتش این جنگ بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم دامان چین را خواهد گرفت. البته شکست کره و ژاپن در این جنگ، مطلوب آمریکا نیست و قطعا آمریکا در صورت یقین بر پیروزی وارد این نبرد خواهد شد. ولی آنچه مهم است عدم حضور مستقیم آمریکا در جنگ احتمالی خواهد بود.

ارسال دیدگاه