جایگاه شهرک­‌سازی در راهبرد پدافندی رژیم صهیونیستی

شهرک‌های يهودي، در فرآيند تثبيت مرزهاي سياسي رژيم صهيونيستي كه در چارچوب نظام پدافند سرزميني شكل و معنا می‌یابد، عملاً از نقش امنيتي دوگانه‌ای برخوردار است؛

از اواخر قرن 19 كه هرتزل محورهاي بنيادين حركت صهيونيسم را ترسيم كرد، تحقق آرمان برپايي كشوري يهودي در سرزمين فلسطين متلازم با دو امر ضروري شناخته شد: ضرورت وجود حرص و آزي تمام نشدني در زمينه‌ي هماهنگي پيوند با دولت‌های استعماري در جهت جلب حمایت‌های سياسي و نظامي آنان از طرح‌های صهيونيسم سياسي از یک‌سو و رشد آگاهی‌های ديني يهوديان با تأکید بر پيش‌بینی‌های تورات در باب توفيقات آتي قوم يهود از سوي ديگر تا از رهگذر اين فرآيند اعتمادآفريني، رابطه يهوديان با حركت صهيونيسم تقويت شود و زمینه‌های رواني لازم براي هجرت آنان به فلسطين فراهم آید.

در کنار دو محور مذکور، رهبران صهیونیسم بر این نکته اساسی واقف بودند که ادامه حیات قوم یهود در قبل و بعد از شکل‌گیری رژیم صهیونیستی، به‌عنوان پدیده‌ای بیگانه و جعلی در قلب اراضی اعراب، منوط به شکلگیری ارتباطی تشکیلاتی میان مقوله‌هایی چون ملی‌گرایی، استعمارگرایی، خصایص توسعه طلبانه صهیونیسم، یهودی سازی سرزمین اعراب و غیره است. سیاست‌های معطوف به شهرک سازی یهودی عملاً مهم‌ترین تجلی عملی و بازتاب عینی ارتباطات مذکور بوده است؛ سیاستی بنیادین که قبل از شکل‌گیری رژیم صهیونیستی (1948) در قالب مفاهيمي چون احداث آبادی‌های مسلح به‌عنوان بخش غير قابل انفكاكي از استراتژي دفاع منطقه‌ای مورد توجه رهبران صهيونيسم قرار داشت و از زمان شكل گيري رژیم صهيونيستي نيز در راس برنامه‌های عمل‌گرایانه حزب كارگر و آرمان‌های دست راستي افراطي حزب ليكود قرار دارد (ابوعمرو،2015: 13).

بدين ترتيب، در ميان ابعاد گوناگون اقتصادي، برنامه ريزي شهري، اجتماعي و غيره كه در زمينه فرآيند ايجاد آبادی‌های يهودي نشين قابل طرح و بررسي است، ملاحظات امنيتي از جايگاهي خاص و تعيين كننده برخوردار است. چنين اهميَتي باعث شده كه بخش محوري استراتژی‌های ملي کابینه‌های گوناگون رژیم صهیونیستی از ابتدای شکل‌گیری تا حال معطوف به مقوله‌هایی چون مفهوم عمق استراتژيكي و نظام پدافند سرزميني باشد و در اين خصوص سیاست‌های مربوط به شهرك سازي يهودي به‌ویژه در مناطق تماس با مرزهاي دولت‌های عربي، دائماً همگام و مترادف با ملاحظاتی چون ضرورت جذب و هضم ضربه اول تهاجم دشمن، رخنه‌ي اطلاعاتي و نظامي در نقاط مرزي سرزمین‌های دول عربي، محاصره و جداسازی شهرک‌های عرب نشين مستقر در سرزمین‌های اشغالي و غيره به كار برده شود. گرچه روند شهرك سازي يهودي در سرزمین‌های اشغالي تحت تاثير عوامل گوناگون نظامي مانند جنگ‌های چهارگانه اعراب و رژیم صهیونیستی و عقيدتي ازجمله گرایش‌ها دست راستي و افراطی‌هایی چون گوش آمونيم از فراز و فرودهايي فراوان برخوردار است، اما دائماً درصحنه استراتژی‌های نظامي ـ امنيتي صهيونيستي جريان داشته است. در برابر سنت جامعيت كهن يهوديت، صهيونيسم سياسي نوعي فساد و تباهی ملی‌گرایانه و استعمارگرايانه به شمار می‌رود كه مسيرش نه از یهودیت، كه از ملی‌گرایی و استعمارگرايي اروپاي قرن 19 نشأت می‌گیرد. صهيونيسم، نوعي مطالعه دست‌چین، انتخاب و مشخص از تورات را كه مبتني به انحراف واقعي از برنامه‌ي امروزه جاي مذهب را گرفته تبديل به آیين بت پرستانه دولت جعلی يعني رژیمی كه «اسرائيل» نام دارد، شده است (الجهاز المرکزی للاحصاء الفلسطینی، 2011: 43).

تفكر مبتني بر استثناگرايي و برگزيدگي صهيونيسم، در سه حوزه محوري قابل تعيين و شناسايي است:

الف. رهبران و بنیان‌گذاران صهيونيسم از ابتداي امر تلاش بی‌وقفه‌ای را در مورد تلفيق ميان آئين يهود، تاريخ نظامي و استراتژي نظامي دولت يهود مصروف داشته‌اند. به كلام ديگر علاوه بر این‌که تاريخ قوم يهود آن‌گونه که تورات نقل می‌کند، به‌طور اساسي يك تاريخ نظامي است. مورخین و تحليل گران مسائل نظامي رژیم صهیونیستی نيز کوشیده‌اند كه بين نبردهاي عبراني‌ها درگذشته بسيار دور و جنگ‌های رژیم صهیونیستی در حل حاضر ارتباط محكمي برقرار سازند تا قبل ازهر كس اين پندار را به خود بقبولانند كه داراي رسالت و مأموریتی الهي هستند. براي اينكه چنين مفاهيمي در وجدان مردم رسوخ كند و پيوند تاريخي ميان گذشته و عبراني‌ها و وضعيت فعلي صهیونیست‌ها برقرار گردد، تأکید بر اين مسئله را ضروري دانسته‌اند كه زمان حاضر، امتداد و استمرار گذشته با تمام آرزوها و آمال است. جنگ، جبري تاريخي است كه جهت انجام رسالت يهود توسل به آن اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. قرن 20 تداوم قرن اول است، پس با ايجاد رژیم صهیونیستی، تاريخ، شیوه‌ی مرسوم خويش را از سر گرفته است (ابراهیم،2010: 139)؛

ب. فرآيند تبيين و تفسير حوزه جغرافيايي رژیم صهیونیستی همواره متأثر از آرمان‌های تفسير به رأی تند تورات بوده است. جغرافياي توراتی، ابزاری كارساز در خدمت آرمان‌های بلندپرواز ملی‌گرایانه و نظامي محور رژیم صهیونیستی است؛

ج. در ادبيات شهرسازي رژیم صهیونیستی از همان ابتداي شکل‌گیری در سال 1948 برخي از اصول زيربنايي صهيونيسم سياسي به‌عنوان مبناي طرح ريزي و ترويج افكار عمومي به كار گرفته شد؛ چون اصل وابستگي به خاك فلسطين موجبات ترويج تفكر استقبال از امر كشاورزي و زراعت را فراهم می‌آورد و در نتيجه موجب برخورداري صهیونیست‌ها از امتيازات و جایگاه‌هایی خاص در جامعه‌ی يهودي می‌شد. مسلماً توسعه و زراعت در كنار تحقق اشتغال زايي می‌توانست باعث دستيابي امَت يهود به امنيت و افتخاري شود كه مدت‌های مديدي از آن محروم بوده‌اند. يكي ديگر از اصول صهيونيسم، تلاش براي ايجاد جامعه‌ای مستقل از لحاظ اقتصادي در فلسطين و بعدها در كشور مستقل خود يهوديان بود كه با توسل به آن زمينه لازم براي تصرف مناطق صحرايي و حاصل خيز نمودن اين مناطق فراهم می‌آمد.

تلاقي سه محور مذكور یعنی نظامي، جغرافيايي و برنامه ريزي شهري به بهترين نحوي در سیاست‌های مربوطه «اسكان» يا «شهرك سازي يهودي» تبلور و تجسم يافته است. يكي از ابتدائي ترين نكات مطرح در استراتژي نظامي رژیم صهیونیستی، از آغاز مهاجرت به فلسطين، همواره احداث آبادی‌های مسلح به‌عنوان بخش غير قابل انفكاك استراتژي دفاع منطقه‌ای بوده است. تأسیس مستعمره نشين‌هاي محاصره شده به‌وسیله خندق‌های دفاعي، پناهگاه‌ها و سیم‌های خاردار، نخستين بناهايي بود كه از اين استراتژی‌ها مايه گرفته بود. كيفيت تشكيل اين مستعمره نشين‌ها از جانب رژیم صهیونیستی، به نحوي بود كه در خدمت صهيونيسم جهاني می‌آمد و خطر هرگونه تلاش احتمالي ارتش‌های عربی را در جهت پيشروي و درگيري و رويارويي نظامي با این رژیم را غیرممکن می‌ساخت.

در همین زمینه می‌توان به مطلب دیگری اشاره کرد که برخوردار از ابعاد شهرسازی بود، امَا به‌شدت تحت تأثیر ابعاد دفاعی- امنیتی است. در اواسط دهه‌ی 70 مسئولين شهرسازي رژیم صهیونیستی درصدد ارائه نوعي برنامه ريزي نظري بودند كه بتواند به‌گونه‌ای واقعيَات مربوط به ساختار فيزيكي اين كشور، منابع طبيعي و نيازهاي توسعه‌ای آن را در برگيرد؛ چرا كه طرح‌های قبلي با توجه به رشد روند مهاجرت و ازدحام ايجادشده در نواحي شهري، تضيقاتي را متوجه كيفيَت و كميَت خدمات انسانی این مناطق ساخته بود. علاوه بر آن، در این خصوص گرایش شدیدی به‌سوی دور شدن از برنامه‌ریزی‌های سنتی شهري به چشم می‌خورد. اين قبيل ملاحظات ناخودآگاه مسئله شهرنشيني و صنعتي شدن مناطق اطراف و پيرامون شهرها را مطرح می‌ساخت. برنامه ريزي جديد ملي در پي راهي بود كه بتواند در ميان اصول سياسي توزيع جمعيت، واقعيات جاري در اطراف رژیم صهیونیستی و اصول زيربنايي ايدئولوژي صهيونيسم، هماهنگی‌های لازم را فراهم آورد. در حقيقت اين طرح خواهان ايجاد مفهومي جديد براي شهرك سازي در مناطق كم جمعيت كشور بود. درنهايت بعد از بحث‌های فراوان «مدل سلسله مراتب منطقه‌ای كريستالر»[1] مورد پذيرش قرار گرفت (شرس،2016: 6). اين مدل از دو بعد مورد توجه بود: اولاً، از آنجا كه مدل مذكور در پي تعريف و تعيين روش جديدي در زمينه روابط موجود ميان جوامع روستايي و شهرک‌های بزرگ رژیم صهیونیستی بود، عملاً دربرگيرنده پيشنهادهاي دقيقي در مورد روند شهرك سازي و شکل‌گیری روابط اقتصادي و اجتماعي در داخل واحدهاي كوچك منطقه‌ای به نام شهرک‌های يهودي بود؛ ثانياً، اين مدل در زمينه امر دفاع و تأمین حوزه‌های امنيتي از امتيازات ویژه‌ای برخوردار بود چرا كه مردم را در نزديكي مرزهاي كشور اسكان می‌داد و روابط جاري در اين شهرک‌ها را در سايه ارتباط تنگاتنگ با شهرهاي بزرگ به نحو کامل‌تری در حوزه‌ی دفاعي ـ امنيتي تعريف می‌کرد. نکته‌ی محوري طرح‌های مذكور اين بود كه قوم يهود به‌عنوان ملتي ارگانيك و مطرود و برخوردار از نژادي مستقل، از حضوري منفي در تمدن غرب برخوردار است، چرا كه ریشه‌ها و خاستگاه اصلي آنان در فلسطين قرار دارد.

يكي از مهم‌ترین اهداف رژیم صهیونیستی از شهرک‌سازی، جلوگيري از توسعه‌ تجمع‌های فلسطيني به طرف غرب است. به همين دليل، رژیم صهیونیستی می‌کوشد شهرک‌های يهودي تا حدَ امكان در مقابل نقاط استقرار شهرک‌های عرب‌نشين مستقر شود؛ مثلاً شهرك «روجليت» در مقابل شهرک «بيت صوريف»، «ارخوفيت» و «اجوز» ساخته شده‌اند.

شهرك سازي و اسكان صهیونیست‌ها به دليل ارتباط محكمي كه با حركت كارگري صهيونيستي داشت حتي قبل از تشكيل دولت جعلی از پشتوانه‌ای آرماني برخوردار بود. رهبران حركت كارگري صهيونيستي هدف مركزي طرح صهيونيسم را جمع‌آوری يهوديان از اطراف جهان در يك حكومت خالص يهودي بر روي سرزمين فلسطين ترسيم می‌کردند. از آنجا كه تحقق عملي اين هدف، به معناي ریشه‌کن كردن و سرگرداني مردم عرب فلسطين از سرزمين خود و جايگزيني گروه‌های يهودي به‌جای آنان بود، سياست يهودي كردن سرزمين به‌عنوان هدف محوری، اساس گرايشات حركت كارگري صهیونیست‌ها، رهبري و هدايت طرح استعماري صهيونيسم را قبل از ايجاد حكومت عبري و بعد از تشكيل آن را به عهده گرفت بر اين اساس، حرکت‌های استعماري شهرك سازي و اسكان به ايجاد آبادی‌های يهودي در نقاط مختلف فلسطين اقدام كرد (الطمیزی، 2015: 9). بدين ترتيب عامل امنيت در اولين مراحل اسكان قوم يهود در فلسطین قبل از تشكيل رژیم صهیونیستی ارتباط دائمی و محكمي با سياست توسعه سرزمين برقرار كرد. در مقطع زماني قبل از تشکیل رژیم صهيونيستي، مفهوم امنيت براي اعضاي حركت كارگري صهيونيستي از دو ويژگي غيرمتمركزي برخوردار بود. دليل آن در نظر گرفتن اين فرض بود كه جنبه‌ی اساسي ماموريت‌هاي امنيتي به عهده اهالي شهرک‌های يهودي قرار دارد. تجلَي ارتباط موجود ميان فعالیت‌های مربوط به شهرك سازي و مأموریت‌های امنيتي در محورهاي گوناگوني چون تعيين مكان جغرافيايي شهرک‌ها، شيوه نقشه‌کشی، طراحي و ساخت و ساز آن‌ها و برنامه ريزي اقتصادي مربوط به شهرک‌ها، آموزش شهرك نشينان و در نهايت شيوه كارآموزي اهالي شهرک‌ها، قابل شناسايي و تعيين است، به نحوی که یشاوهای یهودی به‌طور دسته‌جمعی به‌عنوان یک ارتش مسلح و آموزش دیده در جهت مقاصد و اغراض گوناگون نظامی، سازمان‌دهی شدند. از ابتداي تأسیس رژیم صهیونیستی تاکنون دو منبع به‌ظاهر متفاوت اما همسو، سياست شهرك سازي را كه از اولين اقدامات اين دولت جعلی در جهت تثبيت وضعيت خود در فلسطين اشغالي بود، تغذيه کرده‌اند: از يك طرف رهبران این رژیم از تصويب و اعمال قوانين و مقررات حقوقي براي تسهيل غصب اراضي اعراب سود می‌بردند و از سوی ديگر نبردهاي نظامي اين دولت جعلی با اعراب و سرزمین‌هایی كه متعاقب آن در اختيار رژیم صهيونيستي قرار می‌گرفت مساعدت‌های فراواني را متوجه سیاست‌های اسكان اين رژيم می‌ساخت. صرف‌نظر از بعد اول يعني تدابير و روند حقوقي رژیم صهیونیستی در زمینه غصب اراضي ساكنين عرب فلسطين، جنبه ديگر بحث، يعني سیاست‌های اين دولت جعلی در مورد تحكيم مواضع و استحكامات امنيتي در سرزمین‌های متصرف شده در قالب شهرک‌های يهودي نشين مورد توجه اساسي اين بحث است كه در ادامه به آن می‌پردازیم:

در خلال نبرد سال 1948 شهرک‌های يهودي نشين نقش فعال و غيرقابل انكاري را ايفا كردند. به عبارت ديگر اين آبادی‌ها به‌عنوان مراكز فرماندهي یگان‌های جنگي و مناطق پدافنديي كه «هاگانا»[2] بر آن تسلط داشت، در نظرگرفته شده بودند. علاوه بر آن، شهرک‌های مزبور به‌عنوان پایگاه‌های پيشروي یگان‌های صهیونیستی براي اشغال مناطق جديدي كه مرزهاي ترسیم‌شده كشوري یهود به‌موجب قرارداد تقسيم سال 1947 تجاوز می‌کرد، نيز مورد استفاده قرار می‌گرفت (مبیض،2014: 149). نبرد مذكور، اين درس بنيادين را به دولت‌مردان رژیم صهیونیستی آموخت كه تنها عامل ثابت در عرصه رويارويي با مردم فلسطين به‌طور خاص و با مردم عرب به‌طور عام، عامل زمين است. به همين دليل، رهبران اين دولت جعلی كوشيدند كه از رهگذر توفيقات حاصل از شکست ارتش‌های عربي، زمینه‌های لازم را براي تحقق هدف يهودي سازي سرزمین‌های اشغالي و به اكثريت رساندن جمعيت يهود در مناطق مزبور فراهم آورند.

 رژیم صهیونیستی به‌خوبی دريافته بود كه شرط لازم و ضروري براي دستيابي به مرزهاي امن، توان اين کشور در زمينه حفظ و صيانت از دست آوردهاي ارضي حاصل از نبرد سال 1948 است؛ اما تحولاتي كه در سطح منطقه و حوزه بین‌المللی به وقوع پيوست، باعث شد كه محاسبات اين كشور در شرايط زماني بعد از جنگ مزبور فرو ريزد. تحولات مزبور عبارت بودند از: توسعه نفوذ و بسط آمريكا در سطح منطقه، رشد و توسعه جريان مبارزه‌طلبی از سوي حرکت‌های ملي اعراب بعد از انقلاب 23 ژوئيه 1952 در مصر، افزايش آگاهي مردم عرب نسبت به منافع ملي و قومي خود، کمک‌های روبه افزایش بلوك شرق و در رأس آن شوروي سابق به حرکت‌های ضد غربي در منطقه و تأکید فراوان نيروهاي مردمي فلسطين بر موجوديت و حق خويش نسبت به سرزمين خود كه با عملیات نظامي پي در پي عليه نيروهاي رژیم صهیونیستی همراه بود. رژیم صهیونیستی در برابر تحولات پيش گفته كوشيد زمینه‌های توسعه و تقويت توان نظامي خود را فراهم آورد و از اين طريق بر نقش نظامي خود در سطح منطقه تمركز بيشتري مصروف دارد. در اين ميان، شهرک‌های يهودي نشين مرزي در چارچوب نظام پدافند سرزمين كه در این مقطع به بخشي از تشكيلات ارتش رژیم صهیونیستی تبديل شده بود براي ايفاي نقش امنيتي خاصي در نظرگرفته شدند؛ به عبارت واضح‌تر در كنار تمركز رژیم صهیونیستی بر نقش دفاعي شهرک‌های مرزي جهت تحليل بردن ضربه اول، جلوگيري از هجوم دشمن و در نهايت، تأمین شرايط لازم براي بسيج نيروهاي نظامي و رسيدن آن‌ها به جبهه نبرد در مقطع زماني مورد بحث، بخش محوري استراتژي تهاجمي رژیم صهیونیستی نیز در قالب آبادی‌ها مزبور شکل می‌گیرد؛ بنابراین شیوه نظامی‌ رژیم صهیونیستی که همواره بر استراتژی تهاجمی و جنگ بازدارنده اتكا دارد، نقش اساسي اين شهرک‌های به هم متصل را در نظام پدافند سرزميني، فراتر از مأموریت‌های دفاعي تلقی نموده و مأموریت ارائه خدمات و تسهیلات معيني را در ارتباط با نظام مزبور، براي اين آبادی‌ها در نظر گرفته است که اهمَ آن به شرح زیر است:

1. كنترل اقليت عرب در سرزمین‌های اشغالي با هدف درهم شكستن روحيه مقاومت آنان و متعاقب آن، ممانعت از شکل‌گیری هر نوع فعاليت سياسي يا فرهنگي از سوي اقليت مزبور تا از رهگذر اين تمهيدات آنان مجبور به مهاجرت از سرزمین‌هایی شوند كه از سال 1948 در اشغال رژیم صهیونیستی قرار دارد؛

2. اقدام به عمليات نفوذي در سرزمین‌های دول عربي هم‌جوار: يكي ديگر از مأموریت‌های امنيتي شهرک‌های يهودي نشين هدايت و انجام عمليات مستمر و نفوذ در سرزمين دولت‌های عربي هم‌جوار رژیم صهیونیستی براي سركوب گروه‌های مبارزي بود كه از دهه پنجاه با هدف ضربه زدن به منافع امنيتي رژیم صهیونیستی تشكيل شده بودند. مسلماً اين قبيل فعالیت‌ها و موفقیت‌های حاصل از آن نه تنها باعث تقويت روحيه نيروهاي رژیم صهیونیستی می‌شد، بلكه از طريق اعمال خسارت‌های نظامي و اقتصادي به دولت‌های عربی همسایه، موجبات وحشت این دولت‌ها از تحرکات نظامی رژیم صهیونیستی را فراهم می‌آورد؛ زیرا مرزهاي حقيقي اين دولت متحرك است و تثبيت آن قبل از هر چيز به ميزان تناسب و هماهنگي آن با سطح تحرك افراد يهودي بر روي زمين و اماكني كه براي آنان يافت می‌شود، بستگي دارد. گشتی‌های پليس و ارتش فقط می‌تواند به عملياتي كه به ايجاد امنيت می‌انجامد، مبادرت ورزند اما نمی‌توانند جايگزيني براي اسكان دائمی باشند. زنجیره‌ای از شهرك نشينان كه به‌طور مرتب و نزديك به هم در طول مرزها و كنار آن قرار گرفته باشد، كنترل رژیم صهیونیستی را به مرزهايش تضمين می‌کند. اين موضوع از نظر سياسي فوق‌العاده مهم است و كمتر از اهميت امنيتي و اقتصادي آن نيز نيست.

بدين ترتيب شهرک‌های يهودي، در فرآيند تثبيت مرزهاي سياسي رژيم صهيونيستي كه در چارچوب نظام پدافند سرزميني شكل و معنا می‌یابد، عملاً از نقش امنيتي دوگانه‌ای برخوردار است از یک‌ سو كنترل بحران‌های امنيتي ناشي از اقليت اعراب ساكن در مناطق اشغالي را بر عهده دارد و از سويي ديگر، اعمال پاسخ سريع به هرگونه حمله غافل گير كننده نظامي كه همراه با جمع آوري اطلاعات از دشمن، انجام عملیات نفوذي مقطعي و تأمین کمک‌های لجستیکی و پشتيباني براي نيروهاي خودی باشد را به انجام می‌رساند. به همين علت، اين شهرک‌ها از استحكامات، تجهيزات جنگي و امكانات آذوقه‌ای متناسب با مأموریت‌های امنيتي برخوردار هستند به‌گونه‌ای كه ساختمان‌های آبادی‌ها، مزارع موجود در آن‌ها و سیستم‌های آبياري به كار گرفته شده در اين شهرک‌ها، عملاً به‌صورت موانع طبيعي عمل می‌کند و مراكزي براي نبرد محلي محسوب می‌شوند. بدين ترتيب هنگام درهم شكستن جبهه جنگي رژیم صهیونیستی، آبادی‌های يهودي از طريق مشاركت با يكديگر به ايجاد اختلال در نيروهاي مهاجم می‌پردازند و ضربات مداومي را متوجه توانمندی نظامي و لجستيكي آن می‌کنند. به این صورت، روشن می‌شود كه برنامه ريزي شهرک‌های يهودي نشين و تعيين موقعيت اين شهرک‌ها از چه ميزان اهميَت نظامي برخوردار است. تعيين مناطق جغرافيايي براي استقرار اين شهرک‌ها در مناطق حياتي، به نحوي است كه از يك جهت به محورهاي قابل تهاجم و نفوذ از سوی دشمن مسلط باشد و از سوی ديگر بر منابع آبي و مراكز اقتصادي كنترل داشته باشد. مسلماً توجه خاص دولت عبري به اين ظرايف يكي از مهم‌ترین اركان سیطره‌ی آن بر سرزمین‌های اعراب محسوب می‌شود. می‌توان به برخی مأموریت‌هایی كه در نظام پدافند سرزميني براي شهرک‌های يهودي نشين در نظر گرفته شده، اشاره نمود:

• تأمین امنيت پشت جبهه جهت تضمين آرامش و فراغت كامل ارتش درزمینه‌ي اجراي مأموریت‌های تهاجمي اصلي خود؛

• يك مانع دائمی در برابر تهديدات ناشي از سازمان‌های عربي نسبت به رژیم صهیونیستی در جهت تبليغ و ترويج اين تفكر كه رژیم صهیونیستی به‌مثابه قلعه‌ی مستحكمي شكست ناپذير است و در عين حال، مکان‌های اسكان يهوديان نيز قابل دستيابي نيست؛

تلاقي سه محور نظامي، جغرافيايي و برنامه‌ريزي شهري به بهترين نحوي در سیاست‌های مربوطه «اسكان» يا «شهرک‌سازی يهودي» تبلور و تجسم يافته است. يكي از ابتدائي‌ترين نكات مطرح در استراتژي نظامي رژیم صهیونیستی از آغاز مهاجرت به فلسطين، همواره احداث آبادی‌های مسلح به‌عنوان بخش غير قابل انفكاك استراتژي دفاع منطقه‌ای بوده است.

لازم به ذكر است كه اين قبيل مأموریت‌ها دائماً در ادبيات مربوط به‌ضرورت تحقق هدف تأمین عمق استراتژيك رژیم صهیونیستی نيز مورد توجه كامل قرار می‌گیرد. ماهيَت متحرك بودن مرزهاي رژیم صهیونیستی مفهوم مرزهاي امن را به‌صورت دائمی، برحسب مصالح و منافع این دولت جعلی و شرايط پدید آمده براي آن با چشم‌پوشی از توسعه‌ی جغرافيايي مکان‌های اسكان، داراي محتوايي متغير در آورده است (صالح، 2003: 127). در همين رابطه دكترين پدافند سرزميني در تفكر نظامي رژیم صهیونیستی به مفهوم عمق استراتژيكي و مرزهاي امن از نقطه نظر اين كشور ارتباط می‌یابد. مرزهاي امن يعني مرزهايي كه به بهبود وضعيت امنيتي رژیم صهیونیستی كمك كند و یقیناً ضرورت اين شيوه برخورد با مفهوم مرزهاي امن را بايد در كمترين حد عمق استراتژيكي جستجو كرد كه مورد نياز شديد اين دولت جعلی قرار دارد. رهبران رژیم صهیونیستی طول مرزهای کشور خود و عمق استراتژیکی آن را متناسب با آرمان تأمین بالاترین سطح امنیت خود نمی‌دانند؛ فاصله میان شهرک «نتانیا» در غرب کشور و در ساحل مدیترانه، با دورترین نقطه در مرزهای اردن و رژیم صهیونیستی در شرق، از پانزده کیلومتر تجاوز نمی‌کند. این در حالی است که نوار ساحلی، به علت برخورداری از بیشترین اجتماعات مسکونی و صنعتی، عملاً قلب کشور برای امنیت رژیم صهیونیستی به شمار می‌رفت (ابوزید،2016: 13). مقصود از عمق استراتژيكي بر حسب مفهوم رژیم صهیونیستی آن، فراهم آوردن این امكان براي كشور است كه در صورت مواجه شدن با حمله نظامي، بتواند ضربه‌ی اول را تحمل نمايد؛ به‌گونه‌ای كه ضربه‌ی مزبور به هيچ عنوان بر توان دفاعي يا اراده جنگي رژیم صهیونیستی تأثیر نگذارد. بدين ترتيب، می‌توان نتيجه گرفت كه عمق استراتژيكي به معناي تحصيل عوامل ثابت و متغير گوناگوني است كه از همان لحظه وقوع ضربه اول برتري نظامي قطعي را براي رژیم صهیونیستی به دنبال می‌آورد. عوامل ثابت در اين تحلیل، زمين و ابعاد و ماهيَت آن و عوامل متغيَر توازن نيروهاي نظامي ميان اعراب و رژیم صهیونیستی است. تحت پوشش جبران عمق استراتژيك طبيعي كه رژیم صهیونیستی براي بهبود وضعيت امنيتي خود به آن نيازمند است، شيوه نظامي رژیم صهیونیستی بر اساس موارد ذيل مشخص می‌شود:

الف. ابتكار عمل دائمی در زمينه پيروي از استراتژي تهاجمي و اقدام به جنگ بازدارنده كه رژیم صهیونیستی بر عليه كشورهاي عربي هم‌جوار خود به كار می‌برد. البته همراه با آن، رغبت اين دولت جعلی در مورد انتقال سريع صحنه نبرد به زمين طرف مقابل حتي در زماني كه با يك حمله غافل‌گیر كننده نظامي نيز مواجه باشد، به چشم می‌خورد؛ چرا كه رژیم صهیونیستی به‌خوبی از مشكلات ناشي از يك جنگ دراز مدت در اين منطقه حساس آگاه است؛

ب. ايجاد عمق استراتژيك جعلي و ساختگي كه به برتري هميشگي در حوزه تسليحاتي ـ از ابعاد كمَي و كيفي ـ تأکید داشته باشد؛

ج. تكيه بر نيروي انساني با كفايت و مهارت بالا و نيز توانايي بسيج سريع و فوري؛

د. رها ساختن ارتش نظامي از مأموریت‌های ثانويه مانند حمايت از تأسیسات حياتي و خطوط مواصلاتي، براي تضمين آمادگي ارتش در مورد اجراي مأموریت‌های اصلي در جبهه نبرد؛

ه. حمايت از جبهه به‌منظور تضمين استمرار اقدامات جنگي مانند عمليات نظامي و منظم ساختن تجهيزات لجستيكي و تأمین عمليات انتقال نيروها از يك جبهه به جبهه ديگر.

در چنين چارچوبي است كه می‌توان به ميزان اهميت شهرک‌های يهودي در ارتباط با پدافند سرزميني و مفهوم عمق استراتژيكي اين كشور پي برد. اين شهرک‌ها، مأموریت‌های پشتيباني و كمك را براي نيروهاي خط مقدَم رژیم صهیونیستی در جبهه‌های نبرد به عهده دارند. همچنين ارائه خدمات لجستيكي مورد نياز و تأمین حمايت و نظم‌بخشی جبهه داخلي و پشت جبهه را به انجام می‌رسانند. این مأموریت‌ها را در شهرک‌های پدافند سرزمینی، افراد جوانی که هنوز به مقطع سنی انجام وظیفه نرسیده‌اند و نیز بزرگ‌سالانی که شرایط حضور در خدمت نظامی ندارند، بر عهده می‌گیرند. ذکر این نكته ضروري است كه مشاركت و همكاري شهرک‌های يهودي علاوه بر ابعاد امنيتي، در سطح اقتصادي نيز به چشم می‌خورد. مسلماً اين قبيل معيارهاي اقتصادي نيز در نهايت به‌سوی كاهش هزینه‌های سنگين دستگاه نظامي دولت جهت‌گیری شده است؛ آن هم دولتي كه در سال‌های اخير ماليات امنيتي آن بخش عظيمي از مجموع توليد ناخالص ملي را به خود اختصاص داده است.

برخلاف گذشته كه در قالب نظام مذكور فقط جوانان قبل از سن سربازي و بزرگ‌سالان مورد توجه قرار می‌گرفتند، در شرايط جديد تصميم گرفته شد كه سربازان احتياط به ارتش رژیم صهیونیستی ملحق شوند. اين تغيير به‌مثابه جهش بزرگي در توان جنگ شهرک‌های دفاع سرزميني و نیز در كيفيت بهره‌گیری از سلاح‌ها و مهماتي بود كه در اختيار اين شهرک‌ها قرار داشت؛ چرا كه تسليحات مذكور همان جنگ‌افزارهایی بود كه در اختياراتش قرار داشت، مانند سلاح‌های سنگين و جنگ‌افزارهای جديد ضدتانک و خودروهاي زرهي (الحمد،2015: 7). به اعتقاد رژیم صهیونیستی، پايبندي و التزام به زمين موجب سلطه و كنترل بر اطراف آن نيز می‌شود. امَا، تسلط و كنترل بر گذرگاه‌های مهم و جاده‌های محوري تنها به دو صورت امکان‌پذیر است: يا از طريق يك ارتش نظامي آماده و يا از طريق جمعيَتي كه در همان منطقه زندگي می‌کنند. شهرک‌های دفاع سرزميني، همان ارتش نظامي محلي هستند كه بايستي بر منطقه تسلط و كنترل داشته باشند و دشمن را از به هم ريختن تشكيلات نظامي كشور مقطع شروع جنگ بازدارند. در نتيجه موقعيَت تاكتيكي شهرک‌ها بر روي زمين، تجهيز آنان با سلاح‌های جديد و آموزش اهالي آن‌ها براي انجام مأموریت‌ها و تبديل آن‌ها به شهرک‌های نفوذناپذیر، از اهميت اساسی برخوردار است. به همین دلیل، در ایجاد شهرک‌ها بایستی به مطالب زیر توجه ویژه‌ای داشته باشند:

• شهرک‌ها در مواضع حياتي و استراتژيك مانند ارتفاعات، تپه‌ها و مناطق کوه‌پایه احداث شود؛

• شهرک‌ها به‌منظور محاصره و قطع ارتباطات ميان مناطق عرب نشين، نفوذ در يكپارچگي جغرافيايي منطقه و بالاخره ايجاد مجتمع‌های مسكوني در اطراف مجتمع‌های مسكوني اعراب، بنا می‌شود؛

• شهرک‌ها با هدف تقسيم کرانه باختری به واحدهاي كوچك جغرافيايي و به‌منظور ايجاد سهولت در اعمال حاكميت بر آن‌ها احداث می‌شود؛

• شهرک‌ها به‌گونه‌ای احداث شود كه در صورت بروز جنگ طولاني با اعراب ساكن سرزمین‌های اشغالي، شهروندان يهودي بتوانند نقش مؤثری در حمايت از نيروهاي رژیم صهیونیستی و سركوب اعراب منطقه ايفا نمايند.

در مورد ملاحظات امنيتي رژیم صهیونیستی در باب شهرك سازي به چند نكته اساسي اشاره می‌شود:

• رژیم صهيونيستي تلاش می‌کند تا از طريق بهره‌گیری از شبكه پيچيده و طولاني راه‌های كمربندي و تونل، كه به‌ظاهر موجبات تسهيل و توسعه شهرک‌های يهودي را فراهم می‌آورد، عملاً، شهرک‌های فلسطيني را در محاصره درآورده و راه‌های ارتباطي اين شهرک‌ها را در كنترل شديد قرار دهد. البته نبايد از نظر دور داشت كه شبكه مذكور سهم فراواني را نيز در زمينه ايجاد ارتباط ميان اين شهرک‌ها و مركز دولت عبري از سوي ديگر ايفا خواهد كرد. تحقيقاً برآيند نهايي اين قبيل تدابير، به‌سوی افزايش سطح امنيت شهرک‌های يهودي و دولت مركزي پيش خواهد رفت؛

• يكي از مهم‌ترین اهداف رژیم صهیونیستی از شهرك سازي، جلوگيري از توسعه‌ی تجمع‌های فلسطيني به‌طرف غرب است. به همين دليل، رژیم صهیونیستی می‌کوشد شهرک‌های يهودي تا حدَ امكان در مقابل نقاط استقرار شهرک‌های عرب نشين مستقر شود؛ مثلاً شهرك «روجليت» در مقابل شهرک «بيت صوريف»، «ارخوفيت» و «اجوز» در مقابل شهر «تروقميا»، شهرک‌های «حروب» و «شكيف» در برابر شهرهاي عرب نشين «ادنا» و «ميجد» ساخته شده‌اند (النابلسی،2010: 73)؛

• عمليات اشغال و شهرك سازي صهیونیست‌ها، بيشتر مناطق اشغالي كرانه باختري، كوه الخليل، بيت لحم، بیت‌المقدس، رام الله و دره رود اردن را در برگرفته بود از طرف ديگر موافقت‌های اصولي جهت توسعه و افزايش گنجايش تعداد زيادي از شهرک‌های صهيونيست نشين موجود در كرانه باختري و منطقه قدس به عمل آمده است تا بتواند حجم بيشتري از مهاجرين را در خود جاي دهند.

——————————

منابع:

• ابراهیم، عبدالکریم (2010)، «الاستیطان و الممارسات الصهیونیه ازاء التراث الحضاری و الثقافی للقدس»، فی محسن صالح، دراسات فی التراث الثقافی للقدس (بیروت: مرکز الزیتونه للدراسات و الاستشارات).

• ابوعمرو، اکرم (2010)، «الاستیطان الاسراییلی بین الجغرافیا و الدیموغرافیا»، الحوار المتمدن، السنه العاشره، العدد 3010، ایلول، صص 31-8.

• ابوزید، احمد (2016)، «سرطان خبیث فی الجسد الفلسطینی»، الوکاله، تاریخ التصفح 1/4، منشور علی الرابطالتالی:

http://www. Alukah.net/articles

• الجهاز المرکزی للاحصاء الفلسطینی لسنه 2011، انظر الرابط التالی:

http://www.PCBS.gov.

• الحمد، جواد (2015)، «انعکاسات سیاسه المصادره و الاستیطان علی القدره العسکریه الاسراییلیه»، تاریخ التصفح 13/5، بحث منشور علی الموقع التالی:

http://www. mesc.com.to/ourvision

• الطمیزی، جابر (2015)، «مناطق الموت البطئ»، مرکز الدراسات النظریه و الحقوق المدنیه، 12/1، انظر الرابط التالی:

http://www.dctcrs.org

• شرس، ریاض (2016)، «تطورات البرامج الاستیطانیه فی الضفه»، موقع عرب 48، منشور بتاریخ 28/2، انظر الرابط التالی:

www.arabs48.com

• صالح، محسن (2013)، دراسات منهجیه فی القضیه الفلسطینیه، الطبعه الاولی (الجیزه: مرکز الاعلام العربی).

• مبیض، عامر (2014)، موسوعه الثقافه السیاسیه و الاجتماعیه و الاقتصادیه و الفکریه: مصطلحات و مفاهیم، الطبعه الاولی (دمشق: دار المعارف للنشر).

• النابلسی، تیسیر (2016)، الاحتلال الاسراییلی للاراضی العربیه، الطبعه الاولی (بیروت: منظمه التحریر الفلسطینیه).



[1]. Christaller Sregional Hierar Chical Model

[2]. از معروف ترين سازمان هاي نظامي و تروريستي است كه توسط رهبران صهيونيسم در سرزمين عربي فلسطین قبل از تشكيل رژیم صهیونیستی در سال 1920 شكل گرفت.

ارسال دیدگاه