آیا آمریکا بار دیگر به خاورمیانه لشگرکشی می‌کند؟

چرخش آمریکا به شرق آسیا به معنی آن نیست که ایالات متحده خاورمیانه، خلیج فارس را فراموش می‌کند، بلکه به این معنا است که از این پس شرق آسیا نیز جزء مناطقی محسوب می‌گردد که از جایگاه ویژه‌ای در سیاست‌های کلان ایالات متحده برای نفوذ بیشترش در جهان برخوردار است. بدون شک اقتصادهای قدرتمندی هم‌چون چین و ژاپن در این تغییر استراتژیک بی دلیل نبوده‌اند

اظهار نظرات اخیر مقامات ایالات متحده مبنی بر بازگشت نیروهای نظامی آمریکا به عراق برای مقابله با داعش و از طرفی طرح رئیس‌جمهور این کشور برای افزایش نیروهای آمریکایی در عراق، تحلیل‌های مختلفی را به دنبال داشته است. آیا به راستی آمریکا بار دیگر قصد دارد جنگی جدید را در خاورمیانه به راه بیندازد و اگر این گونه است چرا زمانی که داعش از قدرت و نفوذ کمتری برخوردار بود این اتفاق نیفتاد؟ در این مقاله قصد داریم ضمن بررسی خروج نیروهای آمریکایی از خاورمیانه به بررسی سیاست‌های آمریکا نسبت به داعش بپردازیم. در ادامه سعی داریم احتمال حضور دوباره نیروهای آمریکایی در عراق و دلایل آن را مورد واکاوی قرار دهیم.

دلایل خروج نیروهای آمریکایی از خاورمیانه

 

 ایالات متحده آمریکا در سال 2011 نیروهای نظامی خود را از عراق خارج نمود و به این ترتیب به جنگ علیه عراق خاتمه داد. این مهم برای جنگ افغانستان در روزهای پایانی سال 2014 اتفاق افتاد. اما چرا ایالات متحده نیروهای نظامی خود را از دو کشوری که مدعی هستند منشاء رشد تروریسم می‌باشند خارج نمود. به نظر می‌رسد که این خروج بر پایه دلایل داخلی و بین‌المللی متعددی استوار است که به آن می‌پردازیم:

دلایل داخلی:

 

عملی‌شدن شعارهای تبلیغاتی اوباما و افزایش محبوبیت وی

 

 “باراک اوباما” به عنوان چهل و چهارمین رئیس‌جمهور آمریکا در شعارهای تبلیغاتی خود برای انتخابات ریاست جمهوری این کشور اعلام نموده بود که قصد دارد به جنگ‌های کشورش در خاورمیانه پایان بخشد، زیرا وی معتقد بود که این جنگ‌ها هزینه‌های نظامی زیادی را بر ایالات متحده تحمیل کرده است. اوباما اعتقاد داشت حال که خطر تروریسم و گسترش آن رفع شده است باید امنیت کشورهای خاورمیانه را به نیروهای خودشان واگذار کرد. او در سال 2011 با امضای پیمان امنیتی بغداد به جنگ هشت ساله با عراق پایان داد تا بتواند حداقل به یکی از وعده‌های تبلیغاتی خود عمل کرده باشد. این اتفاق تنها یک سال قبل از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری وی رخ داد و بدون شک تأثیر به سزایی در جذب آرای عمومی داشت. از طرفی دیگر تنها دوسال تا پایان حضور او در کاخ سفید باقی مانده است و اوباما این بار در روز عید کریسمس  سال 2015 اعلام نمود که مأموریت آمریکا در افغانستان نیز به پایان رسید و به این ترتیب وعده او مبنی بر پایان دادن به دو جنگ در خاورمیانه عملی گردید. بعد از این تصمیم اوباما و بهبود نسبی اوضاع اقتصادی این کشور، محبوبیت او رشد پیدا کرد. این مسئله برای دموکرات‌ها حائز اهمیت است زیرا که آن‌ها می‌توانند در انتخابات ریاست جمهوری پیش رو با دستی پر به رقابت حریف بروند.

افکار عمومی آمریکا و تسلط جمهوری‌خواهان بر کنگره

 

 از نظر افکار عمومی آمریکا، جنگ‌های این کشور جز به وجود آمدن رکود اقتصادی و افزایش مالیات‌ها نتیجه دیگری نداشته است. بنابراین مردم آمریکا دیگر تمایلی به حضور نظامی کشورشان در خاورمیانه نداشتند. همین امر نیز باعث شد تا اوباما برای این که خود را فردی صلح‌طلب معرفی کند به جنگ‌های آمریکا در خاورمیانه پایان دهد. زیرا اوباما می‌دانست در صورتی که نتواند تا پایان سال 2015 و قبل از روی کار آمدن کنگره تحت تسلط جمهوری‌خواهان، به این جنگ‌ها پایان دهد وضعیت دشواری را پیش رو خواهد داشت، زیرا جمهوری‌خواهان عموماً جنگ‌طلب هستند و قطعاً با این تصمیم اوباما مخالفت می‌کردند، کما این که افراد تندرویی مثل سناتور مک کین و سناتور گراهام معتقدند که باید حملات گسترده‌تری علیه داعش شکل بگیرد.

دلایل بین‌المللی:

 

 به عقیده بسیاری از کارشناسان، نظام بین‌الملل در حال تغییر و تحول و نوعی گذار می‌باشد که این دوران می‌تواند با پایان یافتن نظام تک‌قطبی به رهبری آمریکا و افول قدرت‌های غربی و اروپایی و ظهور قدرت‌های منطقه‌ای و جهانی با ابزار اقتصادی و تکنولوژیک همراه باشد. به عبارت بهتر، قدرت‌های جدیدی در شرق آسیا ظهور کرده‌اند که ایالات متحده در صورتی که بخواهد قدرت خود را حفظ کند بدون شک باید با آن‌ها همکاری نموده و یا به نوعی مهارشان نماید. در واقع چرخش آمریکا به شرق آسیا به معنی آن نیست که ایالات متحده خاورمیانه، خلیج فارس را فراموش می‌کند، بلکه به این معنا است که از این پس شرق آسیا نیز جزء مناطقی محسوب می‌گردد که از جایگاه ویژه‌ای در سیاست‌های کلان ایالات متحده برای نفوذ بیشترش در جهان برخوردار است. بدون شک اقتصادهای قدرتمندی هم‌چون چین و ژاپن در این تغییر استراتژیک بی دلیل نبوده‌اند. به نظر می‌رسد مهم‌ترین عوامل تغییر این استراتژی آمریکا ناشی از دلایل زیر باشد:

۱. قدرتمند کردن اتحادهای سنتی

۲. توسعه تعاملات با دیگر کشورهای منطقه

۳. مدیریت و توسعه رابطه همکاری با چین (مهار قدرت چین)

۴. شرکت کردن و کار با سازوکارهای منطقه‌ای همه جانبه

۵. توسعه و قدرتمند کردن روابط تجاری (از طریق معاهده تجارت آزاد کره-آمریکا و تعامل میان قاره‌ای).[1]

 با توجه به این عوامل می‌توان گفت که حضور آمریکا در شرق آسیا به‌ویژه از منظر اقتصادی منافع بیشتری برای آن‌ها دارد. اما همان‌طور که ذکر شد آمریکا خاورمیانه را فراموش نمی‌کند، زیراکه بدون شک هنوز هم منابع انرژی این منطقه و امنیت اسرائیل از اولویت‌های سیاست خارجی آمریکاست.

سیاست‌های آمریکا نسبت به داعش

 

 فعالیت نظامی گروه تروریستی داعش نخست در سوریه آغاز شد. داعش موفق شد بخش‌هایی از شمال سوریه را تصرف و تقریباً سراسر استان الرقه این کشور را تصاحب کند. در آن زمان ایالات متحده از اقدامات این گروه به منظور براندازی نظام “بشار اسد” حمایت می‌کرد و مقامات آمریکایی در مقابل جنایات آن‌ها سکوت کرده بودند و حتی کمک نیز می‌کردند.

 اظهارات مقامات آمریکایی نشان می‌دهد که آن‌ها از تشکیل چنین گروهی آگاه بودند به طوری که “هیلاری کلینتون” وزیر خارجه سابق آمریکا، در کتاب خاطرات خود با عنوان “گزینه‌های دشوار” که سال 2015 میلادی در آمریکا چاپ شد، نوشته است: ما وارد جنگ عراق،‌ لیبی و سوریه شدیم و همه چیز بر وفق مراد و بسیار خوب بود اما ناگهان انقلاب مصر در 30 ژوئن رخ داد و همه چیز ظرف 72 ساعت تغییر کرد. وی در ادامه آورده است: من به 112 کشور جهان سفر کرده بودم و با برخی از دوستان این توافق حاصل شد تا به محض اعلام تأسیس داعش، این گروه به رسمیت شناخته شود، اما ناگهان همه چیز فروپاشید. توافق شده بود تا داعش در روز 5/7/2013 اعلام شود و ما منتظر اعلام تأسیس آن بودیم تا ما و اروپا هر چه سریع‌تر آن را به رسمیت بشناسیم[2].

 داعش هم‌زمان با اقدام نظامی در سوریه به عراق حمله کرد و موفق شد رمادی و فلوجه ـ مرکز استان انبار ـ را در عراق بگیرد. در سال ۱۳۹۳ (۲۰۱۴ میلادی) داعش با گسترش اقدام نظامی خویش توانست موصل ـ دومین شهر عراق- را نیز تصرف کند و بخش زیادی از خاک عراق از جمله تکریت را نیز به دست آورد. سپس در سوریه نیز پیشروی کرد و منطقه‌هایی که دست دیگر مخالفان نظام سوریه در استان‌های دیرالزور و حسکه بود را به دست آورد. تا تیرماه سال 1393حدود یک سوم خاک سوریه و بخش‌های زیادی از عراق تحت تسلط داعش در آمد. این موضوع باعث نگرانی آمریکا شد به طوری که مقامات این کشور که پیش از این اعلام کرده بود استراتژی مشخصی برای مقابله با این گروه ندارند و آن را تهدید جدی علیه امنیت کشورشان نمی‌دانستند، نسبت به پیشروی‌های آن‌ها واکنش نشان دادند.

 این واکنش‌ها با حملات هوایی محدود آمریکا به مناطقی از شهر اربیل عراق آغاز شد. مقامات آمریکایی دلایل این حملات هوایی را دفاع از پرسنل آمریکایی در این شهر اعلام کردند، اما طولی نکشید که رئیس جمهور آمریکا بعد از ماه‌ها سردرگمی استراتژی مقابله با داعش را ترسیم نمود. به تبع آن وزیر امور خارجه این کشور به کشورهای مختلفی رفت و ائتلاف علیه داعش را شکل داد. نیروهای ائتلاف از شهریور ماه سال 1393 به رهبری آمریکا به بمباران مواضع داعش در عراق و سوریه مبادرت ورزیدند اما آن چه مشخص است این است که این حملات اگرچه جلوی پیشروی داعش به دیگر نقاط را گرفته است اما در واقع از ابتدا هم محرز بود که برای نابودی این گروه، استراتژی مناسبی نیست.

 حال در چنین شرایطی که ائتلاف به این نتیجه‌ رسیده است که این حملات ناکافی است این سؤال مطرح می‌شود که آیا به راستی ایالات متحده آمریکا با توجه به سابقه طولانی جنگ در خارمیانه و به‌ویژه گروه‌های افراطی، از این حقیقت آگاه نبوده است که حملات هوایی به نابودی این گروه منجر نخواهد شد؟ به نظر می‌رسد از ابتدا ایالات متحده در صدد فریب افکار عمومی و فراهم کردن زمینه بازگشت به صحنه سیاست عراق بوده است. در ادامه قصد داریم به طرح حمله زمینی علیه داعش بپردازیم.

طرح آمریکا برای بازگشت مجدد به عراق

 

 آمریکا در ابتدا به علت سکوت برنامه‌ریزی شده در برابر جنایت‌های داعش در عراق و حتی تروریست ندانستن آن، با انتقادات شدیدی روبرو شد. آمریکایی‌ها حتی از به کاربردن اصطلاح تروریست برای داعشی‌ها با وجود اذعان به جنایت‌های هولناک و بی‌شمار این گروه خودداری می‌کردند و در گزارش رسانه‌های آمریکایی، داعشی‌ها با عبارت “جنگجویان” یا «شبه نظامیان دولت اسلامی عراق” توصیف می‌شوند. همین سکوت که از سوی بسیاری از مفسران تحولات منطقه نشانه رضایت آمریکا از این جنایت‌ها تلقی شد، درباره جنایات صهیونیست‌ها علیه مردم مظلوم غزه نیز قابل مشاهده است. به این ترتیب، آمریکا با ورود به جنگ علیه داعش، خود را از اتهام سکوت در برابر تروریسم در جبهه عراق به نفع نسل‌کشی رژیم صهیونیستی در غزه تطهیر می‌کند. جنگ آمریکا علیه داعش می‌تواند افکار عمومی جهانیان را تا حد زیادی به جای توجه به جنایت‌های هر لحظه رژیم صهیونیستی در غزه، به صحنه عراق معطوف کند. از این منظر، ورود آمریکا به جنگ با داعش در عراق، بیش از آن که ناشی از دغدغه درباره حقوق بشر یا حتی دفاع از اقلیت‌هایی هم‌چون مسیحیان و ایزدی‌ها باشد، قرار است در کلیتی منطقه‌ای، کارکرد دیگری را داشته باشد.[3] به بیان دیگر آمریکا قصد داشته است که در ابتدا بدون توجه به این گروه تروریستی، خشن بودن و اقدامات آن‌ها را در رسانه‌ها پررنگ نماید و سپس در فرصتی مناسب هم‌چون یک ناجی وارد عرصه شود.

 از سویی دیگر طی یک ماه اخیر مقامات بلند پایه آمریکا از بازگشت نیروهای زمینی به عراق سخن گفته‌اند. فرماندهان ارتش ایالات متحده برای توجیه حضور نظامی گسترده‌تر در عراق، به دنبال ضعیف نشان دادن نیروهای مردمی و ارتش عراق در مبارزه با تروریست‌ها هستند. رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در همین راستا گفته بود که عراق به ۸۰ هزار نیروی ارتشی کارآمد نیاز دارد تا بتواند موصل را از دست داعش پس بگیرد. در حالی که ارتش و نیروهای مردمی عراق هر روز دستاوردهای جدیدی در مبارزه با تروریسم کسب می‌کنند، آمریکا با بهانه‌تراشی و اهمیت‌زدایی از این دستاوردها حضور خود در عراق را امری ضروری می‌داند تا زمینه‌ساز حضور گسترده‌تر خود در عراق و منطقه باشد. در همین راستا ژنرال دمپسی در کمیته نیروهای مسلح مجلس نمایندگان آمریکا گفت: پنتاگون در حال بررسی پیشنهاد اعزام نیروهای نظامی در کنار ارتش عراق برای پس گرفتن موصل یا مناطق مرزی عراق با سوریه از پیکارجویان داعش است.

 باراک اوباما نیز در طرح جدیدی که به کنگره تحویل داده است خواهان مجوز استفاده از نیروهای زمینی در جنگ علیه داعش شده است. وی این مجوز را برای مدت 3 سال عنوان کرده و خواهان این شد که کنگره در این خصوص با مسئولیت تصمیم بگیرد. اوباما در خصوص این طرح گفته است که تصویب این طرح به معنای اراده دولت آمریکا برای وارد شدن به یک جنگ زمینی وسیع در عراق یا سوریه نیست، چرا که او آغاز یک جنگ جدید را مطابق منافع ملی آمریکا نمی‌داند.

 البته این نکته را نیز باید در نظر داشت که طی دو هفته اخیر خبرهایی از آمریکا برای تلاش این کشور به منظور تشکیل یک نیروی 30 هزار نفری چند ملیتی منتشر شده است. عده‌ای از تحلیل‌گران سفر اخیر “اشتون کارتر”، وزیر دفاع آمریکا و 30 نفر از مقامات دیپلماتیک و نظامی در یک پایگاه نظامی در کویت، را در همین راستا ارزیابی می‌کنند، آن‌ها معتقد هستند که موضوع چگونگی رویارویی با داعش و تاریخ شروع آن در این سفر اشتون مورد بحث و گفت‌وگو قرار گرفته است.

 از طرفی با توجه به نظرسنجی که توسطان بی سی نیوز و وال استریت ژورنال انجام شد، بیش از 72 درصد آمریکایی‌ها بر این باورند که کشورشان در نهایت از نیروهای زمینی خود برای مقابله با تروریست‌ها در عراق و سوریه استفاده خواهد کرد. اما در عین حال  بر اساس همین نظر سنجی 45 درصد مردم آمریکا استفاده از نیروهای زمینی علیه داعش را در شرایطی موجه می‌دانند که فرماندهان نظامی آن را بهترین راهکار برای شکست این گروه تروریستی تشخیص دهند و 37 درصد به طور کلی با این مسئله مخالف هستند.

نشریه آتلانتیک نیز در این راستا گزارش داد که عملیات ائتلاف آمریکا علیه داعش روزانه ۸ میلیون دلار برای آمریکا هزینه دارد که به طور میانگین هر ساعت از عملیات علیه داعش عددی بالغ بر ۳۰۰ هزار دلار می‌شود. بسیاری از تحلیل‌گران بر این عقیده‌اند که این هزینه‌ها یا باید توسط کشورهای عرب منطقه تأمین شود و یا این‌که آمریکا دوباره برای تأمین هزینه‌هایش، نفت و تأسیسات پالایشگاهی عراق را نشانه رود و با بحرانی جلوه دادن امنیت منطقه و این کشور، به بستن قراردادهای میلیون دلاری با بخش نفت و انرژی عراق، خود را از بحران مالی پیش آمده برای آمریکا نجات دهد.[4]

جمع بندی

 

 عراق کانون اصلی سیاست خاورمیانه‌ای آمریکا در طول یک دهه گذشته بوده است. آمریکا از ابتدای حمله به عراق، این کشور را نقطه آغازین و گام اول ایجاد تغییرات اساسی و بنیادین در منطقه خاورمیانه و در قالب طرح خاورمیانه بزرگ قرار داد. موفقیت آمریکا در عراق می‌توانست به موفقیت کلان‌تر و گسترده‌تر آن کشور در خاورمیانه و پیشبرد اهداف و منافع آن در منطقه منجر شود. از این رو بار دیگر شرایط برای آمریکایی‌ها فراهم شده است تا بتوانند طرح‌های شکست خورده گذشته‌شان را از سر بگیرند. برای آمریکایی‌ها به جز سقوط صدام هیچ چیز در عراق تغییر نکرده است. عراق هنوز هم سرشار از منابع نفتی است. از طرفی دولت عراق با وجود کنار رفتن مالکی، گرایش زیادی به دولت ایران و محور مقاومت دارد. بنابراین ایالات متحده همان‌طور که پیش از این گفتیم با سیاست‌های یک بام و دو هوایش نسبت به داعش، زمینه را برای گسترش و خشن‌تر شدن سیاست‌های آن‌ها فراهم کرد تا بتواند در موقع لزوم به بهانه مقابله با یک گروه تروریستی بار دیگر به خاورمیانه بازگردد. البته طبیعی است که این بازگشت قطعاً با حملات گسترده آمریکا به عراق در سال 2003 متفاوت‌تر خواهد بود.



[1]http://www.asipress.ir/vdcjvae8.uqeiizsffu.html

[2] http://isna.ir/fa/news/93051507194/

[3] http://www.siasi.aja.ir/Portal/Home/ShowPage.aspx?Object=NEWS&CategoryID=c87925e3-6212-4edb-8000-06514d793094&WebPartID=

[4] http://www.hemayatonline.ir/detail/News/4505

 

ارسال دیدگاه