سودان، کشوری با بحران‌های سیاه

بعد از آنکه جای چکمه‌های عمو سام و رفقایش بر پهلوی بزرگ‌ترین کشور عربی حک شد و سران طمع‌کار صهیونیست به آرزوی دیرین خود مبنی بر حضور در عمق استراتژیک آفریقا دست پیدا کردند، نوبت به «عمر البشیر»، رئیس‌جمهور سرزمین دائم‌البحران شاخ آفریقا رسید.البشیر با سیاست‌هایی که طی سال‌های گذشته در پیش گرفته، دشمنان زیادی برای خود تراشیده و حاضر نیست دیگر در مقابل هیچ ‌کدام‌شان کوتاه بیاید.

مقدمه

بعد از آنکه جای چکمه‌های عمو سام و رفقایش بر پهلوی بزرگ‌ترین کشور عربی حک شد و سران طمع‌کار صهیونیست به آرزوی دیرین خود مبنی بر حضور در عمق استراتژیک آفریقا دست پیدا کردند؛ نوبت به «عمر البشیر»؛ رئیس‌جمهور سرزمین دائم‌البحران شاخ آفریقا رسید تا بیشتر از این عنان از کف ندهد و راه را بر فرصت‌طلبان داخلی و خارجی مسدود کند. البشیر با سیاست‌هایی که طی سال‌های گذشته در پیش گرفته بود، دشمنان زیادی را برای خود تراشیده و حاضر نیست دیگر در مقابل هیچ ‌کدام‌شان کوتاه بیاید. او مجبور است زین پس مشکلاتی که از چهارسو به سمتش حمله‌ور هستند را مهار کند و کشتی طوفان‌زده‌ي کشورش را به هر طریقی که میسّر است به ساحل برساند. در ادامه سعی داریم تا به برخی از این مشکلات و بحران‌ها اشاره‌ای کوتاه داشته باشیم:

1. بحران‌های داخلی

الف) اختلاف مرزی با سودان جنوبی

با وجود جداشدن سودان جنوبی از دولت مرکزی، این دو کشور هنوز هم بر سر چند منطقه‌ي مرزی دچار اختلافات شدیدی هستند و هیچ‌یک هم حاضر به کوتاه آمدن نیستند. «هجلیج» و «ابیه» (ابیی) از مهمترین مناطق مورد نزاع هستند. نیروهای سودان جنوبی اواخر مارس 2012 میلادی با یورش به منطقه‌ي مرزی و نفت‌خیز «هجلیج» آن را اشغال کردند. در 29 مارس سودان جنوبی نیروهای خود را از این منطقه خارج کرد و قرار شد طرفین، اختلافات خود را در نشستی با نظارت اتحادیه آفریقا در «آدیس آبابا» حل کنند. اما هنوز چند روز از این توافق نگذشته بود که سودان جنوبی دوباره در دهم آوریل 2012 نیروهای خود را به منطقه «هجلیج» اعزام کرد. پس از آن دو کشور طبق اعلام مسئولان سودانی در وضعیت جنگی قرار گرفتند.

کارشناسان، کشمکش بر سر منطقه «هجلیج» را با منطقه مورد منازعه «ابیه» در ارتباط می‌دانند. به معنای آنکه اختلاف درباره هجلیج در مورد این مسأله است که آیا این منطقه بخشی از «ابیه» هست یا خیر. پروتکل ابیه در می سال 2004 بین دولت سودان و «جنبش خلق» امضا شد. در ابیه قبایل «دینکا نقوک» زندگی می‌کنند که انگلیس آن را در سال 1905 به منطقه «کردفان» متصل کرد. سودان جنوبی تأکید می‌کند که «دینکا نقوک» شاخه‌ای از قبایل دینکای جنوبی است و این درحالی است که طبق تقسیم‌بندی‌های انگلیس، منطقه کردفان مربوط به شمال سودان است. بر اساس پروتکل ابیه، کمیته‌ای از کارشناسان پس از بررسی مرزهای منطقه گزارشی را به طرفین توافقنامه صلح فراگیر سودان دادند. در این گزارش منطقه‌ي هجلیج بخشی از ابیه در نظر گرفته‌شد. در پی مخالفت با این تصمیم، پرونده به دادگاه بین‌المللی تحکیم در لاهه محول گرديد. این دادگاه در بیست و دوم ژوئیه 2009، حکم ترسیم دوباره‌ي مرزهای شرقی و غربی منطقه‌ي ابیه را صادر کرد. بر اساس نظر سازمان ملل متحد، کنترل چاه‌های نفت و به‌ویژه منطقه‌ي هجلیج طبق حکم دادگاه تحکیم، هم‌چنان در اختیار دولت خارطوم باقی ماند و این دادگاه با تصمیم‌های سابق کمیته‌ي کارشناسان در خصوص ترسیم مرزهای غربی و شرقی مخالفت کرد و مرزهای شمالی و جنوبی را به حال خود باقی گذاشت.

مهم‌ترین عاملی که موجب شده‌است سودان جنوبی همه‌ي تلاش خود را برای گرفتن منطقه‌ي ابیه و حتی هجلیج به‌کار بگیرد، نفت‌خیز بودن این مناطق است. این منطقه روزانه 60 هزار بشکه نفت تولید می‌کند؛ یعنی نیمی از تولید کل نفت سودان. البته به‌نظر می‌آید سودان جنوبی تصمیم دارد از این طریق با افزایش فشارهای اقتصادی بر خارطوم، از سودان شمالی امتیازهایی را در خصوص هزینه‌ي انتقال نفت بگیرد.

در ذیل به بخشی از مصاحبه «سرکیس نعوم»، روزنامه‌نگار و متفکر مشهور لبنانی با مسئول مستقیم پرونده‌ي سودان در کاخ سفید که همچنان درگیر این پرونده است؛ اشاره می‌شود:

«سوال: قصه‌ي ابیه چیست و اوضاع سخت جنوب سودان چه تأثیری بر کل سودان می‌گذارد؟ جواب: برای ابیه قصه‌های مختلفی‌‌است. اول از همه نفت. در گذشته مذاکرات حول این بود که سهم سودان شمالی یا خارطوم از نفت چقدر باشد. مذاکره‌کنندگان بعضی وقت‌ها جواب می‌دادند که باید بخرید. می‌گفتند باید برای رسیدن به سهم‌تان نفت را بخرید. اما در منطقه دارفور دو قبیله «الدینکا» و «المسیریه» هستند. بر اساس توافق‌نامه‌ای که نزدیک به پنج سال پیش میان حکومت سودان و ارتش آزادی‌بخش (جنوبی‌ها) امضا شد، گفته‌شد که آنها (یعنی مناطق ابیه، دارفور یا الدینکا و افراد مقیم در آنجا) نیز می‌توانند برای تعیین سرنوشت خود در رفراندوم شرکت کنند. بر سر چگونگی تفسیر این موضوع اختلاف پیش آمد. آیا افراد قبیله‌ي المسیریه هم چنین حقی دارند، قبائل عربی چطور، آیا افراد سرزمین دارفور و افراد مقیم در آنها نیز از چنین حقی برخوردارند یا خیر. جنوبی‌ها گفتند نه، و آنها نباید انتخاب کنند و یا در رفراندوم شرکت کنند. آنها نه شهروندند و نه مقیم. اما افراد وابسته به قبیله‌ي المسیریه گفتند بله. و از همین جا اختلاف‌ها شروع شد. خارطوم یعنی عمر البشیر، رئیس‌جمهوری سودان «المسیریه‌اي‌ها» را مسلح کرد و از مدت‌ها قبل هم از آنها علیه جنوبی‌ها و «الدینکا» استفاده می‌کرد. اما الآن مشکل بزرگ‌تری پیش آمده است. اگر به «المسیریه‌اي‌‌ها» کمک نکند و جنوب به استقلال کامل برسد و پس از آن مشکل دارفور حل نشود و اهتمام ویژه‌ای به قضیه‌ي آنها نشود، آنها هم واکنش نشان خواهند داد و این مسأله ایجاد مشکل خواهد کرد.»(1)

استان کردفان جنوبی و نیل آبی که در مرز جدید با سودان جنوبی قرار دارند، از تابستان 2011 در معرض درگیری‌های ارتش سودان و گروه‌های شورشی هستند. بخشی از گروه‌های شورشی در جنگ داخلی سودان (1983 تا 2005م) در کنار جدایی‌طلبان جنوب سودان می‌جنگیدند. دولت سودان معتقد است چون در انتخابات، فرماندار از شمال انتخاب شده است، باید این منطقه متعلق به شمال باشد.

ب) توزیع منابع نفتی با سودان جنوبی

بیش از 75% از تولید روزانه 500 هزار بشکه‌ای نفت از مناطق جنوبی است و در حال حاضر انتقال این حجم زیاد، تنها از طریق لوله‌هایی صورت خواهد گرفت که از شمال گذر می‌کنند. دولت مرکزی به علت اینکه قسمت اعظم نفت خود را به‌خاطر استقلال جنوب از دست داده، سعی می‌کند از این پس قوانین سختی را برای انتقال نفت وضع کند و پول هنگفتی را از این راه به جیب زند. لذا بدهی جنوبی‌ها هم‌چنان رشد صعودی خود را طی می‌کند و این امر خشم دولت سودان را فراهم آورده است.

ج) تقسیم بدهی‌های بین‌المللی با سودان جنوبی

اینکه بدهی‌های بین‌المللی سودان به چه نحو باید پرداخت شود، بعد از تقسیم سودان به معضلی پیچیده تبدیل شده‌است. سودان جنوبی تا قبل از سال 2010م بخشی از سودان بود و به‌زعم دولت، البشیر باید نیمی از این بدهی‌ها را پرداخت کند. اما «سالواکیر» رئیس‌جمهور جنوبی‌ها زیر بار این قضیه نمی‌رود. وعده‌ي دولت آمریکا هم برای بخشش بخشی از بدهی‌های سودان در صورت استقلال جنوب هم‌چنان توخالی از کار درآمده است. بخشش بدهی‌های ٢٥ میلیارد دلاری خارطوم به واشنگتن، برچیدن تحریم‌ها علیه سودان و خارج کردن نام این کشور از فهرست کشورهای حامی تروریسم، از جمله وعده‌های آمریکا به دولت سودان در صورت همکاری در برگزاری همه‌پرسیِ جدایی جنوب و پذیرش نتایج آن بود.

د) اختلاف هویتی و تابعیت با برخی از شهروندان سودان جنوبی

گروه‌های مهاجر و برخی از قبایل که در اصطلاح ما «عشایر» خوانده می‌شوند، در طول سال به علت دامداری در مناطق مرزی دو دولت مرکزی و جنوب، در حال جابه‌جا شدن هستند. شاید از دید برخی هویت این افراد که به کدام دولت تعلق دارند مهم نباشد اما اختلافات بعضی از این قبایل با هم به خصوص بعد از دو تکه‌شدن سودان اوج‌گرفته و برای مقامات دو کشور هم حائز اهمیت شده‌است. افراد حاضر در منطقه ابیه درگیر این مشکل هستند. در ژانویه 2012 قرار شد رفراندومی در این منطقه برگزار شود اما نه تنها توافقی در این مورد صورت نگرفت، بلکه کار به درگیری کلامی بین دو رئیس‌جمهور کشید. عمر البشیر به نقطه جوش نزدیک شده بود: «سودان استقلال جنوب را تا زمانی که ادعای الحاق این منطقه را به جنوب دارد، به رسمیت نمی‌شناسد.» (2) بالاخره کار به سازمان ملل کشیده شد و ابیه یک منطقه غیرنظامی اعلام شد!

ه) اختلاف بر سر سهمیه‌بندی آب نیل با سودان جنوبی

نيل سفيد (نيل الابيض) از کشور اوگاندا و نيل آبى (نيل الازرق) از اتيوپى سرچشمه می گیرد. هر دو شاخه نيل از جنوب سودان گذشته و نهايتا در خارطوم پايتخت سودان به يکديگر پيوسته و با گذشتن از سودان و مصر به دریای مدیترانه می‌ریزد. این رود شریان حیاتی شاخ آفریقاست و ده کشور آفریقایی را در دوسوی خود دارد که تأثیرات اقتصادی و سیاسی به‌سزایی بر این کشورها می‌گذارد. به طوری که 90% مردم مصر در کنار این رود زندگی می‌کنند. نیل از قدیم شاهرگ مهم سودان بوده و زندگانی بسیاری از انسان‌ها و موجودات زنده این کشور پهناور را به خود وابسته کرده است و حال سودان جنوبی همان بهانه‌هایی را که بر سر نفت و انتقال آن از شمال می‌گیرد، بر سر آب هم آورده‌است؛ ضمن اینکه پای رژیم صهیونیستی که در پی نقشه‌ي قدیمی از نیل تا فرات است هم به این جریان باز شده‌است. اما در این میان مسأله‌ي مصر را نمی‌توان نادیده‌گرفت. عهدنامه‌ي مصر و سودان در سال ۱۹۵۹ م به مصر اجازه می‌دهد تا ۸۷ درصد از جریان ۸۴ میلیارد متر مکعبی آب نیل  را مورد استفاده قرار دهد. سهمی که هم‌اینک کشورهای بالادست با آن مخالفت شدیدی دارند، اما در مقابل مصر می‌کوشد تا با حفظ سهم خود  امضای قرارداد جدید در اوگاندا را بی‌اعتبار جلوه دهد.

کشورهای بالادست رود نیل  از یک‌سو برای رشد و توسعه‌ي خود به حجم بیشتری از آب نیازمندند و لذا معتقدند که طرز تقسیم کنونی آب، عادلانه و منصفانه نیست. چرا که براساس توافق‌نامه‌های قبلی، ۸۷ درصد آب این رودخانه سهم مصر است. در این راستا در ده سال گذشته کشورهای بالادست نیل تلاش‌های زیادی برای افزایش سهم خود از آب نیل انجام داده‌اند و نشست‌های مختلفی (مانند کینشاسا و بندر اسکندریۀ مصر) برگزار کرده‌اند که هر بار با مخالفت‌های مصر و سودان بدون دست‌یابی به هیچ نتیجه‌ای به کار خود پایان داده‌اند.

با حذف مصر و سودان به عنوان مخالفان، قرارداد جدید توسط کشورهای بالادست رود نیل در تاریخ ۱۴می۲۰۱۰ در اوگاندا امضا شد. چهارچوب همکاری حوزه نیل نام قرادادی است که قرار است جایگزین پیمان سال ۱۹۵۹ شود. پنج کشور اوگاندا، رواندا، تانزانیا، اتیوپی و کنیا با امضای موافقت‌نامه‌ي جدید به دو کشور دیگر حوزه‌ي بالادست نیل (بروندی و جمهوری دموکراتیک کنگو) یک سال فرصت دادند تا با امضای آن به جمع این کشورها بپیوندند. بر اساس چهارچوب جدید تعیین شده «کمیسیون حوزه نیل»  (Nile Basin commission) جایگزین طرح «حوزه نیل» (Nile Basin Initiative) شده و از این به‌ بعد تمام پروژه‌هایی که مربوط به این رودخانه باشد را بررسی، تصویب و یا رد می‌نماید. بی‌شک هدف اصلی توافق‌نامه جدید، گرفتن حق وتو و کاهش سهم آبی مصر است. روندی که با واکنش‌های شدیدی در مصر روبرو شده‌است. در این راستا به نظر می‌رسد مصر با در پیش‌گرفتن استفاده از اهرم‌ها و ابزارهایی در راستای حفظ معاهدات پیشین حرکت کند. (3)

و) مشکلات عظیم اقتصادی

جنگ‌های چندین و چند ساله و خانمان‌سوز داخلی در کنار تحریم‌های شدید بین‌المللی، اقتصاد سودان را به شدت در تنگنا قرار داده است. ویژگی‌های خاص آب‌و‌هوایی که منجر به خشکسالی طاقت‌فرسا در این کشور شده و بخش عظیمی از دامداری را فلج کرده هم مزید بر علت شده‌است. پایین بودن ارزش کالاهای تولیدی در بازارهای جهانی، ادامه‌ي روند کشاورزی سنتی، استفاده نکردن از سیستم‌های مدرن در اغلب کشور و اجرای سیاست‌های نادرست اقتصادی را نیز باید به مشکلات بالا افزود و بر جمیع این مشکلات در قالب یک بحران نگریست.

ز) بحران دارفور

دارفور یا همان منطقه‌ای که تاریخ‌نویسان آن را «سودان کوچک” نام‌گذاری کرده‌اند، سرزمینی است در غرب سودان که از سال 2003م نگاه‌های مردمان جهان را به سوی خود کشاند. بریتانیا در سال 1916 به علت ترس از نفوذ فرانسه، «علی دینار»؛ سلطان این ناحیه را به قتل رساند و دارفور را مستعمره خود کرد. پس از استقلال سودان، این منطقه تا سال‌ها مورد غفلت حکومت مرکزی قرار گرفت تا اینکه در دهه 1980م ساکنان ناحیه «فاشیر» علیه حکومت مرکزی دست به آشوب زدند و دولت، این نواحی را به چندین بخش تقسیم کرد.

ساکنان دارفور به دو گروه نژادی عرب (شمال دارفور) و آفریقایی سیاه (جنوب و غرب دارفور) تقسیم می‌شوند. گروه‌های بسیاری در دارفور روزگار می‌گذرانند که بزرگ‌ترین آن‌ها قوم «فور»، «مسالیت» و «زغاوه» هستند. تا قبل از سال 2003م چندین و چند دوره‌ي درگیری سنتی بین گروه‌های عرب و غیرعرب دارفور به‌وقوع پیوست که از چشم جهانیان دور ماند. در واقع ترکیبی از دو دهه خشکسالی، بیابان‌زدایی، جمعیت زیاد، اغتشاش و بی‌نظمی در سیستمی که به‌صورت قبیله‌ای اداره می‌شد و ترغیب شبه‌نظامیان به جنگ از دلایل بحران دارفور است. جدای از این موارد تبعیض، بی‌عدالتی و عدم توزیع عادلانه ثروت باعث بروز ناامنی، بی‌ثباتی و تشکیل جنبش آزادی‌بخش در سودان شد و بستر فرصت‌طلبی برخی از کشورهای دیگر برای دخالت در سودان مهیا گرديد. (4)

اين منطقه در سال 2003 به صحنه‌ي شورش و آشفتگي خونيني تبديل شد که عليه دولت عربي سودان، شورش کرده بودند. دو گروه محلي و اصلي شورشي يعني «جنبش تساوي و عدالت» به رهبری دکتر «خلیل ابراهیم» و ارتش آزادي‌بخش سودان به رهبری «وحید محمد نور» دولت سودان را به سرکوب غيرعرب‌ها متهم مي‌کردند و در مقابل، دولت نيز برنامه بمباران هوايي و حمله زميني توسط شبه نظاميان عرب (جنجاويدها) را ساماندهي کرده بود. جنجاويدها که تحت حمايت دولت سودان قرار داشتند، متهم به نقض حقوق بشر، قتل عام، غارت و تجاوز به جمعيت غيرعرب دارفور شده‌اند. آنها دهکده‌هاي بسياري را ويران کردند و ساکنان آنها را وادار به فرار و پناه‌بردن به کمپ‌هاي آوارگان به‌خصوص در دارفور و چاد کردند. بسياري از اين کمپ‌ها در دارفور، تحت محاصره‌ي نيروهاي جنجاويد قرار دارد. تا تابستان سال 2004 ميلادي، بین 50 هزار تا 80 هزار نفر در اين منطقه کشته‌شدند و حداقل يک ميليون نفر نيز از خانه‌هاي‌شان آواره شدند که این موضوع، به بروز بحران انساني عظيمي در منطقه منجر شد. بيش از 110 هزار نفر از مردم دارفور به چاد گريختند، اما اکثر قربانيان جنگ در دارفور گرفتار شده‌اند.

ح) سایه‌ي رقیب و ترس از کودتا

عمر البشیر به همان ترتیب که بر سر کار آمده، می‌ترسد از حکومت برکنار شود. او هم‌چنان سایه‌ي دوست دیرین خود را که هم‌اکنون در قامت مخالفی فعال در صحنه می‌باشد، بالای سرش احساس می‌کند. یکی از مهم‌ترین مخالفان البشیر در سودان «حسن الترابی» سخنگوی مجلس این کشور بود. جالب است بدانیم هرکدام مبارزانی قدیمی هستند که با مساعدت هم، دولت «صادق المهدی» را سرنگون کردند و مدت‌ها با یاری هم مشکلاتی را پشت سر نهادند. اما اکنون در چگونگی هدایت کشتی طوفان‌زده‌ي سودان اتحاد ندارند. در حالی که از دیرباز درباره‌ي اهداف مشترک و تکالیف مرتبط حرف زده‌اند و سال‌هاست که در راه ایجاد یک حکومت اسلامی در سودان کوشیده‌اند. دوستی و همراهی این دو در ابتدا نیز بر اساس اعتقاد و اندیشه‌ي مشترک استوار شده بود. اختلافات عمر البشیر و الترابی بعد از انتخابات ریاست جمهوری  1996 که منجر به پیروزی البشیر برای یک دوره پنج ساله شد، نمایان شده‌بود. در سال 1999 درگیری‌های بین این دو نفر کمی افزایش یافت و عمر البشیر، الترابی سخنگوی وقت مجلس ملی -که در سال 1996 تشکیل شده بود- را برکنار کرد و ساختمان مجلس در محاصره‌ي نظامیان قرار گرفت و درهای آن به روی الترابی بسته شد. او پس از مواجه شدن با درهای بسته مجلس به منزل رفت و در یک گفتگوی مطبوعاتی اعلام کرد: «آنچه شکل گرفت یک کودتای نظامی بود که قانون اساسی را نقض کرده و مجلس ملی را به هیچ گرفته است. عمر البشیر به ارزش‌های اسلامی خیانت کرد، ولی کنگره‌ي ملی سودان با تمام وجود و با استمداد از قوای مردمی مقاومت خواهد کرد». الترابی قصد داشت در وهله‌ي نخست به مجلس ملی اختیار عزل رئیس جمهوری را بدهد و پس از آن دوباره سمت نخست وزیری را احیا کند که هر دو مخالف میل البشیر بودند. البشیر به حاکمیت متمرکز و اقتدار نظامی فکر می‌کرد و تدابیر الترابی را در جهت تضعیف اقتدار خود و دولت مرکزی تلقی می‌نمود. او می‌گفت «کشتی سودان در حال عبور از دریایی طوفانی است که تنها یک ناخدا می‌خواهد و در غیر این صورت غرق می‌شود.» (5)

در دسامبر 1999 عمر البشیر با اعلام وضعیت اضطراری، قانون اساسی را معلق، مجلس ملی را تعطیل و الترابی را از تمام سمت‌های حزبی و حکومتی‌اش برکنار کرد؛ تا بدین‌گونه متحد سابقش به رقیب وی مبدل شده و به‌عنوان وزنه‌ي مهم سیاسی در میان محافل دانشجویی و اسلام‌گرایی سودان مطرح شود. البشیر در سال 2000م تمام طرفداران الترابی را از کابینه‌اش بیرون کرد و طرفداران خود را به جای آنها گنجاند. در همان سال انتخابات جدید ریاست جمهوری و مجلس برگزار شدند که عمر البشیر با اختلاف زیادی در انتخابات برنده شد و مجلس پر از اعضای حزب کنگره‌ي ملی (حزب متبوع او) گشت.

الترابی در سال 2001  به جرم اخلال در امنیت ملی دستگیر و زندانی شد. او از سوی دولت سودان متهم بود که از شورشیان دارفوری وابسته به حزب عدالت و برابری حمایت کرده‌است. به همراه الترابی «بشیر آدم رحمه»؛ دبیر کل سیاسی حزب کنفرانس ملی به همراه «ابوبکر عبدالرزاق» و «کمال عمر»؛ دبیر آن حزب نیز بازداشت شده­ بودند. البته الترابی پس از آزادی از زندان در گفت‌و‌گو با شبکه الجزیره گفته بود: «من هیچ ارتباطی با شورشیان دارفور ندارم و اگر کسی مدرک و سندی دارد می­تواند با تسلیم آن‌ها به دادگاه از من شکایت کند». با این حال الترابی به فعالیت­های سیاسی­اش به عنوان رهبر اپوزیسیون مخالف دولت ادامه داد.

همین اواخر هم البشیر یکی‌دیگر از مخالفان حکومتش را شناخت. «صلاح قوش» به همراه 12 تن دیگر از شخصیت‌های نظامی و امنیتی سودان به اتهام تلاش برای توطئه علیه امنیت ملی این کشور دستگیر شدند. صلاح قوس طی یک دهه تا سال 2009 رئیس دستگاه امنیتی و اطلاعاتی سودان بوده‌است و پس از آن تا قبل از استعفایش در سال گذشته مشاور عمر البشیر رئیس جمهور سودان بود. (6)

ط) تخریب محیط زیست و قحطی گسترده

جنگ‌های داخلی در سودان، کمبود منابع طبیعی و خشکسالی، منجر به یک قحطی گسترده و تخریب محیط زیست در این کشور شد. گسترده‌‌شدن سکونت‌گاه‌های انسانی، جنگل‌های این کشور را در معرض نابودی قرار داده و می‌دهد. چوب درختان، از قدیم‌الایام سوخت مردم این کشور را تامین می‌کرده و در واقع این ماده 75 درصد انرژی مورد نیاز را فراهم می‌کند. در نتیجه‌ نیاز به ذغال چوب‌، منجر به عاری شدن جنگل‌ها از درخت شده‌است. جنگل‌زدایی، چرای بی‌رویه و مدیریت ضعیف زمین، موجب شده‌اند تا سرعت بیابان‌زایی در این کشور فزونی یابد. از دیگر معضلات زیست‌محیطی این کشور می‌توان به ذخایر ناکافی آب آشامیدنی و بحران حیات‌وحش به‌دلیل جنگ‌های داخلی و شکار بی‌رویه و خشکسالی‌های دوره‌ای اشاره کرد. متاسفانه تلاش‌های انجام شده در این کشور به منظور حفاظت از محیط زیست به‌دلیل وجود جنگ‌های شدید داخلی چندان موفقیت‌آمیز نبوده‌است. علاوه بر اختلاف‌های قومی که موجب شکل‌گیری جنگ‌های داخلی در سودان شده‌است، نزاع و رقابت بر سر دستیابی به ذخایر نفت و گاز، آب رودخانه نیل، الوار و نیز استفاده از زمین به ویژه زمین‌های کشاورزی از دیگر مسائل اساسی است که شرایط زیست‌محیطی سودان را بحرانی‌تر می‌کند.

2. بحران‌های درجه دوم داخلی از دید مخالفان حکومت

سرزمین مردمان سیاه آنقدر با بحران‌های بزرگ روبروست که بعضی از آن‌ها کمتر به چشم می‌آیند، اما مخالفان حکومت همواره آن‌ها را هم‌چون پُتکی بر سر دولت مرکزی می‌کوبانند. در ادامه به‌طور تیتروار به این بحران‌ها و مشکلات اشاره می‌کنیم:

الف) نقش‌ها و مسئولیت‌های غیرشفاف بین حکومت و سرویس‌های امنیتی. این امر از ضعف قدرت واقعی سران حکومت نشأت می‌گیرد و منجر می‌شود عاملان امنیت از پشت پرده، سیاست و تصمیمات اجرایی را هدایت نمایند.

ب) کمبود مؤسسات دموکراتیک در کنار جداکردن فرقه‌های مخالف و خودی برای حفظ شرایط موجود.

ج) پیشینه امتناع از انجام تعهد در قبال توافق‌نامه‌های امضا شده هم‌چون مذاکرات صلح Machakos.

د) محدودیت‌های قانونی در مورد جامعه‌ي مدنی مستقل که سبب ایجاد یک دولت ترسو با سانسورهای مستقیم می‌شود.

ه) ضعف اصلاح در بخش‌های مختلف حکومت هم‌چون سیستم‌های بانکی، پلیس و… .

و) وجود امتیاز انحصاری برای به‌کارگیری منابع طبیعی.

ز) روند نزولی استانداردهای آموزشی و بعضاً مذهبی.

ح) توجه کمتر به حوزه‌های اجتماعی و فرهنگی که منجر به شکاف هویتی در دو سودان شده‌است. این دو کشور از نظر ویژگی‌های فرهنگی و اجتماعی شرایطی دارند که باعث شکل‌گیری شکاف‌ هویتی بین شمال و جنوب شده‌است. ٥٢ درصد از ساکنین دو سودان از نژاد سیاه‌پوستان آفریقایی، ٣٩ درصد عرب و ٨ درصد از قبیله‌ي «بجا» هستند. مسلمانان اهل تسنن ٧٠ درصد، پیروان ادیان محلی آنیمیست ٢٥ درصد و مسیحیان ٥ درصد از ساکنین را تشکیل می‌دهند. همچنین اقلیتی از پیروان مذهب شیعه دوازده امامی در شهرهای خارطوم و سایر مناطق زندگی می‌کنند. اعراب مسلمان در شمال و مسیحیان و آنیمیست‌ها در جنوب سکنی دارند.

3. بحران‌های خارجی

در دنیای امروزی کشوری که بخواهد بر خلاف مسیر رودخانه حرکت کند و در برابر زورگویی‌های دُول استعمارگر سر خم نکند، باید منتظر انواع فشارهای عجیب و غریب منطقه‌ای و بین‌المللی باشد. گوشه‌ای از این موارد در ذیل می‌آید:

الف) دخالت بی‌حد و اندازه‌ي رژیم صهیونیستی در سودان

رژیم اشغالگر صهیونیستی از سه طریقِ کمک به مخالفان دولت سودان، حملات مقطعی نظامی و نفوذ و جاسوسی به ایجاد اختلال در سودان می‌پردازد. صهیونیست‌ها آن‌قدر از ابعاد مختلف به مخالفان سودانی کمک کرده‌اند که اگر کسی به این امر شک کند معلوم می‌شود قطعاً چیزی از مسائل آفریقا نمی‌داند. پشتیبانیِ تسلیحاتی و مالیِ رژیم صهیونیستی از مخالفین جنوب سودان به‌حدی بود که به‌هنگام تأسیس و استقلال سودان جنوبی، پرچم‌های رژیم صهیونیستی به وفور در دستان مردمان جنوب یافت می‌شد و رئیس حکومتِ جنوب را مجبور ساخت برای تقدیر و تشکر از دولت صهیونیستی، تل‌آویو را مقصد نخستین سفر خارجی‌اش قرار دهد.

کنترل بر مسیر عبور آب نیل به مصر و سودان، تسلط بر منابع غنیِ نفتی و طبیعی، حضور در نزدیکی این کشورها و متأثر ساختن ساختارهای سیاسی و امنیتی کشورهای پیرامونی در جهت اهداف خود را می‌توان از دلایل گسترش روابط اسرائیل با سودان جنوبی در نظر گرفت. (7)

صهاینه برای ارتش آزادی‌بخش شمال در دارفور هم سنگ تمام گذاشتند و ضمن انواع کمک‌های نظامی و لجستیکی به این ارتش، به ساکنان دارفور هم در مناطق اشغالی پناهندگی اعطا کردند. مسئولان این رژیم با سردادن شعار «ملتی که از هولوکاست رنج می‌برد، نمی‌تواند ملتی را که قتل‌عام می‌شود طرد نمايد»(8)، این موضوع را برای ساکنان خود موجه جلوه می‌دهند. آنان با این کار چند هدف عمده را دنبال می‌کنند که خراب‌کردن وجهه‌ي مصر در افکار عمومی نسبت به بدرفتاری با پناهندگان سودانی، توصیف و تشبیه حوادث دارفور به هولوکاست برای بهره‌برداری سیاسی، تغییر دین و یهودی کردن مسلمانان دارفور و در نهایت به‌کارگیری این پناهندگان در دستگاه‌های جاسوسی موساد و شاباک، از جمله این اهداف است.

طی این چند ساله حملات برق‌آسای جنگنده‌های صهیونیستی هم به مشکل اساسی برای دولت عمر البشیر تبدیل شده‌است. این رژیم در سال 2009 به یک کاروان از کامیون‌ها حمله کرد و گفت که آن‌ها برای حماس سلاح قاچاق می‌کنند. در 2011 نیز به همان بهانه به یک خودرو حمله کردند. در تاریخ 24 اکتبر 2012 نیز به بهانه‌ي تولید موشک در کارخانه‌ي اسلحه‌سازی یرموک در جنوب خارطوم که تل آویو ادعا می‌کند سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران نیز در آن نفوذ دارد، به این کارخانه حمله کرد. تهران این ادعا را رد می‌کند، اما مقامات در تل‌آویو ادعا می‌کنند كه اين موشک‌ها از طریق این کارخانه‌ي اسلحه‌سازی و مصر به دست گروه‌های نظامی فلسطینی در نوار غزه می‌رسد.

ب) صدور قرار حکم بازداشت برای رئیس‌جمهور سودان

بعد از آغاز درگیری‌ها در منطقه‌ي دارفور، دولت سودان در اين مدت تلاش‌ کرد تا با توجه بيشتر به دارفور و ارائه کمک‌هاى بيشتر، از دامنه‌ي درگيرى‌ها بکاهد، اما کشورهاى غربى در اين مورد کوتاه نيامدند و خواستار اعزام نيروهاى حافظ صلح به اين منطقه شدند که بايد امکانات نظامى گسترده‌اى هم به همراه داشته باشند. اين کشورها توانسته‌بودند با استفاده‌ از خاک چاد بيشترين دخالت را در دارفور انجام دهند. اما پس از مقاومت شديد دولت سودان در برابر درخواست کشورهاى غربى امروز آن‌ها وارد فاز جديدى شدند که در اين رابطه بايد به حکم قاضى آرژانتينى دادگاه کيفرى اشاره‌کرد. دادگاه بین‌المللی لاهه در تاریخ ۴ فوریه ۲۰۰۹ میلادی و در اقدامی بی‌سابقه حکم بازداشت عمر البشیر، رئیس‌جمهور سودان را به اتهام ارتکاب «جنایات جنگی و جنایت علیه بشریت در نزاع دارفور» صادر کرد. این برای اولین بار در تاریخ بود که دادگاه لاهه حکم بازداشت یک رهبر سیاسی در قدرت را صادر می‌کرد. به نظر مى‌رسد حکمى که «لوئيس مورينو اوکامپو» صادر کرده است، در هماهنگى کامل با کشورهاى غربى بوده است و در اين راه او از حمايت اين کشورها هم برخوردار بوده‌است. در حکم وى آمده‌است که رئيس جمهور سودان به همراه دو تن از مقامات اين کشور بايد به جرم جنايات جنگى و نسل‌کشی دستگير و به اين دادگاه فرا خوانده شوند. (9)

ج) مشکلات با کشورهای همسایه

جدای از سودان جنوبی، سودان با کشورهای همسایه یعنی اتیوپی، اریتره، چاد، کنیا و اوگاندا مشکلاتی دارد که اغلب به خاطر دخالت این کشورها در امور داخلی سودان است.

ج-1: اتیوپی

اتیوپی علاوه بر اینکه هم‌پیمان استراتژیک رژیم صهیونیستی است و به‌نحوی حافظ منافع این رژیم در دریای سرخ می‌باشد، روابط بسیار گرمی با آمریکا دارد و مطیع امر مقامات ایالات متحده است. مقامات اتیوپی با حمایت از جنبش جدایی‌طلب سودان در شمال تاکنون نقش پررنگی را در بحران دارفور بازی کرده‌اند و از طرفی با در اختیار گرفتن کنترل منابع آبی نیل، به دولت سودان فشار وارد می‌کنند.

ج-2: اریتره

اریتره نیز به واسطه‌ي روابط گرمی که با رژیم صهیونیستی برقرار کرده، حلقه‌ي ارتباطی شورشیان دارفور و عوامل صهیون می‌باشد. این کشور در زمان جداسازی جنوب از سودان نیز به شدت فعال بود. ایجاد دستگاه رادار در اریتره توسط صهیونیست‌ها برای پوشش فعالیت‌ها در سودان، اتیوپی و دریای سرخ از جمله همکاری‌های این کشور با رژیم صهیونیستی برای سیطره بر سودان می‌باشد.

ج-3: چاد

قوم زغاوه در دارفور دارای پیوند گسترده‌ي ریشه‌ای با چاد است. به طوری که نَسَب «ادریس دبی» رئیس‌جمهور چاد از این قوم می‌باشد. (10) همین امر سبب شده تا چادی‌ها هدایت جنبش «عدالت و مساوات» را مخصوصاً در عملیات منطقه «امبرو» بر عهده بگیرند. چاد مرزهای خود را برای تردد نیروهای صهیونیست به سودان، در اختیار این رژیم گذاشته است.

ج-4: کنیا

کنیا درست همان نقشی را در قبال سودان بازی می‌کند که کشورهای چاد، اریتره و اتیوپی بازی می‌کنند. یعنی حمایت مستقیم از جنبش آزادی‌بخش سودان و کمک‌های انسانی و نظامی به مخالفان در سایه‌ي همکاری‌های گسترده با نیروهای امنیتی موساد.

ج-5: اوگاندا

این کشور از حامیان تاریخیِ جنبش خلق سودان است که بعد از کمک مخفیانه در دهه 1980م به مخالفان، در ابتدای دهه 1990 آشکارا از آنان حمایت کرد و به پایگاه نظامی-سیاسیِ ارتش خلق سودان تبدیل شد. این کشور میزبان بیشترین پناهندگان سودان جنوبی است. (11)

* پیروزی از آن ماست!

«پیروزی از آن ماست» یا همان «النصر لنا» (12) شعار ملی و معروف سودانی‌هاست که از همان روزهای اول رهایی از چنگال روباه پیر استعمار، آن را با صدای بلند فریاد می‌زدند و با وجود مشکلات فراوانِ ذکر شده هنوز هم به آن ایمان دارند. اگر این ایمان در کنار مدیریت صحیح استفاده از منابع فراوان و غنیِ طبیعی، تصحیح ساختارهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و هم‌چنین تسلیم نشدن در برابر دشمنان خارجی باقی‌ بماند؛ قطعاً می‌تواند این کشور را به یک قدرت اسلامی منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تبدیل سازد تا ما شاهد روزهای خوش سودان و سودانی‌ها نیز باشیم. ان‌شاءالله.

—————————————-

منابع:

1.   دیپلماسی ایرانی
2.   سایت مرکز بین‌المللی مطالعات صلح. «مصر بحران آب و روابط با کشورهای حوزه نیل» http://peace-ipsc.org
3.   مقاله نقش رژیم صهیونیستی در بحران‌های داخلی سودان. مصطفی قاسمی. پژوهش‌نامه آفریقا. سال اول. شماره دوم. تابستان 1388
4.   روزنامه کیهان. شماره 16690. صفحه 12
5.   خبرگزاری فارس
6.   خبرگزاری مهر
7.   وبلاگ “در جستجوی حقیقت”
8.   دیپلماسی ایرانی
9.   وبسایت “مؤسسه مطالعات اندیشه‏‌سازان نور”
10. وب سایت پژوهشکده تحقیقات راهبردی
11. ویکی پدیا، مدخل “سودان”

ارسال دیدگاه