اندیشکده راهبردی تبیین – اگرچه پس از قرونوسطی و همراه با انقلاب صنعتی، تلاشهای بیوقفهای برای نفوذ مدرنیته در همه لایههای اجتماعی صورت گرفت، اما هیچگاه اروپا اتصال خود را از تمدن رومی و یونانی بهخصوص تمدن پاگانیستی و اساطیری قطع نکرده است. اساطیر هم میتوانند بهعنوان یک راهنما و الگو برای عملیات روانی و نظامی غرب چارهساز باشند (مانند کودتا علیه مصدق که به «آژاکس یک» معروف شد و با الهام از داستان آژاکس در اساطیر طراحیشده بود.) و هم برای تمثیل و استعاره به کار میروند.
«آرگو» به معنای سریع، کشتی تندرو با قطعه چوبی مقدس که توسط آرگوس با کمک آتنا الهه خرد اساطیری ساخته شد و جیسون همراه آرگوناتها بهوسیله آن برای یافتن پشم زرین سفر کردند.[1]
و اما آرگو در سال 1979 نام پروژه سینمایی غیرواقعی است که سیا بهوسیله آن بتواند به ایران سفر کند و شش فراری از سفارت را بهجای پشم زرین، به ایالاتمتحده برگرداند. فیلم سینمایی آرگو جدیترین و مهمترین حمله مستقیم هالیوود بهنظام جمهوری اسلامی ایران است. این فیلم که در سال 2012 توسط کمپانی «برادران وارنر» ساختهشده، به ماجرای تسخیر لانه جاسوسی در سال 1358 میپردازد.
داستان فیلم
فیلم با خبر ورود دانشجویان خط امام به سفارت آمریکا در تهران شروع میشود. «تونی مندز» با بازی «بن افلک» که یک مأمور باسابقه سیا است و در فراری دادن آمریکاییها و البته دوستانشان از کشوری چون ایران تجربههایی دارد، در جریان کار قرار میگیرد. شش نفر توانستهاند از در پشت سفارت فرار کنند و حدود سه ماه در منزل سفیر کانادا پنهان شوند. تصمیم گرفته میشود که آنها با دوچرخه از مرز شمال غربی ایران خارج شوند اما مندز پیشنهاد میدهد که به اسم تهیهکننده و فیلمساز کانادایی برای فیلمبرداری وارد ایران شود و با جعل هویت شش فرد فراری بهعنوان گروه فیلمسازان کانادایی، آنها را از کشور خارج کند. فیلم روند این عملیات را با هیجان نمایش میدهد تا اینکه در آخر میتوانند با غفلت مأمورین سپاه پاسداران، از ایران خارج شوند.
نقشآفرینان اصلی آرگو
– کمپانی برادران وارنر
این شرکت فیلمسازی که از ابتدای شروع فعالیت خود با فیلمهای مختلفی ذهن بشر قرن اخیر را مجذوب جلوههای بصری کرده است، در اسلام هراسی و ایران هراسی تجربه فراوانی دارد. «تکتیرانداز آمریکایی 2014»، «300،2007» و «300، ظهور یک امپراتوری 2014» ازجمله فیلمهای این کمپانی است.
این شرکت ضد ایرانیترین فیلمهای هالیوود را تهیهکرده و در خط مقدم این مبارزه قرارگرفته است.
-«بن افلک» به عنوان تهیهکننده، کارگردان و بازیگر نقش قهرمان فیلم یعنی تونی مندز مهمترین چهره فیلم به شمار میآید. او که تا قبل از این فیلم بهجز دو فیلم «ویل هانتینگ خوب 1998» و «پرل هاربر 2001» به شهرت خاصی نرسیده بود با این فیلم که درواقع یک فیلم سفارشی و حکومتی محسوب میشود، حتی توانست نقش «بتمن» را هم از آن خود کند.
پس از اکران آرگو افلک با تروریست خواندن یک میلیارد مسلمان مخالفت کرد اما همچنان به تخریب ایران و وجود فضای رعب و وحشت در داخل اصرار ورزید.[2]
-نها، از افراد رده آنها یزبسی«جرج کلونی» را باید یک پای ثابت فیلمهای سیاسی در نظر گرفت. از زمانی که او به تهیهکنندگی نیز مشغول شده است، بررسی مضمون فیلمهایی که در آن حضور میابد نتایج قابلتوجهی دارد که در جای خود قابلبحث است؛ اما حضور او باعث افزایش توجهها به فیلم شد.
اولین بار «جاشوا بیرمن» در مجله وایرد مطلبی با این عنوان منتشر کرد:
«چگونه سازمان سیا از یک داستان علمی تخیلی جعلی برای نجات آمریکاییها از تهران استفاده کرد»[3]
که در آن به جزئیات این سفر پرداخت. بعدازآن «تونی مندز» مأمور سیا در این عملیات نیز خاطرات خود را منتشر کرد. کلونی و گرانت هسلو از همکاران قدیمی بودند، تصمیم گرفتند فیلمی در این موضوع بسازند و افلک بعداً به پروژه اضافه شد. شاید بتوان کلونی را با داشتن فیلمی مثل «سریانا 2005» در کارنامهاش، بهعنوان پدرخوانده آرگو در نظر گرفت.
«میشل اوباما» بانوی اول آمریکا بهصورت ویدیو کنفرانس از کاخ سفید نام این فیلم را بهعنوان برنده اعلام میکند. |
تقدیر به سبک آمریکایی
مهمتر از متن فیلم، حواشی آن است. آکادمی اسکار که همواره تلاش میکند خود را بیطرف جلوه دهد، برای فیلم متوسطی چون آرگو، سه جایزه اسکار را در نظر میگیرد و البته جوایز گلدن گلاب و بفتا را نیز از آن خود میکند؛ اما در اقدامی عجیب، زمانی که در مراسم اسکار نوبت به اهدای جایزه بهترین فیلم میرسد، «میشل اوباما» بانوی اول آمریکا بهصورت ویدیو کنفرانس از کاخ سفید نام این فیلم را بهعنوان برنده اعلام میکند![4]
جالب اینکه فیلمهای دیگری که با آرگو بهعنوان نامزد دریافت بهترین فیلم انتخاب شدند نیز حائز اهمیت بودند؛ فیلم لینکلن، جانگوی رها از بند، زندگی پی، بینوایان و سی دقیقه بامداد که همگی آثاری مفهومی و البته استراتژیک هستند. آرگو تریلر جذاب و هیجانانگیزی است اما نه در سطح خیلی بالا. زمانی که فیلم اسپیلبرگ (لینکلن) و یا آنگ لی (زندگی پی) جایزه بهترین فیلم را نمیگیرد و در عوض آرگو آنهم با تشریفات، از داخل کاخ سفید اسکار را دریافت میکند، بیانگر این است که این بار حکومت تصمیم گرفته تا به همه جهان این تاریخ تحریفشده را یادآور شود.
واقعیت ماجرا
پس از پیروزی انقلاب اسلامی تصمیم ایران این بود که شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» را اجرایی کند اما روابط خود را نیز با همهی جهان حفظ کند؛ اما دخالتهای ایالاتمتحده و سابقهای که مردم از آمریکا در جریانهای مختلف مخصوصاً کودتا علیه مصدق در خاطر داشتند باعث شد علیه آمریکا موضوع بگیرند. تا اینکه شاه به آمریکا پناهنده شد و نیروی جوان انقلابی از ایالاتمتحده خواست تا او را تحویل دهد و این اتفاق نیفتاد. عدهای از دانشجویان به داخل سفارت رفته و اجازه خروج افراد حاضر در آنجا را ندادند. دیپلماتها و آمریکاییهای حاضر در سفارت در محلی اسکان داده شدند. پس از چند روز، بیست نفر از زنان و سیاهپوستان آزاد شده و به کشور خود برگشتند. باقی افراد نیز در کل 444 روز در ایران بودند و در آبان سال 1359 آزاد شدند. در این مدت بین ایرانیها و آمریکاییها و سازمان ملل گفتگوهای بسیاری صورت گرفت اما هر بار آمریکا حاضر به عدم دخالت در ایران نبود. امام خمینی (ره) از این اتفاق بهعنوان انقلاب دوم نام بردند.[5]
درواقع به نظر میرسد آمریکا گمان نمیکرد که ایران گروگانها را سالم و زنده به ایالاتمتحده بازگرداند به همین دلیل دو عملیات تقریباً همزمان را پیش برد. یکی فرستادن مندز به داخل ایران و دیگری عملیات طبس.
تحریفهای تاریخی آرگو
فیلم با تصاویری از تاریخ معاصر ایران آغاز میشود. از شکنجهها و خفقان دوران ستمشاهی تا دخالت آمریکا در کودتای سال 1332 و سرنگونی مصدق سخن میگوید. با این کار میخواهد به مخاطب القا کند که روایت داستان بیطرف است و بیننده ایرانی نیز با فیلم همراه شود.
در سینما و مخصوصاً در هالیوود این موضوع پذیرفتهشده است که وقتی درباره یک اتفاق واقعی و یا حادثه تاریخی و حتی یک رمان، فیلمنامه نوشته میشود، میتوان در واقعیت دست برد و قسمتهایی را حذف یا اضافه کرد که در زبان خود به آن دراماتیزهکردن میگویند. این روش داستانگویی در بین سینماگران کاملاً پذیرفتهشده اما از بین منتقدان، سیاستمداران، تاریخدانان و اقشار ملی و مذهبی مخالفتهای بسیاری را برانگیخته است.
افلک با تاریک نشان دادن چهره ایرانیان سعی کرده از یک آمریکایی قهرمان بسازد. |
ایرادها و اشکالات تاریخی بسیاری به فیلم آرگو وارد است که مهمترین آنها عبارتند از
1-ارائه تصویر غیرواقعی و خشن از ملت ایران و نیروهای امنیتی
«دیوید تامسون» از منتقدان نشریه نیوریپابلیک در مقاله خود اشاره میکند که هرچند طراحی فضا در آرگو در نمایش فیلمی از سه دهه پیش موفق بوده اما در آن شاهد چهرهای دروغین از جامعه ایران هستیم و افلک با تاریک نشان دادن چهره ایرانیان سعی کرده از یک آمریکایی قهرمان بسازد؛ اما ایران در این فیلم به شکل یک کشور فجیع تصویر میشود؛ به همان سبک و سیاقی که نتانیاهو از آن ابراز نگرانی میکند.[6]
خانم «فروز رجایی فر» از دانشجویان خط امام که در تسخیر لانه جاسوسی حضور داشت درباره این فیلم میگوید: «در جایجای فیلم مکرر صحنههایی دور از حقیقت گنجاندهشده، مثل مسلح بودن دانشجویان حین ورود برای اشغال، یا تیرباران ایذایی گروگانها، یا به دار کشیده شدن فردی با کتوشلوار در خیابان و یا بیرون کشیدن مردی با کراوات از خانه و کشتن او در مقابل منزلش بهوسیله افراد مسلح حکومت به این معنا که در ایران دادگاهی برای ضدانقلاب تشکیل نمیشده و بر اساس هرجومرج مردم بدون محاکمه به قتل رسیدهاند، چنین روایتی از بازسازی اسناد، فیالواقع کینهتوزانه و انتقامجویانه است.»[7]
2-دروغپردازی در نحوه برخورد دانشجویان
حجتالاسلاموالمسلمین فخر زاده رئیس دفتر تاریخ شفاهی حوزه هنری میگوید: «ضربه نهایی به آمریکا زمانی خورده شده که آنها به شاه پناه دادند در اینجا بود که خشم مردم سرریز و صبرشان تمام شد البته نکته جالب و مهم این است که جزئیات خشم مردم ایران در برهههای تاریخی نیز قابل تحقیق و درعینحال لطیف است اگر شما رفتار دانشجوها با گروگانها را مطالعه کنید به رفتار انسان دوستانه ایرانیها با آمریکاییها پی میبرید آنها انبار بستی موجود در سفارت را تا روز آخر در اختیار خود آمریکاییها قراردادند و یکدانه از آن را هم استفاده نکردند. گروگانها همه نوع آزادی داشتند تمام مکاتباتشان را با خارج از کشور و خانوادهشان انجام میدادند آشپز مخصوصشان مثل روزهای قبل در سفارت غذایشان را میپخت. بامطالعه این رفتارها متوجه میشویم که خشم مردم ایران کاملاً انسانی و مثل مهمان با گروگانهای خود رفتار کردند»[8]
وزارت خارجه کانادا و کارمندان سفارت این کشور در تهران به دیپلماتهای فراری کمک کردند. |
3-نقش کمرنگ سفارت انگلیس و سفیر و دیپلمات کانادا در پنهان کردن این شش نفر در طول سه ماه و آموزش تغییر هویت به آنها در فیلم
اختلافبرانگیزترین بخش آرگو همین قسمت است. در آن دوران آمریکا نمیخواست با پررنگ کردن نقش سیا تنش جدیدی به وجود آورد و تقریباً تمام مسئولیت فراریدادن شش دیپلمات، به گردن کانادا افتاد؛ تا سال 1997 که اسناد آن از حالت محرمانه خارج شد.
وزارت خارجه کانادا و کارمندان سفارت این کشور در تهران در تدارک اقداماتی که میبایست در ایران صورت بگیرد مثل تهیهکردن کروکی و نقشه فرودگاه، تهیه مدل ویزا و مهرهای خروج، تهیه بلیت سفر این شش نفر و حتی در آموختن لهجه کانادایی به آنها نقش مهمی ایفا کردند.[9]
«مارک جی. لیجک» که به همراه همسرش جزء شش دیپلمات فراری هستند، در مصاحبه با بیبیسی میگوید: در ماجرای واقعی، پس از چند شب که یکشب آن در اقامتگاه سفیر بریتانیا میگذرد، گروه ششنفره دودسته میشوند، یک گروه در خانه تیلور (سفیر کانادا که در فیلم حضور دارد) میمانند و گروه دیگر به خانه یک دیپلمات کانادایی دیگر به نام «جان شرداون» میروند.[10]
پس از اکران فیلم نیز جیمی کارتر، رئیسجمهور وقت، در مصاحبهای به این نکته اشاره کرد که نقش کانادا در فراری دادن دیپلماتها بسیار کم نشان دادهشده و واقعیت طور دیگری بوده است.[11]
4-نمایش حضور کودکان دبستانی در سفارت برای جمعآوری اطلاعات از آثار بهجامانده و وصل کردن برگههای پاره شده برای بازیابی اسناد
خانم رجایی فر در مصاحبه میگوید: «از همه جالبتر صحنه بازسازی اسناد رشته شده که برای استخفاف چنین همت بلند و اقدام بزرگی که دانشجویان صبور و مبارز تا مدتها پس از بازگشتن گروگانها به آمریکا هنوز به آن اهتمام داشتند، از کودکانی در سن مهدکودک و دبستان برای این کار استفاده کرده است. چنین روایتی از بازسازی اسناد، فیالواقع کینهتوزانه و انتقامجویانه است؛ چراکه این اسناد احیاشده وسیله دانشجویان بود که توانست عمق جاسوسی آمریکا در ایران را در پوشش یک نمایندگی سیاسی افشا کند و هر ناظر بیطرفی تصدیق میکند که چنین فرآیند دشوار و پیچیده که نیاز بهدقت و حوصله بسیار دارد، چقدر پرزحمت بوده و قبول این زحمت نیاز به چه عمقی از ایمان و اعتقاد به هدف مقدس مقابله با شیطان بزرگ داشته است.» [12]
5-عدم اشاره به واقعهی طبس
همانطور که فیلم اشاره میشود دولت آمریکا برای آزادسازی گروگانها عملیاتی که تدارک میبیند که در طی آن گروه ویژه دلتافورس با تجهیزات به داخل خاک ایران و میان صحرای طبس بروند و گروگانها را آزادکرده و همراه خود از ایران خارج شوند. این عملیات به دلیل فرسوده و خراب بودن تجهیزات نظامی و البته به مدد الهی به طوفان شن برخورد و با چند تلفات شکست خورد. به این موضوع در فیلم فقط اشاره کوتاه و گذرایی شده است.
6-روایت کاملاً دروغ از نحوه خروج دیپلماتها و مأمور سیا از فرودگاه مهرآباد
یکی از صحنههایی که همه بهاتفاق بهدروغ بودن آن اشاره میکنند، نحوه خروج دیپلماتها از فرودگاه است. مارک لیجک در مصاحبه میگوید: «هیچکدام از این اتفاقها نیفتاد. اینکه مدارک ما نقص داشت درست است، این بزرگترین نقطهضعف ما بود؛ اما سیا کارش را درست انجام داده بود چون میدانست که مأموران مرزبانی ایران عادت ندارند مدارک را تطبیق بدهند. راستش این است که مأموران فرودگاه حتی یک نگاه درستوحسابی به ما نینداختند و خیلی معمولی کارمان انجام شد. ما سوار پرواز زوریخ شدیم و به اقامتگاه سفیر آمریکا در برن رفتیم. به همین سادگی.»[13]
هالیوود در ماجرای آزادی این شش دیپلمات بازوی راست سیا است. |
آرگو…جادوی سینماگران
درواقع پس از فرار شش دیپلمات از سفارت و پناه بردن به سفیر کانادا و انگلیس سیا عملیاتی طراحی میکند تا این شش نفر بتوانند با هویتی جعلی از ایران خارج شوند. نکته قابلتأمل این است که هالیوود و رسانهها بهطور کامل با سازمان اطلاعات آمریکا همکاری میکنند[14]. از چاپ مطلب درباره فیلمی که نهتنها فیلمنامه واقعی ندارد تا گرفتن بازیگر و گریم و … .
این موضوع باید در ذهن ایرانیان باقی بماند که حداقل یکبار در تاریخ مأمور تربیتشدهی سیا بهعنوان گروه هنری به ایران سفرکرده است. به این معنی است که ممکن است در طول این چهل سال نیز جاسوسها و البته افراد ردهبالای امنیتی دشمن در پوشش گروههای هنری و ورزشی به داخل مرزها آمده و اطلاعات طبقهبندیشده و حساس را به بیرون انتقال داده باشند.
جالبتوجه است که آرگو تلاش میکند این شش نفر را افرادی ساده، بیاطلاع و معصوم جلوه دهد که فقط در سفارت آمریکا در تهران زندگی میکردند و هیچ جاسوسی، دخالت و فعالیتی علیه منافع مردم ایران انجام نمیدادند. درصورتیکه اسناد بهدستآمده از لانه جاسوسی بهوضوح فعالیتهای خرابکارانه آنها را تائید میکند. از طرفی هالیوود از سال 2000 بهطورکلی و از 2010 بهخصوص تلاش میکند تا عملیات مأموران سیا و مأموران سازمانهای اطلاعاتی را با جزئیات به تصویر بکشد که سهم دیپلماتهای سفارتها کمتر از این مأمورین نیست. در سریالهایی مثل هوملند برای این موضوع مصداقهای متنوعی یافت میشود.
تکرار ایران هراسی
توجه به این دو پوستر در کنار یکدیگر خالی از لطف نیست. جدا از اینکه تهیهکننده و کمپانی هر دو فیلم یکسان هستند، این پیام را میرساند که مأمور سیا که در فیلم «سیریانا» عملکرد محدودی داشت و در عکس چشمانش بسته است، این بار و در سال 2012 با چشمان باز و عملیات مشخصی به سمت دشمن درحرکت است و مثل سی سال پیش به موفقیت میرسد.
چرا آرگو؟ چرا 2012؟
از ویژگیهای جنگ رسانهای این است که همکاری و هماهنگی نزدیک بخشهای نظامی، سیاسی، اطلاعاتی، امنیتی، رسانهای و عملیات روانی و تبلیغی یک کشور را میطلبد. اگرچه جنگ رسانهای عمدتاً به هنگام جنگهای نظامی کاربرد بیشتری پیدا میکند اما این به مفهوم آن نیست که در سایر مواقع جنگ رسانهای در جریان نبوده و یا مورداستفاده قرار نمیگیرد. جنگ رسانهای، جنگی است که در شرایط صلح نیز بین کشورها ادامه داشته و هر کشوری از حداکثر توان خود برای پیشبرد اهداف سیاسی خویش با استفاده از رسانهها، بهرهگیری میکند.[15]
اگر این فیلم را بهعنوان یک حربه در دستهای امریکا(شیطان بزرگ) ببینیم، بهخوبی میتوانیم روند حرکت سیاسی در پشت این چهرهی تزیینشده را مشاهده کنیم. برای این کار باید ابتدا به تاریخ ساخت فیلم توجه کنیم.
اوباما در سال دوره دوم ریاستجمهوری خود از مذاکره با ایران سخن گفت و چند ماهی بود که مذاکرات هستهای آغازشده بود. هالیوود دو جبهه را باید فتح میکرد. یکی نگاهها و نظرات داخل ایالاتمتحده که باید ذهن مردم آمریکا را برای انجام مذاکرات آماده میکردند، زیرا عدهی قابلتوجهی از آنها همچنان با توافق با ایران مخالفاند و ایالاتمتحده مجبور بود پس از فیلمهایی مثل ۳۰۰، چهرهای مذاکره پذیر از ایران نمایش دهد تا اعتراضات داخلی کاهش یابد؛ البته به مردم با هر نوع نگرشی ثابت کنند که در گذشته توانستهاند ایران را دور بزنند و این بار نیز میتوانند در مذاکره سربلند بیرون بیایند.
پیام فیلم به اروپا این است که با همکاری میتوان ایران را شکست داد. |
از طرفی باید عزم عمومی را برای محدود کردن ایران و توانمندیها او برمیانگیخت. به همین دلیل از پروژهای حرف زد که در آن آمریکا با کمک کانادا توانست در مقابله با این دشمن قدیمی پیروز بیرون بیاید؛ اما همانطور که میدانیم استکبار جهانی گونهای برخورد میکند که حتی همپیمانان خود را نیز درراه امیال خود زیر پا له کند. در اینجا نیز بااینکه بیشتر فعالیتها برای نجات شش دیپلمات را سفیران کانادا و انگلیس انجام دادند اما قهرمانی فقط به مندز یعنی مأمور ویژه سیا رسید و نقش عنصر کانادایی فقط در حد پذیرایی از دیپلماتهای آمریکایی به تصویر درآمد.
اما بااینحال پیامی که در جهان از فیلم برداشت میشود این است که با همکاری میتوان بار دیگر این شیر زخمخورده را از پای درآورد؛ که البته می توان گفت پیشزمینهای برای همکاری 5+1 بود.
در صحنه آخر فیلم، مندز یکی از استوریبردهای فیلم ساختگی آرگو را برای خود نگه میدارد، تصویری که در آن قهرمان فیلم، کودکی را از سرزمینهای اسلامی نجات داده و دور میکند. این آخرین ضربه فیلم در چهارچوب جنگ رسانهای بود که نهتنها مندز را برای آمریکاییها یک اسطوره نشان داده است، بلکه نوید آمدن قهرمان برای نجات کودکان ایرانی به تصویر میکشد.
نتیجهگیری
آرگو برای فعالان عرصه ی سیاست خارجه قابل تامل است و این نکته را گوشزد می کند که علی رغم اختلاف دول غربی با یکدیگر در برخی مسائل اما در مقابل پدیده ی انقلاب اسلامی، بازوان یک تفکر هستند و در پی از خود بیگانگی طرف مقابل. اگر یکی از آنها دچار مشکل شود، با تمام قوا تلاش میکنند حتی اگر پایگاه خود را از دست بدهند.
در این موارد که دشمن در جنگ نرم با استفاده از دروغ در رسانه، اذهان عمومی را مخدوش میکند، کار بسیار پیچیده میشود و جنگ رسانهای به مرحله نفسگیر خود میرسد. فیلم با تمام دروغهایش اثر خود را در بین مردم گذاشته و شاید فرصتی برای تقابل رسانهای نباشد. باید با برخورد صحیح و حسابشده، حق را از باطل تبیین کرده و در مقابل چشم جهانیان تاریخ را درست بازگو کرده و تصویر واقعی خود و دیگری را به مخاطبان داخلی و جهانی نشان داد.
منابع:
[1]. حامد منوچهری کوشا، «در جستجوی پشم طلایی»،25 آبان 1388، وبسایت اسطورهها و افسانهها به آدرس
بان 1388
[2]. Ben Affleck, Sam Harris and Bill Maher Debate Radical Islam | Real Time with Bill Maher (HBO) https://www.youtube.com/watch?v=vln9D81eO60
[3]. How the CIA Used a Fake Sci-Fi Flick to Rescue Americans From Tehran November 4, 1979 https://www.wired.com/2007/04/feat_cia
[4]. «خدمات هالیوود به اهداف سیاسی آمریکا علیه ایران»،27 تیر 1396، وبسایت اندیشکده تبیین
[5]. بازخوانی جزئیات تسخیر لانه جاسوسی آمریکا،12 آبان 1391، خبرگزاری دانشجو
[6]. «نگاه نیوریپابلیک به فیلم آرگو»،28 آبان 1391، وبسایت خبرگزاری ایسنا http://www.isna.ir/news/91082818380/%D9%86%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D9%86%DB%8C%D9%88-%D8%B1%DB%8C%D9%BE%D8%A7%D8%A8%D9%84%DB%8C%DA%A9-%D8%A8%D9%87-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-%D8%A2%D8%B1%DA%AF%D9%88-%D8%A2%D8%B1%DA%AF%D9%88-%D8%B1%D8%A7-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%81%D8%AA-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA
[7]. «مصاحبه با خانم رجایی فر»،23 اسفند 1391، وبسایت جهان نیوز
[8]. «ماجرای اتاق بستنی و رفتار دانشجویان با گروگانها»،13 آبان 1392، وبسایت جهان نیوز
[9].David Haglund,how accurate is argo, Oct. 12 2012, slate website http://www.slate.com/blogs/browbeat/2012/10/12/argo_true_story_the_facts_and_fiction_behind_the_ben_affleck_movie.html
[10]. سعید مقیمی، «نگاه به واقعیت تاریخی آرگو»، سایت انسان ایرانی
[11].carter interview with CNN,2012 https://www.youtube.com/watch?v=AmiYZSuZZIw
[12]. «مصاحبه با خانم رجایی فر»،23 اسفند 1391، وبسایت جهان نیوز
[13]. سعید مقیمی، «نگاه به واقعیت تاریخی آرگو»، سایت انسان ایرانی
[14] برای مطالعه ی بیشتر به «خدمات هالیوود به اهداف سیاسی آمریکا علیه ایران» از وبگاه اندیشکده راهبردی تبیین مراجعه شود:
[15]. «جنگ رسانهای و چیستی آن»،22 خرداد 1396، وبسایت اندیشکده تبیین