اندیشکده راهبردی تبیین- خروج یکجانبه ایالاتمتحده آمریکا از برجام و نقض تعهدات صریحی که علاوه بر کشورهای گروه 1+5 به تأیید شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز رسیده بود، جدای از آنکه منجر به تشدید خصومت ورزی آن کشور در قبال ایران شد، یک واقعیت را در مورد جوهرهی سیاست خارجی آمریکا مجدداً عیان کرد و آن سیطرهی خوی جاهطلبی و استیلاجویی آمریکایی بر اقدامات و برنامههای این کشور در عرصه بینالمللی است. تقریباً تمام دادههای تحلیلی بر این نکته اشاره دارند که هدف آمریکا از خروج از برجام و برگرداندن تحریمهای ضد ایرانی، فشار بر جمهوری اسلامی ایران جهت مذاکرهی مجدد و پذیرش محدودیتهای بیشتر در مورد توان موشکی و سیاستهای منطقهایاش است. در این شرایط جمهوری اسلامی ایران در چارچوب اصول سیاست خارجی خود، ضمن اینکه هرگونه مذاکره بر سر مؤلفههای اقتدار ملی خود را ممنوع اعلام کرده است، میز جلسات برجام را ترک نکرده و اعلام کرده که ایالاتمتحده آمریکا میتواند با پیششرطهایی به جلسات گروه 1+4 بپیوندد. مهمترین و البته حداقلیترین این پیششرطها، لغو تحریمهای ضد ایرانی آمریکا است. اما به نظر میرسد الزامات بازگشت آمریکاییها به جلسات برجامی فراتر از این باشد و خوی جاهطلبی و استیلاجویی آمریکایی که مورداشاره قرار گرفت، ایجاب میکند ایران شرطهایی فراتر از لغو تحریمها را اعلام کند تا راه برای نقض عهد مجدد آمریکاییها بسته شود. در این یادداشت پژوهشی الزامات بازگشت آمریکاییها به جلسات برجامی 1+4 بررسی خواهد شد.
- مؤلفههای اصلی سیاست ضد ایرانی ایالاتمتحده
با وقوع انقلاب اسلامی، ایالاتمتحده به بزرگترین دشمن ایران تبدیل شد و طی چهار دههی گذشته، از طرق گوناگون سعی در براندازی (و در صورت عدم امکان) تغییر رفتار نظام حاکم بر آن داشته است. در واقع اکنون دیگر بر کسی پوشیده نیست که طی مدت مذکور، مهار و مقابله با ایران، عنصر ثابت سیاست خارجی تمام دولتهایی بوده که در آمریکا بر سر کار آمدهاند و تفاوت را تنها باید در نوع اعمال این سیاست ضد ایرانی جستجو کرد. بااینحال، سیاست ایالاتمتحده در قبال ایران طی 40 سال گذشته دارای عناصر ثابت و متغیری بوده که در برهههای گوناگون و با توجه به شرایط خاص زمان، دچار تغییراتی شده است. عمدهترین مؤلفههایی که میتوان در سیاست ضد ایرانی ایالاتمتحده مشاهده نمود، عبارتاند از: فشار اقتصادی و تحریم، تهاجم فرهنگی، تلاش برای جلوگیری از ایجاد یک الگوی حکومتداری اسلامی-انقلابی، فشار نظامی (از طریق ایجاد پایگاه نظامی و فروش تسلیحات به کشورهای منطقه با دامن زدن به فضای ایران هراسی)، تلاش در راستای دشمنتراشی برای جمهوری اسلامی، اجماعسازی ضد ایران، سعی در انزوای دیپلماتیک ایران، بیثباتسازی فضای داخلی ایران (از طریق ایجاد آشوب و یا حمایت از آشوبگران) و حمایت از گروههای تروریستی. نگاهی گذرا به چهار دههی گذشته، نشاندهندهی آن است که تقریباً تمام این مؤلفهها طی این مدت در سیاست آمریکا علیه ایران وجود داشته است، گرچه شدت و ضعف هرکدام، بنا به برهه و اقتضای زمان متفاوت بوده است.
- نقش عوامل مختلف در خروج آمریکا از برجام
پس از کشوقوسهای فراوانی که بر سر برجام پس از روی کار آمدن دونالد ترامپ به وجود آمد، دولت آمریکا نهایتاً در اردیبهشتماه سال 1397 از توافق مزبور خارج شد، در دو مقطع زمانی مرداد و آبانماه تحریمها علیه کشورمان را مجدداً اعمال نمود و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را در فهرست گروههای تروریستی قرار داد. از آن تاریخ، ایران عملاً بهصورت یکطرفه و بدون آنکه منافع چندانی نصیبش شود، به پایبندی به آن ادامه داد. بااینحال، لازم است بدانیم اصلیترین عواملی که منجر به خروج ایالاتمتحده از برجام شد، چه بوده است؟
در پاسخ به این سؤال، میتوان عوامل خروج آمریکا از برجام را به دو دسته عوامل داخل و خارج از آن کشور تقسیم کرد. مهمترین عوامل داخلی ایالاتمتحده، عبارت بودند از:
2-1-حضور افراد ایران ستیز در داخل دولت آمریکا
یکی از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر شکلگیری و اجرای سیاست خارجی در هر کشور، کارگزارانی هستند که در ایجاد و اعمال آن سیاستها دخیلاند. در موضوع مورد بحث، میتوان به افرادی ازجمله مشاور امنیت ملی (جان بولتون) و وزیر خارجه (مایک پمپئو) اشاره کرد. بر کسی پوشیده نیست که مشاور امنیت ملی و وزیر خارجه، از جمله کلیدیترین افراد در ساختار سیاسی ایالاتمتحده هستند که توان تأثیرگذاری مستقیم بر نوع سیاستهای آن کشور را در قبال بسیاری از پدیدههای بینالمللی دارند. علاوهبراین، افرادی دیگری نیز در سطوح پایینتر (اما بسیار تأثیرگذار) ساختار سیاسی، مشغول سیاستسازی علیه ایران هستند که از آن جمله میتوان به ریچارد گلدبرگ (دستیار بولتون و عضو بنیاد ضد ایرانی دفاع از دموکراسیها) و سیگال مندلکر (معاون تروریسم و اطلاعات مالی وزارت خزانهداری ایالاتمتحده) اشاره کرد. بررسی مواضع و افکار ضد ایرانی افراد مذکور، بهسادگی بیانکنندهی بخشی از رویکرد ایالاتمتحده در قبال برجام است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
2-2-لابیهای ضد ایرانی در ایالاتمتحده
شاید کمتر کشوری را بتوان یافت که نقش لابیها در عرصهی سیاسی آن، بهاندازهی ایالاتمتحده پررنگ باشد. ماهیت سیاستورزی در آمریکا بهگونهای است که مراکز گوناگون قدرت، خارج از ساختار رسمی سیاسی، امکان کنش و تأثیرگذاری مستقیم بر شکلگیری و تغییر سیاستهای گوناگون را دارند. به عنوان مثال، یکی از متنفذترین لابیهای فعال در آمریکا، کمیتهی روابط عمومی آمریکا-اسراییل[1] است که از سال 1963 فعالیت خود را در آن کشور آغاز کرده و سالانه میلیونها دلار جهت اعمال نفوذ بر روند سیاستگذاری در ایالاتمتحده هزینه میکند. این لابی در حین مذاکرات هستهای، موضعی مخالف این مذاکرات داشت و پس از آن نیز همواره از منتقدان آن بوده و بخشی از توان خود را صرف کمپین علیه آن نمود. این کمیته همچنین در قبال خروج آمریکا از برجام و بازاعمال تحریمها علیه ایران نیز موضعی حمایتی اتخاذ نمود.[2]
2-3-رویکرد شخص رئیسجمهور نسبت به توافقات بینالمللی
دونالد ترامپ، پیش از ریاست جمهوری و در مقطع نامزدی انتخابات نیز بهواسطهی برخی توییتها و اظهارنظرهای جنجالی در میان مردم شناخته شده بود. وی که رویکردی تاجرمآبانه دارد، با استفاده از همین مواضع جنجالی و بهرهبرداری از فضای سیاستزدهی[3] بسیاری از مردم آمریکا، به ریاست جمهوری رسید. رویکرد کلی وی در کشورداری نیز تا حد زیادی متأثر از همین نگاه تجاری به بسیاری از مسائل سیاسی داخلی و خارجی بوده و محاسبهی هزینه-فایدهی صِرف اقتصادی، از ویژگیهای شخصیتی و مدیریتی وی محسوب میشود. ترامپ علاوه بر این، ضدیتی مثالزدنی با دولت پیشین آمریکا دارد و این صفت، او را در موضعی مخالف با بسیاری از توافقاتی قرار داده که بهنوعی، برای اوباما دستاورد محسوب میشد. مشارکت فرا آتلانتیکی[4]، توافق آب و هوایی پاریس و برجام، توافقاتی هستند که در زمان ریاست جمهوری اوباما به دست آمده و نوعی دستاورد برای سیاست خارجی او به شمار میآمدند.
در بررسی عامل خارج از ایالاتمتحده، شاید بتوان بزرگترین عامل را در کنار هیاهوی رژیم صهیونیستی و برخی متحدان منطقهای ایالاتمتحده، نوع رفتار دولت ایران در دورهی حضور آمریکا در برجام دانست. لازم به ذکر است که به گواه گزارشهای دورهای وزارت امور خارجه به مجلس شورای اسلامی[5]، دولت ایالاتمتحدهی آمریکا، حتی در برههای که در برجام حضور داشت، عملاً مانع از برخورداری کامل ایران از منافع مندرج در برجام شده بود که این مسئله بهنوبهی خود نقض صریح ماده 26 برجام است. مطابق مادهی مذکور، ایالاتمتحده موظف است نهایت تلاش خود را برای پیشگیری از ایجاد تداخل در تحقق متمتع شدن ایران از لغو تحریمهای مشخصشده، به عمل آورد. بااینحال، به نظر میرسد واکنش ایران در برابر این بدعهدی آمریکا، به آن اندازه بازدارنده نبوده است که آن کشور را از نقض عهدهای بزرگتر بر حذر دارد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
- الزامات حداقلی بازگشت آمریکا به جلسات برجامی
مطابق مفاد برجام، کمیسیون مشترک، سازوکار حلوفصل اختلافات در چارچوب برجام است؛ بدین معنا که هریک از اعضای طرف برجام، درصورتیکه معتقد باشند که یک یا چند عضو دیگر تعهدات خود را رعایت ننمودهاند، با مراجعه به کمیسیون مشترک، مسئله را در چارچوب توافق حل میکنند. بدیهی است کشوری که از توافقی خارج شده است، نمیتواند قائل به سازوکار حل اختلافات در چارچوب آن توافق باشد. لذا، بازگشت آمریکا به جلسات برجامی، در عمل به معنای بازگشت آن کشور به توافق هستهای است. منطقاً اولین و حداقلیترین پیشنیاز بازگشت یک کشور به یک توافق، پذیرش رسمی آن و آغاز انجام تعهدات و وظایف خود مطابق مفاد آن است. لذا ایالاتمتحده در گام نخست باید اجرای تحریمهایی را که مطابق برجام در حوزههای مالی و بانکی، فروش نفت، خدمات بیمهای، کشتیرانی، خودروسازی و فلزات خام و گرانبها پس از خروج از برجام مجدداً اعمال نمود، متوقف سازد.
- الزامات حداکثری بازگشت آمریکا به جلسات برجامی
منظور از الزامات حداکثری، الزاماتی است که منافع ایران را در چارچوب همین برجام بهصورت حداکثری تأمین نموده و سازوکاری را به وجود آورد که در آینده نیز این منافع تأمین شده و آمدوشد افراد در رأس دولت ایالاتمتحده، نتواند آن را با چالش مواجه نماید. در این راستا، باید تمهیداتی اندیشیده شود تا دولت آمریکا تضمینهایی را به ایران مبنی بر تداوم تأمین منافع این کشور در چارچوب برجام ارائه کند. همانگونه که ذکر شد، بنا به تجربه، تغییر در رأس هرم قدرت در ایالاتمتحده، یکی از بزرگترین خطراتی است که توافق هستهای و منافع ایران را تهدید میکند؛ لذا، لازم به نظر میرسد برجام بهعنوان یک عهدنامهی بینالمللی به تصویب کنگرهی آمریکا برسد. از دیگر بایستههای تأمین منافع بلندمدت ایران، ایجاد یک سازوکار برای نظارت بر حسن اجرای تعهدات ایالاتمتحده است. همانگونه که تعهدات ایران مورد نظارت آژانس بینالمللی انرژی اتمی قرار گرفته و بهصورت منظم گزارشهایی نیز در رابطه با آن منتشر میشود، لازم است جهت تأمین منافع ایران، تعهدات دیگر طرفها، علیالخصوص ایالاتمتحده – که کارشکن اصلی در راه برخورداری ایران از منافع خویش بوده است- نیز مورد پایش و ارزیابی قرار گیرد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr4', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr4", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
موارد گفتهشده، بخشی از الزامات حداکثری است که باید جهت بازگشت ایالاتمتحده به برجام فراهم شود. البته این نکته نیز نباید از نظر دور بماند که تحقق چنین الزاماتی با توجه به خوی استکباری ایالاتمتحده و سیاستهای خصمانهی این کشور در قبال جمهوری اسلامی ایران، بسیار بعید و دور از انتظار است؛ بااینحال، تجربه نشان داده است که هر توافق و وضعیت شبهتوافقی که این الزامات را در بر نداشته باشد، عملاً نمیتواند منجر به تأمین منافع ملی ایران شود. باید توجه داشت که مهم نیست چه نوع توافقی بر روی کاغذ و با اتکا به قول و قرارها و امضاهای طرف آمریکایی به دست میآید. سابقهی آن کشور در بدعهدی، بهروشنی گواه عدم پایبندی به معاهدات و توافقاتی است که پشتوانه و تضمین اجرایی قوی نداشته باشد.
- جمعبندی و نتیجهگیری
برنامهی جامع اقدام مشترک، درنتیجهی ماهها مذاکره میان ایران و 1+5 میان طرفین به امضا رسید و با کمتر از یک سال و نیم اجرای دستوپاشکسته، نهایتاً یکی از طرفهای اصلی توافق، از آن خارج شد. از آن زمان، برجام عملاً یک توافق عقیم و بیثمر به شمار آمده و با عدم ارادهی جدی اروپا در تأمین منافع ایران، حضور این کشور در آن بهتدریج توجیه خود را از دست داده است. ایران نیز متقابلاً با استناد به مفاد برجام (مانند مادهی 26)، توقف جزئی و گامبهگام برخی تعهدات خود را کلید زد. همچنین این نکته نیز از سوی مقامات دولتی ایران مورد تأکید قرار گرفته که اقدامات ایران در کاهش تعهدات برگشتپذیر بوده و درصورتیکه ایالاتمتحده به برجام بازگردد، این کشور نیز تعهدات خود را مانند قبل، اجرا خواهد کرد.
بااینحال، با توجه به آنچه طی حدود چهار سال اخیر (از زمان نهایی شدن برجام) گذشته است، به نظر میرسد بازگشت آمریکا به توافقی که بهسادگی از آن خارج شده است، نیازمند تحقق برخی الزامات است. این الزامات را میتوان به دو دسته الزامات حداقلی و الزامات حداکثری تقسیم نمود. الزامات حداقلی بهمنزلهی بازگشت اوضاع به شرایط پیش از خروج آمریکا از برجام و توقف اجرای تحریمهایی است که از زمان انعقاد برجام علیه ایران وضع شده، مطابق با آنچه در متن برجام تصریح گردیده است. بااینحال، به نظر میرسد این الزامات حداقلی در بلندمدت پاسخگوی تأمین منافع ایران نخواهد بود. لذا، لازم به نظر میرسد تمهیداتی اندیشیده شود که تغییرات در ساختار و کارگزاران سیاسی بدعهدترین عضو (ایالاتمتحده)، منجر به تضییع حقوق جمهوری اسلامی ایران نشود. در این راستا، تصویب برجام و تبدیل آن به یکی از قوانین داخلی آمریکا، از جمله راههای نسبتاً معقول پیشگیری از بدعهدی آمریکاست. همچنین لازم است سازوکاری بینالمللی (همانند سازوکار ناظر بر اجرای تعهدات ایران)، حسن اجرای تعهدات طرفهای مقابل، علیالخصوص ایالاتمتحده را نظارت و ارزیابی نماید.
منابع
[1] American-Israel Public Affairs Committee (AIPAC).
[2] AIPAC, Press Release, AIPAC Statement on Iran Nuclear Deal Announcement, May 8, 2018, at:
[3] لازم به ذکر است که درصد بالایی از شهروندان آمریکایی، از قرار داشتن عرصهی سیاست در انحصار دو حزب حاکم و فسادهایی که ساختار (establishment) به وجود آورده است، ناراضی بوده و اساساً بخش قابلتوجهی از آرای دونالد ترامپ، به دلیل انتقادات تندوتیزی بود که علیه همین ساختار مطرح میکرد.
[4] Trans-Pacific Partnership (TPP).
[5] جهت مشاهدهی گزارشهای مذکور، مراجعه کنید به پایگاه اینترنتی وزارت امور خارجه به نشانی:
https://www.mfa.ir/portal/viewpage/3993.