اندیشکده راهبردی تبیین- سرعت تحولات اخیر در افغانستان به حدی بوده که بسیاری از ناظران را غافلگیر کرده است. پیشرویهای برقآسای طالبان و در نهایت تصرف کابل، خروج اشرف غنی از افغانستان و سقوط نظام جمهوری که دموکراسی نصفه و نیمهای در این کشور حاکم کرده بود و در نهایت معرفی دولت موقت طالبان، موضوعاتی است که سوالاتی را پیرامون چرایی وقوع آنها برمیانگیزد. سرعت و کیفیت خروج آمریکا از افغانستان و اینکه چرا این تحولات در آستانه خروج نیروهای آمریکایی به وقوع پیوسته است ابهاماتی است که رفع آنها برای ناظران تحولات افغانستان حائز اهمیت است. ایران به عنوان کشور همسایه افغانستان به طور مستقیم و غیرمستقیم بر این تحولات اثرگذار است و از آن تأثیر میپذیرد. سوالاتی که در این ارتباط مطرح میشود این است که ایران کدام نظام در افغانستان (جمهوری یا طالبانی) را ترجیح میدهد و آیا اساساً ترجیهی در این باره وجود دارد؟ اولویتهای ایران در ارتباط با افغانستان چه بوده است؟ زمینههای همکاری ایران و حکومت طالبان چه میتواند باشد؟ پاسخ به این سوالات ما را در تحلیل درست از شرایط و یافتن رویکرد مناسب در قبال تحولات افغانستان یاری خواهد رساند. این موضوعات را با دکتر ابوالفضل ظهرهوند سفیر اسبق ایران در افغانستان مطرح کردهایم. آقای ظهرهوند که در سالهای 1392 و 1393 سفیر ایران در افغانستان بودند به سوالات ما در ارتباط با تحولات افغانستان پاسخ دادهاند.
- روابط ایران و افغانستان در سالهای اخیر چگونه بوده و آیا این روابط تأمینکننده منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی ایران بوده است؟
در سالهای اخیر یک شیب نزولی را در روابط، خصوصاً در عرصه سیاسی و امنیتی شاهد بودیم و ایران که زمانی یکی از طرفهای اصلی حضور در صحنه تحولات افغانستان بود در طی این هشت سال عملاً از صحنه کنار رفت و در موقعیت یک ناظر قرار گرفت و صحنه عملاً در اختیار پاکستانیها و آمریکاییها بود. حتی در نشستهایی که تحت عنوان مذاکرات صلح در کشورهای مختلف از جمله روسیه و یا چین و قطر برگزار شد ایران در شکلگیری این مذاکرات نقشی نداشته و بعضاً در آنها حضور هم نداشت. این مذاکرات با حضور دولت افغانستان، طالبان، پاکستانیها، چینیها و روسها برگزار میشد.
در حوزه روابط اقتصادی، به طور طبیعی به نسبتی که در این سالها طالبان فعالتر شدند و چالش بین دولت کابل و اسلامآباد هم افزایش پیدا کرد، مبادی مرزی میان ایران و افغانستان وزن بیشتری پیدا کرد. دولت افغانستان به دنبال آن بود که خودش را از زیر فشار دولت پاکستان نجات بدهد. دو طرف در برخی مواقع مرز را میبستند. به همین خاطر میزان صادرات ما به صورت طبیعی افزایش پیدا کرد و بخشی از تبادلات تجاری که میان افغانستان و پاکستان حذف شد به ایران افزوده شد.
اما در بخش سیاسی با شیب منفی مواجه بودیم و نکته ظریف این هست که ایران همواره در صحنه فضای افکار عمومی داخل افغانستان حتی برای نخبگان سیاسی به نوعی نقش مرجعیت را داشته است و افغانستانیها همواره متوجه فعالیتهای ایران و مواضع و دیپلماسی ایران بودند. اما ما با این مسئله، ضعیف برخورد کردیم و شاید در خیلی مواقع میتوانستیم مشورتهای موثری را بدهیم. به عنوان مثال به دولت افغانستان میگفتیم که در این مسائل از جمله مذاکرات دوحه زمان را از دست ندهد و بیشتر متوجه ظرفیتهای داخلی شود. متأسفانه این اتفاق نیفتاد. به نظر من چه دوره اصلاحات و چه دوره آقای روحانی اساس بر این بود که ما به صورت خیلی خزنده، حضور و نفوذمان در کشورهای پیرامونی کاهش پیدا کند و یکی از انتقادات وارد به دولت آقای روحانی این بود که ما نسبت به ظرفیتهای منطقهایمان بیتوجه بودیم که افغانستان هم در رأس آن است و شاهد بودیم که آقای روحانی سفری به این کشورها نداشت. در سوریه و مناطق دیگر کمترین تحرک را داشتیم و این یک نکته منفی در سیاست خارجی دولت آقای روحانی است.
- فرصتها و تهدیدهای خروج آمریکا از افغانستان برای ایران چه میتواند باشد؟
جا دارد ابتدا این سوال را با تبیین و توضیح قرآنی پاسخ دهم و اینکه قرآن از این نوع فرار چه توصیفی دارد و به نظرم سوره حشر آیه 2 به خوبی در این رابطه توضیح میدهد. در این سوره آمده: «اوست که کافرشدگان اهل کتاب را با نخستین برخورد از خانههایشان راند و شما راندهشدن آنها را گمان نمیکردید و آنها نیز گمان داشتند که دژهای محکم، آنها را از عذاب الهی مصونشان خواهد داشت اما خداوند از جایی که گمان نمیکردند به سراغشان آمد و در دلشان ترس و وحشت افکند به گونهای که خانههایشان را با دست خود و دست مومنان ویران کردند، پس ای صاحبنظران عبرت گیرید.» بسیار زیباست. یعنی قرآن این فرار را به خوبی توضیح میدهد و اینکه اینها دچار وحشت شدند.
فکر آن را هم نمیکردند که اینگونه از افغانستان فرار کنند، حتی دوستان اروپایی و متحدین آنها نیز چنین تصوری نداشتند. آمریکاییها در یک سری از پایگاهها، تأسیساتشان را ویران کردند امکاناتشان را از بین بردند و حتی آخرین ایستگاهی را که در فرودگاه داشتند که مربوط به سیآیای بود منفجر کردند و دست به فرار گذاشتند. اینها واقعاً در حق مردم منطقه و خصوصاً مردم افغانستان ظلم کردند. آمریکاییها نشان دادند که کافرند و با آموزههای مسیح هم هیچ نسبتی ندارند و فرجام چنین رفتاری به عنوان یک قاعده الهی است که جزای آن را دیدند و به فرجامی که شایسته آن بودند رسیدند. در این موضوع که کشورهای منطقه میتوانند خارج از مداخلات غربیها و آمریکاییها روابط خوبی با یکدیگر داشته باشند، هم برای ما و هم برای مردم افغانستان و هم برای کشورهای پیرامونی فرصت وجود دارد.
ما میتوانیم یک هاب مشترک اقتصادی را شکل بدهیم، روابط را روان بکنیم، ظرفیتها را در جنبههای مختلف استفاده کنیم و همافزایی داشته باشیم. این فرصت، فرصت طلائی است ولی تهدیدهایی هم دارد و این خروج، یک خروج غیرمسئولانه بود. باید اجازه میدادند هم دولت، هم نیروهای ساختار، خودشان را تطبیق بدهند و این خروج خیلی حسابشده و برنامهریزیشده اتفاق بیفتد ولی آمریکاییها حتی اجازه ندادند یک دولت مشارکتی شکل بگیرد و آگاهانه افغانستان را طالبانیزه کردند و در اختیار طالبان گذاشتند و هماکنون این فروریختگی در ساختار و در محیط اجتماعی و وحشتی که ایجاد شده میتواند تبدیل به یک تهدید بلندمدت بشود. چون هیچ دورنمای روشنی وجود ندارد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]دور جدیدی از بحران و آنارشی در حال شکلگیری است و حتی این اوضاع میتواند با لجاجت طالبان و تمامیتخواهی آنها در قالب سهمندادن به سایر اقوام، جنگ داخلی را شکل بدهد که آمریکاییها همواره علاقهمند به آن بودند و انتظار آن را هم دارند. این جنگ داخلی هم میتواند منجر به تجزیه بشود و آثار و پیامدهایش در تمامی این فرآیند برای کشورهای منطقه و از جمله ایران، منفی خواهد بود. نمونه آن هم «بیجا»شدگان هستند و کسانی که قصد فرار و خروج از افغانستان دارند. این افراد به پناهجو تبدیل میشوند و اینها مشکلاتی است که خروج و فرار غیرمسئولانه آمریکاییها میتواند برای منطقه و ایران در پی داشته باشد.
- ایران با چه نگاهی به گروه طالبان مینگرد و آیا ارزیابی ایران از طالبان امروز با طالبان 20 سال گذشته متفاوت است؟
دو نگاه نسبت به طالبان در ایران وجود دارد. نگاهی که معتقد است طالبان دستخوش تحول و تغییر شدند و منافع ملی ما اقتضاء میکند که با طالبانِ متحولشده کار کنیم. استناد این افراد هم این است که ما از نزدیک با آنها رابطه داشتیم و به این جمعبندی رسیدیم که طالبان امروز طالبانی است که بهتر میتواند منافع ما را تأمین بکند ضمن اینکه از این رهگذر میتوانیم از تداوم این بحران جلوگیری کنیم و از اینکه بیش از این خونی ریخته شود مانع شویم. این افراد معتقدند طالبان اثبات کرده است که میتوانیم در برخی زمینهها به آنها اعتماد کنیم میتوانیم روابط اقتصادیمان را کماکان ادامه بدهیم. آنها مقداری از آب هیرمند را باز کردند. نگذاشتند داعش در نزدیکی مرزهای ما مستقر شود، چیزی که خواست آمریکاییها بوده است. اینها همه نشانههایی است از اینکه طالبان طالبان خوبی است و دیگر نسبتی با گذشته ندارند.
نگاه دیگری هم وجود دارد که نگاه پیشین را کمعمق و پوپولیستی میداند و معتقد است این طالبان نیست که تغییر کرده بلکه شرایط کنونی افغانستان هست که در این بیست سال کاملاً متفاوت شده است و طالبان امروز همان طالبان دیروز است، منتهی دیپلماتتر شدهاند و نیازمندتر هستند. طالبان نیاز دارند تا شرایط جدید را با استفاده از ظرفیتهای داخل افغانستان مدیریت کنند. لذا اگر ما از اینها نرمش میبینیم این نرمش ناشی از نیاز هست نه ناشی از تغییر. ضمن اینکه هیچ تضمینی هم وجود ندارد که پس از این مرحله، ذات خطرناک خود را دوباره آشکار نکنند.
در همین مدت هم علائمی از خود نشان دادهاند اما به نظر میرسد اعضای طالبان خیلی هوشمندانه تحت آموزش قرار داده شدهاند. با این حال طالبان کماکان دارای رویکردهای شوونیستی و برتریطلبی قومی است. در سطح افغانستان منتظر هستند که کاملا تفوق پیدا کند. هیچ تمایلی که بخواهند سهمی به سایر اقوام در محیط داخلی و در مدیریت کشور اعطا کنند مشاهده نمیکنیم و مذاکرات با دولت در دوحه طی 18 ماه، این را نشان داد. آنجا هم کمترین انعطافی را نشان ندادند و با زیرکی با آموزشی که در حوزه دیپلماسی دیدهاند توانستند زمان بخرند و کار را به این ورطه برسانند. این طالبان نسبت به گذشته طالبان خطرناکتری است، چون سیاستمدارتر شده و حساسیتها را هم لحاظ میکند و اهداف خود را به صورت زیرپوستی جلو میبرد و امروز وابستگی طالبان به پاکستان به مراتب بیشتر از گذشته است و اگر این روند ادامه پیدا کند، طالبان تبدیل به تهدید جدی برای کل منطقه و از جمله ایران خواهد شد.
فراموش نکنیم انگلیسیها فلسفه وجودی طالبان در رابطه با ما تعریف کردند و هنوز هم همین است. خانم بینظیر بوتو به این اشاره داشت که خواهان این بودند که یک جریان سنی در مقابل تفکر انقلاب اسلامی درست کنند و انقلاب اسلامی را به تفکر شیعی محدود کنند. از آن سمت طالبان را برای مهار تفکر انقلاب و نفوذش در شبه قاره و منطقه، در مقابل ما قرار بدهند که هماکنون هم همان کارکرد را دارد. البته هماکنون پاکستان نگاه دیگری دارد و عمدتاً از لحاظ هژمونیک به این مسئله نگاه میکند. با توجه به مقاومتی که طالبان با آن مواجه خواهد شد قابل پیشبینی است که ما با یک شرایط پیچیدهتری مواجه بشویم که گسترش این بحران میتواند برای ما تهدید امنیت ملی باشد.
- آرایش نیروها در صحنه داخلی افغانستان چگونه است و ایران در این صحنه در چه جایگاهی قرار میگیرد و مطلوبیت ایران در این زمینه چیست؟
در آرایش سیاسی نیروها، طالبان در یک سمت قرار دارد که شامل طالبان افغانی، طالبان پنجابی و سندی و شبکه حقانی است. اینها مجموعهای را درست کردهاند که بر 33 استان از 34 استان افغانستان مسلط شدهاند. سمت دیگر، جریان مقاومت در پنجشیر است که شامل ازبکها و عمدتاً تاجیکها و با حمایت هزارهها هستند. البته هزارهها در مناطق خودشان مثل دایمیرداد تلاشهایی کردهاند و نیروهایی مانند آقای علیپور در حال ایستادگی هستند. البته طالبان هم سعی کردهاند از طالبان هزاره استفاده کنند که درگیریهایی هم صورت گرفته است.
بخش دیگر، نیروهای تکفیری هستند که عمدتاً در شمال و شرق افغانستان مستقر هستند که با یک سری عملیاتهای امنیتی توسط آمریکاییها و پاکستانیها به این منطقه وارد شدند و شاید پیروزیهای طالبان در بخش عمدهای از مناطق شمال توسط این نیروها انجام شد. همین موضوع تردید ایجاد میکند که داعش خراسان در تضاد با طالبان است یا در بخشی از پیروزی طالبان نقش داشته است. عملیات اخیر داعش علیه نیروهای آمریکایی که آنها را بیش از گذشته برای فرار دستپاچه کرد، به نفع طالبان تمام شد. طالبان اعلام میکردند که مردم نباید به سمت فرودگاه بروند مگر آنهایی که اسناد و مدارک دارند و این موضوع، روند رجوع مردم از ولایتهای مختلف به سمت کابل را متوقف کرد. بنابراین نیروهای تکفیری هم یک جبهه هستند، برخی ازبکها، اویغورها، چچنیها و تاجیکستانیها در این جیهه قرار دارند.
یک جریان هم مربوط به نیروهای امنیتی و نظامی هستند که ضد طالبان بوده و خودشان را با دولت قبلی و شرایط حاکم بر افغانستان تطبیق داده بودند. این نیروها به عنوان سلولهای منفرد و خفته در جایجای افغانستان حضور دارند اما از ترس جانشان در خانهها هستند ولی این آمادگی را دارند که به یک جریان متشکّل و همسو با مقاومت در پنجشیر تبدیل شوند.
ایران در افغانستان که در حوزه تمدنی ایران است جایگاه رفیعی داشته و دارد و به این جایگاه باید به صورت بلندمدت نگاه شود. همانگونه که مقام معظم رهبری اشاره کردند برای ایران یگانگی افغانستان و مردم این کشور اهمیت دارد و اگر مردم افغانستان، طالبان را پذیرا باشند ایران احترام خواهد گذاشت و نوع روابط خود با طالبان را بر این پایه تنظیم میکند و اگر مردم تصمیم گرفتند که مقاومت کنند قطعا ایران به عنوان محور مقاومت، از مقاومت مردم افغانستان پشتیبانی خواهد کرد. اهمیت دارد دولتی که در کابل شکل میگیرد چه موضعی را در قبال ایران داشته باشد، ایران هم متناسب با آن، مواضع و سیاست خود را تنظیم میکند. اما مسئله اصلی ما مردم افغانستان خواهد بود. بخش عمدهای از روند تنظیم روابط ما با دولت مستقر در کابل به نوع رفتار طالبان با مردم افغانستان مرتبط است و آن نوع رفتار، تنظیمکننده رفتار ما با دولت کابل خواهد بود.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]مطلوبیت ما این خواهد بود که دولت مشارکتی در افغانستان شکل بگیرد. یعنی طالبان، خوب یا بد واقعیتی در صحنه هستند و بخشی از پشتونها را نمایندگی میکنند. اما اقوام از اهمیت راهبردی برای ایران برخوردار هستند و اینها قابل حذف نیستند و ایران قطعاً با حساسیت به رفتار طالبان نسبت به اقوام نگاه خواهد کرد و تلاش میکند هم یکپارچگی افغانستان حفظ شود و هم دولتی فراگیر و مشارکتی بدون مداخله نیروها و قدرتهای خارجی در افغانستان تشکیل شود و ایران تلاش خواهد کرد در صلح و امنیت افغانستان نقشی موثر ایفا کند.
- چه چشمانداز سیاسی برای افغانستان در حکومت طالبان قابل تصور است و زمینههای همکاری ایران و حکومت طالبان چه میتواند باشد؟
اگر طالبان بخواهد موجودیت و نقش اقوام را در نظر نگیرد و سیاست سلطه قومی را در پیش گیرد پیشبینی میکنم حکومت طالبان فرجام خوبی نداشته باشد و تکراری از اتفاقات گذشته باشد. در این صورت طالبان با مخالفت یکپارچه و هماهنگ مردم افغانستان مواجه میشود و جریان مقاومت اجازه نخواهد داد که طالبان بتوانند حکمرانی طولانیمدتی داشته باشند و حتی اگر در همین مقطع هم سر عقل نیایند و خودشان را کنترل نکنند قابل پیشبینی است که حتی نتوانند دولتشان را در کابل کامل کنند. اگر چنانچه این واقعیت را پذیرا بشوند و در چارچوب یک دولت فراگیر و مشارکتی شکل بگیرند زمینه همکاری با چنین دولتی مساعد خواهد شد و میتوانیم در عرصههای مختلف به این دولت کمک کنیم و نیازهایی که خصوصاً از جنبههای فنی دارند را تأمین کنیم، مانند سوخت، برق و سایر کالاهای وارداتی.
میتوانیم در استخراج معادن، همکاری موثری داشته باشیم. افغانستان نیاز به استخراج معادن خود دارد و ظرفیتهای بالایی در این کشور وجود داشته و این میتواند افغانستان را وارد دورهای از رشد و توسعه کند. اتفاقاً کشورهای منطقه که همه به نوعی عضو پیمان شانگهای هستند میتوانند در این راستا ایفای نقش کنند. این کشورها میتوانند روی ظرفیتهای منطقهای، دسترسی به بازارهای مختلف و همچنین در جنبه ثباتسازی و تأمین امنیت روی افغانستان حساب باز کنند. روندی از منطقهگرایی نوین فارغ از مداخلات قدرتهای فرامنطقهای میتواند اتفاق بیفتد و بازیهای پیشین که به ضرر مردم افغانستان پیش برده شدند متوقف شود و منطقه مسیر جدیدی را برای رشد و توسعه پیدا کند. چین، روسیه و ایران و سایر همسایهها از این همکاری بهرهمند خواهند شد. پاکستان هم که به ورشکستگی فروغلتیده است میتواند خود را از عدم توسعهیافتگی نجات دهد و به دوستی قابل اعتماد برای دولت و ملت افغانستان تبدیل شود.