♦️ تاثیر تجربه افغانستان بر راهبرد نظامیگری آمریکا
#تحلیل_کوتاه
🔹 پایان حضور نظامی آمریکا در افغانستان، میتواند طلیعه یک تغییر در راهبردهای مبتنی بر میلیتاریسم در سیاست خارجی این کشور باشد. آمریکا بیست سال پس از اشغال افغانستان، این کشور را در حالی ترک میکند که به هیچیک از اهداف اولیهاش، اعم از نابودی القاعده و حتی اخراج آن از افغانستان دست نیافت.
🔸 این خروج نشاندهنده پایان مرحلهای است که طی آن مبارزه با تروریسم در مرکز ثقل سیاست خارجی منطقهای آمریکا در غرب آسیا بود. با افزایش رقابتهای منطقهای، نیروهای نظامی غرب به نقاط ضعف خود در برابر رقبا پی بردهاند. آنان توان مقابله با گروههای شبهنظامی در نبردهای نامنظم و نامتقارن را ندارند.
🔸 نکته دیگری که تجربه افغانستان برای آمریکا به همراه دارد، اینکه صدور روندها و روالهای لیبرالدموکراسی به پشتوانه منطق نظامیگری، آن هم در زمینهای ناهمخوان و نامطلوب، کاربرد نخواهد داشت و پیشبرد قدرت نرم و تأکید بر حقوق بشر به پشتیبانی نیروی نظامی را در سیاستهای آمریکا کاهش خواهد داد.
🔸 اکنون از یکسو دولت آمریکا، احیای تهدید روسیه در مرزهای شرقی اروپا را با اهمیت تلقی کرده و از سوی دیگر، تهدید چین را در شرق آسیا، جدی میداند. این هر دو، حوزه نفوذ دولتهای غربی بهویژه آمریکا را هدف قرار دادهاند.
🔸 به دلیل بینتیجهبودن اشغال مستقیم افغانستان، راهبرد نظامیگری مستقیم پاسخگوی مقابله با تهدید روسیه و چین نیست و با توجه به توان نظامی دو کشور، اروپا و آمریکا از نبرد پرهیز میکنند. بنابراین به نظر میرسد نظامیگری صرفاً در بازدارندگی از طریق اجرای مانورها و توسعه تسلیحاتی خلاصه شود.
✅ علاوه بر نکات فوق، ظهور تهدیدات جدید مانند همهگیریها، حملات سایبری و نبردهای اقتصادی از مواردی است که راهبرد نظامیگری مستقیم را با چالشهای جدی مواجه کرده و جایگزینهایی مانند نبرد نیابتی و یا نبردهای محدود را در سیاست خارجی آمریکا تقویت خواهد کرد.
☘️ اندیشکده راهبردی تبیین🌿
@Tabyincenter