اندیشکده راهبردی تبیین- «مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاورنزدیک[۱]» در سال ۱۹۸۵ توسط مارتین ایندک[۲] معاون پژوهشی لابی صهیونیستی آیپک[۳] پایهگذاری شد تا به نهادهای تصمیمگیر آمریکا در خصوص سیاستهای غرب آسیا و شمال آفریقا مشاوره دهد. وارن کریستوفر[۴] الکساندر هیگ[۵] و جرج شولتز[۶] از وزیران خارجه و همچنین رابرت مکفارلین[۷] مشاور امنیت ملی پیشین آمریکا، عضو هیئت مشاوران این مؤسسه بودهاند. این گزارش به قلم مایکل آیزنشات[۸] از تحلیلگران نظامی، که مدتی پس از ترور سردار سلیمانی به نگارش درآمده، درصدد ارائه راهکاری برای مقابله با ایران در غرب آسیاست.
ناحیه خاکستری
این گزارش با اشاره به ترور سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه و ابومهدیالمهندس معاون حشدشعبی، آن را شدیدترین تقابل نظامی ایران و آمریکا مینامد که معمار اصلی راهبرد «ناحیه خاکستری» ایران را هدف قرار داد. ناحیه خاکستری به معنای محدودهای خارج از تمامیت ارضی یک دولت است که عمق راهبردی نظامیامنیتیاش را بدان گسترش داده و بدون اعلام جنگ رسمی، به معارضه با دشمنانش میپردازد. ایران پس از پایان جنگ تحمیلی و برای جلوگیری از تکرار این تجاوز خونین و خسارتبار، این سیاست را در پیش گرفت. راهبرد بازدارندگی ایران با بهرهگیری از ترکیب سهگانه گروههای مقاومت، توان موشکی و قایقهای تندرو در خلیج فارس، ضمن ضربه به منافع امنیتی غرب، شدت و سرعت تنش را کنترل و از بروز جنگ فراگیر جلوگیری کرده و از مسئولیت حقوقی نیز گریخته است. خط قرمز تهران برای توسل به حمله مستقیم نظامی، تهدید تمامیت ارضی ایران، موجودیت جمهوری اسلامی یا توقف صادرات نفت از خلیج فارس است.
مقاله مدعی است سیاست «ناحیه خاکستری» از سوی روسیه، چین و ایران بدین جهت موفقیتآمیز بوده که آمریکا درکی دوگانه از نبرد نظامی دارد که یا در جنگ و یا در صلح به سر ببرد و این به مخالفان هژمونی غرب امکان میدهد با رویکرد نامتقارن، آزادی عمل بیشتری برای ضربه به منافع آمریکا داشته و با حرکت کمتر از آستانه جنگ، اراده آمریکا برای ضربه متقابل را نیز متزلزل سازند. آنها علاوه بر گزینه نظامی از ابزارهای دیپلماتیک، اطلاعاتی، سایبری و اقتصادی نیز بهره میبرند. میزان موفقیت ایران در این راهبرد از جمع روشها و ابزارها ضرب در ایدئولوژی محاسبه میشود زیرا قدرت ایدئولوژی به توانمندیهای مادی، ضریب بالایی میدهد. تبار این رویکرد به تجارب ایران از دفاع مقدس بازمیگردد که طی نبردهای نامنظم با روحیهای بالا و هزینهای اندک، نقاط ضعف دشمن بعثی را هدف قرار میداد.
نویسنده انسجام استراتژیک در عین انعطافپذیری تاکتیکی را مؤلفه توفیق ایران در سیاستهای منطقهایش میداند. بهنحوی که به وقت ضرورت از عقبنشینی اجتناب نکرده و ملاحظات ژئوپلتیک را در نظر دارد. به همین دلیل سپاه و حزبالله در مقابل حملات رژیم صهیونیستی به سوریه صبر پیشه میکنند تا در زمان مقتضی واکنش مناسبی اتخاذ نمایند. این ابهامافزایی به ایران کمک میکند تا از پیشبینی رفتارش جلوگیری کند و بعضاً پاسخ ایران نه مستقیم و نه صرفاً در قالب همان حمله دشمن است. مثلاً یک حمله سایبری نیابتی، پاسخی به حمله مستقیم نظامی قلمداد شود. حتی در هدفگذاری نیز پویاتر عمل میکند، مثلاً حمله انصارالله به تأسیسات نفتی سعودی، پاسخی به تحریم آمریکا باشد. همکاری با گروههای اهل سنت و همچنین تلاش برای بهرهبرداری از اختلافات دولتهای رقیب مانند ترکیه و قطر با سعودی که مانع از تکمیل محاصره و انزوای ایران میشوند، از دیگر نمودهای عملگرایی سیاست منطقهای جمهوری اسلامی است.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
گزارش در سطح کلان، تجانس محیطی ایران با منطقه آسیای غربی در مقابل عدم تجانس غرب سکولار و اعتقاد به جهاد و شهادت بر مبنای ایده قرآنی اِحدَیالحُسنَین در مقابل ماتریالیسم آمریکایی؛ و در سطح خُرد نیز توفیقها در نبرد روایتها در رسانهها و تداوم طولانیمدت فرماندهی شهید سلیمانی بر نیروی قدس را از جمله مؤلفههای استمرار سیاست منطقهای ایران قلمداد کرده است. در عین حال برخی موانع در مقابل تداوم نفوذ ایران را چنین برشمرده است: فساد سیاستمداران شیعه در عراق و لبنان، هزینههای اقتصادی بازسازی سوریه و اعتبارزایی برای رژیم صهیونیستی در برخی کشورهای عربی متأثر از تشدید دوگانه مذهبی شیعه – سنّی.
نبردی میان نبردها
مقاله توصیه دارد برای مقابله با ایران در آسیای غربی، آمریکا استراتژی نظامی حضور گسترده نیروها با تجهیزات سنگین را به کناری گذارده و با تأمین نیروهای کمتعداد طی عملیات پایدار، تدریجی و فزاینده در کمتر از آستانه جنگ فراگیر، «ناحیه خاکستری» خود را گسترش دهد. در این راستا ضمن کاهش حضور نیروهای پیادهنظام که هدف آسانی برای گروههای مقاومت محسوب شده و آسیبپذیری آمریکا را افزایش داده، با ارتباط با گروههای شبهنظامی مخالف جبهه مقاومت، برای مثال اکراد در سوریه و اهل سنت در عراق، از تکمیل خلأ حضور آمریکا توسط ایران جلوگیری کند. در عین حال به جای نیروی زمینی به استفاده گسترده از پهپادها و هواپیماهای بیسرنشین برای تهدید داراییهای ارزشمند ایران روی آورد. همچنین لازم است برای جبران محدودیتهای قوانین داخلی آمریکا در مقابله نظامی با ایران، برخی اقدامها از سوی متحدان منطقهای ایالات متحده صورت پذیرد و نبرد فرسایشی در چند جبهه به ایران تحمیل شود. افزایش پیشبینیناپذیری آمریکا و تغییر محاسبات ایران که به احیای اعتبار بازدارندگی بیانجامد، از دیگر پیشنهادات به آمریکاست که به نظر میرسد ترور سردار سلیمانی، آغازی بر این روشمندی بود تا ایران را از نزدیکی به خطوط قرمز ایالات متحده منصرف نماید.
نویسنده علاوه بر ابعاد نظامی، توصیه میکند با عملیات روانی در میان اهل سنت و حتی شیعیان کشورهای منطقه علیه محور مقاومت، سرمایه اجتماعی ایران را کاهش دهند. پروندهسازی علیه ایران در مجامع دیپلماتیک و مذاکره با دولتهای منطقه جهت اقناع به اخراج مأموران امنیتی و مبلغان فرهنگی ایران، از دیگر اقدامهای معطوف به جنگ نرم قلمداد میشوند. کارشناس مؤسسه واشنگتن که مدعی است انصارالله یمن و حماس در فلسطین نسبت به حزبالله لبنان وابستگی کمتری به ایران دارند، اختلافافکنی درون جبهه مقاومت را از دیگر اولویتهای سیاسی آمریکا علیه جمهوری اسلامی قلمداد میکند. در بُعد اقتصادی نیز ضمن تداوم و تشدید تحریمها معطوف به درآمدهای ارزی با هدف کاهش انگیزهها در ایران، عملیات پنهان اطلاعاتی و سایبری علیه زیرساختهای حساس مانند تأسیسات نفتی را در دستور کار قرار میدهد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
جمعبندی
گزارش این مؤسسه درصدد تبیین راهبردی است که آزادی عمل ایران در مقابله با فشارها را که به ویژه با توجه به رویکرد نامتقارن محور مقاومت، هزینههایی را به جبهه استکبار تحمیل کرده، محدود نماید. احتمالاً این اندیشکده با ملاحظه شعار «پایان جنگهای بیپایان» در عرصه عمومی آمریکا که نقشی مهم در سرمایه اجتماعی سیاست خارجی این کشور ایفا میکند، درصدد ارائه پیشنهاداتی است که جایگزین حضور نظامی پُرشمار و گسترده آمریکا در غرب آسیا شده و در صورت خروج تدریجی آمریکا در دولتهای آتی، همچنان عاملیت نظامی ایالات متحده در تحدید و تهدید ایران و پشتیبانی این دولت از امنیت متحدانش به ویژه رژیم صهیونیستی را تضمین نماید. با توجه به پیوند نزدیک این مؤسسه مطالعاتی با لابیهای صهیونیستی که از اثرگذاری قابل توجهی بر دولت ترامپ برخوردارند، تصمیمگیران و کارشناسان سیاست خارجی جمهوری اسلامی در ارگانهای دیپلماتیک و نظامی نمیبایست این توصیهها را از نظر دور بدارند و نسبت به احتمال تغییراتی در روند سیاستهای تقابلجویانه آمریکا در منطقه، هشیارتر باشند. گرچه تغییری چنین در سطح کلان در راهبردهای منطقهای آمریکا، تدریجی خواهد بود و احتمال تحقق آنها در میانمدت پایین است.
پینوشتها
[۱]Washington Institute for Near East Policy
[۲] Martin Indyk
[۳] AIPAC
[۴] Warren Christopher
[۵] Alexander Haig
[۶] George P. Shultz
[۷] Robert McFarlane
[۸] Michael Eisenstadt