اندیشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌ای که گذشت؛ شماره‌ی 33 (متن + pdf)

در سلسله گزارش‌هاي «انديشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌اي که گذشت» بر آن شده‌ايم تا مهمترين خروجي‌هاي انديشکده‌هاي مختلف غربي را در ارتباط با جمهوري اسلامي ايران، منطقه و فرامنطقه رصد کرده و خلاصه‌اي از محتواي اين خروجي‌ها ارائه نماييم؛ اين گزارش‌ ان‌شاءالله به صورت هفتگي منتشر مي‌شود.
در سلسله گزارش‌هاي «انديشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌اي که گذشت» بر آن شده‌ايم تا مهمترين خروجي‌هاي انديشکده‌هاي مختلف غربي را در ارتباط با جمهوري اسلامي ايران، منطقه و فرامنطقه رصد کرده و خلاصه‌اي از محتواي اين خروجي‌ها ارائه نماييم؛ اين گزارش‌ ان‌شاءالله به صورت هفتگي منتشر مي‌شود.

آرایش نظامی ایران بیانگر تغییری در درگیری‌های سوریه است[1]

نیروی هوایی روسیه، ارتش عربی سوریه، حزب‌الله لبنان و نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، روی‌هم‌رفته نیرویی قدرتمند را در سوریه تشکیل داده‌اند. جایگاه جدید روسیه در هدف قرار دادن مخالفان سوری بسیار واضح است؛ اما ماهیت دقیق ایران در افزایش ظاهری نیروهایش در سوریه همچنان یک راز است. بنا بر گزارش‌ها ایران 2000 نیروی ایرانی و جنگجوی تحت حمایت خود را در هفته‌های اخیر به سوریه اعزام کرده است. به‌طور رسمی، ایران طبق معمول بیان می‌دارد که تنها مستشار نظامی به سوریه می‌فرستد. ایران از شروع جنگ داخلی سوریه در سال 2011 تاکنون بر این ادعا تأکید کرده است.

البته ایرانیان به‌ندرت انگشت روی ماشه می‌گذارند و در هدایت دیگران به جنگیدن و مردن، تخصص دارند. نیروهای جدید سپاه قدس نیز می‌توانند به همین صورت باشند. تهران و مسکو برای هدایت و تقویت عملیات جدید رژیم سوریه در حلب و دیگر شهرها، قطعاً نیازمند افراد تازه‌نفس هستند؛ اما گزارش‌ها حاکی از آن است که نیروهای جدید مستقیماً در جنگ شرکت می‌کنند. گسترش گزارش‌های اخیر در مرگ اعضای سپاه و بسیج نشان می‌دهد که حداقل، نظام ایران با کشته شدن سربازانش در سوریه بیشتر کنار آمده است و حاکی از آن است که تهران، در حال قرار دادن تعداد بیشتری از مردم کشورش در معرض خطر است.

رهبران ایران نیز به برخی تغییرات اشاره ‌کرده‌اند. وزیر خارجه این کشور محمدجواد ظریف تلویحاً از تغییر نقش ایران در سوریه سخن گفت؛ اگرچه ادعای خود مبنی بر حضور صرفاً مستشاری ایران در سوریه را تکرار کرد.

اما چرا عملیات مستقیم ایران در سوریه حائز اهمیت است؟

اولاً؛ این اقدام حاکی از یک تحول تاریخی و شاید یک تغییر در دکترین نظامی باشد. برای نخستین بار پس از جنگ ایران و عراق در دهه 1980، واحدهای سپاه پاسداران به‌جای صرفاً حضور مستشاری، آموزش، تجهیز و تشکیل پروکسی (نیروی جایگزین)، به‌عنوان نیروی اعزامی و عملیاتی به کار گرفته می‌شوند. دیگر کشورهای خاورمیانه باید نگران این مسئله باشند که جنگ، عزم نیروهای ایرانی برای جنگ مستقیم در آن‌سوی مرزها به‌جای کمک به گروه‌های واسطه را استوارتر کند.

ثانیاً؛ این مسئله بیانگر عمق مشکلات تهران و دمشق در تدارک نیروی کافی برای تأمین امنیت قلمروی سرزمینی سوریه است. منطقی است که فرض کنیم ایران درصورتی‌که گزینه دیگری پیش روی خودش داشت، از نیروهای سپاه پاسداران استفاده نمی‌کرد. اعزام محدود نیروهای سپاه پاسداران می‌تواند به‌صورت آزمایشی باشد و در صورت لزوم نیروی بیشتری فرستاده شود.

ثالثاً؛ ممکن است ضرورت عملیاتی و استراتژیکی مداخله روسیه باشد. ازنظر عملیاتی، این احتمال وجود دارد که پوتین برای اطمینان از پیروزی حتمی، بر حضور نظامی ایران پیشاپیش نیروی هوایی خود بر روی زمین اصرار کرده است. ازنظر استراتژیکی، ممکن است روسیه در قبال توافقی مبنی برای حفظ منافع و پایگاه‌های دریایی خود در سواحل مدیترانه مایل به فدا کردن اسد، دمشق و موقعیت ایران مقابل اسرائیل در بلندی­های جولان باشد. افزایش توان تهران ممکن است واکنشی به از دست دادن کنترل استراتژیک درگیری­ها در سوریه و افتادن این کنترل به دست روسیه باشد؛ و تلاشی باشد برای اطمینان از این مسئله که نفوذ ایران در مذاکرات حفظ خواهد شود.

نکته‌ای که بیشتر به فرمانده سپاه قدس، قاسم سلیمانی و رهبر ایران، آیت‌الله خامنه‌ای ارتباط دارد، این نکته است که این اعزام نیروی جدید برای راضی کردن پوتین و گردش ایام به کام اسد، کافی است. موقعیت سپاه پاسداران در حال حاضر مشخص نیست. اگر جنگ حلب یا دیگر مناطق برای بیش از چند ماه گره بخورد، چه کسی می‌داند که قدم‌های بعدی ایران چه خواهد بود؟

کردها به چیزی بیش از سلاح نیاز دارند[2]

از زمانی که داعش تصرف مناطق گسترده‌ای از شمال سوریه و عراق را آغاز کرده است، سیاستمداران و تحلیلگران به‌طور عمده بر این سؤال تمرکز کرده‌اند که آمریکا باید کردها را برای جنگ با گروه‌های جهادی تجهیز کند یا نه.

اما این مباحث از یک نقطه‌ضعف کلیدی در سیاست آمریکا در قبال کردستان غافل شده‌اند؛ درحالی‌که کمک نظامی به کردهای عراق و سوریه افزایش یافته است، اما تدوین یک نقشه راه سیاسی متناسب با این کمک نظامی، برای تعامل با منطقه کردستان مورد غفلت واقع شده است.

آمریکا خود را بر سر دوراهی می‌بیند: نیاز دارد تا کردها را برای جنگ با داعش تجهیز کند، اما از طرفی نگران برانگیخته شدن توقعات سیاسی کردهاست. به‌عبارت‌دیگر این کمک‌ها می‌تواند سنگ بنای استقلال کردستان را بزند. حتی باوجودآنکه این کمک‌ها بیشتر به احزاب سیاسی خاصی تعلق‌گرفته است، نه نهادهای نظامی یکپارچه وابسته منطقه کردستان. دلیل این کار ترس آمریکا و بسیاری از متحدین منطقه‌ای آن از این مسئله است که جدایی‌طلبی کردستان از عراق ممکن است باعث گسترش بی‌نظمی در منطقه شود. درواقع، اگرچه به دلایلی، سناریوی استقلال کردستان غیرمحتمل است، اما استقلال همچنان آرزوی کردها و بیشتر برگه برنده­ای در دست رهبران کرد عراق است تا اهداف سیاسی موردنظرشان را محقق کنند.

آمریکا مراقب بوده است که روابطش با ترکیه را به خطر نیندازد. تنها در یک زمینه که موجب خشم ترکیه شده ریسک کرده است: کمک به “یگان‌های مدافع خلق ” Y.P.G. در جنگ با داعش. واشنگتن علی‌رغم تجهیز این کردها از همکاری دیپلماتیکی با شاخه سیاسی “یگان‌های مدافع خلق” یعنی “حزب اتحاد دموکراتیک” P.Y.D. خودداری می‌کند (ترکیه حزب اتحاد دموکراتیک را به دلیل ارتباطش با “حزب کارگران کردستان ” P.K.K. خطری بالقوه می‌داند.)

مشکل تقویت قدرت نظامی کردها بدون ساختار سیاسی موازی این است که آمریکا محدودیتی بر آنچه کردها با قدرت جدید خود می‌توانند انجام دهند، قرار نداده است. همین مسئله موجب کاهش نفوذ آمریکا بر متحدین کرد این کشور شده است.

در عراق کردها به مناطقی وارد شده‌اند که چند نژادی هستند و با علم به اینکه کمک‌های آمریکا به وجود داعش وابسته است، مبارزان کرد به‌سرعت کنترل را در این مناطق به دست گرفته‌اند. آن‌ها با استفاده از برتری نظامی خود بر افراد بومی غیر کرد، مسلط شده‌ و احساسی از بی‌اعتمادی و انتقام را به وجود آورده‌اند. در شمال سوریه کردها به‌سرعت تلاش می‌کنند نفوذ و کنترلشان را تقویت کنند تا خود را به‌عنوان بازیگری اجتناب‌ناپذیر در آینده سوریه مطرح کنند. روایت قدیمی دولت سوریه در احتساب همه کردها به‌عنوان عناصری جدایی‌طلب امروز توسط مخالفین غیرکرد دولت بشار اسد تکرار می‌شود.

علاوه بر نارضایتی اقوام غیر کرد، در درون کردها نیز رقابتی در جذب حمایت‌های خارجی وجود دارد. مثلاً حزب اتحاد دموکراتیک، ممکن است رابطه‌ای را با روسیه آغاز کند یا از چنین روابطی به‌عنوان اهرم فشار برای جذب کمک‌های بیشتر از جانب آمریکا، استفاده کنند.

کمک نظامی باید با یک راهبرد مشخص سیاسی همراه باشد تا لااقل به معنای مشارکت آمریکا در پیشرفت نهادهای کرد عراقی باشد. آمریکا می‌تواند در عوض موافقت کردها با تأسیس نهادهای امنیتی و سازوکار حکومتی به‌صورت مشترک با غیرکردها، از آن‌ها حمایت کند. در سوریه نیز آمریکا می‌تواند علاوه بر کمک‌های نظامی‌اش به یگان‌های مدافع خلق با حزب اتحاد دموکراتیک همکاری کند. در عوض آن، کردهای سوریه نیز می‌توانند با فاصله گرفتن از پ­ک­ک نگرانی‌های ترکیه را برطرف کنند. برای این کار، یگان‌های مدافع خلق و حزب اتحاد دموکراتیک باید با گروه‌های کرد عراقی که ارتباطی قوی با دولت ترکیه داشته‌اند، همکاری کنند و در فرآیند تصمیم‌گیری نیز با احزاب مخالف عرب که تحت حمایت دولت ترکیه هستند، مشورت کنند.

پنج پیشنهاد برای حل مشکل پناه‌جویان[3]

اروپاییان هم‌اکنون در حال کشمکش با موج بی‌سابقه مهاجران از پایان جنگ جهانی دوم هستند. اولین کاری که آن‌ها باید بعد از آرام شدن اوضاع انجام دهند، فکر کردن در مورد راه‌حل‌های بلندمدت است. در اینجا چند نظر که به ذهن می‌رسد، بیان می‌شود:

1- نابودی مرزهای ملی و ایجاد یک مرز مشترک: بایستی که اروپاییان مرزهای خود را ببندند، اما نه همه آن‌ها را، بلکه یک مرز رامسدود کنند. ممکن است که بعضی از کشورها، ایجاد مانع در مرزها (مانند فنس کشی) را برای تجارت مضر و آن را از بین برنده‌ی پیمان شنگن[4] (امکان جابجایی مردم و کالا بدون روادید) بدانند. همچنین آن‌ها نمی‌توانند منافذ موجود در مرزهای جنوب و جنوب شرق خود را به دیوار بزرگ اروپا (همان‌طور که بعضی از سیاست‌مداران سرسخت انتظار دارند)تغییر دهند؛ بنابراین رهبران اروپا لازم است که جرئت به خرج داده و مرزهای ملی خود را نابود کرده و با یک سرمایه‌گذاری مشترک، یک نیروی مرزبانی محافظ ایجاد کنند.

 

2- تقویت فهم از مسائل داخلی و خارجی: کشورهای اروپایی هریک ساز خود را می‌زنند. درحالی‌که انگلیس به پیمان شنگن نپیوسته است ولی از دورنگه‌داشتن مهاجران حمایت کرده است. در این حال بلغارستان و رومانی درخواست ورود به پیمان شنگن را داده‌اند که به علت فساد آن‌ها رد شده است. بایسته است که کشورها علاوه بر حس مسئولیت‌پذیری، در مورد مزایای چندملیتی[5]نیز فکر کنند.

 

3- راهکارهای بلندمدت: بسیاری از اروپاییان به این سؤال پاسخ نداده‌اند که چرا هر کشوری به نیروی کار جوان و تحصیل‌کرده نیاز دارد؟ به نظر می‌رسد آن‌ها اعتقاد پیداکرده‌اند که از پیری جمعیت و بدهی زیاد نسبت به تولید ناخالص ملی ضربه خورده‌اند. تعدادی از محققان گفته‌اند که باوجود چالش‌های اقتصادی اروپا در کوتاه‌مدت، مهاجران در بلندمدت برای اقتصاد مناسب هستند.

 

4- پذیرایی از آن‌ها مانند شهروندان تا آنجایی که امکان دارد: ادعای مضحکی می‌گوید که مهاجران علاوه بر تضعیف ارزش‌های مسیحیت، یک تهدید امنیتی جدی بوده و باعث فشار بر امور مالی عمومی نیز می‌شوند. در مقابل ادعایی می‌گوید که ادغام مهاجران می‌توانند برای جامعه ما مفید باشند: مهاجران پول به دست می‌آورند (نه‌فقط به‌وسیله کمک‌های ما)؛ آن‌ها بیشتر از پولی که از دولت دریافت کرده‌اند به‌وسیله مالیات پرداخت می‌کنند؛ مهاجران بیشتر از تعداد خانه‌هایی که ما برایشان می‌سازیم خانه می‌سازند و مهاجران برای جمعیت سالمند نیز مفید هستند. همچنین درحالی‌که ما به آن‌ها آموزش می‌دهیم، در آینده از آموزش آن‌ها بهره‌مند خواهیم شد.

 

5- تبدیل مشکل به فرصت تبلیغات درازمدت (روابط عمومی):هنگامی‌که پناه‌جویان بیش از هر کشوری صنعتی دیگر وارد اروپا می‌شوند، اروپایی‌ها باید به خود تبریک بگویند؛ زیرا متحدان وی فکر می‌کنند که بروکسل رتبه دوم ناکارآمدترین سیاست را بعد از واشنگتن دارد. حتی خود شهروندان اروپایی نیز فکر می‌کنند پیوستن به اتحادیه اروپا یک کار بی‌فایده و پوچ است. لذا نخبگان اروپا باید در مقابل این رفتارها، با تمام افتخار از پناه‌جویان سراسر جهان استقبال کنند.

وضعيت استراتژیک اورشلیم، تغيير سیاست‌ها را می‌طلبد[6]

اورشليم [بیت‌المقدس] در هفته‌های اخير صحنه‌ی درگیری‌ها و در بحبوحه‌ی موجي از عملیات تروریستی بوده است. تا جايي كه دامنه‌ی اين کشمکش‌ها تمامي کرانه‌ی غربي رود اردن را در برگرفته؛ كه به‌صورت حملات مسلحانه، حمله با سلاح سرد، پرتاب سنگ و كوكتل مولوتف صورت گرفته است، اما نکته‌ی حائز اهميت اينجاست كه علاوه بر کرانه‌ی غربي رود اردن، غزه نيز شاهد اين کشمکش‌ها بوده است؛ تا جايي كه برخي از اهالي اين منطقه [غزه] تلاش‌هایی براي عبور از مرزهاي امنيتي و ورود به مناطق اشغالي داشته‌اند. بررسی‌ها حاكي از آن است كه عوامل ديني، ملي، سياسي و اجتماعي بر گسترش اين درگیری‌ها دامن می‌زنند.

ویژگی کشمکش‌های اخیر در این است که این حرکت عمدتاً از جوانان و نوجوانان تشکیل‌شده است و نکته‌ی حائز اهمیت اینجاست که این جوانان تجربه‌ی انتفاضه‌ی دوم را نداشته و بسیار نترس هستند. این جوانان همچنین آماده‌ی انجام حملات انتحاری علیه ارتش اسرائیل و نیروهای پلیس هستند. آنچه به‌مثابه جرقه در این درگیری‌ها عمل کرد، حوادث حرم قدسی شریف است و آنچه به این مهم ختم شد برداشت‌ها- بعضاً نادرست- از تصمیم اسرائیل مبنی بر تخریب مسجدالاقصی و تبدیل آن به معبد [هیکل سلیمان] بود. این سوءبرداشت براثر اقدامات تحریک‌کننده‌ی دینی یهودیان تندرو صورت گرفت. به‌طور خلاصه باید گفت که این اقدامات در حرم قدسی شریف، غیرت دینی [فلسطینیان] را برانگیخت و آنان [فلسطینیان] نیز در شبکه‌های اجتماعی این مهم را بیش‌ازپیش برجسته کردند؛ در اینجا باید به اقدامات حرکت اسلامی در شمال اسرائیل و نیز در شاخه‌ی حکومت فلسطین آن (در میان جنبش فتح) اشاره کرد.

طرح دیگری که برای برانگیختن این جوانان در دستور کار قرار گرفت مبتنی بر ناامیدی بود؛ چنانکه این افراد همه‌ی پل‌های پشت سرخود را خراب‌شده ببینند آنگاه چیزی برای از دست دادن ندارند. در این مورد باید گفت بیش از سی درصد از جوانان شرق اورشلیم، به علت کمبود کلاس‌های درس، از مدارس اخراج شده و برخی به کارهایی چون پیشخدمتی مشغول‌اند ضمن اینکه بسیاری نیز بیکار هستند چراکه در دو سال اخیر اعراب اورشلیم [قدس] شرقی از کار بی کارشده‌اند (چنانکه بیست درصد این افراد شغل خود را ازدست‌داده‌اند). همه‌ی این موارد منجر به ایجاد حس ناامیدی و اینکه چیزی برای از دست دادن ندارند و به دنبال آن گرایش تندروی‌هایی، شده است. در این امر نباید از تأثیرات تبلیغات شبکه‌های اجتماعی- همچون آنچه در مورد داعش قابل‌مشاهده است- غافل شد. باید گفت که این جوانان همچون پیروزِ در جنگ عمل می‌کنند؛ چراکه توانسته‌اند در دل اسرائیلیان عمیقاً ترس را القا کنند و کاهش شاخص‌های اقتصادی در هفته‌های اخیر، خود شاهد این مدعا است ضمن اینکه خشونت‌های اخیر افت شدید بازدید از حرم در میان اسرائیلیان را به دنبال داشته است. این در حالی است که دولت اسرائیل اعلام کرده تمایلی به تغیر وضع موجود ندارد.

اسرائیل اقدامات خود را برای پایداری بیشتر منطقه و بازگرداندن ثبات به آن گسترش داده است؛ اقداماتی چون استقرار بیشتر نیروهای پلیس و ایست‌های بازرسی در اورشلیم و کنترل فیزیکی و غیر فیزیکی افرادی که قصد خروج از محله‌های عرب نشین شرق اورشلیم و تغییر قوانین مربوط به حق تیر و گشودن آتش علیه حمله‌کنندگان با چاقو و سنگ و نیز تخریب منازل این افراد و مصادره کارت آبی آن‌ها- که برای رفت‌وآمد مورداستفاده قرار می‌گیرد- را شامل می‌شود؛ اما علی‌رغم همه‌ی این اقدامات آمارها کاهش میزان خشونت‌ها را نشان نمی‌دهند بلکه احساس قربانی مجازات سازمان‌یافته شدن را در میان جوامع عرب ایجاد کرده است (تقریباً پنجاه‌درصد این اعراب قدس شرقی، در قسمت غربی یا دیگر مناطق اسرائیل کارگری می‌کنند)؛ و مادامی‌که اسرائیل نفوذ محدودی بر جوانان دارد، نمی‌تواند بر رهبران عرصه‌ی سیاسی و اجتماعی و ملی و محلی تأثیر بگذارد. این در حالی است که اسرائیل و حکومت فلسطینی در طول سالیان متمادی تلاش‌هایی برای خنثی‌سازی نقش رهبران محلی در میان مناطق عرب نشین صورت داده‌اند.

اتفاقات اخير نادرستي سه فرضیه‌ای كه دولت اسرائيل مدنظر داشت را به اثبات رساند:

اول اينكه دولت اسرائيل می‌پنداشت درهرصورت وضعیت موجود، نه‌تنها در حرم قدسي شريف بلكه در كليه مناطق فلسطين اشغالي، تغيير نخواهد كرد و هرگونه اقدام جايگزين ديگري به حادتر شدن اوضاع می‌انجامد. اين در حالي بود كه عمليات محافظت از مرزها در تابستان ٢٠١٤ افزايش ميزان خشونت‌ها را نشان داد و ثابت كرد كه اوضاع اورشليم پايدار نخواهد ماند و وضعيت سياسي- امنيتي اسرائيل روزبه‌روز بدتر خواهد شد.

مورد دوم- كه به نحوي ادامه‌ی مورد فوق‌الذکر است- اين بود كه اسرائيل تحت تأثیر اتفاقات عربي منطقه و به‌طور خاص اسلام تندروي داعش و ساير گروه‌های جهادي قرار نخواهد گرفت. درحالی‌که امروز كسي ترديدي ندارد كه گرایش‌های اسلامي تندرو در ميان فلسطينيان و تمايل آن‌ها نسبت به پذيرش جهان‌بینی سلفي، جايگاه ویژه‌ای دارد.

سومين فرضيه، اما چنين تكامل يافت كه اورشليم [قدس] همواره متحد خواهد ماند. افرادی كه چنين می‌اندیشند کاملاً در معرض خطا قرار داشته، گويي از حقايق جاري بیگانه‌اند؛ چراكه اخیراً ايست بازرسی‌های بسياري در مسير فلسطينياني كه قصد ورود از قدس شرقي به قدس غربي رادارند، احداث‌شده است و نيز تصميمي مبني بر احداث ديواري ميان محله‌های یهودی‌نشین و عرب نشين گرفته‌شده است.

اما در ميان راه‌های موجود براي مديريت شرايط به وجود آمده بايد به چهار مورداشاره كرد كه از ميان آن‌ها، سه مورد کوتاه‌مدت و يك مورد بلندمدت است:

1. يجاد يك كميته براي بررسی وضعیت موجود در حرم قدسي شريف با حضور اسرائيل و اردن و ایالات‌متحده‌ی امريكا. ضمن اينكه ساير کشورهای عربي چون عربستان، مصر و مراكش می‌توانند در اين كميته حضور يابند لكن نه به‌عنوان عضو. بايد گفت كه اسرائيل، برخلاف فرانسه، تمايلي براي مطرح كردن اين درگیری‌ها در عرصه‌ی بین‌المللی و حضور دیده‌بان‌های بین‌المللی ندارد. شایان‌ذکر است كه حضور كشورهاي عرب مطرح در منطقه مزايايي چون فراهم آوردن مقدمه‌ها براي ايجاد ارتباط احتمالي اسرائيل با فلسطين را به دنبال خواهد داشت.

2. بررسی‌های اقتصادی: یکی از تأثیرات ویران‌کننده‌ی اتفاقات اخیر، تأثیر آن بر اقتصاد بوده است. چراکه صاحبان صنایع و سرمایه‌گذاران به علت هراس از بابت امنیت شخصی‌شان از فعالیت‌های خود کاسته‌اند. این مهم، بیشتر گریبان گیر صنایع خرد است، لذا اعمال سیاست‌های موقتی چون معافیت از مالیات در اورشلیم می‌تواند کارساز باشد ضمن اینکه نباید از تشویق جوانان بیکار برای شروع به کار و حمایت از آنان غافل شد.

3. دخالت دادن رهبران عرب اسرائیلی در تصمیم‌گیری‌ها: تا به اینجا رهبران عرب مسئولیت‌پذیری و نقش خود را در التهاب زدایی به اثبات رسانده‌اند لذا می‌بایست با آن‌ها به مشورت پرداخت. وزیر داخلی می‌بایست در تصمیمات، این افراد- رهبران عرب اسرائیلی و افراد صاحب نفوذ- را دخالت دهد. در ضمن ایجاد گفت‌وگوها میان خاخام‌های یهود و شیوخ مسلمان می‌تواند از طریق دینی به بهبود مشکلات کمک کند.

4. در طولانی‌مدت ايجاد مؤسسات مستقل داراي قدرت در محله‌ها و روستاهاي عرب نشين اورشليم شرقي، بايد در دستور كار قرار بگيرد. در سال ١٩٦٧ به دنبال افزايش قلمرو اورشليم، قسمت اردني اورشليم شرقي هم به اين مناطق افزوده شد (البته به‌جز مناطق فراتر از مرزبندی‌های امنيتي). اين حاكميت می‌تواند تحت عنوان شهرداری‌ها تلقي شوند كه توسط خود و با انتخابات محلي اداره می‌شوند اين حاکمیت‌های جديد وابسته به وزارت امور داخلي هستند و از وزارت متبوع خود بودجه‌های لازم براي انجام كارهاي عمراني و زیرساخت‌ها و بهبود معيشت ساكنان- حدود چهل درصد ساكنان اورشليم را اعراب تشكيل می‌دهند- دريافت می‌کنند. بايد گفت كه اين حاکمیت‌های محلي خود موجب مرتفع ساختن نياز اسرائيل- چه وضعيت كنوني امتداد يابد و چه دو طرف بر سر راه‌حل دو دولت كنار بيايند- هم می‌شود؛ با بر عهده گرفتن مسئولیت‌ها و با تخصيص بودجه‌های مربوطه، اين حاکمیت‌ها اندک‌اندک مسئولیت‌ها در عرصه‌های فرهنگي، آموزشي، اجتماعي، آموزش و اشتغال‌زایی را بر عهده می‌گیرند كه اين امر موجب آرام شدن جوانان و التهاب زدايي می‌گردد. ضمن اينكه اين كار ثابت می‌کند كه اسرائيل تمامي امكانات موجود را براي بهبود روابط فلسطينيان و اسرائیلی‌ها صورت داده است.

در انتها بايد گفت كه حتي در صورت خاتمه‌ی بحران موجود در مدت‌زمان اندك، موارد فوق‌الذکر می‌بایست در دستور كار قرار گيرد تا از ايجاد موج جديدي از کشمکش‌ها در پايتخت و آثار سوء آن بر تمامي كشور جلوگيري به عمل آورد.



[1] McInnis, J. Matthew, “Iranian deployments indicate a shift in the Syria conflict”, American Enterprise Institute, October 22, 2015, at:

http://www.aei.org/publication/iranian-deployments-indicate-a-shift-in-the-syria-conflict/

[2] SALIH, CALE and FANTAPPIE, MARIA, “Kurds Need More Than Arms”, The New York Times, OCT. 20, 2015, at: http://www.nytimes.com/2015/10/21/opinion/kurds-need-more-than-arms.html?_r=0

[3] Matteo Garavoglia, Five Suggestion to fix Europe’s Migration mess, October 20, 2015, at:

http://www.theglobalist.com/five-suggestion-to-fix-europe-migration-mess/

[4] Schengen

[5] Supranational

[6]Dekel, Udi; “The Strategic Situation in Jerusalem Demands a Change of Policy”; October 21, 2015; The Institute for National Security Studies; Available at:

http://www.inss.org.il/index.aspx?id=4538&articleid=10836

ارسال دیدگاه