اندیشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌ای که گذشت؛ شماره‌ی 29 (متن + pdf)

در سلسله گزارش‌هاي «انديشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌اي که گذشت» بر آن شده‌ايم تا مهمترين خروجي‌هاي انديشکده‌هاي مختلف غربي را در ارتباط با جمهوري اسلامي ايران، منطقه و فرامنطقه رصد کرده و خلاصه‌اي از محتواي اين خروجي‌ها ارائه نماييم؛ اين گزارش‌ ان‌شاءالله به صورت هفتگي منتشر مي‌شود.
در سلسله گزارش‌هاي «انديشکده‌های انگلیسی‌زبان در هفته‌اي که گذشت» بر آن شده‌ايم تا مهمترين خروجي‌هاي انديشکده‌هاي مختلف غربي را در ارتباط با جمهوري اسلامي ايران، منطقه و فرامنطقه رصد کرده و خلاصه‌اي از محتواي اين خروجي‌ها ارائه نماييم؛ اين گزارش‌ ان‌شاءالله به صورت هفتگي منتشر مي‌شود.

کشمکش‌ها و فرصت‌های استراتژیک پیش روی اسرائیل در سال جدیدِ یهودی[1]

در ابتدا باید گفت که سیاست خارجی ایالات‌متحده‌ی امریکا در حال تغییر بوده، از طرفی خاورمیانه نیز با آشفتگی‌هایی روبرو است؛ لذا اسرائیل با تهدیدات بسیاری دست‌وپنجه نرم می‌کند و اورشلیم می‌بایست آمادگی مواجهه با همه‌ی سناریوهای احتمالی را داشته باشد. لازم به ذکر است که مقابله با سیاست‌های ایران و داعش همچنان برای اسرائیل اولویت محسوب می‌شوند.

اروپا با سیل مهاجران خاورمیانه و آفریقا مواجه است تا جایی که بیم آن می‌رود که ساختار فرهنگی و اجتماعی این قاره دستخوش تغییر شود. از سوی دیگر سیاست‌های اقتصادی چین مبنی بر نفوذ در مناطق جنوب این کشور بر اقتصاد جهانی تأثیر گذارده است. همچنین روسیه نیز با تحریم‌های اقتصادی ناشی از اعمال‌نفوذ در اوکراین روبرو است.

خاورمیانه در حال تغییر است. ساکنانش در حال فرارند و قانون‌گذاران آن، نگران از آینده؛ که این‌ها همه ناشی از گسترش گستره‌ی قدرت ایران است که مشکلاتی را هم برای دولت‌های سنی و هم برای اسرائیل به ارمغان آورده است.

طوفان‌های تغییر

موضوعات عدیده‌ای در موقعیت کنونی، صحنه‌ی معادلات جهانی را تشکیل می‌دهد اما باید گفت که مهم‌ترین تغییری که اذهان جهانیان را به خود مشغول کرده این است که امریکا دیگر نقش قبلی خود را به‌عنوان یگانه رهبر جهان، ازدست‌داده است. حقایق موجود خود گواه این مطلب‌اند که ایالات‌متحده دیگر تمایلی به افزایش دخالت خود ندارد؛ چنانکه این امر را در جنگ با داعش شاهد بودیم.

کاهش قیمت نفت، اقتصادهای متکی به آن- همچون روسیه و ونزوئلا- را با مشکلات جدی مواجه کرده است. این در حالی است که حتی کشوری چون عربستان که بزرگ‌ترین صادرکننده نفت محسوب می‌شود با ضررهای جدی مواجه شده و به ذخیره‌ی پولی خود متکی شده است.

سازمان ملل متحد که بزرگ‌ترین نهاد بین‌المللی است تبدیل به یک شوخی شده و سایر سازمان‌ها نیز قدرت خود را ازدست‌داده‌اند اما در این وضعیت تنها امری که جامعه‌ی ملل بر آن توافق دارد کشمکش اسرائیلی- فلسطینی است؛ چیزی که همواره به‌عنوان یک قطعنامه‌ی جهانی ضد اسرائیلی تلقی شده است.

سال یهودی با کشمکش‌هایی درباره‌ی پشت پرده‌ی توافق هسته‌ای با ایران به پایان رسید. چنانکه به نظر می‌رسد شاید بتوان این توافق را تغییری مثبت در جهت توقف فعالیت‌های هسته‌ای ایران و یا تعیین سازوکاری برای کاهش فشارها بر ایران و به دنبال آن برقراری ارتباط با این کشور دانست اما آنچه مشخص است این است که ایران همواره اعلام کرده است که تغییر سیاست‌های هسته‌ای‌اش به‌هیچ‌عنوان به معنای ایجاد تغییر در سایر امور نیست. لذا ایران حمایت‌های خود را از رژیم بشار اسد در سوریه و نظامیان حزب‌الله و حماس ادامه خواهد داد و همواره اعلام کرده است که تلاش‌هایش را برای نابودی سرزمین اسرائیل ادامه استمرار خواهد بخشد. باید گفت ایران به دنبال استقرار هلال شیعی در منطقه است که از تهران تا بغداد و دمشق و بیروت امتداد خواهد یافت. با همه‌ی این موارد برخلاف خواسته‌ی غرب، احتمال اینکه ایران سایر سیاست‌هایش را تغییر دهد بسیار بعید به نظر می‌رسد لذا اسرائیل می‌بایست سازوکاری جدید برای مقابله با ایران اعمال کند.

علی‌رغم اعلام اوباما مبنی بر تلاش این کشور بر نابودی داعش و نیز موفقیت‌های محدود اتحاد علیه داعش، در سالی که گذشت بسیاری از گروه‌های تروریستی در نیجریه، شبه‌جزیره‌ی سینا، آسیا و لیبی به گروه تروریستی داعش پیوستند و گسترش بیش‌ازپیش این گروه را موجب شده‌اند.

اسد هرچه بیشتر به قدرت‌های خارجی چون ایران، روسیه و حزب‌الله لبنان برای ادامه حیات خود وابسته شده است؛ اما باید دانست که کناره‌گیری وی از قدرت پیش‌شرط مشترک هر آتش‌بس و توافقی است اما اسرائیل، تاکنون از مداخله در جنگ داخلی سوریه خودداری کرده و تنها به عکس‌العمل در مقابل عملیات تروریست‌ها در مرزهای شمالی و جلوگیری از رسیدن سلاح به حزب‌الله اکتفا کرده است.

گروه حزب‌الله به‌شدت در جنگ سوریه درگیر است، امری که باعث غفلت آن از اسرائیل می شود. اگرچه حزب‌الله احتمالاً از این فرصت برای گسترش تأسیسات نظامی خود استفاده خواهد کرد اما تهدید درگیری اسرائیل و حزب‌الله بعید به نظر می‌رسد. باید گفت تا زمانی که توازن قدرت در سوریه به نحوی تغییر نکرده تا رژیمی وابسته به حزب‌الله و ایران روی کار بیاید، دلیلی وجود ندارد تا اسرائیل سیاست‌های خود را [در مورد مداخله‌ی نظامی در سوریه] تغییر دهد.

روابط خارجی

مصر و سایر بازیگران در خاورمیانه نسبت به سیاست‌های جدید ایران و گسترش اسلام رادیکال در میان سنی‌ها نگرانی دارند. برخی دولت‌های عربی ترجیح می‌دهند تا روابط خود را با اسرائیل مستحکم کنند که این امر باوجود احساسات ضد اسرائیلی در میان اعراب مشکل است. اسرائیل به‌روشنی به قدرت یافتن عبدالفتاح سیسی در مصر تمایل دارد اما این امر باوجود وضعیت نابسامان اقتصادی قاهره با مشکل جدی روبرو است. رابطه‌ی اسرائیل با ترکیه وابسته به تصمیم آنکارا مبنی بر تغییر سیاست ضد اسرائیلی خود است؛ اما درمجموع باید گفت ترکیه در حال حاضر در میانه‌ی آشفتگی ناشی از فعالیت‌های کردها و داعش قرار دارد لذا توجهات در ترکیه به موارد دیگری [مهم‌تر از مستحکم کردن روابط با اسرائیل] معطوف است.

زمانی که از رابطه‌ی امریکا و اسرائیل سخن به میان می‌آید؛ اورشلیم می‌بایست تمرکز خود را بر چگونگی روابط در فضای پسا توافق قرار دهد. گذشته از این‌ها باید دانست که ارتباط با امریکا محور اصلی و سنگ بنای قدرت اسرائیل است و نیل به یک توافق طولانی‌مدت با امریکا امکانات و توانایی‌های جدیدی را در اختیار قرار می‌دهد. درنهایت باید گفت که به نظر نمی‌رسد تهدیدات علیه اسرائیل در سال آینده برطرف شود.

بیشترین تهدید از سوی برنامه‌ی هسته‌ای ایران احساس می‌شود چراکه دستیابی به تسلیحات هسته‌ای از سوی ایران دور از انتظار نیست. همچنین حزب‌الله و صد هزار موشک و راکتش و نیز حماس و دیگر گروه‌های فلسطینی و زرادخانه‌های کوچکشان همواره تهدید روشنی برای آتش‌بس با اسرائیل محسوب می‌شوند. لازم به ذکراست که گروه‌های رادیکال سنی در مرزهای شمالی و جنوبی تهدید قریب‌الوقوعی برای اسرائیل محسوب نمی‌شوند چراکه علی‌رغم اقدامات خرابکارانه، این گروه‌ها دشمنان و درگیری‌های بسیاری با یکدیگر دارند.

اسرائیل در صورت وقوع دو سناریوی ذیل اقدام به اقدام نظامی علیه داعش می‌نماید:

1. حمله‌ی مستقیم به خاک اسرائیل

2. حمله به اردن؛ چراکه این کشور نقش کلیدی در منافع اسرائیل در خاورمیانه داشته و نیز بیشترین میزان مرز مشترک را با اسرائیل دارد.

 

در حوزه‌ی بین‌الملل باید گفت که اسرائیل می‌بایست تلاش‌هایش را علیه جنش بایکوت، تحریم و سرمایه‌برداری[2] افزایش دهد چراکه علی‌رغم موفقیت‌های محدود این جنبش، به‌هرحال باید با آن مبارزه‌ی جدی شود.  همچنین جامعه‌ی جهانی فشارهایش را بر اسرائیل برای نیل به توافق صلح اسرائیلی- فلسطینی تشدید کرده و این در حالی است که طرف فلسطینی نسبت به این موضوع کمتر اقبال نشان داده و ساختار دولت اسرائیل هم این توافق را برنمی‌تابد.

علی‌رغم درگیری‌های امنیتی موجود در اسرائیل، این کشور می‌بایست منابع را برای مقابله با کشمکش‌های درونی- ازجمله مسئله هویت ملی و دولت و شکاف‌های اقتصادی، اجتماعی و قیمت مسکن- هم اختصاص دهد. اسرائیل به موفقیت‌هایی در موارد مذکور در طول سالی که گذشت نائل آمد اما این مقدار هنوز مورد رضایت نیست و تلاش‌ها می‌بایست به‌مراتب افزایش یابد تا آینده‌ی دولت عبری را تضمین نماید.

تروریسم در جنگ داخلی یمن رشد می‌کند[3]

در میانه ماه ژوئن [خرداد]، گروه القاعده در شبه‌جزیره[4] از کشته شدن رهبر خود (ناصر الوُحَیشی) در خلال بمبارانِ شهر مکلا[5] (به‌وسیله ائتلاف ضد یمن به رهبری عربستان) خبر داد. این واقعه، شدیدترین ضربه‌ای است که به این گروه از ابتدای تأسیسش در سال 2009 به‌وسیله الوحیشی و عضو سعودی آن، سعید الشهری (این دو نفر، شاخه یمنی و عربستانی القاعده را ادغام کردند) واردشده است. یک هفته بعد نیز ابوهاجر[6] یکی از معروف‌ترین رهبران[7] مذهبی القاعده در حمله‌ای مشابه کشته شد. قتلِ الوحیشی ممکن است باعث چرخش اهداف القاعده[8] شود. القاعده در هنگام اعلام خبر قتل الوحیشی، در حال توضیح جزئیات انتصاب قاسم ریمی به‌عنوان رهبر جدید خود بود.

رقابت‌های داخلی و رشد داعش

شاید منازعات درونی القاعده، علت افشای جزئیاتِ کم از مرگ الوحیشی باشد. برای سال‌ها، القاعده با گروه‌هایی مانند انصارالشریعه رابطه داشته است. به نظر می‌رسد که انصارالشریعه در مقابل القاعده قرارگرفته است. یکی از رهبران این گروه جلال بلعیدی (که حمزه زنجباری[9] نیز نامیده می‌شود) است؛ درزمانی که اهداف جهانی الوحیشی مشهود بود و وی وفاداری خود را به ایمن الظواهری (رهبر القاعده بین‌المللی[10]) اعلام کرده بود، اهداف و نیات بلعیدی مشخص نبود و بسیاری از افراد نزدیک به سازمان از تفاوت‌های راه‌های ِانتخاب‌شده توسط این دو نفر سخن می‌گفتند. علاوه بر این به نظر نمی‌رسد که انصار الشریعه بلعیدی هدف اولش را آمریکا قرار داده باشد. در عوض (از شواهدی که در منطقه ابین[11] در خلال سال‌های 2011 و 2012 پیدا است) این گروه هدفش را ایجاد یک امیرنشین قرار داده است.

در ماه ژوئن، یک سایت خبری یمن گزارش داد که بالیدی، القاعده را ترک و انصارالشریعه به داعش پیوسته است. به‌هرحال در میانه ماه اوت، القاعده یمن یک مصاحبه با بلعیدی را منتشر کرد که وی از حوادث اخیر سخن گفت و سنی‌های یمن را برای جنگ با حوثی‌ها ترغیب کرد. در این مصاحبه هیچ پرسشی در مورد داعش وجود نداشت.

در 6 ماه گذشته هواداران داعش حملات انتحاری مختلفی در مساجد و ضد غیرنظامیان یمنی انجام داده‌اند. بزرگ‌ترین حمله اخیر در صنعا رخ داد که شامل چهار انفجار بود و تنها یک روز بعد خبر مرگ الوحیشی اعلام شد. کشتن سربازان اسیر یمنی و عملیات‌های مشابه ذهن را به سمت داعش سوق می‌دهد که این به ضرر الوحیشی [و القاعده] است. برخلاف القاعده، به نظر می‌رسد که شاخه یمنی داعش هیچ برنامه‌ای فراتر از خشونت و بی‌رحمی ندارد. درحالی‌که القاعده در تلاش است تا قلوب و اذهان را به دست بیاورد، داعش با این راهبرد مخالف است. به‌علاوه اینکه وحشیگری آن‌ها در یمن در همان سطح وحشیگری در سوریه و عراق است.

پیشرفت‌های القاعده در آشوب یمن

باوجود از دست دادن رهبرانی مانند الوحیشی و رشد رقیبان وحشی مانند داعش، القاعده هم‌اکنون در حال رشد در یمن است (هرچند لزوماً نه با این شکل و ساختار کنونی). پس از سرنگونی نظام علی عبدالله صالح، یمن ازنظر مذهبی و قبیله‌ای دچار چنددستگی و کشمکش‌های سیاسی شد. شیعیانِ زیدی (حوثیان) بعد از تصرف صنعا در سپتامبر 2014، در حال حرکت به سمت پایگاه‌های خود در شمال هستند. ارتش یمن نیز درگیر القاعده و یا خسته از دیگر درگیری‌ها است. نیروی هوایی یمن نیز بعدازآنکه کنترلش به دست حوثی‌ها افتاد، دچار اضمحلال شد. درنهایت جنگ داخلی، باعث تغییر جهت توجه از القاعده شد و هم‌اکنون توجه عربستان و دیگر کشورها به مبارزه با حوثی‌ها و عبدالله صالح است.

رشدِ حوثی‌ها به جمع شدنِ حامیان القاعده کمک کرد. جنگ ارتش یمن، یک جنگ فرقه‌ای واضح نبود؛ اما زمانی که حوثی‌ها و عبدالله صالح به سمت جنوب حرکت کردند، باعث تحریکِ مناطق غیر زیدی و مسلح کردن خود برای مقاومت شد.

علاوه بر این، در خلال سال‌های 2013 و 2014، حوثی‌ها دشمنان بزرگ خود یعنی سلفی‌های منطقه دارالحدیث در شمال دماج[12] را از این منطقه بیرون راندند. منابع محلی در لحج، عدن و تعز تائید کرده‌اند که این سلفی‌ها بعد از دست دادن مناطق خود، خود را متعهد به جنگیدن کرده‌اند. وضعیت عمومیِ یمن نشان می‌دهد که پدیده القاعده یا داعش احتمالاً در حال گسترش است؛ چه در این شکل و ساختار یا در شکل و نامی جدید.

 

چرا کشورهای حاشیه خلیج‌فارس پذیرای پناهندگان سوری نیستند؟[13]

درزمانی که بیشتر پناهندگانِ جهان عرب از راه دریا خود را به اروپا می‌رسانند، سؤالی که مطرح می‌شود این است که چرا ثروتمندترین کشورهای حاشیه خلیج‌فارس، این پناه‌جویان را نمی‌پذیرند؟

تعداد زیادی از مردم ناامید و درگیر نزاع، در تلاش برای ورود به اروپا به‌وسیله قایق هستند. محرکِ فرار بایستی به‌اندازه‌ای زیاد باشد که مردم، خطر این سفر را بپذیرند. به‌طور میانگین، از آغاز سال 2015، روزانه یازده نفر که قصد عبور از مدیترانه را داشتند در این دریا غرق‌شده‌اند. بیشتر افرادی که از راه دریا وارد [اروپا] شده‌اند، از جهان عرب و نیمی از آن‌ها از سوریه هستند. عراق و سودان نیز در میان ده کشور ابتدایی هستند.

کشورهای حاشیه خلیج‌فارس (و نیز ثروتمندترین کشورهای جهان عرب)، در میان بزرگ‌ترین کمک‌کنندگان به پناهندگان سوری هستند اما آن‌ها پذیرای این پناهندگان در داخل کشورهایشان نیستند. این مطلب اختصاص به ضدیت با پناهندگان سوری ندارد؛ بلکه 6 کشور حاشیه خلیج‌فارس، هیچ‌گاه کنوانسیون‌های حقوق پناهندگان (که بعد از جنگ جهانی دوم آغازشده است) را امضا نکرده‌اند.

رهبرانِ کلیدی خلیج‌فارس می‌توانند نقش فزاینده‌ای در ارائه راه‌حل برای مشکلات منطقه‌ای داشته باشند. کویت نقش برجسته‌ای به‌عنوان بزرگ‌ترین کمک‌کننده [به پناهندگان] داشته است؛ این کشور حدود یک‌سوم کل کمک‌های مربوط به بحران سوریه را از طریق شورای امنیت، برعهده‌گرفته است (800 میلیون دلار از سال 2012). در همین حال امارات هم 364 میلیون دلار کمک کرده است. این مبالغ از کمک یک میلیارد دلاری بریتانیا و 3 میلیارد دلاری آمریکا کمتر است، ولی در مقایسه با میزان تولید ناخالص داخلی[14] این کشورها این مبالغ بیشتر است. کشورهای این منطقه به دلیل اینکه ثروت زیاد و در مقابل، جمعیت کم دارند، جزء کشورهای ثروتمند محسوب می‌شوند. مهاجران، بیشترین نیروی کار کشورهای حاشیه خلیج‌فارس را تشکیل می‌دهند، به‌طوری‌که بیش از 85 درصد جمعیت قطر و امارات را این کارگران تشکیل می‌دهند.

تغییر سیاست؟

 

با بررسی و عمیق شدن در این مسئله، ممکن است رهبران کشورهای حاشیه خلیج‌فارس مجبور به بازنگری سیاست‌های خود شوند. این کشورها می‌توانند به‌سرعت به شهروندان سوریه ویزا دهند و به آن‌ها اجازه دهند که خانواده‌های خود را به این کشورها ببرند. آن‌ها همچنین می‌توانند در مسئله کمبود کمک‌ها [برای پناهندگان] نیز نقش ایفا کنند؛ تنها 37 درصد مبلغ درخواستی سازمان ملل برای کمک به بحران سوریه تأمین‌شده است. کبود منابع مالی سبب شد که در این سال برنامه جهانی غذا[15] یک‌سوم از پناهندگان سوری را از لیست خود کنار بگذارد.

در این میان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بایستی به دنبال راه‌هایی برای پیوستن به‌نظام جهانی پناهندگی باشد. امیر کویت و همسر امیر شارجه [در امارات] به خاطر برگزاری سومین اجلاس بین‌المللی کمک به سوریه، توسط سازمان ملل موردتقدیر قرار گرفتند. بیشتر پناهندگانِ بحران سوریه در کشورهای همسایه این کشور باقی‌مانده‌اند. 1.9 میلیون نفر (یک‌میلیون و نه‌صد هزار) در ترکیه و 2.1 میلیون (دو میلیون و صد هزار) در اردن، لبنان، عراق و مصر هستند (البته حدود 8 میلیون بی‌خانمان هم در داخل سوریه وجود دارد). بسیاری در منطقه اعتقاددارند که اروپایی‌ها در این بحران خیلی دیر از خواب بیدار شدند. دلیلی که برای ورود مهاجران به اروپا ذکر کرده‌اند این است که کشورهایی که پناهندگان در آن قرار دارند [مانند اردن و لبنان]، دارای جمعیت و منابع طبیعی کم هستند و ظرفیتی برای آن‌ها باقی نمانده است. برای مثال از هر 6 نفر در لبنان یک نفر از پناهندگان سوری است.

سوریه همسایه اروپا است؛ دمشق به یونان نزدیک‌تر است تا به مسقط و صنعا. بحران سوریه یک بحران بین‌المللی است. کشورهای اروپایی مانند سوئد و آلمان که بیشترین تعداد پناهندگان را در خود جای‌داده‌اند، در بهترین جایگاه برای توصیه به دیگر کشورها (به‌ویژه کشورهای حاشیه خلیج‌فارس) در مورد مسئله پناهندگان هستند. لازم است که کشورهای حاشیه خلیج‌فارس اقدامات و طرح‌های بیشتری برای کمک به پناهندگان، نه‌تنها پناهندگان مقیم اردن و لبنان، بلکه پناهندگان ساکن اروپا را انجام دهند.

دوست داشته باشیم یا نه، آمریکا و روسیه باید در سوریه همکاری کنند[16]

مشاهداتِ بیرونیِ بسیاری، تجهیز نظامی روسیه در سوریه را به‌عنوان راهی برای ولادیمیر پوتین نشان می‌دهد تا قبل از نشست مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک باراک اوباما را به‌زور سر میز مذاکره بکشاند. برای اثربخشی، دیپلماسی باید با گزاره‌هایی در دیدگاه عمومی مردم حمایت شود، مسکو نیز با وجود افزایش نگرانی‌های ایالات‌متحده مشغول ساختن همین گزاره‌ها است. به‌هرحال دیپلماسی زورگویانه شکل دیگری از دیپلماسی است.

اگرچه افزایش کنونی حضور روسیه در سوریه به این‌که منحصراً به مجمع عمومی سازمان ملل مرتبط باشد، نیازی ندارد، چراکه حتی بدون آن در حال حاضر مسکو تسلیحات و مستشاران بیشتری به سوریه می‌فرستد. گسترش کنترل داعش بر مناطق بیشتری از سوریه، تهدیدی برای بقای رژیم تحت حمایت روسیه در دمشق است؛ بنابراین برنامه‌ی اول مسکو کمک به بشار اسد برای حفظ پایگاه‌های باقی‌مانده و برنامه‌ی دوم کمک به افزایش امنیت اقلیت علوی پیرامون لاذقیه است.

کرملین خواسته‌های بسیار زیادش در سوریه را از طریق تصورش از داعش به‌عنوان تهدیدی برای خود روسیه و دیدگاه پوتین به اسد به‌عنوان کسی که در مقابل این تهدید ایستاده و تسلیم نمی‌شود، توجیه می‌کند. مسلماً جنگ با دشمن از طریق تقویت یک متحدِ خارج از مرزها، نسبت به جنگیدن در قفقاز یا آسیای میانه بهتر است. هم‌چنین بسیار مهم است که روسیه تحت‌فشار، ضعیف به نظر نیایید، طبق جمله فراموش‌نشدنی پوتین: «ضعیف پایمال خواهد شد».

گسترش نقش نظامی روسیه در سوریه خطراتی واقعی دارد. رهبران سیاسی، نظامی و همین‌طور مردم روسیه هنوز افغانستان را به یاد دارند. بااین‌وجود احتمالاً کرملین محاسبه می‌کند که مخاطرات در سوریه قابل‌کنترل‌ است. روسیه، گروهی از متخصصان و مشاوران برای راه‌اندازی سامانه‌های تسلیحاتی، افرادی برای پشتیبانی و احتمالاً خلبان به سوریه ارسال می‌کند اما نیروهای جنگی نمی‌فرستد. مبارزان طرفدار اسد در میدان نبرد، سوری، ایرانی یا از حزب‌الله خواهند بود.

خطر دیگر برخورد احتمالی و بالقوه با آمریکا و متحدانش است که مدتی طولانی به اهداف داعش در سوریه حمله می‌کنند و هم‌چنین می‌توانند نیروهای اسد و مشاوران روسی را بمباران کنند. تسلیحات و جنگنده‌های روسی- اگر به آن حد برسد- می‌توانند به نوبه خود مخالفان سوری تحت حمایت غرب را بزنند. به‌طورقطع اسرائیل وجود سلاح‌های پیشرفته در اسلحه‌خانه‌‌های سوری که امنیت سرزمین‌های یهودی را به خطر می‌اندازد، تحمل نخواهد کرد.

ازنظر دیپلماتیک برخورد (میان آمریکا و روسیه) همین حالا رخ‌داده است، واشنگتن نیز از سیاست‌های مسکو عصبانی است. کرملین به‌احتمال‌زیاد بر این باور است که موضع قاطعش کاخ سفید را مجبور می‌کند تا روسیه را به‌عنوان یک بازیگر بپذیرد و در ادامه با آن مذاکره کند که شامل مذاکره برای رفع اختلافات در درگیری‌های موازی‌شان یا حتی بر سر تقسیم‌کار به‌طوری‌که هر دو کشور استراتژی‌های خودشان را در سوریه اجرا کنند و نیز مذاکره بر سر ائتلاف گسترده‌ی ضد داعش که پوتین پیشنهاد کرد و سرانجام آینده پس از جنگ سوریه می‌شود.

مسکو امیدوار است که همکاری با ایالات‌متحده و غرب در سوریه از مقابله‌شان بر سر اوکراین- نگرانی بسیار مهم روسیه- بکاهد. احتمالاً تصادفی نیست که از 1 سپتامبر گلوله‌باران در دُنباس (شرق اوکراین) فروکش کرده، رهبری دونتسک عناصر متمرد را پاک‌سازی کرده و پیشرفت در مسئله انتخابات محلی در ماه آینده پیش‌بینی می‌شود. درست بعد از مجمع عمومی سازمان ملل، ولادیمیر پوتین در پاریس با صدراعظم آلمان- مرکل، رئیس‌جمهور فرانسه- اولاند و رئیس‌جمهور اوکراین- «پترو پروشنکو» دیدار خواهد کرد.

تا اینجا واکنش غربی‌ها به فعالیت‌های روسیه در سوریه بیشتر منفی بوده که از نظر احساسی، قابل‌درک است. اقدامات مسکو به‌روشنی در نقطه مقابل سیاست‌های واشنگتن در مورد سوریه، به‌عنوان مسئله‌ای بسیار حساس برای دولت اوباما، قرار دارد. روسیه وقتی نیروهای نظامی را به سمت مرزهای اوکراین حرکت می‌دهد یا هنگامی‌که حمایت‌های نظامی را برای رژیمی که آمریکا اعلام کرده باید برود افزایش می‌دهد، اجازه نمی‌گیرد. مسکو آشکارا حضور سیاسی- نظامی خود را در منطقه کلیدی خاورمیانه بیشتر می‌کند. هنگام انجام این کار، مقامات روسی فرصت‌های کمی را برای تحقیر سیاست‌های آمریکا در عراق، لیبی، یمن و سوریه از دست می‌دهند.

بااین‌حال، در یک نگاه عمیق‌تر منافع روسیه، ایالات‌متحده، اروپا، ایران، عربستان، چین و هند در یک جبهه علیه دشمنی است که همه‌ی آن‌ها را تهدید می‌کند. همه موافق‌اند که داعش باید نابود شود، اگرچه بر سر چگونگی انجام آن باهم اختلاف دارند. بعید است که دولت اوباما به طرح پوتین برای ائتلاف بزرگ با مسکو، تهران و دمشق برای به نتیجه رساندن کار راضی شود؛ اما میزانی از هماهنگی عاقلانه و قابل توصیه است. افسوس که احتمالاً سوریه نمی‌تواند به وضع اولیه‌ی خود، به شکلی که دنیا آن را طی هفتادسال گذشته می‌شناسد، بازگردد؛ و باید دوباره کاملاً در مسیری جدید ساخته شود. این امر فقط از مذاکرات میان بازیگران مختلف سوری (به‌جز داعش) با کمک جامعه‌ی جهانی- ازجمله غرب و روسیه تأمین خواهد شد.

چرا آمریکایی‌ها در مقابله با تروریسم انعطاف‌پذیرتر نیستند[17]

همان‌طور که در کتاب جدیدم «القاعده، داعش و جنبش‌های جهادی در جهان، آنچه هرکس می‌خواهد بداند» مطرح کرده‌ام، یکی از شگفتی‌های قابل‌توجه پس از حادثه یازده سپتامبر، فقدان نسبی حملات تروریستی موفق در خاک آمریکا است. پیش‌بینی‌های نگران‌کننده‌ای درست پس از حادثه 11 سپتامبر از رشد سریع حملات کشتارجمعی حکایت می‌کرد؛ همچنین از استفاده از سلاح‌های غیرمتعارفی که تابه‌حال مورداستفاده قرار نگرفته بودند. با توجه به تلاش تروریست‌ها برای سقوط هواپیمایی در دیترویت، به نظر می‌رسد این مطالب می‌توانست درست باشد. آیا این موفقیت به تلاش برای امنیت داخلی و مبارزه شدید با تروریسم در خارج کشور بازمی‌گردد یا تروریست‌ها بی‌کفایت هستند و نمی‌توانند کار خود را پیش برند.

بااین‌حال این امر در ذهن و ادراک عمومی چنان موفقیتی به‌حساب نمی‌آید. در دهه هفتاد حملات بیشتری را از سوی ملی‌گرایان پورتوریکو، چپ‌گرایان و شبه‌نظامیان آمریکایی آفریقایی‌تبار به آمریکا شاهد بودیم. بااین‌وجود این سال‌ها را به‌عنوان سال‌های ترور به یاد نمی‌آوریم. از یازده سپتامبر تروریست‌های راست‌گرا حملات بیشتری را به آمریکا انجام داده‌اند و آمریکایی‌های بیشتری را نسبت به تروریست‌های مسلمان کشته‌اند؛ اما توجه مردم و مبارزه با تروریسم بیشتر متمرکز گروه دوم (مسلمانان) شده است.

شاید این سوءتفاهم، از سیاست ریشه گرفته باشد. نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد تروریسم مسئله‌ای است که مردم آمریکا را همواره بسیج می‌کند. به همین سبب سیاستمداران هر دو حزب آمریکا با ایجاد شبح ترور به دنبال پیشبرد سیاست‌ها به نفع خود هستند. پیش‌بینی آن‌ها نشان می‌دهد در سال‌های آینده توسط برخی گروه‌ها، در بعضی نقاط کشور حمله‌ی تروریستی صورت خواهد پذیرفت؛ که هردو گروه خوش‌بین و بدبین به بحث تروریسم در این زمینه هم‌نظر هستند. در عوض پرداختن به مبارزه با تروریسم به خطر و موفقیت درباره‌ی آن‌ها پرداخته می‌شود که این امر موجب آن می‌شود که تروریست‌ها با خیال راحت به دستاوردهای بزرگی برسند.

مخمصه فلسطینی: نقشه­ی حماس برای حل بحران فلسطینیان[18]

تصمیم محمود عباس، رئیس دولت فلسطینی، مبنی بر برگزاری نشست شورای ملی فلسطینیان در تاریخ چهارم سپتامبر 2015 در رام الله، انتقادها علیه وی از سوی برخی گروه­های فلسطینی را به دنبال داشته است. منتقدان، این اقدام محمود عباس را نقض آشکار توافق­نامه‌ی اتحاد داخلی- که شورای فلسطین را نماینده‌ی همه‌ی گروه‌های فلسطینی قلمداد می‌کند- می­دانند.

برخی گروه­های فلسطینی همچون حماس، جهاد اسلامی، مجاهدین، احرار و صاعقه بر تحریم شورای ملی فلسطین فراخواندند و از آن تحت عنوان تهدیدی برای وحدت ملی فلسطین یاد کردند و همچنین تأکید کردند که مصوبات این شورا برای فلسطینیان الزام‌آور نخواهد بود.

در تاریخ سوم سپتامبر صائب عریقات، دبیر کل سازمان آزادی‌بخش فلسطین، با خالد مشعل، مسئول شاخه‌ی سیاسی حماس در دوحه‌ی قطر دیداری داشت که در مورد گردهمایی شورای ملی فلسطین به بحث پرداختند. این انتقادات گسترده در کنار اعلام استعفای محمود عباس از هیئت‌رئیسه‌ی سازمان آزادی‌بخش فلسطین به این جلسه اهمیت ویژه‌ای داد. در دیدار مذکور تصمیم بر این شد تا طی نامه‌ای خطاب به سلیم زعنون، ریاست شورا ملی فلسطین، به تعویق افتادن برگزاری این شورا تا زمانی که آمادگی عمومی در این کشور ایجاد شود را خواستار شوند. شروع‌کننده‌ی این پیشنهاد را شاید بتوان خالد مشعل دانست که با برگزاری شورای ملی فلسطین به بهانه‌ی برنامه‌ی وی برای غلبه بر بحران در این کشور به مخالفت برخاست.

 خالد مشعل برنامه‌ی عملی خود را در مؤلفه های زیر خلاصه نمود:

– تعویق برگزاری شورای ملی فلسطین تا رسیدن به یک توافق ملی

– گردهمایی ریاست دوره‌ای سازمان آزادی‌بخش فلسطین مطابق توافق صورت گرفته در یکی از پایتخت‌های عربی

– ایجاد اتحاد میان نوار غزه و کرانه‌ی غربی رود اردن جهت پایان دادن به شکاف‌های موجود، با انجام همه­پرسی برای ریاست جمهوری، مجلس قانون‌گذاری و شورای ملی فلسطین

– ایجاد گفت‌وگویی ملی برای دست‌یابی به استراتژی مقابله با محاصره

خالد مشعل درنهایت برای دادن رنگ و بوی مذهبی به برنامه‌ی خود نسبت به تصمیم اسرائیل مبنی بر تقسیم مسجدالاقصی هشدار داده و برای نیل به راهبردی برای حفظ و حراست از آن، فراخواند. اما باید گفت که این برنامه شامل طرح جدیدی نمی‌شد و پیش‌ازاین هم حماس چنین رویکردی را دنبال می‌کرد؛ اما آنچه در برنامه‌ی جدید از سوی حماس دنبال می‌شود حمله به محمود عباس را نیز دربر می‌گیرد. خالد مشعل در کنفرانس خبری اعلام کرد که غزه در پی جنگ جدیدی نیست؛ اگرچه ادامه‌ی سیاست محاصره از سوی رژیم صهیونیستی آن را به انباری از باروت بدل کرده است.

باید گفت که حماس تحت‌فشارهای بسیاری است، چراکه تاکنون نتوانسته برای بهبود وضعیت ساکنین غزه چاره‌ای بیندیشد و در هفته‌های اخیر تنها به فریب ساکنان غزه مبنی بر اینکه در آستانه‌ی توافقی طولانی­مدت قرار دارد -که این خود به معنای پایان محاصره و ساخت بندرگاه است- اکتفا کرده است.

محمود عباس با ابتکار عمل خود در مقابل حماس پیش‌دستی کرد؛ چنانکه تهدید نمود که از سیاست کناره گیری خواهد کرد. درعین‌حال باید گفت که ابومازن از ارائه افقی روشن از طریق سازوکارهای دیپلماتیک برای حل مشکلات فلسطینیان و یا حتی تعریف راه‌حلی موقت برای مسائل ملی عاجز بوده است.

حماس هم برنامه‌ای برای التیام کشمکش‌ها در دست ندارد؛ چنانکه خالد مشعل اظهار داشت که در حال حاضر بازگشودن آتش علیه اسرائیل در دستور کار نیست و آنچه برای او باقی‌مانده است تنها حمله به سیاست‌های محمود عباس و برنامه‌اش مبنی بر برگزاری شورای ملی فلسطین و تلاش برای کسب قدرت سیاسی از این طریق است.



[1] Maj. Gen. (res.) Amidror Yaakov; “Israeli Strategic Challenges and Opportunities in the New Year”; September 16, 2015; The Begin-Sadat Center for Strategic Studies; Available at:

http://besacenter.org/perspectives-papers/israeli-strategic-challenges-and-opportunities-in-the-new-year/

[2] BDS

[3] FAREA AL-MUSLIMI, Extremism Grows in Yemen’s Civil War, SEPTEMBER 7, 2015, http://carnegieendowment.org/syriaincrisis/?fa=61210

[4] Arabian Peninsula (AQAP)

[5] Mukalla

[6] Abu Hajer al-Hadrami

[7] Singer

[8] AQAP

[9] Hamza al-Zinjibari

[10] القاعده یمن شاخه‌ای از القاعده جهانی است. در اینجا منظور القاعده یمن (همان القاعده شبه‌جزیره) است

[11] Abyan

[12] Dammaj

[13] Jane Kinninmont, Why Aren’t Gulf Countries Taking in Syrian Refugees, 08 September 2015:

https://www.chathamhouse.org/expert/comment/why-aren-t-gulf-countries-taking-syrian-refugees

[14] GDP

[15] The Food Program

[16] Dmitri Trenin, “Like it or not, America and Russia need to cooperate in Syria”, Carnegie, September 17, 2015, <http://carnegie.ru/publications/?fa=61319>

[17] Daniel L. Byman, Why aren’t Americans more resilient in the face of terrorism?, The Brookings Institution, September 18, 2015 3:32pm, http://www.brookings.edu/blogs/markaz/posts/2015/09/18-terrorism-resilience-failure?rssid=LatestFromBrookings&utm_source=feedblitz&utm_medium=FeedBlitzRss&utm_campaign=FeedBlitzRss&utm_content=Why+aren%27t+Americans+more+resilient+in+the+face+of+terrorism%3f

[18] Ben Menachem Yoni; “The Palestinian Predicament, Part 2: Hamas Plan to Resolve Palestinian Crisis”; September 10, 2015; Jerusalem Center for Public Affairs; Available at:

http://jcpa.org/palestinian-predicament-part-2/

ارسال دیدگاه