اندیشکده راهبردی تبیین- بامداد جمعه گذشته و در حملات هوایی نیروهای آمریکایی، سردار قاسم سلیمانی فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ابومهدی المهندس نائب رئیس الحشدالشعبی عراق و جمعی دیگر از نیروهای ایرانی و عراقی به شهادت رسیدند. از نخستین ساعات وقوع این رویداد، تحلیلها، پرسشها و نکات متعددی مطرح شده است. با اینوجود به نظر میرسد مهمترین مسئله فعلی، منافع ملی و آینده امنیت کشور است. چند ملاحظه درباره این موضوع مهم وجود دارد:
1- اقدام اخیر آمریکا در ترور فرمانده نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را میتوان غیرقابل پیشبینی و متهورانه دانست. آمریکا با این اقدام، یکی از بالاترین نیروهای رسمی نظامی ایران را در خاک کشور ثالث ترور کرد و قاعده کنشگری متقابل میان تهران و واشنگتن را دگرگون ساخت. شاید کمتر سیاستمداری در دنیا را بتوان یافت که دست به اقدامی با این میزان از ریسک بزند.
2- آمریکا میتوانست هدف خود در ترور سردار سلیمانی را به روشهای دیگری ازجمله بمبگذاری، استفاده از نیروهای نیابتی و یا برخی حملات پهپادی نیز عملی کند و مسئولیت ترور را نپذیرد. ایالات متحده اما در بالاترین سطح ممکن، مسئولیت ترور را پذیرفت. این یعنی هدف، چیزی فراتر از ترور یک شخص یا نیروی برجسته سپاه ایران بوده یا حداقل اینکه اهداف مهم دیگری نیز درمیان بوده است.
3- با توجه به موارد پیشگفته اکنون یک پرسش مقدماتی وجود دارد و آن اینکه ترامپ چرا دست به چنین اقدامی زد؟ یک پاسخ احتمالی میتواند این باشد که متغیر مستقل تصمیمگیریهای ترامپ، پیروزی در انتخابات 2020 است و معادله ذهنی وی بر این اساس شکل گرفته که هر اقدامی برای پیروزی در انتخابات انجام میدهد. ترور فرمانده نیروی قدس سپاه، آنهم در عراق که درگیر منازعات داخلی است، میتواند از ترامپ چهره یک فرد قاطع بسازد، تلاش دموکراتها برای استعفای وی را به حاشیه ببرد و نوعی اعلام وفاداری به لابی صهیونیستی در آمریکا باشد. علاوه بر اینها ترامپ با این اقدام احتمالاً خواسته تا تصورات شکلگرفته از سیاست خارجی آمریکا بهویژه پس از سرنگونی پهپاد جاسوسی در آسمان ایران را اصلاح کند و بار دیگر قدرتی قابل اتکا برای عربستان و امارات باشد تا حمایت آنها را نیز برای انتخابات 2020 کسب کند.
4- ورای این تحلیلها اما به نظر میرسد کلیدیترین مسئله فعلی، پاسخ ایران و ارتباط آن با منافع ملی و آینده امنیت کشور است. معادلهای که اکنون شکل گرفته به این صورت است که ترامپ با هدف نهایی پیروزی در انتخابات -یا هر هدف دیگری که میتوان متصور بود- تنش با ایران را تا سطح بالایی افزایش داده و احتمالاً معتقد است که یا ایران پاسخ نمیدهد و یا پاسخی میدهد که چندان تأثیری در آینده ریاستجمهوریاش ندارد. این معادله، نقطه کانونی تهدید منافع ملی ایران است و دقیقاً باید نقطه عزیمتِ پاسخ ایران نیز باشد. به عبارت دیگر جمهوری اسلامی ایران باید پاسخ یا مجموعهای از پاسخها را بهگونهای طراحی کند که تصور کسب منافع داخلی از طریق اعمال رفتارهای خصمانه علیه منافع ملی ایران در ذهن ترامپ و اطرافیانش فروبپاشد. بنابراین پاسخ ایران باید سطحی از بازدارندگی را به دنبال داشته باشد که این محاسبات را نادرست جلوه دهد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
5- از اینرو به نظر میرسد اگر ایران پاسخ متناسبی به اقدام اخیر ایالات متحده ندهد، بازنده قطعی تحولات اخیر خواهد بود. زیرا اگر ترامپ با همین معادله ذهنیِ پیشگفته بتواند بار دیگر به کاخ سفید راه یابد، ایران باید منتظر چهار سال دشوار در مواجهه با آمریکا باشد که حتی میتواند تهاجمی گستردهتر را علیه منافع کشور رقم بزند. در وضعیت دیگر و حتی اگر ترامپ بازنده انتخابات 2020 نیز باشد، استثنای عدم پاسخ ایران به تهدیدات، به قاعدهای در فهم دستگاه محاسباتی آمریکا نسبت به ایران تبدیل خواهد شد که هر رئیسجمهوری را برای بهره بردن از آن، ترغیب میکند.
نتیجهگیری
سخن پایانی اینکه، پاسخ ایران به ترور فرمانده نیروی قدس سپاه باید واجد ویژگی بازدارندگی باشد و البته تشخیص سطحی از پاسخ که میتواند بازدارندگی ایجاد کند، دشوار، اما شدنی است. یک پاسخِ روشن که این بازدارندگی را داشته باشد و ایران به صراحت مسئولیت آن را بپذیرد، ضروری به نظر میرسد. امنیت ایران و تأمین بخش مهمی از منافع ملی کشور در آینده، به پاسخ امروز بستگی دارد.
