اندیشکده راهبردی تبیین- در گفتگوهای آشتی ملی فلسطین مسئله سرنوشت شاخه نظامی حماس همواره مورد اختلاف بوده است. این اختلاف بر سر آینده نظامی حماس دلیل عمده شکست تلاشهای انجام شده تاکنون برای مصالحه بین تشکیلات خودگردان و حماس بوده است. با اقدامات سالهای اخیر ترامپ در حمایت یکجانبه از رژیم صیهونیستی و فشار بر فلسطینیها اکنون ضرورت وحدت ملی بیشتر احساس میشود. حال این سوال مطرح میشود که چشمانداز رفع اختلاف مذکور چگونه است؟ در بخش اول این نوشتار به توان نظامی حماس و علل ناکامی آشتی ملی پرداخته شد در این بخش به مواضع پیرامون تسلیحات حماس و چشمانداز توافق در این خصوص و همچنین امکان فعالیت نظامی حماس در کرانه باختری پرداخته میشود.
مواضع و اختلافات پیرامون تسلیحات و چشمانداز توافق
اختلافات حماس و فتح بر سر دولتداری با پیروزی حماس در انتخابات ژانویه ۲۰۰۶ آغاز شد و با تسلط این جنبش بر نوار غزه در پی جنگ داخلی ۲۰۰۷ وارد فاز جدیدی شد. از سال ۲۰۰۷ تاکنون قریب به ۱۰ توافقنامه آشتی ملی میان این دو جنبش برای تشکیل دولت وحدت ملی به امضا رسید که هیچ کدام به نتیجه نرسید. در گفتگوهای آشتی ملی فلسطین مسئله سرنوشت شاخه نظامی حماس همواره مورد اختلاف بوده است و این اختلاف دلیل اصلی شکست گفتگوها و توافقنامهها بوده است. محمود عباس به دنبال این است که تشکیلات خودگردان کنترل کامل همه تسلیحات و امنیت در غزه را دست داشته باشد اما حماس واگذار کردن تسلیحات را نمیپذیرد. خلیل حیه عضو ارشد حماس، هنگام توافق مصالحه حماس و تشکیلات در سال ۲۰۱۷ واگذار کردن تسلیحات را یک خط قرمز خواند و گفت “این تسلیحات دست نخواهد خورد؛ اینها برای مذاکره نیست. این تسلیحات برای مبارزه با اشغال به کرانه باختری منتقل خواهد شد.” [۱]
از طرف دیگر، حماس به دنبال برقراری دولت وحدت ملی بهمنظور کاهش فشارهای اقتصادی و بهبود وضعیت زندگی در غزه است. این جنبش طی سالهای اخیر تلاشهایی برای بهبود وضعیت غزه از طریق واگذاری امور دولتداری داشته است تا بدین طریق ضمن کاهش محاصره غزه از فشار افکار عمومی غزه علیه خود بکاهد. سناریوی مطلوب حماس، سوق یافتن بهسوی مدل حزبالله است تا با رهایی از کار ویژههای دولتداری و مسئولیت اصلی در قبال اقتصاد و زندگی مردم با تمرکز بر امنیت و مبارزه مسلحانه در کنار جایگاه اجتماعی به مسیر مقاومت ادامه دهد. این سناریو بارها از سوی مسئولین مختلف حماس با ادبیات گوناگون تکرار شده است.[۲]
اما مصر، آمریکا و رژیم صهیونیستی گروههای فلسطینی را تحت فشار قرار میدهند تا سلاحهای حماس برچیده، واحدهای نظامی آن غیرفعال و نقش آن در دولت وحدت ملی محدود شود و حضور کارمندان آن در دولت نیز کاهش یابد. اعضای فتح اظهار میکنند که طرفدار حفظ شاخه نظامی حماس هستند و خواهان قرار دادن آن تحت کنترل دولت وحدت هستند. عباس زکی عضو فتح میگوید: “ما معتقدیم که تسلیحات مورد نیاز هستند و مقاومت یک وظیفه است اما ما دنبال توافقی بر سر نیاز به یک تصمیم جمعی ملّی به عنوان مبنای استفاده از آن تسلیحات هستیم”.[۳] اما با توجه به رویکرد بسیار متفاوت دو گروه فلسطینی نسبت به رژیم صهیونیستی، رسیدن به چنین مبنای مشترکی غیرممکن است. رژیم صهیونیستی نیز تقاضاهای غیرممکنی برای پذیرش مصالحه فتح و حماس مطرح می کند. نتانیاهو بر برچیده شدن شاخه نظامی حماس و همچنین به رسمیت شناختن اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی توسط حماس اصرار میکند. عدمپذیرش مصالحه توسط اسرائیل به معنی جلوگیری از اتصال غزه و کرانه باختری از طریق منع جابجایی فلسطینیها و عدم رفع محاصره غزه است که مانع بازسازی و توسعه آن می شود. بنابراین هر مصالحهای که چنین شرایطی را برآورده نکند پایدار نخواهد بود؛ چون نفعی برای ساکنان غزه نخواهد داشت.
توافق در خصوص تسلیحات حماس تنها در صورتی امکانپذیر است که گروههای فلسطینی در نحوه برخورد با رژیم صهیونیستی به اجماع برسند. این اجماع را در سه حالت میتوان متصور بود. به رسمیت شناختن رژیم صهیونیستی توسط حماس و سایر گروهها، لغو به رسمیت شناختن آن و توافقات امضا شده توسط ساف و تشکیلات خودگردان، پذیرش یکدیگر به عنوان دو رویکرد متفاوت توسط تشکیلات خودگردان و حماس و مصالحه سیاسی و تقسیم قدرت بر این اساس. حالت اول تقریباً غیرممکن است؛ با توجه به ظلم تاریخی رژیم صهیونیستی در حق مردم فلسطین، حتی اگر حماس نیز اسرائیل را به رسمیت بشناسد و دست از مبارزه مسلحانه بکشند گروهی دیگر پرچم مقاومت و مبارزه مسلحانه را برخواهد افراشت و مسئله کنترل تسلیحات باقی خواهد ماند. حالت دوم نیز با شرایط فعلی تقریباً غیرممکن است؛ با در نظر گرفتنِ به رسمیت شناخته شدنِ تشکیلات خودگردان به عنوان نماینده مردم فلسطین توسط بسیاری از کشورها و نهادهای بینالمللی و وابستگی مالی تشکیلات به کمکهای همین کشورها و نهادها، لغو به رسمیت شناختن اسرائیل و توافقات، منجر به انحلال و فروپاشی آن میشود. حالت سوم نیز با توجه به انفصال کرانه باختری و غزه با مانع عملی روبروست است؛ چرا که در چنین حالتی اسرائیل نه اجازه فعالیت به حماس در کرانه باختری را خواهد داد و نه محاصره غزه را پایان میدهد.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr2', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr2", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
با این اوصاف در شرایط فعلی تشکیل نیروی نظامی واحد فلسطینی از طریق مصالحه گروههای سیاسی و ادغام شاخههای نظامی آنها امکانپذیر نیست. مگر با تغییر ماهیت و خلع سلاح حماس یا پذیرش آن با وضعیت موجود توسط تشکیلات خودگردان، ساف و فتح که در آن صورت با موانع عملی ناشی از وضعیت جغرافیایی و دخالت رژیم صهیونیستی روبرو خواهد شد. بنابراین تنها راه ممکن برای وحدت فلسطین به عنوان یک کشور مستقل، تلاش حماس و گروههای مقاومت برای تسلط بر کرانه باختری است که باید با یک نگاه بلندمدت و همزمان تلاشهای دیپلماتیک و فراهم کردن زمینههای چنین اقدامی در سطح منطقهای پیگیری شود.
امکان فعالیت نظامی حماس در کرانه باختری
همانطور که در بالا اشاره شد، هدف حماس انتقال تسلیحات به کرانه باختری برای مبارزه با اسرائیل است. بعد از جنگ داخلی فلسطین در سال ۲۰۰۷ و شکست نظامی حماس از نیرویهای تشکیلات در کرانه باختری فعالیت نظامی آن در این منطقه از فلسطین از بین رفت. یکی از کارکردهای همکاری امنیتی تشکیلات با رژیم صهیونیستی در واقع جلوگیری از فعالیت نظامی حماس در کرانه باختری است. از طرفی طبق معاهده اسلو، کرانه باختری به سه بخش تقسیم شده است که اداره امنیتی و نظامیِ دو بخش آن با اسرائیل است و بنابراین مناطق تحت کنترل امنیتی فلسطینیها به صورت مجموعهای از جزایر پراکنده در دل دریای مناطق تحت کنترل رژیم صهیونیستی است که امکان واردات تسلیحات به کرانه باختری از غزه یا جای دیگر و حتی اردن که هم مرز کرانه باختری است را تقریباً غیرممکن میسازد.
بنابراین در حال حاضر با توجه به رویکرد تشکیلات خودگردان و همکاریهای امنیتی آن با اسرائیل، امکان فعالیت نظامی حماس علیه آن رژیم در کرانه باختری تنها به صورت عملیات فردی و محدود برای اهداف خاص است. به نظر میرسد تنها راهحل برای فعالیت نظامی گسترده گروههای فلسطینی در کرانه علیه رژیم صهیونیستی لغو توافقات اسلو و شروع انتفاضهای دیگر برای وادار کردن رژیم صهیونیستی به عقبنشینی از کل کرانه باختری مثل غزه است. از آنجا که رهبری فعلی تشکیلات خودگردان علیرغم اعلام تعلیق توافقات امضاء شده با اسرائیل و علیرغم نقض مکرر این توافقات توسط رژیم صهیونیستی به اجرای آنها ادامه میدهد و اراده واقعی برای لغو آنها ندارد، فقط تغییر تیم رهبری فلسطینیها در کرانه باختری میتواند زمینه را برای چنین اقدامی فراهم کند. حماس بدین منظور راهی جز مشارکت مصلحتی در انتخابات احتمالی شورای قانونگذاری و حتی انتخابات ریاست تشکیلات خودگردان ندارد. اقدامات تندروانه دولت آمریکا در حمایت از رژیم صهیونیستی، به رسمیت شناختن قدس به عنوان پایتخت اسرائیل، انتقال سفارت خود از تلآویو به این شهر و طرح معامله قرن و اقدامات رژیم صهیونیستی برای یهودیسازی مسجدالاقصی، توسعه شهرکها و برخورد خشونتآمیز با تظاهرات راهپیمایی بازگشت و اقداماتی از این دست و همچنین رویکرد برخی کشورهای عربی در عادیسازی روابط با رژیم صهیونیستی عواملی است که میتواند فلسطینیها در کرانه باختری را قانع کند راهی جز اتخاذ رویکرد مقاومت ندارند. روی کار آمدن حماس از طریق انتخاباتی دیگر در کرانه باختری میتواند مقدمهای برای گسترش فعالیت نظامی علیه رژیم صهیونیستی به کرانه باختری باشد. اگر چه آن موقع کسب حمایت کشورهای عربی برای ادامه تدوام چنین امری مفید است اما در این راستا کسب حمایت اردن به عنوان تنها همسایه کرانه باختری بسیار ضروری است و بدون آن تداوم فعالیت حماس در کرانه باختری غیرممکن خواهد بود.
[phps] if ( get_post_meta($post->ID, 'stitr3', true) ) : [/phps] [quote align="left"] [phps] echo get_post_meta($post->ID, "stitr3", true);[/phps] [/quote] [phps] endif; [/phps]
نتیجهگیری
قدرت و ساختار تشکیلاتی شاخه نظامی حماس اکنون به صورت چشمگیر تحول یافته است و این باعث شده است سرویسهای امنیتی رژیم صهیونیستی دیگر ازگردانهای قسام به عنوان “ارتش حماس” یاد کنند. رژیم صهیونیستی و آمریکا گروههای فلسطینی را تحت فشار قرار میدهند تا سلاحهای حماس برچیده، واحدهای نظامی آن غیرفعال و نقش آن در دولت وحدت ملی محدود شود. این امر باعث شده است در گفتگوهای آشتی ملی فلسطین مسئله سرنوشت شاخه نظامی حماس همواره مورد اختلاف باشد. محمود عباس به دنبال این است که تشکیلات خودگردان کنترل کامل همه تسلیحات و امنیت در غزه را در دست داشته باشد. سناریوی مطلوب حماس نیز، سوق یافتن بهسوی مدل حزبالله است. توافق در خصوص تسلیحات حماس تنها در صورتی امکانپذیر است که گروههای فلسطینی در نحوه برخورد با رژیم صهیونیستی به اجماع برسند. اما با توجه به رویکرد بسیار متفاوت دو گروه فلسطینی نسبت به رژیم صهیونیستی رسیدن به چنین اجماعی غیرممکن است. ساف، فتح و تشکیلات خودگردان، رژیم صهیونیستی را به رسمیت می شناسند و مقابله نظامی با این رژیم را کنار گذاشته اند. اما حماس، جهاد و دیگر گروههای مقاومتی این رژیم را به رسمیت نمیشناسد و معتقد به راهحل نظامی هستند. بنابراین نمیتوان انتظار داشت که سرنوشت شاخه نظامی حماس در چارچوب گفتگوهای آشتی رقم بخورد؛ چرا که در هر گفتگویی بقای گفتگوکنندگان مفروض گرفته میشود؛ اما بقای حماس به معنی حماس، به شاخه نظامی آن پیوند خورده است و به گفتگو گذاشتن تسلیحات در واقع یعنی مذاکره حماس در مورد بقای خود.
منابع
[۱] – صدای آمریکا، حماس: خلع سلاح نمیشویم؛ فعالیتهای نظامی را به کرانه باختری میکشیم، منتشر شده در تاریخ ۲۲ آبان ۱۳۹۸، قابل بازیابی در پیوند ذیل:
https://ir.voanews.com/a/palestinian-hamas-disarming/4138627.html
[۲] – محمدمحسن فایضی، تعلیق همکاری تشکیلات خودگردان با رژیم صهیونیستی و چشمانداز آشتی ملی، منتشرشده در تاریخ ۲ شهریور ۱۳۹۸، قابل بازیابی در پیوند ذیل:
[۳] – Michael Jansen, Fatah deal leaves future of Hamas military wing unresolved, The Irish Times, Oct 12, 2017, at: https://www.irishtimes.com/news/world/middle-east/fatah-deal-leaves-future-of-hamas-military-wing-unresolved-1.3254047