گذار از یک نظم بینالمللی به نظمی نوین درواقع حرکت به سمت تثبیت ایدهها، ایدئولوژیها و یا هویتهای معینی با تکیهبر مؤلفههای مادی قدرت و جایگاه جهانی بازیگران نوظهور یا ناراضی از وضع موجود است. درواقع با سر برآوردن منتقدان و مخالفان نظم موجود، بحث تغییر در نظم و دوران گذار آغاز میشود. تلاش ها برای تغییر نظم موجود، میتواند به تکامل یک نظم یا فروپاشی آن منجر شود.
درصورتیکه قدرتهای سازنده و حافظ نظم موجود بتوانند با مخالفان مصالحه نمایند و هنجارهای موجود را بازسازی کنند تکامل نظم اتفاق میافتد؛ اما اگر مخالفان این توان را داشته باشند که بنیانهای نظم موجود را به چالش بکشند و ارزشها، قواعد و رویههای موازی جایگزین ایجاد کنند، تغییر نظم صورت میگیرد؛ بنابراین دگرگونی نظم علاوه بر تغییرات در توزیع قدرت، نیازمند تغییرات چشمگیر در اهداف و ارزشهای مشترک، قواعد بازی و ساختارهای اجتماعی جامعه بینالمللی است.
دوران گذار معمولاً با سطحی از درگیری بین دولتهای بزرگ و ظهور بازیگران جدید با طرح نظمهای بدیل همراه است. بااینحال گذار میتواند تدریجی یا ناگهانی و خشونتآمیز یا مسالمتآمیز باشد. جنگهای جهانی اول و دوم گذارهایی تدریجی و خشونتآمیز بود درحالیکه فروپاشی نظم دوقطبی ناگهانی و کمتر خشونتآمیز بود.
بحرانها، درگیریها و جنگهایی که در حال حاضر در جریان هستند، نشان میدهند که چشمانداز ژئوپلیتیکی جهان در سالهای اخیر عمیقاً تغییر کرده است و رقابت قدرتهای بزرگ در مناطق مختلف مجدداً نقش تعیینکنندهای در تحولات بینالمللی ایفا میکند. روندها و تحولات اخیر از جنگ غزه و جنگ اوکراین گرفته تا رقابت ایالاتمتحده و چین نمونه هایی از همین تغییرات اساسی در ژئوپلیتیک جهانی است.
بر همین اساس وقوع یک درگیری پایدار بین غرب و رقبای آن – بهویژه چین، روسیه و جهان اسلام محتمل به نظر میرسد و با تشدید شکافهای جهانی، ممکن است یک بازسازی ژئوپلیتیکی عمیق و به تبع آن گذار به یک نظم جدید جهانی در حال شکلگیری باشد.
قدرتهای بزرگ کنونی منافع مشترکی در حفظ برخی ساختارهای شکلگرفته پس از جنگ جهانی دوم ازجمله حق وتوی خود در شورای امنیت ملل، رژیمهای بینالمللی کنترل تسلیحات و … دارند و تمایل آنها به مصالحه در موضوعهای مختلف بیشتر از تمایل به درگیری است.
در عوض رقابت قدرتهای بزرگ برای حفظ یا تغییر نظم به نفع خود بهصورت گسترش حوزههای نفوذ و درگیریهای غیرمستقیم یا نیابتی در مناطق مختلف و با طی روندهای بلندمدت صورت میگیرد. نوع رقابت کشورهای غربی و روسیه در جنگهای سوریه، لیبی و همچنین جنگ اوکراین نمونههایی دال بر این موضوع است. از همین رو، فراتر از تغییرات درون سیستمی نظم جهانی که به نظر میرسد رقابت چین و آمریکا باعث ایجاد آن میشود، تغییرات منطقهای مهمی امکانپذیر است.
درحالیکه شکلگیری بسیاری از کشورهای منطقه نتیجه فرآیند گذار در نظم بینالمللی و فروپاشی نظم چندقطبی قبل از جنگ جهانی اول بوده است و در نظم دوقطبی بعد از جنگ جهانی دوم نیز کشورهای منطقه (بهجز ایران پس از انقلاب اسلامی) در یکی از دو بلوک شرق و غرب قرار داشتند تغییرات در سطح سیستمی طبیعتاً به منطقه نیز سرایت میکند.
برخی تغییرات در سطح منطقه هماکنون با افزایش بازیگری چین، بهویژه پس از میانجیگری این کشور در توافق میان ایران و عربستان نمایان شده است. این اقدام چین درواقع نوعی کودتا در منطقه غرب آسیا محسوب میشود که میتواند نظم منطقهای و نقش ایالاتمتحده در این منطقه را بهصورت چشمگیر تغییر دهد.
بنابراین درحالیکه احتمال جنگ مستقیم بین قدرتهای بزرگ برای تغییر نظم جهانی اندک ارزیابی میشود تلاش فزاینده این قدرتها برای کسب یا حفظ نفوذ در مناطق مختلف، احتمال تشدید درگیریهای منطقهای را افزایش میدهد.