طرح دو سئوال پیرامون افسانه هولوکاست از سوی دولت نهم تا به امروز حرف و حدیثهای بسیاری به همراه داشته است. منطق حاکم بر سئوال اصلی ایران مبنی بر اینکه حتی در صورت صحت این پدیده، چرا باید مردم بیگناه و مظلوم فلسطین جور آن را بکشند، منطقی کاملا مستدل و قابل دفاع بود. هر چند طرح این مسأله، همزمان نیازمند لابی گسترده با خود فلسطینیها و اعراب منطقه داشت. زیرا استقبال سرد آنها از این مسأله موجب کاهش تاثیر فراگیر و گسترده این راهبرد برای مقابله با این حربه مظلومنمایی صهیونیست ها شد. فارغ از صحیح و یا غلط بودن این مسأله که خود بحث مفصل دیگری را میطلبد. از ابتدای روی کار آمدن دولت جدید، برخی عامدانه و یا از سرناآگاهی به دنبال وصل کردن ریشه تمامی تحریمهای گزنده و به اصطلاح فلجکننده غربیها بویژه آمریکا به انکار واقعه هولوکاست از سوی ایران بودند.
ساده انگاری است اگر با وجود خصمانهترین اقداماتی که در طول سی و چند سال پس از انقلاب اسلامی از سوی استکبار جهانی شکل گرفته است، امروزه بخواهیم دلیل این اقدامات و تحریمها را فعالیتهای صلح آمیز هستهای ایران عنوان کنیم؛ چه برسد به انکار واقعه هولوکاست. البته همگان قائل به این هستیم که نباید بهانه به دست دشمن داد و با طرح برخی مسائل موجبات اجماع آمریکا و دیگر متحدینش را در دشمنی علیه ایران فراهم آورد، که این خود نیازمند رعایت ظرافتهای ادبیات دیپلماتیک میباشد. ولی اینکه ریشهی تمامی این اقدامات وحشیانه دشمن را صرفا انکار واقعه هولوکاست بیان نماییم، آدرس غلط دادنی بیش نیست….. حال نکته اساسی اینجاست که نمیتوان بر اساس این آدرس غلط، رویکرد غلطتری اتخاذ کرد. از زمان روی کار آمدن دولت جدید تاکنون چندین بار و به بهانههای مختلف سخنانی پیرامون واقعه هولوکاست توسط رئیس دستگاه دیپلماسی ایراد شده است. در آخرین مورد در حاشیه اجلاس امنیتی مونیخ در یک گفتوگوی اختصاصی با برنامه بامدادی مشترک تلویزیون یک و دو آلمان (Morgen Magazin) پا را از این فراتر گذاشت و ضمن اصالت دادن چندین باره به افسانه هولوکاست، در پاسخ به سئوالی در رابطه با شناسایی رژیم صهیونیستی توسط ایران مدعی شد: «این وظیفه ما نیست که اسرائیل را به رسمیت بشناسیم یا نه، بلکه این موضوع باید از سوی فلسطینیان مورد پذیرش قرار گیرد.» منطق فکری حاکم بر چنین اظهار نظری این است که اولا اشغال اراضی قدس توسط رژیم صهیونیستی از اهمیت چندانی برای جمهوری اسلامی برخوردار نیست و مسالهای فلسطینی است، بر خلاف تاکیدات صریح رهبر انقلاب مبنی بر اینکه مسأله فلسطین مسأله اصلی جهان اسلام است. ثانیا در صورتی که مذاکرات سازش به نتیجه برسد، و رژیم صهیونیستی مورد شناسایی مثلا تشکیلات خودگردان قرار گیرد، دیگر ایران مشکلی با اسرائیل نخواهد داشت، چیزی شبیه نامهای که خاتمی در زمان ریاست جمهوری برای یاسر عرفات نوشت و در آن تاکید کرد که هر گونه راه حلی با اسرائیل برسند مورد حمایت ایران خواهد بود. یاسر عرفاتی که مقام معظم رهبری، بارها او را به خاطر اینکه خواهان دو دولت فلسطینی و یهودی در کنار هم بود، مورد انتقاد قرار داد.
این منطق کاملا با هندسه فکری بنیانگذار انقلاب اسلامی و مقام معظم رهبری در تضاد میباشد. استراتژی امام در برابر رژیم صهیونیستی به صراحت محو کامل آن از روی نقشه بود و هرگونه سازش با این رژیم پلید از سوی جمهوری اسلامی بی اعتبار قلمداد میشود. نمونه کاملا عبرت آموز آن برخوردیست که امام (ره) با مصر پس از انعقاد معاهده کمپ دیوید در زمان انور سادات داشت. تصمیم سازان دیپلماسی دولت جدید، اگرچه مانند دولت قبل خواهان طرح راهبردهای تهاجمی و زیر سئوال بردن مسائلی مانند افسانه هولوکاست نیستند ولی هیچ لزومی ندارد مرتب به دنبال اصالت دادن و تایید واقعهای که سئوال های اساسی پیرامون اصالت آن وجود دارد، باشند. یک تحلیل غلط که ریشه تحریمها را هولوکاست میداند، منجر به مواضع و رویکردهای غلطتری شده است که با ماهیت انقلاب اسلامی و مواضع حاکمیت در تضاد میباشد. مسئولین فعلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی باید هوشیار باشند و بدانند این گونه اقدامات هیچ جایگاهی در راهبرد مذاکره برای دفع شر و تاکتیک نرمش قهرمانانه جمهوری اسلامی ندارد.