ارزیابی هفتگی روند تحولات منطقه‌ای و بین‌المللی (هشتم لغایت چهاردهم دی ماه)

مقدمه:  در هفته اخیر ترور نائب رئیس دفتر سیاسی حماس توسط رژیم صهیونیستی در بیروت یک رویداد بسیار مهم بود که به عنوان نخستین حمله هوایی رژیم صهیونیستی به بیروت پس از جنگ 2006 می‌تواند تغییر مهمی در روند جنگ غزه و همچنین معادلات میان رژیم صهیونیستی و حزب‌الله ایجاد کند. موضوع دیگر در رابطه با جنگ غزه موضع‌گیری وزیر خارجه روسیه و مقایسه هدف رژیم صهیونیستی در جنگ غزه با اهداف روسیه در اوکراین بود که به نظر می رسد از مواضع اولیه روسیه درباره جنگ غزه فاصله گرفته است. موضوع مهم دیگر رسمی شدن عضویت پنج کشور جدید در بریکس شامل ایران، عربستان، امارات، اتیوپی و مصر بود.  موضع‌گیری‌های جدید چین در رابطه با تایوان در آستانه انتخابات ریاستی و پارلمانی تایوان در تاریخ 13 ژانویه 2024 میلادی (23 دی) موضوع دیگری در این هفته بود که روابط پکن و تایپه را در شرایط ویژه‌ای قرار داده است.

ترور صالح العاروری نائب رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در بیروت

روز سه‌شنبه «صالح العاروری» نائب رئیس دفتر سیاسی جنبش حماس در انفجاری که در «ضاحیه بیروت» به وقوع پیوست، شهید شد. در همین رابطه روزنامه «وال‌استریت ژورنال» به نقل از مقام ناشناس اسرائیلی چنین اظهار داشته است که پس از عملیات «طوفان الاقصی» «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی به آژانس‌های جاسوسی خود دستور داده است تا نقشه ترور آن دسته از رهبران حماس را که در بیرون از مرزهای نوار غزه (ازجمله در ترکیه، قطر و جاهای دیگر) زندگی می‌کنند، طراحی کنند. به همین منظور سرویس‌های اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، طراحی نقشه برای ترور دسته‌جمعی فرماندهان حماس را در دستور کار خود قرار دادند. البته در طول مدت‌زمان اخیر اقدام مذکور به سبب به سرانجام رساندن فرایند مذاکره بر سر آزادی حدود 240 شهروند اسرائیلی نزد حماس به تعویق افتاد. نکته قابل‌توجهی که دراین‌بین وجود دارد آن است که گویا دستور تروری که صادر شده است فقط مختص به رهبران حماس نیست. به بیانی دقیق‌تر می‌توان چنین اظهار داشت که ترور «شهید موسوی» در خاک سوریه از سوی رژیم صهیونیستی نشان از آن دارد که راهبرد این رژیم بر حذف فرماندهان ارشد محور مقاومت متکی است.

با عنایت به مطالب فوق می‌توان چنین اظهار داشت که با گذشت حدوداً سه ماه از آغاز عملیات طوفان الاقصی و ناکامی نسبی رژیم صهیونیستی در دستیابی به هدف خود یعنی نابودی کامل حماس، مقامات رژیم صهیونیستی درصدد برآمدند تا مرحله‌ جدیدی از جنگ را علیه رهبران محور مقاومت آغاز نمایند در همین رابطه شاهد آن هستیم که راهبرد ترور فرماندهان تأثیرگذار در این محور در دستور کار قرار گرفته است. بررسی تجربه تحولات اخیر نشان می‌دهد که با ترور فرماندهان محور مقاومت و رهبران حماس نه‌تنها خللی در رویکرد و راهبرد این محور علیه رژیم صهیونیستی ایجاد نخواهد شد بلکه به‌واقع شاهد آن خواهیم بود که به سبب ساختار منسجم گروهای تحت هدایت محور مقاومت، مبارزه جهت دستیابی به مهم‌ترین هدف خود یعنی آزادسازی سرزمین‌های اشغالی و قدس ادامه خواهد یافت.

چرخش موضع لاوروف در قبال فلسطین و حماس

پنج‌شنبه گذشته و در آستانه آغاز سال نوی میلادی، مصاحبه‌ای با «سرگئی لاوروف»، وزیر خارجه فدراسیون روسیه، از سوی یک شبکه روسی انجام پذیرفت که در آن آخرین نظرات وی درباره جنگ حماس و رژیم صهیونیستی بازتاب داده شد. در قالب این اظهارات، لاوروف چرخشی قابل‌توجه در مواضع مسکو نسبت به جنگ غزه نشان داده است. وی در این مصاحبه در رابطه با جنگ در غزه، مدعی شده است که اهداف فدراسیون روسیه در اوکراین و رژیم صهیونیستی در غزه به یکدیگر ازاین‌جهت شباهت بسیاری دارد که هر دو به دنبال غیرنظامی نمودن منطقه مورد مناقشه هستند. وی همچنین، هدف «نتانیاهو» را ازبین‌بردن حماس به‌عنوان یک گروه نظامی و اصولاً به‌عنوان یک سازمان و چیزی شبیه به غیرنظامی کردن خوانده و اضافه کرده است که این هدف، بسیار شبیه اهداف فدراسیون روسیه در اوکراین است. لاوروف در ادامه درباره نتانیاهو نیز اظهارنظرهای مثبتی نموده است و اعلام داشته که نتانیاهو در موضوع جنگ اوکراین، با وجود انتقادها از سراسر جهان و درحالی‌که با شرایط پیچیده روبه‌رو شده بود، درباره فدراسیون روسیه صحبت نکرد و به «لاپید»، رهبر گروه مخالف و وزیر خارجه رژیم صهیونیستی در روزهای آغازین جنگ اوکراین در دولت «نفتالی بنت» اشاره نمود. وزیر خارجه فدراسیون روسیه از اظهارنظرهای اولیه لاپید درباره اهداف مسکو در اوکراین در زمان آغاز جنگ، کماکان ابراز شگفت‌زدگی کرده است. به جهت بررسی دقیق‌تر این چرخش مواضع، ملاحظات ذیل تقدیم می‌گردد:

  1. بر اساس منابع انگلیسی منتشره سرگئی لاوروف از دو اصطلاح برای بیان اهداف روسیه در اوکراین استفاده کرده است که معادل Demilitarization و Denazification است و هدف نتانیاهو مبنی بر حذف حماس را مشابه این اهداف قلمداد کرده است. اصطلاح اول به معنای نظامی‌زدایی است یا غیرنظامی سازی و اصطلاح دوم به معنای نازی زدایی یا از میان بردن نازی‌هاست که ناظر بر دیدگاه این کشور در مورد رویکرد دولت حاکم در اوکراین و نئونازی قلمداد کردن آنهاست. لاوروف در این مصاحبه جنگ علیه نازیسم را به‌طور تاریخی عاملی برشمرده که موجب اتحاد مسکو و تل‌آویو شده است. این امر در واقع به موضوع وقوع هولوکاست توسط نازی های آلمان علیه یهودیان در دوران هیتلر اشاره دارد. با این حال این اظهارات این شائبه را ایجاد می‌کند که لاوروف حماس را با نازی‌ها مقایسه کرده است، درحالی‌که «ولادیمیر پوتین» پیش‌تر حمله و محاصره غزه را توسط رژیم صهیونیستی با محاصره «لنین‌گراد» توسط آلمان نازی در خلال جنگ دوم جهانی مقایسه نمود. موضع فدراسیون روسیه در ماه‌های گذشته در مخالفت با اقدامات رژیم صهیونیستی بوده است و تشبیه غزه به لنین‌گراد توسط نماینده مسکو در سازمان ملل متحد نیز تکرار شده است. به‌بیان‌دیگر، درحالی‌که پیش‌تر و در گفتار پوتین و سایرین رژیم صهیونیستی با استعاره و تمثیل مشابه نازی‌ها شمرده می‌شد، وزیر خارجه فدراسیون روسیه به گونه ای موضع گرفته است که گمان می‌رود حماس و نیروهای مقاومت فلسطینی را هم‌تراز نازی‌ها قرار داده است.
  2. این اظهارات، با توجه به اینکه معاون وزیر خارجه فدراسیون روسیه به‌صورت علنی در روزهای ابتدایی پس از عملیات طوفان الاقصی پذیرای هیئتی از مقامات سیاسی حماس بود و همچنین، با توجه به مواضعی که پیش‌تر توسط مقامات روسی گرفته شده است، واکنش‌های بسیاری برانگیخت و از طرف برخی تحلیلگران، به‌مثابه چراغ سبزی نسبت به لابی صهیونیستی و شخص نتانیاهو تلقی شد که در قالب آن، فدراسیون روسیه مایل است در ازای حمایت لابی رژیم صهیونیستی، موضع خود در موضوع فلسطین را تعدیل نماید. اشاره هم‌زمان لاوروف به نتانیاهو و لاپید در قالب این مصاحبه، مخابره پیامی مستقیم به نتانیاهو نیز هست که بر اساس آن فدراسیون روسیه ترجیحات خود را درباره چشم‌انداز آتی نیروهای سیاسی و رقابت‌های داخلی رژیم صهیونیستی آشکار ساخته است.

در یک جمع‌بندی، به نظر می‌رسد مسکو با توجه به طولانی شدن جنگ در غزه در حال به آزمون گذاردن این احتمال است که با رژیم صهیونیستی و شخص نتانیاهو وارد تعاملاتی شده و از لابی این رژیم به نفع منافع خود در جنگ اوکراین استفاده نماید. از ابتدای جنگ غزه طرف‌های غربی تلاش نمودند تا دو جنگ غزه و اوکراین را به نحوی یکپارچه در اذهان تصویر نمایند و از وجود دو جبهه یا دو بلوک واحد در این دو جنگ سخن گفتند که یک‌سوی آن فدراسیون روسیه، حماس و محور مقاومت است و سوی دیگرش رژیم صهیونیستی، اوکراین و طرف‌های غربی. به نظر می‌رسد مسکو با گذشت چند ماه از جنگ و بر اساس تخمینی که از برونداد جنگ دارد، قصد دارد موقعیت و جایگاه خود را در دوقطبی تصویر شده توسط طرف‌های غربی بازتعریف نماید.

رسمی شدن عضویت پنج کشور جدید در بریکس

در نخستین روز سال نوی میلادی، اول ژانویه 2024 میلادی عضویت رسمی پنج کشور در بریکس اعلام شد. عربستان سعودی، امارات متحده عربی، مصر، اتیوپی و جمهوری اسلامی ایران پنج کشوری هستند که ازاین‌پس در کنار کشورهای چین، فدراسیون روسیه، هند، آفریقای جنوبی و برزیل عضو «گروه بریکس» به شمار می‌روند. شایان توجه است که اخیراً «سرگئی لاوروف» وزیر خارجه فدراسیون روسیه طی اظهارنظری مدعی شده است تاکنون بیش از 30 کشور در جهان تمایل خود را به عضویت در بریکس اعلام نموده‌اند.

لازم به ذکر است که گروه بریکس یک سازمان بین دولتی است که در سال 2010 میلادی با حضور چین، فدراسیون روسیه، هند، برزیل و آفریقای جنوبی تأسیس شد. این کشورها بیش از 40% از جمعیت جهان را تشکیل می‌دهند. گفتنی است پنج عضو مؤسس بریکس از اعضاء گروه 20 هستند و میزان تولید ناخالص داخلی آن‌ها بر اساس گزارش مشترک اعضای گروه بریکس در سال 2021 میلادی به عدد 24.5 تریلیون دلار رسید که باعث شد بریکس سهم 25 درصدی از تولید ناخالص داخلی جهانی را داشته باشد. بااین‌حال، بر اساس گزارش بانک جهانی تولید ناخالص داخلی این گروه با 5.7 درصد رشد در سال 2022 به 25.9 تریلیون دلار (سهم 26 درصدی از تولید ناخالص داخلی جهانی) رسید. بر اساس پیش­بینی­های موجود سهم گروه بریکس از تولید ناخالص داخلی جهانی در سال 2030 میلادی، به 35 درصد خواهد رسید. علاوه بر توان اقتصادی فراوان، کشورهای عضو بریکس در زمینه تولید و مصرف انرژی نیز سهم بزرگی از بازارهای جهانی را به خود اختصاص می‌دهند. اعضای گروه بریکس به‌طور میانگین روزانه بین 17.5 تا 18 میلیون بشکه نفت تولید و درعین‌حال،  به‌طور میانگین 24 میلیون بشکه در روز مصرف دارند. در زمینه گاز طبیعی نیز، اعضای گروه بریکس به‌طور میانگین 976 میلیارد مترمکعب گاز طبیعی تولید و  به‌طور متوسط 980 میلیارد مترمکعب گاز طبیعی مصرف می­کنند.

کشورهای حوزه بریکس برای کاهش وابستگی خود به ایالات‌متحده و غرب در حوزه‌های مالی و تجاری نیز دست به ابداعاتی زدند که ازجمله آن می‌توان به تأسیس بانک توسعه جدید با سرمایه‌ 100 میلیون دلاری در مقابل بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول اشاره نمود. همچنین برای مقابله با سلطه دلار در تبادلات ارزی میان خود، سازوکارهای مبادله با ارزهای ملی را در پیش‌گرفته و حتی ایده واحد پول جدید نیز مطرح‌شده است. موارد فوق ازجمله اهم مزیت‌ها و ظرفیت‌های بریکس برای اعضاء این سازوکار است که باعث می‌شود کشورهای جدید تمایل بیشتری به توسعه همکاری‌های خود با کشورهای عضو این سازوکار و بهره‌مندی از ظرفیت‌های این سازمان بین دولتی از خود نشان دهند. تنظیم و تعدیل سیاست خارجی با کشورهای غربی و در رأس آن‌ها ایالات‌متحده و استفاده اهرمی از ظرفیت‌های چین، فدراسیون روسیه و برزیل در تنظیم مناسبات خود با کشورهای شمال و تلاش برای جایابی در نظم جدید جهانی از اهم اهدافی است که اعضاء جدید برای دست‌یابی به آن، در تلاش برای عضویت در بریکس هستند.

در پانزدهمین اجلاس سران بریکس با حضور پنج کشور مؤسس، رئیس‌جمهور آفریقای جنوبی از رهبران بیش از 67 کشور جهان برای حضور در این اجلاس نیز دعوت به عمل‌آورده بود که در همین اجلاس به‌صورت رسمی از آرژانتین، عربستان سعودی، ایران، مصر، اتیوپی و امارات برای پیوستن به این سازمان دعوت به عمل آورد. گفتنی است به‌غیراز آرژانتین پنج کشور دیگر در روز اول ژانویه سال 2024 میلادی به‌صورت رسمی به عضویت بریکس درآمدند. با توسعه کشورهای عضو و رسمیت یافتن عضویت کشورهای غیر غربی، بریکس رویکرد خود در زمینه رابطه کشورهای جنوب با جنوب را تثبیت نمود.

افزوده شدن کشورهای عربستان سعودی به‌عنوان بزرگ‌ترین صادرکننده نفت جهان و امارات متحده عربی به‌عنوان یکی از قطب‌های مالی و تجاری جهان به سازوکار بریکس، منجر به افزایش ظرفیت‌های این سازمان برای سایر کشورها نیز خواهد شد. حضور این دو دولت عربی در کنار جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان دومین دارنده ذخایر هیدروکربنی در جهان می‌تواند واجد تأثیرات جدی در زمینه سرمایه‌گذاری و تجارت انرژی جهان باشد. علاوه بر اینکه هم عربستان و هم امارات درصدد هستند با توسعه همکاری‌های خود با کشورهای عضو بریکس به‌ویژه چین و روسیه با شیب ملایم از نقش سنتی خود و همکاری بی‌چون‌وچرا با ایالات‌متحده فاصله بگیرند.

 ارزیابی تحولات مربوط به روابط چین و تایوان در آستانه انتخابات این جزیره

با توجه به نزدیک بودن انتخابات ریاستی و پارلمانی تایوان در تاریخ 13 ژانویه 2024 میلادی (23 دی)، روابط پکن و تایپه در شرایط ویژه‌ای قرار گرفته است. البته روابط بین چین و جزیره تایوان از سال 1949 میلادی که تایوان به‌صورت خودمختار اداره می‌شود چندان مسالمت‌آمیز نبوده است و در همین راستا پکن همواره این جزیره را به‌عنوان بخشی از قلمرو خود تلقی کرده و با هرگونه تماس و رفت‌وآمد مقامات عالی‌رتبۀ دیگر کشورها به تایپه مخالفت کرده و آن را ناقض اصل «چین واحد» دانسته است. به‌منظور رفع مشکلات پدیدار شده، پکن پیش‌تر مدل خودمختاری «یک کشور، دو سیستم» را به تایوان پیشنهاد کرد، اما این موضوع هیچ‌وقت موردتوجه مقامات تایوانی واقع نشده است.

نکته قابل‌توجهی که دراین‌بین وجود دارد آن است که موضوع تایوان و الحاق آن به سرزمین اصلی آن‌قدر برای چین مهم است که آقای «شی جین پینگ» در سخنرانی خود به مناسبت سال نو میلادی چنین اظهار داشت که: «همه چینی‌ها در دو سوی تنگه تایوان باید با هدفی مشترک به یکدیگر متصل شوند و شکوه احیای ملت چین را با یکدیگر تجربه کنند». البته آقای شی ماه گذشته در دیدار با «جو بایدن»، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده در «کالیفرنیا» نیز چنین اظهار داشته بود که الحاق جزیره تایوان به کشور چین امری اجتناب‌ناپذیر است. سخنان آقای شی در حالی بیان شده است که موضوع ارتباط با چین در کانون کارزار انتخابات ریاست تایوان جزیره تایوان قرار دارد.

در حال حاضر «تسای اینگ ون» که به نمایندگی از حزب «دموکرات مترقی یا پیشرو» قدرت را در جزیره تایوان در دست دارد نه‌تنها از حق حاکمیت جدا از چین دفاع می‌کند، بلکه به دنبال تقویت روابط خود با واشنگتن است (این در حالی است که گروه مخالف موسوم به «کومینتانگ» از مذاکره با پکن طرفداری می‌کند). البته نکته قابل‌توجهی که دراین‌بین وجود دارد آن است که در انتخابات پیش رو تسای اینگ ون به دلیل سپری کردن دو دوره به‌عنوان رئیس تایوان، قادر به شرکت مجدد در انتخابات نیست، ازاین‌رو در آوریل سال گذشته میلادی اعضای حزب حاکم «لای چینگ ته» که هم‌اکنون معاون رئیس تایوان است را به‌عنوان نامزد دموکرات مترقی معرفی کردند. شایان توجه است که در فاصله کمتر از دو هفته به برگزاری انتخابات پیش رو نظرسنجی‌های انجام شده حاکی از آن است که «لای چینگ ته» پیشتاز است.

با عنایت به مطالب فوق‌الذکر می‌توان چنین اظهار داشت که کما فی سابق موضوع تایوان در صدر تحولات و موضع‌گیری‌های داخلی چین قرار دارد. البته یکی از دلایلی که اخیراً موجب شده است تا مقامات پکن حساسیت بیشتری را نسبت به تایوان از خود نشان دهند آن است که این جزیره در 23 دی‌ماه انتخابات مربوط به ریاست و مجلس را برگزار خواهد کرد. در همین راستا دولتمردان چینی در پی آن هستند تا حزب حاکم را که بیشتر طرفدار تعمیق روابط با ایالات‌متحده است را از اریکه قدرت به زیر بکشاند و نیروهای نزدیک به خود را در رأس امور جزیره قرار دهند.

 

ارسال دیدگاه